این صدای جوانان ایران بود آقای روحانی!
جوان: از دولتی که «امضای امریکا» را تضمین میدانست و شعار انتخاباتیاش «مذاکره با کدخدا» بود، پذیرفتنی نیست که صدای مردم خودش را صدای امریکا بداند، یعنی در واقع این شعار «دشمن بودن امریکا» برای چنین دولتی سنگین و موجب ثقل هاضمه است.
قدر مسلم از هر رئیسجمهوری پس از کنار رفتن از مسئولیت، کارنامه اصلی را طلب میکنند، یعنی همان شعارها و وعدههایی که در رأس بقیه شعارها قرار داشت. هیچ کس از رئیسجمهور نمیپرسد که چقدر یارانه و حقوق و دستمزد به کارمندان دولت دادی یا چه کسانی را بر سر کار آوردی و چه کسانی را بیکار کردی، این کارها که از هرکس برمیآید و انتخابات و دعوا و وعده و وعید نمیخواهد. همه میپرسند آن وعده اصلی چه شد؟! مثلاً درباره دولت یازدهم و دوازدهم سؤال این است که آن وعده مذاکره با امریکا و رفع تحریمها و «چنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که کسی اصلاً دنبال یارانه نرود» چه شد؟ و اگر پاسخ این باشد که «آمدم، برجام را آوردم، برجام را از دست دادم، رفتم» معلوم است که کارنامه زیبندهای نیست و حالا نگرانی آنجاست که نکند این «امریکایی خواندن حنجره جوانان مردم» و این حمله به رئیس قوه قضائیه که حتی انسان آرام و مهربانی مثل آقای دعایی را هم به اعتراض واداشته است، ریشه در آن کارنامه «آمدم، رفتم» داشته باشد!
آمریکا؛ نگاه غلط به مردم ایران
جمهوری اسلامی: آن دسته از مراکز تحقیقاتی آمریکا و اروپا که تحت نفوذ دولتها و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی قرار ندارند و میتوانند آزادانه اقدام به بررسی و تحقیق در مورد ملتها نمایند، اطلاعات جالبی درباره مردم ایران جمعآوری کرده و حتی در رسانهها، کتابها و فضای مجازی منتشر کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که ملت ایران یک ملت غیور، خواهان استقلال، آزادی و اهل مقاومت در برابر تجاوز بیگانگان و فشارهای خارجی هستند. براساس همین تحقیقات، انقلاب اسلامی توانسته آگاهی سیاسی مردم ایران را بهصورت جهشی بالا ببرد و ویژگیهای مرتبط با مقاومت در برابر باجخواهی بیگانگان را در آنها افزایش دهد. نتایج این تحقیقات نشان میدهند مردم ایران در انتخاباتها با اینکه ایرادهائی به بعضی دستگاههای نظارتی و اجرائی دارند، پای صندوقهای رای حضور پیدا میکنند و به افراد موردنظر خود رای میدهند و اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود را از این طریق دنبال میکنند.
نکته بسیار جالبی که این تحقیقات به آن دست یافته، اینست که مردم ایران نسبت به هر دولت خارجی که طمع بیشتری به ایران دارد، دخالت بیشتری میکند و اهل بدعهدی است، تنفر بیشتری نشان میدهند حتی اگر کشوری پیشرفته باشد و با تبلیغات گسترده، خود را دلسوز ملت ایران جلوه دهد. بر همین اساس است که یکی از پررنگترین و برجستهترین محورهای نتایج تحقیقات این مراکز اینست که دولت آمریکا درحال حاضر منفورترین دولتها نزد ملت ایران است.
جالب است که امام خمینی با عیار بسیار بالائی از مردمشناسی که داشت، در سال 1342 در قم اعلام کرد امروز رئیسجمهور آمریکا منفورترین فرد نزد ملت ایران است.
بنابراین، دولتمردان آمریکائی قبل از آنکه درباره نوع برخورد با ایران تصمیم بگیرند باید نتایج مطالعات مراکز تحقیقاتی مستقل و بیطرف بینالمللی را مطالعه نمایند و اطلاعات خود درباره ملت ایران را تصحیح نمایند. تنها در آنصورت است که دولت آمریکا میتواند راه درست را برگزیند.
