عناصري از اصلاحطلبان تندرو و افراطي، هرگاه نظام اسلامي و جريان انقلابي، کشور و ملت ايران را به موفقيتهاي بزرگ ميرساند، آنان با توسل به اين دوگانههاي بياساس، از يک سو بهدنبال کمارزش نشان دادن موفقيتها و از ديگر سو به دنبال بدبين کردن و بياعتماد ساختن مردم نسبت به سياستها و رويکردهاي نظام، نيروها و نهادهاي انقلابي هستند.
«موشک يا معيشت»يکي از دوگانههاي دروغيني است که هر از چندي کاسبان این نوع دوگانههاي غيرواقعي، با اهداف و انگيزههاي سياسي به آن روي ميآورند. بررسيهاي دقيق نشان ميدهد، عناصري از اصلاحطلبان تندرو و افراطي، هرگاه نظام اسلامي و جريان انقلابي کشور، ملت ايران را به موفقيتهاي بزرگ ميرساند، آنان با توسل به اين دوگانههاي بياساس، از يک سو بهدنبال کمارزش نشان دادن موفقيتها ،و از ديگر سو به دنبال بدبين کردن و بياعتماد ساختن مردم نسبت به سياستها و رويکردهاي نظام، نيروها و نهادهاي انقلابي هستند.
اين نوع سخن گفتنها و موضعگيريهاي مبتني بر دوگانه هاي ياد شده، در حالي انجام ميشود که ،موشک و معيشت نه تنها در مقابل هم نيستند، بلکه رابطه معنادار و حتي رابطه علت و معلولي ميتوان برقرار کرد.
بهعنوان مثال، قدرت نظامي، دفاعي و موشکي ، در شرايطي که کشور دشمنان سرسخت و کينه توزي دارد، ميتواند عامل و ضامن تأمين عزت، استقلال، تماميت ارضي، معيشت و نان ملت باشد. بديهي است که در چنين وضعيتي ، هر چه موفقيتها و پيشرفتهاي صنايع دفاعي، نظامي و موشکي بيشتر باشد، بايد خوشحال بود و اين پيشرفتها و دستاوردها را پشتوانه بزرگي براي آباداني، رفاه، پيشرفتهاي علمي، سرمايهگذاريهاي اقتصادي و در يک کلام، ضامن معيشت مردم در بهترين حالت ممکن و متصور ارزيابي کرد. اما با چنين وضوحي، عدهاي از اين قبيل جماعت پيش گفته، در شرايط پیشرفت و توسعه قدرت جمهوري اسلامي، روايت نادرستي را با انگيزههاي سياسي بيان ميکنند.
وقتي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، پروژه ناتمام پدر موشکي ايران ، يعني شهيد حاج حسن طهراني مقدم را به نتيجه رساند، و با پرتاب موفق ماهواره نور، دنيا و صاحبان تخصص و علم و دانش را شگفت زده از این موفقیت نمود، افرادي از آن جماعت براي نيش زني و سم پراکني فعال شدند.
در حاليکه با پرتاب ماهواره نور به وسيله ماهوارهبر قاصد و قرار گرفتن ماهواره در مدار از پيش تعيين شده، ملت به شادماني پرداخت و دشمنان خشمگين و عصباني شدند و کارشناسان و صاحبان نظر در سراسر جهان به تحليل دستاوردهاي استراتژيک اين پرتاب براي جمهوري اسلامي روي آوردند، آقاي مصطفي تاجزاده از عناصر افراطي و اهل فتنه و صاحب منصب در دولت اصلاحات ، چنين مطلبي توييت کرد: «ساخت و پرتاب ماهواره و موشکهاي دوربرد افتخارآفرين است، ولي اگر با جلب اعتماد مردم و بهبود اقتصادي همراه نشود در بهترين حالت شوروي ميشويم که فضا را فتح کرد و اتم را شکافت، اما فرو پاشيد و در بدترين حالت کره شمالي که موشک دارد ولي نان ندارد.»
کارنامه ايشان و همفکران وي فراوان دارد از اين نوع روايتهاي نادرست، در هنگامه هايي که جمهوري اسلامي به پيروزيها و موفقيتهاي بزرگ دست يافته است!
نمونه ديگر اينکه وقتي جمهوري اسلامي بهعنوان قرارگاه اصلي محور مقاومت سياستهاي جبهه غربي - عبري - عربي را در منطقه راهبردي غرب آسيا با شکست مواجه ساخت و بساط داعش را برچيد، آقاي تاجزاده اينچنين توئيت کرد "اين جامعه لجن است، گرسنهايم و ميخواهند بروند درياي مديترانه" حال بايد امثال ايشان و افراد متأثر از وي به اين قبيل سوالات پاسخ دهند که:
1. اگر مدافعين و شهداي مدافع حرم با فرماندهي سيدالشهداي جبهه مقاومت، به سوريه و سواحل مديترانه نميرفتند، اکنون حال و روز شما، کشور و ملت ايران چگونه بود؟! فقط يک لحظه تصوير ايران تحت سلطه داعش و انواع و اقسام ديگر گروههاي تروريستي تحت حمايت آن جبهه غربي - عبري و عربي را از ذهن خطور دهيد، تا ارزش راهبردي حرکت به سمت مديترانه را بفهميد. رفتن به سمت مديترانه يک ماجراجویی و يک سياست باهدف توسعه قدرت در منطقه نبود؛ بلکه يک الزام و يک ضرورت براي تامين امنيت ملي، تأمين منافع ملي، تامين عزت و کرامت، و به زبان ساده (براي فهم آقايان!) نجات کشور از سقوط و گرسنگي و آوارگي مردم و جلوگيري از قتل و غارتهاي به سبک داعش در سوريه بود.
2. اگر همين موشکهاي مورد اشاره در توييت ها نبود، آنگاه که داعش تا تهران آمد و در مجلس شوراي اسلامي دست به قتل بيگناهان زد و به دنبال ماجراجويي بود، چگونه اين گروهک بيرحم تروريستي بزرگ شده در دامن آمريکا سر جاي خود مينشست؟ آيا باغير از ضربهاي قاطع همانند موشکباران مقر فرماندهي اين گروهک تروريستي در ديرالزور سوريه راهي ديگري وجود داشت؟ البته شايد امثال جناب تاجزاده و همفکرانش بگويند ديپلماسي و مذاکره را براي همين مواقع گذاشتهاند!
۳. اگر همين موشکها نبود، آمريکاييها و صهيونيستها چگونه از عملي کردن تهديدات نظامي خود عليه ملت ايران منصرف ميشدند؟ آيا با مذاکره؟! تجربه برجام که ايده اصلي اين جماعت در خنثيسازي توطئهها، تهديدات و فشارها عليه ملت ايران است، نشان داد که دشمن اصلي يعني آمريکا، از طريق مذاکره، و برجامها، فقط به دنبال تحقق و رسيدن به يک هدف راهبردي آن هم بازگرداندن سلطه اش بر ايران، همانند دوران پيش از انقلاب است.
حال همگان قضاوت کنند، آيا ايران کنوني سربلند در آزمون سخت کرونا، جامعه اي لجن وار دارد، يا به لجنزار واقعي آنگاه ورود پيدا ميکرد که، در غياب موشک و نبود اراده رفتن به سواحل مديترانه، ايران عرصه تاخت و تاز آمريکاييها و داعشي ها همانند سوريه ميگشت؟!