روزنامه کیهان **
گزارش یک جنگ امنیتی؛ سیا و MI6 از چه میترسند؟/محمد ایمانی
ملت ما در طول هفت سال گذشته به اندازه هفتاد سال تجربه اندوخت و باطن آمریکا و برخی دولتهای اروپایی را شناخت. اکنون که این تجربه گرانبها میتواند افقهای تازه برای اقدامات راهبردی بگشاید، کسانی به دست و پا افتادهاند تا از افکار عمومی، حافظه دزدی کنند. کار آنها به مراتب خطرناکتر از ترور است. هرچند که ترور و تحریف همزمان، از سراسیمگی در مقابل یک اتفاق مهم حکایت میکند.
1- بیماریهای خود ایمنی (Autoimmune disease)، بیماریهایی است که در آن دستگاه ایمنی بدن، به خود بدن حمله میکند. این بیماری میتواند اندامها و بافتها را درگیر کند. در زندگی اجتماعی و سیاسی میتوان نمونههایی را سراغ گرفت که برخی سیاستمداران در اثر
نفوذ فکری یا سربازگیری دشمن، بهجای صیانت از امنیت و منافع ملی،
ضد آن عمل میکنند. اختلال محاسباتی موجب میشود افراد و مجموعهها، مرتکب خودویرانگری توانمندیهایی شوند که دشمن با تحریم، جنگ و ترور نتوانسته است.
2- درد بیدرمان آمریکا و اسرائیل و برخی رژیمهای اروپایی، پیشرفت شتابان ایران در حوزههای مختلف علوم و فنون و قدرت است. نتانیاهو مقارن فتنه ۸۸ در کنست گفت «برنامه هستهای ایران با سرعت قطار تندرو پیش میتازد و ما مانند خودروی قراضه میخواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم». دشمن بعد از یک دهه تحریم، ترور و خرابکاری ناکام، تصور میکند کابوسش با نفوذ و اختلال محاسباتی و تزریق ویروس «خودایمنی» چاره میشود. آنها متحیرانه، پیروزیهای جبهه مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن را در کنار پیشرفتهای پهپادی و موشکی خارقالعاده دیدند. ایران با موفقیت توانست ماهواره نور را که هر 90 دقیقه یک بار از فراز سرزمینهای اشغالی عبور میکند، در مدار قرار دهد.
3- تحریم و ترور و مذاکره و برجام، از نگاه دشمن، مولفههای معارض هم نیست، بلکه ترکیبی سمّی برای زمینگیر کردن ایران است. دموکراتهای بانی مذاکره و برجام، همان طراحان ترور دانشمندان ما و خرابکاری ویروسی بودند؛ همانگونه که جان ساورزِ عضو تیم مذاکراتی انگلیس در سال 82، عضو MI6 بود و به ریاست این سرویس جاسوسی رسید. او آبان 89 (یک ماه قبل از ترور شهید شهریاری) اظهار داشت «نمیتوان روند پیشرفتهای علمی ایران را تنها با دیپلماسی متوقف کرد. ما به عملیاتهای اطلاعاتی نیاز داریم تا در روند دستیابی ایران به فناوریهای نوین مشکل ایجاد کنیم»؛
و مهر 94 هنگام ریاست MI6 به CNN گفت؛ «برجام ظرف 15 سال، ایران را به کشوری نُرمال تبدیل خواهد کرد. شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایههای انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد. اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم و فرصت دهیم تا توسعه پیدا کند». صبر استراتژیک مدنظر او را مقایسه کنید با تعبیر غلطانداز مشابه که توسط برخی عناصر منفعل استفاده شد.
