روزنامه کیهان **
خیانت اردوغان به مسلمانان ترکیه/ سعدالله زارعی
سیاست خارجی ترکیه در دوره نزدیک به 20 ساله «رجب طیب اردوغان» را میتوان با واژگان «بیثباتی» و «نوسان زیاد» توضیح داد. در این دوره روابط خارجی ترکیه از تلاش برای صفر کردن اختلاف با همسایگان و جلوگیری از حل و فصل درگیریهای منطقهای در نوسان بوده است. در این دوران، ترکیه با کمتر همسایهای در «روابط پایدار» قرار داشته و سیاستی متداوم را دنبال نموده است. هم اینک روابط ترکیه با اکثر همسایگان خود در وضعیت قرمز یا زرد قرار دارد. در این میان رابطه با ایران تقریباً در وضعیت «استثناء» قرار داشته است و دو کشور در تلاش بودهاند روابط دوستانه و پایداری داشته باشند. اظهارات دو روز پیش رجب طیب اردوغان در جریان رژه نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان درباره مناطق متصل به «ارس»، این تنها همسایه دارای روابط دوستانه را نیز ناراحت کرد. تو گویی در قاموس او داشتن روابط معقول و دوستانه با همسایگان جایگاهی ندارد!
ترکیه به لحاظ جغرافیایی بین کشورهایی قرار دارد که اکثر آنها یا در وضعیت قطع ارتباط با آنکارا قرار دارند و یا در وضعیت پرنوسان در روابط با این کشور قرار دارند؛ بلغارستان، یونان، قبرس، سوریه، عراق، ارمنستان، آذربایجان و ایران. در بین این همسایگان روابط یونان، قبرس، سوریه، عراق و ارمنستان با ترکیه در وضعیت قرمز یا نزدیک به قرمز قرار دارد و رابطه بلغارستان با ترکیه در وضعیت زرد قرار گرفته است. این کشور در جریان انتخابات سال 1396 آنکارا را متهم کرد که در انتخابات و روند سیاسی بلغارستان مداخله میکند. از آن طرف ترکیه چندان پنهان نمیکند که به مناطق شمالی خود بعنوان حوزه نفوذ خود نگریسته و سیاستهای مستقل از آنکارای آنان را برنمیتابد. در این میان جمهوری دو پارچه آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران در این دوران روابط دوستانهای با ترکیه داشتهاند که درباره جمهوری اسلامی عمدتاً تحت تأثیر علاقه ایران به دولت تحت حمایت اسلامگرایان در این کشور بوده است.
روابط ایران و ترکیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرایط پرنوسانی را تجربه کرد تا اینکه با روی کار آمدن حزب «عدلت و توسعه» در سال 1381 به ثبات نسبی رسید، این روابط با کودتای سال 1359 نظامیان به فرماندهی کنعان اورن در وضعیت پرابهام قرار گرفت ولی چندی بعد بدنبال پیروزی حزب مام میهن در انتخابات و انتخاب «تورگوت اوزال» به نخستوزیری در سال 1362 در وضعیت مناسبی قرار گرفت و این دوران حدود ده سال دوام آورد اما پس از آن روابط دو کشور یک دوره پرتنش را در فاصله سالهای 1373 تا 1379 تجربه کرد تا جایی که رئیسجمهور وقت ترکیه سلیمان دمیرل رسماً از آشوبهای چند روزه 1378 در تهران جانبداری کرد. با قدرت گرفتن اسلامگراها در ترکیه که اولین نشانههای آن پیروزی نسبی حزب رفاه به رهبری مرحوم نجمالدین اربکان در سال 1375 بود، فضای حاکم بر مناسبات میان مردم ایران و ترکیه به سمت بهبود رفت اما این روابط در سطح دولتها همچنان توأم با تنش بود و دولتهای مسعود ییلماز و بولنت اجویت به آن دامن میزدند و روابط رسمی به سردی گرائید اما جنبش اسلامگرایی روند صعودی خود را در جامعه ترکیه طی میکرد و از این رو حزب «عدالت و توسعه» به رهبری عبدالله گل که مدعی اسلامگرایی و میراثداری مرحوم اربکان بود، در انتخابات سال 1381 به پیروزی قاطعی دست یافت و در انتخاباتهای بعدی این پیروزی را تکرار کرد.
حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان با انرژی اسلامگراها قدرت را به دست گرفت. در آن زمان و هماینک نیز اسلامگرایی در ترکیه و در منطقه حرف اول را میزد و میزند و این حزب با همین داعیه آراء مردم ترکیه را گرفته است اما آنچه در این دوره نزدیک به 20 سال روی داده به جای اسلامگرایی، تأکید دولت آنکارا بر نوعی ناسیونالیسم افراطگرایانه پانترکی بوده است. در واقع اردوغان با خیانت به مردم مسلمان ترکیه و خیانت به آرمانهای اسلامی، نوعی ایدئولوژی ستیز با مسلمانان و ستیز با کشورهای منطقه را در پیش گرفته است.
