چهره واقعی غرب وحشی بیش از هر زمان دیگری رخ نمایانده است. این چهره در شهرهای مختلف ایالات متحده بهوضوح دیده میشود. جنگ جدید آمریکا با آمریکا شروع شده است. در این جنگ، یک طرف آمریکا به عنوان نماد نظام سرمایهداری یک درصدی قرار دارد و طرف دیگر آن، آمریکا با ساکنان ۹۹ درصدیاش. اگر زمانی رئیسجمهور آمریکا ارتش کشورش را برای اشغال دیگر سرزمینها، به خارج از قاره آمریکا اعزام میکرد، اکنون او این ارتش را برای سرکوب مردم ایالات متحده، در شهرهای مختلف روانه خیابانها نموده است. اکنون سیاه و سفید در شهرهای مختلف آمریکا، جبههای گسترده را علیه نظام سرمایهداری شکل دادهاند. نظام سرمایهداری حاکم بر ایالات متحده، از سوی مردمش متهم به جنایت، تبعیض نژادی، ظلم و ستم و بیعدالتی است. اکنون سیاهپوستان آمریکایی فریاد میزنند: «نمیتوانیم نفس بکشیم»؛ اما در کنار رنگینپوستان، سفیدپوستان هم میگویند از این همه ظلم و بیعدالتی خسته شدهایم. اکنون مردم آمریکا مشکل خود را که نوعی استعمار و استثمار داخلی در جغرافیای ایالات متحده از سوی نظام سرمایهداری است، با صدای بلند فریاد میزنند و به گوش جهانیان میرسانند. در تظاهرات گسترده مردم آمریکا در دو هفته گذشته در شهرهای مختلف، در بسیاری از تجمعات که با خشونت پلیسی هم مواجه شده، پرچم ایالات متحده از سوی تظاهرکنندگان به آتش کشیده شده است. این اتفاق نادر و عجیب است که پرچم کشوری به دست مردمانش به دفعات آتش زده شود. به طور قطع مردمی که از جنایات، تبعیض نژادی و بیعدالتیها در آمریکا به ستوه آمدهاند، پرچمی را آتش میزنند که به نماد نظام سرمایهداری و سیستم استعمارگر تبدیل شده است. اکنون رفتار مردم آمریکا درتظاهرات و راهپیماییهای گسترده روزهای گذشته، از منظر نوع شعارها، آتش زدن پرچمها و به زیر کشیدن مجسمهها و دیگر نمادها، شباهت بسیاری با رفتار ملتهایی پیدا کرده است که در دیگر کشورهای تحت سلطه آمریکا علیه این کشور تظاهرات میکنند و پرچمش را آتش میزنند. داستان چیست؟ و دلایل این تشابه رفتاری چه میتواند باشد؟ داستان این است که مشکل اصلی ملتهای مختلف در جهان، بهویژه در کشورهای عقب نگه داشته شده، با مشکل اصلی تودههای مردم، اعم از سیاه و سفید در آمریکا یکی است و از یک جا سرچشمه میگیرد؛ مشکل اصلی، همانا، نظام سرمایهداری رشدیافته در مکتب لیبرال دموکراسی غربی است. واقعیت این است که نظام سرمایهداری به عنوان اصلیترین محصول مکتب لیبرال دموکراسی، برای تأمین منافع طبقه سرمایهدار، به هیچ ملت، گروه و انسانی رحم نمیکند، حتی اگر آن ملت متعلق به خودش باشد. اکنون ملت آمریکا، همان تنفری را نسبت به نظام سرمایهداری حاکم بر ایالات متحده پیدا کرده که دیگر ملتهای تحت سلطه کشورهای غربی آن را احساس میکنند و به دلیل همین تنفر که ریشه در جنایات دولتهای غربی دارد، با استعمارگران غربی مبارزه کردهاند. اکنون مبارزه با دولتهای استعمارگر غربی و بهویژه دولت ایالات متحده، به درون جغرافیای سرزمین همین دولتها کشیده شده است؛ دیروز فرانسه، امروز آمریکا و فردا این مبارزه در کل جغرافیای نظامهای سرمایهداری شکل خواهد گرفت. آنچه در تحلیل مبارزات گسترده مردم آمریکا