4- انفعال در برابر غیرِ متعرض، دلایلی دارد؛ از جمله، همان که
آیتالله جوادی آملی(حفظهالله) 19 اردیبهشت 95 در دیدار با آقای عارف گفت: «در فرهنگ قرآنی، غیرت را سه عنصر معرفت، هویت و غیرزدایی تشکیل می دهند؛ غیرزدایی به این معنا است که اجازه ندهیم بیگانه به حریم ما نفوذ کند. بیگانه را در حریم خود راه دادن با غیرت سازگار نیست... کسانی که راه نفوذ بیگانگان را میگشایند، از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند». ایشان یک سال قبلتر، (۲۱ آبان ۱۳۹۴) در دیدار آقای ظریف توجه داده بودند؛ «به آمریکا اعتماد نداریم. دست دادن نشانه ادب است، اما پس از آن، انگشتان خود را میشماریم. این نیز نشانه هوشیاری ماست». با وجود تعدد این تذکرات از سوی دلسوزان، برخی متولیان مدعی شدند «امضای کری تضمین است»، «اوباما بسیار مودب و دنبال تعامل است»، «(هشداردهندگان) میگویند آمریکا سر شما کلاهگشاد میگذارد، در صورتی که ما عمامه داریم، کلاه سرمان نمیرود» و «آمریکا مراعات اخلاق را میکند و زیر تعهدش نمیزند». متأسفانه همان ادبیات را مجدداً درباره بایدن تکرار میکنند؛ کسی که گفت صهیونیست است و حاضر نشد جنایت ترور شهید فخریزاده را محکوم کند. حتی روزنامه دموکرات واشنگتنپست و توماس فریدمن تحلیلگر نیویورکتایمز میگویند ترور موساد و فشارهای ترامپ، بهعنوان اهرمهای فشار، برای مذاکرات با ایران مفید است!
5- خسارتها چنان آشکار و منزجرکننده شده که جوزپ بورل
(مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا) به یورونیوز گفت: «ایرانیها حق دارند احساس کنند در برجام به آنها خیانت شده؛ و احتمالاً دوباره نخواهند با همان کارتها بازی کنند». اما واکنش منفعلانه برخی سیاسیون موجب گستاخی طرف عهدشکن شده؛ چنانکه وزیر خارجه بیسروپای آلمان گفت «بازگشت به توافق، کافی نیست. برجام بايد با توافقى گستردهتر جايگزين شود. ما انتظارات روشنی داریم: نبود سلاح هستهای و هیچ برنامه موشکی بالستیک. ایران همچنین باید نقش دیگری در منطقه بازی کند. به آنها نمیشود اعتماد کرد»! این سخنان، واگویه وحشت بزرگ آمریکاست؛ چنانکه جینا هاسپل رئیس سیا گفت «ما فعالیتهای ایران را زیر نظر داریم و امیدواریم بتوانیم نفوذ منطقهایاش را کاهش دهیم». پیش از او، پمپئو هنگام ریاست گفته بود «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷ سال گذشته بسیار بیشتر است».
6- طمع غرب به کدام محافل است؟ همانها که لسآنجلستایمز مهر 88 دربارهشان نوشت «برخلاف غرور ملی ایرانیها، اپوزیسیون سبز، از فشار غرب راضی است. اما اغلب ایرانیها مخالف سازش بر سر برنامه هستهای هستند؛ این یک حس ملی است که حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته. افرایم هالوی رئیس اسبق موساد میگوید امیدوارم با افزایش فشار غرب، نارضایتی در داخل ایران پا بگیرد». همانها که گرای تحریمهای فلجکننده را به دولت اوباما دادند. طیفی که تعلیق قطعنامه تحریمی ۱۹۲۹ به واسطه برجام را فاکتور میکنند، اما نمیگویند این قطعنامه تحریمی سبز(!)، تجمیع قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۸۸۷ بود و با فشار آمریکا در آستانه سالگرد انتخابات (19خرداد 89) تصویب شد. آنها همان کسانی هستند که مایکل لدین (مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا) گفت «تاریخ پنهان جنبش سبز به ۲۰۰۹ برنمیگردد بلکه ریشه آن در اواسط دهه ۱۹۸۰ [سالهای ۱۳۶۵- ۶۶ شمسی] است. آنها کسانی بودند که [در ماجرای دعوت مخفیانه مک فارلین] وارد مذاکره با آنها شدیم؛ افرادی از دفتر نخست وزیری، از دفتر موسوی و اطرافیانش».
7- جان برنان رئیس سازمان سیا به مدت هفت سال در دولت اوباما، 8 مرداد 95 در همایش امنیتی اسپن، سخنانی بیان کرد که حتی در حد
«غلط کردید» هم جواب نگرفت: «توافق هستهای، کار درستی بود
و آقای [...] را که در میان عناصر فعال در ایران فردی بسیار میانهروتر بهشمار میآید، تقویت کرد. او باید دستاورد بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند؛ به این دلیل که بین تندروها و میانهروها رقابت وجود دارد. برخلاف تصور، ایران کشور یکدستی نیست. در حالی که آنها سال آینده انتخابات برگزار میکنند، ما اوضاع را تحت نظر خواهیم داشت تا ببینیم موازنه قدرت چگونه پیش میرود. نگرانی من این است که بسیاری از ایرانیها انتظار داشتند پول به زندگی آنها سرازیر شود اما خوب، این مسئله زمان میبرد»!
8- جان کری یک سال قبل از آن (چهارم مرداد 1394) در شورای روابط خارجی آمریکا گفت؛ «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطیها در ایران میفرستیم. چه کسی میداند در این صورت انتخابات چه میشود اما [...] و [...] که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، به دردسر جدی میافتند»! جالب اینکه دولت اوباما در همین دوره، تحریمهای ویزا، آیسا و سیسادا را به اجرا گذاشته و سرگرم ریلگذاری کاتسا (مادر تحریمها) در کنگره بود. قرار نبود امتیاز واقعی داده شود؛ بلکه فقط باید با یک شیرینی آدامسی، مسیر انتخابات را منحرف میکردند. ذهنیت برنان و کری چگونه شکل میگرفت؟ به یاد بیاوریم سخنان شگفت آن دیپلمات عالیرتبه را که نگرانیهای انتخاباتی طیف متبوع خود در ابران را سال 93 با شورای روابط خارجی آمریکا در میان گذاشت! او اکنون به غرب میگوید خفه شوید؛ در حالی که همزمان اصرار دارد اهتمام مجلس به احیای قدرت بازدارندگی کشور را به رقابتهای انتخاباتی نسبت دهد؛ سیا هم میشنود!
9- هدف پروژه جدید دشمن، لو رفته؛ شکافافکنی برای تداوم همفرسایی خودتخریبی و خودتحریمی. همان که فریدمن در نشست «اندیشکده شورای روابط اعراب و آمریکا گفت: «اگر ترامپ و پمپئو همراه شرکای اروپایی، سراغ ایرانیها میرفتند و با وعده برداشتن تحریم میگفتند ما فقط میخواهیم 10- 15 سال دیگر به مدت توافق بیفزاییم و آزمایشهای موشکی شما محدود شود، ایرانیها در بالاترین سطوح حکومت با هم درگیر میشدند. نیمی میگفتند از پیشنهاد استفاده کنیم، نیمی دیگر میگفتند خیر. باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت وسوسهانگیز باشد»!
10- رهبر انقلاب در نامه ۲۹ مهر ۹۴ خطاب به رئیسجمهور، ضمن صدور مجوز اجرای برجام (مشروط به 28 شرط مجلس، شورای عالی امنیت ملی و رهبری) تأکید کردند «جنابعالی با سابقه چند دهه حضور در متن مسائل، طبعاً دانستهاید دولت آمریکا در قضیه هستهای و نه در هیچ مسئله دیگری، رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته و در آینده هم بعید است جز این عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازی ندارد، خیلی زود با طرفداری از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی خلاف واقع از آب درآمد... دشمنی آمریکا تا هنگامیکه جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود آنان را مایوس کند، ادامه خواهد داشت.» متأسفانه عدم اهتمام کافی به این 28 شرط، خسارتهای اقتصادی و امنیتی پیاپی تولید کرد
11- اتفاقات مهمی در راه است. ساخت درونی قدرت ملی، در حال ترمیم و تقویت دوباره از ابعاد اجتماعی و حاکمیتی است؛ و حال آنکه طیف مأمور غرب کوشیدند انشقاق و بیهنجاری را ترویج کنند. مجلس در اقدامی مهم، مصوبهای ضدتحریمی و اجماعی در سطح حاکمیت را تدارک کرد. البته زمانی طولانی به تدارک طرح گذشت؛ اما بحمدلله موفقیت حاصل شد. همین، موجب دستپاچگی طیفی شده که گفتند مصوبه برای کارشکنی علیه مذاکره با بایدن بوده و شورای عالی امنیت ملی در جریان نبوده؛ و حال آنکه طرح مربوط به چهار ماه قبل است و به تصریح دبیرخانه، طرح با هماهنگی و تایید شورا تهیه شده است.
