بین الملل >>  بین الملل >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۶  ، 
کد خبر : ۳۲۳۵۷۱

اصلاح قانون اساسی روسیه؛ پیروزی دموکراسی نخبه‌گرای پوتین

پوتین که توانسته با اقدامات خود، روسیه را از ورشکستگی دهه ۱۹۹۰ رهایی بخشد و ثبات سیاسی و اجتماعی را به این کشور بازگرداند، نزد اکثر مردم روسیه همچون یک ناجی و قهرمان نگریسته می‌شود.
پایگاه بصیرت / گروه بین‌الملل/ شعیب بهمنی*
مطابق با نتایج اعلام شده از سوی کمیسیون مرکزی انتخابات روسیه، ۶۷.۹۷ درصد از ۱۰۹ میلیون و ۱۹۰ هزار و ۳۳۷ نفر از واجدین شرایط روسی در همه‌پرسی اخیر کشورشان شرکت کردند که از این میزان ۷۷.۹۲ درصد از مردم به تغییر قانون اساسی رأی مثبت دادند. بر اساس اصلاحیه قانون اساسی روسیه، اقداماتی برای ارتقای جایگاه کلیسای ارتدکس و همچنین تقویت امکان اعمال قدرت بیشتر کرملین بر مقام‌های محلی و شهرداری‌ها صورت می‌گیرد. همچنین بر اساس تغییرات صورت گرفته در همه‌پرسی، بر ازدواج به‌عنوان پیوندی بین زن و مرد در قانون اساسی تأکید شده تا برای رفع نگرانی کلیسای ارتدکس، ازدواج رسمی همجنس‌گرایان به طور رسمی غیرقانونی شود. علاوه بر این قانون اساسی جدید روسیه، تعیین حداقل دستمزد زیر هزینه زندگی را غیرقانونی و افزایش حقوق بازنشستگی را تضمین کرده است.
دراین‌بین مهم‌ترین مسئله‌ای که همراه با تغییر بند‌هایی از قانون اساسی در روسیه مطرح شد، بحث صفر شدن دوره‌های ریاست جمهوری بود. به‌نحوی‌که بر اساس آرای مثبت مردم به همه‌پرسی، تصدی پوتین بر مسند قدرت که در سال ۲۰۱۲ آغاز و قرار بود در سال ۲۰۲۴ به پایان برسد به‌طور کامل صفر می‌شود و وی می‌تواند با پیروزی در دو انتخابات ریاست‌جمهوری، تا سال ۲۰۳۶ در قدرت بماند.
بررسی تاریخ معاصر روسیه در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیانگر آن است که ولادیمیر پوتین به‌عنوان قدرتمندترین سیاستمدار در کانون دموکراسی نخبه​گرای این کشور قرار دارد. بی‌تردید با توجه به این نکته که پوتین موفق شده در روسیه به دلیل ریشه‌ها و سنت‌های تاریخی و همچنین فرهنگ سیاسی روس‌ها، دولتی مقتدر ایجاد کند، بحث دموکراسی و وضعیت فعلی آن در روسیه به مسئله‌ای مهم مبدل شده است. هنگامی‌که ولادیمیر پوتین به‌عنوان نخست‌وزیر و سپس رئیس‌جمهور انتخاب شد، تعداد کمی از نخبگان اقتصادی، طبقه متوسط نوظهور و روشنفکران شهر‌های مختلف از وی حمایت کردند. آن زمان، ظهور و شکوفایی پوتین به نظر بسیاری از روس‌ها، آسیب‌پذیر بود. به همین دلیل آن‌ها قطعیت موجود در دموکراسی مدیریت شده پوتین را به دیدگاه‌های افراد ملی‌گرا و کمونیست و هم‌چنین برد آن‌ها از طریق انتخابات عادلانه ترجیح می‌دادند. بااین‌حال در سال‌های بعد، اقدامات مقتدرانه پوتین باعث شد که از یک‌سو محبوبیت عمومی او افزایش یابد و از سوی دیگر، طیف وسیعی از نخبگان سیاسی و اقتصادی در جبهه مخالفان وی قرار گیرند.
واقعیت آن است که در داخل روسیه، تعداد هواداران پوتین بسیار بیشتر از تعداد مخالفان وی است. بسیاری از مردم روسیه، پوتین را مردی قدرتمند می‌دانند که ثبات و آرامش را به آنان بازگردانده است. در روسیه، پوتین مردی است که همه می‌توانند با اعتماد و اطمینان کامل به او تکیه کنند و مصالح کشور خود را به وی بسپارند. ازاین‌رو نزد بسیاری از مردم، روسیه بدون پوتین، روسیه‌ای خواهد بود که دیگر روی ثبات و آرامش را نخواهد دید.