4 نکته درباره اظهارات جنجالی روحانی
خراسان: بیان عمومی و پرطمطراق نقدها و گلایه ها درباره فرایند مبارزه با فساد اقتصادی توسط رئیس جمهور به نحوی که کل این حرکت زیر سوال رود، سوالات و ابهام هایی را ایجاد می کند، از جمله:
1- به جز پرونده بابک زنجانی که البته روحانی بدون نام بردن از محکوم اصلی آن تنها به میزان تخلف این پرونده اشاره کرد و آن را پرونده «دو میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری» نامید و نیز ماجرای سرقت دو میلیارد دلاری آمریکا از اموال ایران که به گفته وی نتیجه «دست روی دست گذاشتن» دولت های نهم و دهم بوده است، روحانی درباره دو پرونده مالی دیگر نیز سخن گفت؛ یکی بدهی 947 میلیون دلاری و دیگری 700 میلیون دلاری. این که جزئیات این دوپرونده اخیر الذکر چیست؟ و آیا رئیس جمهور در این شش سال که از عمر دولتش می گذرد درباره آن ها اقدامی کرده یا نه؟ و اگراقدامی نشده چرا حالا به فکر این پرونده ها افتاده است؟ البته قوه قضاییه نیز همان گونه که شب گذشته درباره پرونده بابک زنجانی به صورت مفصل گزارش ارائه کرد، لازم است درباره دو پرونده دیگر نیز به صورت شفاف گزارش ارائه و این پرونده ها را پیگیری کند تا اگر فسادی رخ داده، متهمان به تیغ عدالت سپرده شوند.
2- درحالی که قوه قضاییه در یک سال گذشته، سرعت بیشتری به فرایند مبارزه با فساد داده است و به پرونده های مهمی که متهمان شان بخشی از عوامل اختلال در امور اقتصادی و معیشتی بودند، رسیدگی شده و به اجرای حکم رسیده ، خوب است آقای روحانی به این پرسش پاسخ دهد که آیا این اظهارات او، کمک به فرایند مبارزه با فساد است؟ یا به تضعیف آن می انجامد؟ آیا آقای روحانی می پسندد این تلقی را ایجاد کند که رئیس جمهور از اقدامات اخیر در مبارزه با فساد اقتصادی، نگران شده است؟
3- به تازگی پرونده حسین فریدون، برادر رئیس جمهور رسیدگی شد و او برای اجرای حکم زندان به اوین رفت. به جرئت می توان این پرونده را پرونده یکی از دانه درشت ترین متهمان ایران دانست که در دوره قدرت برادرش، توسط دستگاه قضا قاطعانه رسیدگی شد و برخلاف دولت های نهم و دهم که رئیس دولت کابینه اش را «خط قرمز» خوانده بود، به تصریح بسیاری از مقامات دولت، شخص آقای روحانی هیچ دخالتی در این پرونده نکرده است. اکنون اما آقای روحانی با اظهارات روز گذشته که وجهه دوقطبی سازی انتخاباتی آن بسیار پررنگ است، آن سابقه را مخدوش نخواهد کرد؟
4- آقای روحانی، دیروز تصریح کرد که «اختلاف و فاصله خواست آمریکاست». سوالی که او باید پاسخ دهد این است که با همین مقیاس خود رئیس جمهور، آیا این سخنان وحدت ساز است یا اختلاف افکن؟
چرا روحانی از فعل ماضی استفاده میکند؟
احمد زیدآبادی، در کانال خود نوشت: «اینکه حسن روحانی در وصف "روزهای سخت مردم" از فعل ماضی استفاده کند و شرایط اقتصادی را روز به روز بهتر و بهتر قلمداد کند، نه فقط به کسی دلداری نمیدهد، نه فقط کسی را اقناع نمیکند، بلکه فقط و فقط سب خشم بیشتر مردم پریشان احوال و تحت فشار از او و دولتاش میشود! آمار و ارقامی که از بهبود شرایط اقتصادی حکایت دارد، در این پایین و وسط و حتی بخشی از بالای جامعه نه قابل لمس است و نه قابل پذیرش! این آمار و ارقام بیشتر به کار کسانی میآید که بیخبر از حال و روز عینی اکثریت مردم، قصد فریب خود را دارند!»
برباد رفتهها؛ از 18 میلیارد دلار تا عزت پاسپورت ایرانی
کیهان: در حقیقت هدر رفت منابع به این معناست که رقم قابل توجهی برای سودجویی برخی افراد، صرف واردات شد. بر همین اساس، حدود 10 ماه بعد از تصمیم دولت، مرکز پژوهشهای مجلس با تأکید بر اینکه سیاست تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی به کالاهای اساسی منجر به ثبات قیمت آنها در بازار نشده، خواستار حذف ارزترجیحی شد. ضمن اینکه از یاد نبریم طبق گفته دولتمردان نیز این سیاست موفق نبود، چنانچه همتی، رئیس کل بانک مرکزی چند روز پیش صراحتا گفت: «من موافق دلار 4200 تومانی نیستم!» و حتی نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه در فروردین ماه گفت: «باید قبول کنیم که شیوه کنونی پرداخت ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی درست نیست و این منافع به دست مردم نمیرسد.»
حراج 60 تن طلا: در شرایطی که کشورهای آیندهبین در حال افزایش ذخایر طلای خود هستند و سعی میکنند پول با پشتوانهای داشته باشند، دولت ایران در یک حرکت عجیب کاری میکند که 60 تن شمش طلا را از دست بدهد؛ ضمن اینکه قیمت سکه نیز کاهش نیافت و در ادامه سال حتی از چهار میلیون تومان هم گذشت، تا ثابت شود سیاست دولت، نه تنها منابع طلای کشور را کاهش داد، بلکه در کنترل قیمت سکه هم موثر نبود.
ارزش پول ملی هم بر باد رفت: ارزش پول ملی کشور از سال 96 که قیمت دلار 3800 تومان بود تاکنون، تقریبا یک سوم شده است.
افزایش 130 درصدی قیمت خانه: بیش از 30 درصد از حجم معاملات مسکن در 1/5 سال گذشته کاهش یافته و یا به عبارت بهتر، «بر باد رفته است.».
گرانی 2/5 برابر قیمت خودرو: قیمت ماشین پس از افزایش 100درصدی در سال 97 در بازه فروردین تا آبان امسال هم بهصورت حیرت آوری بالا رفت و ارقام عجیب و غریبی را ثبت کرد.
عزت پاسپورت ایرانی که برباد رفت: ویزا ندادن به نماینده دولت روحانی در سازمان ملل و دومینوی اخراج و بازداشت دیپلماتهای ایرانی در اروپا از جمله در هلند و اتریش تا اعمال محدودیت تردد محمد جواد ظریف در محدوده 800 متری در جریان نشست مجمع عمومیسازمان ملل در نیویورک.
امید مردمیکه به نقطههای خیالی بسته شد و برباد رفت: روحانی همچنین با وعدههای خود در برخی زمینهها امید و انتظار واهی در جامعه ایجاد کرد. آنهایی که شب اعلام توافق ایران و 1+5 به خیابانها آمدند و زدند و رقصیدند و در دست اسکناس یک دلاری و هزار تومانی داشتند، متوهم امید کاذبی بودند که دولتمردان با وعدهدادن امتیاز به دشمن و حل شدن مشکلات به آنها داده بودند، تا جایی که آب خوردن مردم را هم به برجام گره زدند! تعابیری همچون «فتحالفتوح»، «آفتاب تابان»، «معجزه قرن»، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»، «نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»، «ورقخوردن تاریخ به نفع ایران»، «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر» از سوی همین دولتمردان مطرح شد. وقتی هم که دلسوزان هشدار و انذار میدادند، به آنها تهمت کاسب تحریم زدند تا صدایشان شنیده نشود.
قوچانی: طرح اصلاحطلبان مانند بنگاههای دوستیابی است
الف: تداوم مناقشه بر سر اینکه اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کنند یا نکنند جز به تضعیف سیاسی جبهه اصلاحات نمیانجامد چراکه با مقدمات تاریخی و نظری که آمد راه اصلاحات جز از انتخابات نمیگذرد و تجربه تاریخ از سال ۷۸ تا سال ۸۸ نشان داده است که خیابان جای اصلاحطلبی نیست.
اما مبارزه با فرصتطلبانی که حضور در حاکمیت را به فرصتی برای قدرتاندوزی و ثروتاندوزی و لذتجویی شخصی بدل کردهاند در شرایط کنونی ضرورت تاریخی دارد. در واقع اگر در دهه گذشته باید دربارهی چپروی هشدار میدادیم اکنون باید درباره راستروی هشدار دهیم. ساختار کنونی جبهه اصلاحات به علت قطع ارتباط میان نهادهای اصلاحطلب و نمایندگان اصلاحطلب در مجلس، شورا، دولت و... وعدم پایش مداوم ایشان یک ضعف ساختاری دارد.
در شرایطی که حتی احزاب سیاسی ایران در معرض نفوذ فرصتطلبان قرار دارند چگونه میتوان نهادی مانند شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان را بنیانگذار سامانه رایسنجی اصلاحطلبان قرار داد و بر مبنای شبکههای دوستیابی از بالا به پایین بدنهی اصلاحات را تعیین کرد؟ چه معیاری برای تشخیص اصلاحطلب از فرصتطلب در این انتخاب از بالا به پایین وجود دارد؟ اگر انتخاب از پایین به بالا ممکن است به شایستهسالاری منتهی شود بیتردید انتخاب از بالا به پایین جز به حاکمیت «ارادتسالاری» منتهی نخواهد شد. اصلاحطلبی در آستانهی ایستادن بر «سر» خویش قرار گرفته است. باید اصلاحطلبی را دوباره بر «پا» کرد.