12- تقلای جریان نفوذزده (نشتی بشکه) از کدام هراس غرب حکایت میکند؟ در دو سال اخیر تحولات مهم و پیشروانهای در دستگاه قضایی و مجلس شورای اسلامی پدید آمده و در حال تقویت اعتماد عمومی است. اینکه میشود ارادهها و ظرفیتهای معطل را به میدان آورد و گرفتاریهای ناشی از تعلیق و امید به دشمن را برطرف کرد. این امید شکل گرفته که نسیم تغییر و بهبود روند، به دولت هم برسد. در مقابل خود، مقاومتی سرسختانه برای تداوم فرصتسوزی دیده میشود. ماههاست برخی محافل غربی نسبت به دو احتمال هشدار میدهند؛ اینکه دولت - چنانکه مطالبه رهبری است- مسیر خود را اصلاح کند؛ و مردم در انتخابات هفت ماه بعد، مدیریتی پُرانگیزه و اهتمام را سر کار بیاورند. در این روند، انتقام خون شهیدان ترور که جای خود دارد؛ با اتحاد و اتفاق میتوان دشمن را دچار شکستهای راهبردی کرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
عملیات نجات یک جاسوس!/زهرا توحیدیان
* سکانس اول
4 روز مانده به ترور شهید فخریزاده، رسانههای معاند یاد احمدرضا جلالی میافتند و مدعی میشوند او برای اجرای حکم اعدام به انفرادی منتقل شده است. همسر او با رسانههای معاند گفتوگو میکند و از اجرای اعدام ابراز نگرانی میکند. ناگهان توئیتر پر میشود از هشتگی به یاد جلالی و ماجرا به حدی بالا میگیرد که دفتر کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواهان لغو حکم اعدام جلالی میشود. آن لینده، وزیر خارجه سوئد هم وارد میدان میشود و در توئیتی درباره اجرای حکم جلالی ابراز نگرانی میکند. هجمهها که به طرز سوالبرانگیزی بالا میرود، سخنگوی وزارت امور خارجه ورود میکند و با «ناقص و غلط» خواندن اطلاعات مقامات سوئدی درباره وضعیت جلالی، اذعان میکند خبری از اعدام جلالی نیست و هشتگهای مرتبط با جلالی، جاسوس سرشناس، از تب و تاب میافتد.
* جلالی کیست؟
پس از تشدید ترور دردناک دانشمندان هستهای، سیستم اطلاعاتی کشور به دنبال اتاق عملیات مشترک ترورها میرود تا ببیند چه کسی اطلاعات مربوط به دانشمندان هستهای را در اختیار دشمن قرار داده؟ اردیبهشت 94 فردی به نام احمدرضا جلالی بازداشت میشود. او دکترای عمومی خود را در ایران و دوره تخصصی پزشکی هستهای را در سوئد گذرانده بود. وی به دلیل تخصصش، به عنوان پزشک امین در پروژههای خاص تحقیقات هستهای کشور دعوت به همکاری میشود و به علت تدریس در دانشگاههای اروپایی و شرکت در مجامع علمی به شهرت میرسد. اسناد و نیز اعترافات جلالی، نشان میدهد او به دلیل ارتباط نزدیک با دانشمندان هستهای کشور، لیستی از اطلاعات آنان را به موساد تحویل میدهد. به گفته دستگاه قضا، یکی از اقدامات جلالی، اعلام نشانی و مشخصات ۳۰ نفر از افراد شاخص پروژههای تحقیقاتی، نظامی و هستهای از جمله شهیدان شهریاری و علیمحمدی به افسران اطلاعاتی موساد بوده که به ترور و شهادت آنان منتهی شد. اهمیت جلالی برای دستگاههای اطلاعاتی غرب به حدی حیاتی بود که ۲ سال پس از بازداشت او و در حالی که جلالی در زندان بود، سوئد به او شهروندی خود را اعطا کرد تا به جلوگیری از پیگیری پروندهاش مثلا وجهه قانونی ببخشد!
* سکانس دوم
جمعه سیاه از راه میرسد و دانشمندی که در گمنامی و سکوت به خدمت مشغول بود، ترور میشود: شهید «محسن فخریزاده»، دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقات فیزیک. ایران سیاهپوش و عزادار است، شواهد و پیشینه تاریخی ترور نشان میدهد چنین جنایتهای ددمنشانهای از اسرائیل و حامیانش برمیآید.
پس از ترور شهید فخریزاده، دوباره نام جلالی در شبکههای اجتماعی به جریان میافتد. وکیل او ادعا میکند قرار است جلالی به رجاییشهر کرج برود. ادعای او موجب میشود بار دیگر جنجال اجرای حکم او در میان کاربران مطرح شود. معاندان با آب و تاب اعدام را محکوم میکنند. پارلمان بلژیک به دنبال تصویب طرحی است که در صورت اجرای حکم جلالی، عواقب سنگینی در انتظار روابط بلژیک با جمهوری اسلامی باشد و عفو بینالملل هم دور برمیدارد تا به زعم خود، مانع اجرای حکم اعدام فردی شود که خون دانشمندان هستهای به گردن اوست.
* سکانس سوم
پشت میز کار نشستهام و اخبار را مرور میکنم: قبل از ترور شهید فخریزاده، نام جلالی در رسانههای معاند میچرخد. چرا به یک باره و در حالی که او در صحت و سلامت حبس خود را طی میکند، چنین جنجالی به راه میافتد تا ایران را وادار کنند موضع بگیرد؟ چه ربطی میان ترور شهید فخریزاده و جلالی هست که بعد از آن جمعه سیاه، بلژیک هراسناک به راه میافتد تا با اعمال فشار دیپلماتیک مانع مجازات فردی شود که به کشورش خیانت کرده؟ مگر جلالی چه خوشخدمتیای به کشورهای غربی کرده که میخواهند به هر طریق ممکن جلوی اجرای حکم اعدام این جاسوس را بگیرند؟ پیدا کنید پرتقال فروش را...
***************************************
روزنامه خراسان**
جای واکسن کرونا در راهبردهای کلان کشور است/سید صادق غفوریان
چالش واکسن کرونا در جهان، اکنون متفاوت از ماه های آغازین شیوع این ویروس است. این روزها دیگر دغدغه ها و گفت و گوها درباره این نیست که آیا نتیجه آزمایش واکسن ها موفقیت آمیز خواهد بود یا نه بلکه اینک جهان در اتمسفر فرا کشف واکسن کووید19، درباره تجارت سهم خواهی آن، برنامه ریزی ها برای زمان انجام واکسیناسیون و حتی نحوه حمل و نقل آن در حال گفت وگوست.ماه قبل، رسانه های جهان از دغدغه کشورها و ایالت های آمریکا برای خریداری یخچال های مخصوص حمل و نقل این واکسن نوشتند و دیروز حساب توئیتری مجله «فوربس» به نقل از یک مقام بهداشتی ایالات متحده نوشت که ماه ژوئن (خرداد 1400) هر آمریکایی که بخواهد میتواند خود را واکسینه کند.در کشور ما در تازه ترین نقل قول ها که البته متفاوت و گاه متناقض اند، مدیرکل دارو در سازمان غذا و دارو اعلام کرد که در صورت تامین ارز، تا دو ماه آینده اولین محموله این واکسن وارد کشور می شود و البته دکتر «مینو محرز» عضو علمی ستاد ملی کرونا دیروز پیش بینی کرد که زودتر از تیر 1400 از واکسن خارجی و داخلی خبری نخواهد بود. از سوی دیگر آقای ظریف، وزیر خارجه در روزهای قبل از کارشکنی آمریکایی ها برای تامین دارو و واکسن کرونا سخن به میان آورده بود.امروز بر کسی پوشیده نیست که مقابله با شیوع وحشیانه این بیماری، هیچ راهی جز دستیابی به واکسن آن را ندارد. از این رو، به سه دلیل عمده باید بیش از هر زمان دیگری به «تهیه واکسن معتبر خارجی و نیز به نتیجه رساندن واکسن ایرانی» اندیشید و آن را در اولویت سیاست های کشور در این برهه جای داد:
یک: تحریم بی رحمانه حتی در مقابل جان انسان ها
ماجرای ما با واکسن خارجی بنابر تجربه چند ماه اخیر در خصوص واکسن آنفلوآنزا که به دلیل تحریم و چالش تبادل ارزی با تاخیر و کمتر از تعداد وعده داده شده به دستمان رسید، این واقعیت را پیش رویمان نهاد که اگر طرف خارجی در تحویل واکسن کرونا نیز بدعهدی کرد یا به هر دلیلی نتوانیم به تعداد کافی به واکسن دست یابیم، دچار شوک نشویم. اگرچه باوجود این مشکل، هیچ توجیه و بهانه ای برای مسئولان کشور درکم کاری به منظور تهیه و خریداری واکسن معتبر وجود ندارد و شکی نیست که آن ها باید با به کارگیری تمام ظرفیت های سیاسی و دیپلماتیک، این کالای استراتژیک را به میزان کافی در اختیار گیرند.اما آیا تلاش برای تهیه واکسن خارجی، به معنای ضعیف انگاشتن واکسن ایرانی است؟ که پاسخ یک «نه» محکم است. چه بسا معتقدیم که دانشمندان جوانمان در صورت حمایت، همان طور که به مرحله تست انسانی این واکسن نائل آمدند، به زودی نیز چشم یک ملت منتظر را روشن خواهند کرد.
دو:سایه سنگین محدودیت ها بر اقتصاد و روان مردم
فراگیری تبعات بحران آفرین اقتصادی و روانی شیوع کرونا نه تنها کشورهای در حال توسعه بلکه اغلب کشورها و دولت های پیشرفته را مدت هاست دچار آسیب های جدی کرده است. هم اکنون هیچ جامعه و سیستمی دیگر تاب و تحمل تداوم محدودیت ها و قرنطینه ها را ندارند و به نوعی تمسک به «واکسن» تنها وسیله پیش روی کشورها برای نجات از این شرایط ملتهب است.مسئولان اکنون خود بیش از یکایک ما از دشواری ها و مدیریت این بحران آگاه اند و بی شک آنان نیز برای تهیه واکسن بیش از ما دغدغه دارند که البته امیدواریم این «امید» ما بر دغدغه مندی مسئولان در این امر «واهی» نباشد.بنابراین پیشنهاد می کنیم دولت موضوع تهیه «واکسن کرونا» چه خارجی یا داخلی را در فرایندی فراتر از یک وزارتخانه و ستاد، در دستور کار خویش قرار دهد تا در مسابقه واکسیناسیون جهانی کووید۱۹ ناکام نباشد.
سه: کاربست ویژه برای به نتیجه رساندن واکسن ایرانی
به همت دانشمندان نخبه و توانمند کشور، اکنون بیش از ۹۰ درصد نیازهای دارویی کشور از شمار تولیدات داخلی است. طی سال های اخیر شرکت ها و پژوهشکده های متعدد دانش بنیان در کشور، موفق به ثبت افتخارات فراوانی در رفع نیازهای دارویی داخل شده اند که تولید داروی «فاکتور 8» به نام تجاری «سافاکتو» ویژه بیماران هموفیلی یکی از این موارد است که نام ایران را به عنوان دومین کشور تولید و صادر کننده آن در جهان ثبت کرده است. همچنین در هفته های اخیر تولید تمام ایرانی کیت های تشخیص سریع کرونا از دیگر افتخارات دانشمندان مستعد این کشور در جهت رفع نیازها به ثمر نشسته است که این نمونههایی از موج امید برای به ثمر رسیدن واکسن کرونا در این مرز و بوم است.با توجه به این ظرفیت ارزشمند که اکنون طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، نام ایران نیز در شمار ۲۰ کشور پیگیری کننده تولید واکسن کرونا قرار گرفته است، جای هیچ تردیدی برای مسئولان باقی نگذاشته است که از هیچ حمایتی در مسیر ساخت «واکسن ایرانی» دریغ نکنند.بنابراین تدارک کاربست و مسیر ویژه بودجه ای و حمایت های معنوی از این حرکت علمی و راهبردی، اینک بزرگ ترین وظیفه یکایک مسئولان در دولت و مجلس شورای اسلامی در مقابله با این ویروس وحشی است.
امیدواریم روزی فرا نرسد که کشور از ناحیه این ویروس، گرفتار هزینه های جبران نشدنی شود...
***************************************
روزنامه ایران**
روز جهانی معلولین یک روز برای همه/محمد شریعتمداری
وزیرتعاون،کار و رفاه اجتماعی
روز جهانی معلولین بـــدرســــتی «یک روز برای همه» لقب گرفته است چرا که این یک وظیفه انسانی همگانی است که نسبت به مســـائل، مشــکلات، مطالبات و ادای حقوق شهروندی افراد دارای معـــــلولــیت درک و حمایت بیشتر داشته باشند؛ آنانی که باوجود محدودیتهای جسمی، پیام آور امید به مثابه اراده اجتماعی هستند. در این میان شیوع ویروس دنیاگیر کرونا، هشدار و تأکیدی مضاعف و فزاینده بر ضرورت تمرکز و توجه بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای افراد دارای معلولیت برای همه ما داشت، چرا که به روشنی نشان داد این افراد هنگام بروز بحرانهایی نظیر کووید19، با مشکلات بسیار بیشتری دست و پنجه نرم میکنند و موانع گسترده تری در مواجهه با این بحرانها دارند. واقعیت این است که معلولین ، هم در معرض شدیدتر این بیماری قرار گرفتند ( با توجه به ضعف سیستم ایمنی) و هم اثرات اقتصادی اجتماعی این ویروس منحوس بیش از همه آنها را هدف قرار داد.
به عبارت بهتر چالشهای حوزه سلامت، تبعیضهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و زیست محیطی و نگرشهای طردآمیز همراه با مشکلات اساسی در زیرساختهای مورد نیاز برای معلولین بیش از همه وقت در این ایام خود را نشان داد.
در این میان، رویکرد در نظام جمهوری اسلامی که بر مبنای عدالت محوری، توزیع عادلانه امکانات و فرصتها و برابری حقوق انسانها بنا شده است باید بیشازپیش معطوف به حقوق افراد دارای معلولیت که یکی از اقشار اصلی ذیحق در این عرصه هستند، شود.
در همین چارچوب، صادقانه باید بگویم که همواره شکرگزار بوده و هستم که در این برهه از مسئولیت، امکان خدمت به این قشر عزیز، مظلوم و پرامید را پیدا کردم.
در همین راستا همراه با مجموعه همکارانم بویژه در سازمان بهزیستی، تلاش جدی صورت گرفت که با تصویب قوانین و آیین نامههای مرتبط، تلاش برای برطرف کردن موانع در دسترسی عادلانه و به خدمات بهداشتی، توسعه زیرساختهای درمانی و آموزشی و مهارتی برای توان جویان عزیز گامهای مهمی برای ادای حق این قشر صورت گیرد، گامهایی که با اینکه مهم بودهاند اعتراف میکنم ناکافی هستند؛ همین جا البته باید بیان کنم که با رویکرد مثبت دولت و مجلس بودجه حمایت از معلولین در لایحه 1400، چهل درصد رشد داشته است که این امر میتواند در ارتقای خدمترسانی به این قشر عزیز تأثیرگذار باشد، البته باور دارم ما باید به نقطهای برسیم که افراد دارای معلولیت بتوانند با منزلت و شأنی که حقشان است به اهداف و چشم اندازهای زندگیشان برسند.
مفید است به این نکته هم اشاره کنم که در هنگامه مقابله با ویروس کرونا نیز، همکاران دلسوزم در سازمان بهزیستی سیاستگذاریها و اقدامات مؤثری برای حمایت از افراد دارای معلولیت انجام داده اند (بخشی از آن توسط خود سازمان بهزیستی، مرکز پژوهشهای مجلس و مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی منعکس شده است) که آنگونه که در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس (مستند به یک نظرسنجی مستقل) بیان شده است، «اقدامات صورت گرفته در زمینه آموزش و آگاه سازی جامعه هدف پیرامون اصول بهداشتی و نحوه مراقبت از خود در برابر کووید19 به میزان قابل توجهی مؤثر بوده است.»
نکته پایانی اینکه در این ایام سخت که هنوز درگیر بحران کرونا هستیم باید «همه با هم» باید بکوشیم تا همراه و یاریگر افراد دارای معلولیت برای مواجهه با اثرات این ویروس منحوس باشیم و اقدامات مؤثری برای فراگیرتر کردن ادای حقوق معلولین به عمل آوریم. این مهم امکان پذیر نخواهد بود مگر آنکه همانطور که رهبری معظم انقلاب بیان کردهاند باور کنیم که «مسئول حقیقی کمک به معلولان فقط سازمان بهزیستی نیست بلکه همه مردم، بخشهای دولتی، غیردولتی و سازمانهای انقلابی هستند.»
***************************************
روزنامه شرق **
عیار بهینگی سیاستها/عیسی منصوری
در سالهای اخیر رفتار دو دسته از سیاستمداران در طیفهای مشابه در بسیاری از کشورهایی که دموکراسی انتخاباتی دارند، به تکرار قابل مشاهده بوده است. در یک سو گروههای ناسیونالیست یا گروههای محافظهکار قرار دارند که مانند چپهای سنتی با نگاه طبقاتی به اقتصاد و مسائل جامعه، بهویژه حمایت از طبقات کمدرآمد به رفتار سیاسی و سیاستگذاری میپردازند. اقدامات این دسته در برخورد با مشکلات، صریحتر و برای جامعه ملموستر است و بهویژه در دهکهای پایینتر اقتصادی به صورت اعلامشده و بالاترین صدکها به صورت اعلامنشده، حامیانی قوی دارد. تجربه دهههای اخیر نشان داده است که از نظر اقتصادی حداقل در کوتاهمدت دهکهای درآمدیِ پایینتر از نحوه عمل این دسته از سیاستمداران رضایت بیشتری داشتهاند. مردم کمدرآمد و سقوطکرده از طبقه متوسط در ۲۰۱۶ به ترامپ رأی دادند و نتیجه هم گرفتند.در سوی مقابل نگاه مبتنی بر تکنوکراسی مدرن قرار میگیرد که برای حل مسائل، روشهای تخصصی مبتنی بر یافتههای علمی و کوشش برای حل ریشهای مسائل با لحاظ پیچیدگیهای آنها و نه صورتها و معلولها را انتخاب کرده است. ترجیح داده اصلاحات سیستمیک انجام دهد تا اقدامات با نتایج آنی مورد رضایت عامه. ترجیح داده است به جای ایجاد مستقیم شغل، رشد اقتصادی پایدار منجر به اشتغال، به جای حمایت مستقیم از فقرا، ایجاد تور تأمین اجتماعی گستردهتر و به جای پرداختن به آتشسوزی به عنوان یک تصادف، مدیریت تغییرات اقلیمی را در دستور کار بگذارد. اما کاستیهای این رویکرد در عمل، بخشهایی از جوامع را دچار آسیب کرد. جهانیشدن اقتصاد، رشد و درآمد اقتصادی قابل اعتنایی در کشورهای پیشرو ایجاد کرد، اما طبقات متوسط و پایینتر کمترین بهره را از آن بردند. همینها نیز نتیجه بسیاری از انتخابات در کشورهای مختلف را در سالهای اخیر رقم زدند. در سال ۸۴ در ایران، پس از تجربه موفق رشد اقتصادی هشتدرصدی دولتهای هفتم و هشتم، رویکرد اعلامی یکی از نامزدهای انتخابات نهم ریاستجمهوری که مبتنی بر عدالتجویی و حمایت از فقرا اعلام شد، مورد اقبال طبقات کمدرآمد قرار گرفت. در سالهای اخیر نیز این تفاوت دیدگاه قابل مشاهده است؛ عدهای بر این باور بودهاند که به دلیل شرایط کشور، «باید رشد اقتصادی ایجاد شود تا بیکاری و فقر مدیریت شود». در بسیاری از حوزهها نیز با همین رویکرد عمل شد. در مقابل گروههایی فارغ از دستاوردهای درازمدت، برنامههای ناپایدار اما با اثر سریع و ملموس بر معیشت خانوار مانند پرداخت وام برای خرید خودرو یا ماکیان یا ارائه بستههای معیشتی را به اجرا درآوردند.اینک اما شرایط در کشور خاص است. درآمد سرانه حاصل از نفت در پیش از انقلاب به ۵.۵ هزار دلار رسیده بود. در این چهار دهه، مسئولان چیزی را جایگزین نفت نکردهاند. نتیجه آنکه نرخ تشکیل سرمایه در کشور متناسب با درآمد حاصل از نفت بوده است.
در دورههای تشدید تحریم و فروش کمتر، نرخ تشکیل سرمایه و به عبارتی ایجاد ثروت منفی شده است. درآمد سرانه حاصل از نفت در سال قبل از تشدید تحریمهای اخیر به ۱۰ درصد پیش از انقلاب رسید. این فرایند در درازمدت به معنی افزایش فقر است. هر قدر سهم جمعیت فقیر بیشتر باشد، منطقا تمایل به سیاستهای رفاهی بیشتر میشود و میزان تمایل به سیاستمدارانی که به سیاستهای رفاهی کوتاهمدت توجه میکنند، افزایش مییابد و این سبب ایجاد دور باطلی از تولید فقر در کشور میشود.همه دولتها با دو دسته از مأموریتها و انتخابهای سیاستی مواجهاند که عبارتاند از ارائه: ۱. خدمات رفاهی که رضایت تودهها را به دنبال دارد. ۲. خدمات تنظیمی که اقتصاد را تنظیم و برای جامعه ثروت ایجاد میکند. سنگینی وزنه خدمات رفاهی عملا به معنای افتادن سیاستگذار به ورطه تظاهر برای دریافت حمایت سیاسی از تودههاست و تمرکز بیشازحد بر تشکیل سرمایه و سود اقتصادی، به معنای پذیرش نابرابری و فقر در جامعه است (اوفه). نقطه اتصال و بهینه بین سیاستهای رفاهی و تنظیمی «اشتغال پایدار» است که عامل بهرهمندی توده مردم از مزایای تشکیل سرمایه و درآمد است. بخشی از مردم به تولید و بخشی به کار برای صاحبان تولید مشغول میشوند و شاغلبودن به معنای دررفاهبودن از طریق ثروتآفرینی است. با توجه به شرایط کشور، عیار مناسب برای سنجش میزان عقلانیت موجود و بهینگی هر سیاست اعم از بودجه سال آتی، اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، واردات خودرو یا حمایت معیشتی میزان تأثیر آن بر «اشتغال پایدار» است.
***************************************