باید توجه شود، این است که قتل فجیع «جورج فلوید» به دست پلیس آمریکا، فقط جرقهای بود که به انبار بزرگ باروت زده شد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیاناتی که به مناسبت سیویکمین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) ایراد فرمودند، واقعیات درون آمریکا را اینچنین تبیین کردند: «[...] وضع آشفته آمریکا را دارید مشاهده میکنید. آنچه امروز در شهرهای مختلف آمریکا و ایالتهای آمریکا مشاهده میشود، بروز یک واقعیاتی است که همیشه پنهان نگه داشته میشد. اینها چیزهای جدیدی نیست؛ اینها بروز واقعیتهاست که آن لجن ته حوض میآید بالا خودش را نشان میدهد؛ این حالت اینجوری است. اینکه مثلاً فرض بفرمایید یک پلیس با خونسردی تمام، زانویش را بگذارد روی گردن یک سیاهپوستی و همینطور نگه دارد و فشار بدهد تا او جان بدهد، او را التماس کند، استغاثه کند، این هم خونسرد بنشیند روی او فشار بدهد، چند پلیس دیگر هم بایستند تماشا کنند و هیچ اقدامی نکنند، یک چیز نیست که جدیداً به وجود آمده باشد، طبیعت آمریکایی این است؛ این کاری است که آمریکاییها با همه دنیا تا حالا میکردند؛ با افغانستان همین کار را کردهاند، با عراق همین کار را کردهاند، با سوریه همین کار را کردهاند، با خیلی از کشورهای دنیا، ازجمله قبلها با ویتنام همین کارها را کردهاند،؛ این اخلاق آمریکاست، این طبیعت حکومت آمریکاست؛ امروز اینجوری خودش را نشان میدهد. اینکه حالا مردم شعار میدهند که «بگذارید ما نفس بکشیم»... درواقع حرف دل همه ملتهایی است که آمریکا در آنجا ظالمانه وارد شده و اقدام کرده است.» رهبر حکیم انقلاب اسلامی در ادامه تحلیل وضعیت آمریکا و اینکه امروز ملت آمریکا از حکومتش احساس سرافکندگی میکند، فرمودند: آن ایرانیها هم که شغلشان بزک کردن آمریکا و دفاع از آمریکا بود، دیگر سرشان را نمیتوانند بلند کنند.
اکنون پرسش اصلی این است که کدام ایرانیها باید شرمنده و سربهزیر باشند؟ در پاسخ باید گفت:
۱ـ کسانی باید شرمنده و سربهزیر باشند که در ۴۱ سال گذشته، خطر آمریکا را «توهم توطئه» میپنداشتند.
۲ـ کسانی که تنها راه پیشرفت ایران را فاصله گرفتن از آموزههای دینی و پذیرش نظام لیبرال دموکراسی غربی دانستند.
۳ـ کسانی که با شعار تحقق جامعه مدنی از سال ۱۳۷۶ به بعد، کشورهای غربی را الگوی جامعه مدنی خود میدیدند.
۴ـ کسانی که با شعار توسعه سیاسی، مذهب را در ایران مانع اصلی رسیدن به توسعه میدانستند و همانند غربیها مبارزه با دین، مذهب و جریان انقلابی و مذهبی در کشور را اولویت اصلی خود قرار دادند.
۵ـ کسانی که داخل کشور، به شکلهای مختلف شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم آمریکا را زیر سؤال میبردند و آن را اهانت به ملت آمریکا تلقی میکردند.
۶ـ کسانی که سردمداران ایالات متحده و دولت این کشور را قابل اعتماد و مذاکره میدانستند.
۷ـ کسانی که در سالهای اخیر، برای توجیه مذاکره با آمریکا رسماً اعلام کردند آمریکا دیگر گرگ نیست و همانند میشی است که میتوان از آن بهره برد.
آری این قبیل افراد که نام، رویکرد سیاسی، وابستگی جریانی، نوشتهها و صحبتهایشان موجود است، باید شرمنده و سربهزیر باشند.