در شرایطی که غرب به‌طور سازش‌ناپذیر و ناسنجیده با روسیه دشمنی می‌ورزد، حتی کسانی که از حکومت طولانی ولادیمیر پوتین خسته شده‌اند، احساس می‌کنند که در این شرایط به‌هیچ‌عنوان نباید تسلیم شوند یا عقب‌نشینی کنند. به‌خصوص که در روسیه عده زیادی در انتظار توفان و رویارویی مستقیم با غرب هستند. این در حالی است که روسیه بدون پوتین، روسیه‌ای خواهد بود که احتمالاً درگیر انقلابی خونین یا جنگی داخلی شده و به کشور‌های کوچک تجزیه می‌شود.
رویکرد مردم روسیه به پیرامون خود نشان می‌دهد که آن‌ها بیش از آنکه از دیکتاتوری هراس داشته باشند، از فقر اقتصادی می‌ترسند. مطابق با نتایج نظرسنجی مرکز لوادا، تنها ۲ درصد از مردم روسیه نسبت به برقراری حکومت دیکتاتوری هراس دارند. همچنین تنها ۳ درصد از مردم نسبت به تضییع آزادی‌های مدنی بیمناک هستند. این در حالی است که ۵۴ درصد از مردم، رشد قیمت‌ها و فقر را به‌عنوان مهم‌ترین مخاطره خود ذکر کرده‌اند و ۳۳ درصد نیز نسبت به‌احتمال وقوع جنگ میان روسیه با سایر کشور‌ها احساس خطر می‌کنند.
بنابراین پوتین که نماد ثبات و آرامش در کشور است، بهتر از هر فرد دیگری می‌تواند هدایت و رهبری روسیه را بر عهده گیرد. نباید از یاد برد که هنوز ویرانی‌ها و میراث ناخوشایند انقلاب ۱۹۱۷ و فروپاشی شوروی در اذهان اکثر مردم روسیه باقی است. به همین دلیل نیز اگر از شهروندان روسیه پرسیده شود که از میان «ثبات و امنیت» و «آزادی و دموکراسی»، کدام‌یک را انتخاب می‌کنند، بی‌گمان پاسخ اکثر مردم، «ثبات و امنیت» خواهد بود. البته چنین امری به معنای وجود ناامنی اجتماعی در روسیه نیست، بلکه به آن معناست که مردم از وقوع رویدادی نظیر انقلاب یا جنگ داخلی و حتی تجزیه کشور خود، بیمناک هستند.
درنتیجه پوتین که توانسته با اقدامات خود، روسیه را از ورشکستگی دهه ۱۹۹۰ رهایی بخشد و ثبات سیاسی و اجتماعی را به این کشور بازگرداند، نزد اکثر مردم روسیه همچون یک ناجی و قهرمان نگریسته می‌شود. می‌توان سه مقوله «ضدیت با غرب»، «بازگرداندن ثبات و آرامش به کشور» و «احیای قدرت روسیه در سطح جهان» را دلیل اصلی محبوبیت پوتین در داخل روسیه عنوان کرد.
البته به‌رغم تمام اقدامات مؤثری که پوتین در عرصه داخلی و خارجی روسیه انجام داده و از محبوبیت بالایی برخوردار است، تمام مردم روسیه به وی همانند یک قهرمان نمی‌نگرند. آنچه در میان مردم روسیه رواج دارد، یک نگاه افراط‌وتفریط گونه به عملکرد ولادیمیر پوتین است، به‌نحوی‌که او در چشم عده‌ای یک قهرمان ملی با کارنامه و اعمال درخشان است و در نگاه عده‌ای دیگر، بدترین رهبری تلقی می‌شود که روسیه تاکنون به خود دیده است.
به‌هرروی پوتین با مطرح کردن این بحث که دوره ریاست جمهوری باید محدود شود و دیگر هیچ‌کس نتواند بیش از دو دوره در این پست قرار گیرد، نشان داده که تمایل ندارد هیچ‌کس در تاریخ آینده روسیه دارای جایگاهی شبیه به خودش باشد. درواقع پدیده پوتین یک‌بار در تاریخ روسیه ظهور کرده و باید راه را برای تکرار آن در آینده مسدود کرد. البته هیچ تضمینی وجود ندارد که رؤسای جمهور یا نخست وزیران آینده روسیه برای بقا در قدرت و شکستن رکورد پوتین مجدداً دست به اعمال تغییرات نزنند و قانون اساسی را به نفع خود تغییر ندهند. بااین‌حال تا زمانی که ولادیمیر پوتین در روسیه قدرت را در دست دارد، این جمله کاملاً صدق می‌کند که در دموکراسی نخبه​‌گرای روسی، «همه‌چیز از پوتین شروع می‌شود و به پوتین ختم می‌شود.»
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات