اگر از غرب به آزادی بنگری، آزادی قبل از انقلاب است، ولی اگر از میدان امام حسین (ع) به آزادی بنگری آزادی بعد از انقلاب است. پس بیاندیش که در سمت غرب ایستادهای یا در سمت امام حسین (ع).
این روزها دنیا به نظاره نشسته است و موج عظیم دریای بندگی آزاد و عزتمند را که به ساحل حسین میرسد در عمق افکار خود کنکاش میکند تا شاید در مبانی غرب زده خود برای آن توجیهی یابد.
اربعین عظمت از دست رفته انسانی است که در این مقطع از تاریخ بعد از قرنها در حال بازیابی خود است. زلزلهای که نفسهای بی رمق انسانی را احیاء نموده و آنها را به سمت الی الله میکشد که همان حقیقت انسان کامل است.
این روزها عظمت معجزه موسی در زدن عصای خود به نیل و شکافته شدن آن دریا در لابلای بیش از ۲۰ میلیون عاشق کربلا و تفکر حسین (ع) گم شده است و اگر عیسی آن پیامبر مهربانی به میان انسانها بازگردد هرگز مردهای را زنده نمیکند و ابراهیم به ذبح اسماعیل امتحان نمیگردد؛ چرا که فوران انسانیت و دلهای میلیونها انسان عاشق بر محوریت کربلا نشان از رسیدن میوه رسالت دارد و درختی که تنومند گشته ثمره آموزش رهبران الهی است، لذا نیازی به معجزه نیست، عظمت این معجزه الهی در عصر حاضر که به فرو ریختن بتکده سکولاریسم ختم خواهد شد در این است که انسانها بعد از هزاران سال بدون درک حضور انبیاء و اولیاء الهی به این شکوه رسیده اند و در مسیر حقیقت نفسانی خود در حرکتند؛ لذا برای درک این واقعیت و تفهیم آنهایی که در این مسیر نظاره گر بی تفاوتی اند، باید گفت: در دهه ۶۰ مدیران لیبرالی، چون بازرگان علت جنگ ایران و عراق را و هجوم ناجوانمردانه صدام به ایران را نتیجه شعارهای فانتزی انقلاب میدانستند و در جایگاه مسئولیت در دولت موقت بیان میداشتند که نباید دم از صدور انقلاب زد و زاییده این تفکر امروز میگوید: نباید مرگ بر آمریکا گفت چرا که نتیجه اش میشود تحریم.
در تابستان ۷۶ این مدیران بی فرهنگ در تفکر نهضت به اصطلاح آزادی، چون اکبر گنجی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز فرزندان و رزمندگان این مسیر عاشقی را فاشیست، اقتدار طلب، پرخاشگران و آدمهای ناکام بعد از جنگ نامیدند که دست به خشونت میزنند چرا که رهبرشان قول فتح کربلا را داده است.
امروز با نگاه به تاریخ ایران باید مصدّقها که آزادی و عزت این ملت را در تکیه بر آمریکا میجستند و با دست بوسی شاه طی طریق مینمودند تا بازرگانهای به اصطلاح نهضت آزادی، گنجیهای دهه ۷۰ و موسوی و کروبیهای دهه ۸۰ تا آشناهای امروز را باید ندا داد، نهیب زد، تا آنها که مرده اند سر از گور بردارند و بر زندگانشان گفته شود تا شاید بیدار شوند و الا به گفته مولا با لگد ظالمان بیدار خواهند شد و یا سردی خاک گور آنها را در بر خواهد کشید.
امام (ره) با شناخت دقیق و صحیح از ذات انسانی و قدرت بی کران الهی در سال ۱۳۲۸ نوید تشکیل بسیج امتهای اسلامی را داد. در سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ وعده زنان و مردانی را داد که پای نهضت حسین، چون آهن آب دیده خواهند ایستاد و انقلاب را پیروز خواهند نمود. در سال ۱۳۶۱ فتح کربلا و و عبور از آن برای رسیدن به قدس شریف و شکستن استخوانهای کمونیست را به گوش جهانیان سرداد تا خفتگان بیدار شوند.
حال که دیگر کمونیستی نیست و عظمت اربعین در سایه بسیج ملتهای اسلامی در سایه سار مقاومت از سوریه تا خلیج عدن و آسیای میانه شکل گرفته است و راه قدس از کربلا تا شام و حلب کشیده شده است و به برکت خون شهدای مدافع حرم، امریکاییها در حال فرار از منطقه میباشند، باز هم تقی زادههای دهه ۹۰ بر طبل مذاکره میکوبند و به دنبال فرمولهای توسعه پایدار بر پایههای غربی هستند.
راننده تاکسی در خیابان انقلاب تهران فریاد میزد: آزادی، آزادی، آزادی و مسافری با کنایه میگفت: خوش به حالش چه آزادانه فریاد میزند، ولی حیف، از آزادی گذشتیم قبل از انقلاب بود.
مسافر دیگر که پیرمردی موی سفید بود پاسخ داد: آری، اگر از غرب به آزادی بنگری، آزادی قبل از انقلاب است، ولی اگر از میدان امام حسین (ع) به آزادی بنگری آزادی بعد از انقلاب است. پس بیاندیش که در سمت غرب ایستادهای یا در سمت امام حسین (ع)