در ترکیه بیش از هر کشور دیگری از اسلامگرایی و خیزشهای اسلامگرایانه در منطقه حمایت شده است تا جایی که اخیراً یک مؤسسه اسرائیلی نوشت در نظرسنجی از 12 کشور اسلامی، مردم ترکیه، مقام اول را در مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل دارند. این مؤسسه وابسته به وزارت امور زیربنایی این رژیم نوشت 99 درصد مردم در ترکیه، پذیرش زندگی عادی با اسرائیل را «خیانت» میدانند. کما اینکه در دوران جنگهای 33 روزه، 22 روزه، 51 روزه، 11 روزه و سه روزه رژیم صهیونیستی علیه مردم لبنان و فلسطین، موج اعتراضات مردمی و اعلام حمایت از حزبالله و جنبشهای فلسطینی جهاد و حماس در ترکیه از هر جای دیگر قدرتمندتر بوده است. اما در همه این دوران اردوغان علیرغم آنکه با رونمایی اسلامگرایانه از حزب خود به پیروزی رسیده اما حاضر به قطع رابطه با رژیم اسرائیل نشده و این روابط حتی در سطح نظامی علیرغم ژستهایی که اردوغان در اجلاس داووس و... گرفت، بین آنکارا و تلآویو برقرار است و این همکاری حتی در جریان جنگ اخیر 45 روزه میان آذربایجان و ارمنستان شکل عملیاتی هم به خود گرفت.
رجب طیب اردوغان در طول دو دهه اخیر و بخصوص در این ده سال که منطقه درگیر بحران پیچیده امنیتی شد و درگیری خونینی در کشورهای سوریه،عراق و لبنان پیش آمد، رویهای آشوبگرایانه داشته است. ترکیه در جریان بحران امنیتی سالهای 1390 تا 1397 سوریه به مهمترین حامی تسلیحاتی گروههای تروریستی تبدیل شد تا جایی که کامیونهای پر از تسلیحات روزانه از طریق اتوبان به حلب، حما، حمص و ادلب به سمت تروریستهای جبهه النصره و داعش در حرکت بودند. بنابراین میتوان گفت علیرغم نقش پررنگی که آمریکا، اروپا، عربستان، قطر، امارات و... در بحران امنیتی سوریه داشتهاند، نقش ترکیه از هر جهت منحصر به فرد بوده است. همین الان ترکیه اصلیترین عامل در تداوم بحران امنیتی در سوریه است. چرا که ارتش ترکیه از یکسو مانع اصلی عملیات ارتش سوریه در آزادسازی بقایای استان ادلب از سیطره جبههالنصره میباشد و از سوی دیگر با اشغال بخشهایی از شمال سوریه به تجزیهطلبان قوت قلب میدهد. این رفتار ترکیه با همسایه عرب خود خسارات فراوانی را نه فقط برای سوریه حتی برای ترکیه در پی داشته بهگونهای که ارتش ترکیه تلفات زیادی متحمل گردیده است.
روابط ترکیه و عراق هم بر مبنای توسعه تنش قرار داشته است. حضور نظامیان ترکیه در بخش وسیعی از غرب عراق - حدفاصل سنجار تا بعشیقه در نزدیکی کرکوک - به بهانه نفوذ نیروهای پ.ک.ک در این مناطق، علیرغم اعتراضات پیدرپی ارتش و دولت عراق صورت گرفته است. رفتار ترکیه در غرب عراق تا آنجا با ناراحتی عراقیها توأم شده که بعضی از رهبران عراقی میگویند تعداد نیروهای مداخلهگر نظامی ترکیه در عراق بیش از تعداد نیروهای اشغالگر آمریکایی و غیرقابل تحملتر از آنها است.
بر اساس آنچه گفته شد، مدتهاست که دولت رجب طیب اردوغان حتی از «رنگ» اسلامگرایی تهی گردیده و به رژیمی توسعهطلب، مهاجم و شوونیستی تبدیل گردیده است. «ترکستان» کلیدواژهای است که اردوغان تلاش دارد وارد ادبیات عمومی مردم مسلمان این کشور و مردم ترکزبان در کشورهای شرق و غرب دریای خزر کند و این در حالی است که این ادبیات به جای دعوت به نوعی همگرایی ناسیونالیستی، از تلاش ترکیه برای سیطره به ملتهای ترکزبان یا ترکتبار حکایت میکند و در اینجا سوال اساسی این است که آیا منطقه و این کشورها «هژمونی اردوغانی» را میپذیرند؟
اردوغان در جریان جنگ اخیر آذربایجان و ارمنستان تلاش کرد تا یک گام به سمت شکلدهی به ترکستان مدنظر خود بردارد بر این اساس علیرغم نیاز منطقه به آرامش به جنگ در بین دو کشور دامن زد و با گسیل انواعی از تجهیزات نظامی و مشارکت مستقیم در جنگ علیه ارمنستان، تلاش کرد تا معادله منطقه را به نفع ترکیه تغییر دهد که معنای آن کنار زدن نقش منطقهای دو کشور روسیه و ایران بود. اما این سیاست با همه هزینهای که برای ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان داشت به جایی نرسید و جنگ نتوانست ترکیه را به آبهای خزر رساند. توافق سهجانبه مسکو، باکو و ایروان که بیستم آبانماه به امضا رسید، نقشی برای ترکیه قایل نشد و آسیبی به مرزهای جنوبی ارمنستان با ایران وارد نکرد بنابراین اردوغان کماکان پشت دروازه باقی ماند و حتی نتوانست از کریدوری که بهطور غیرقطعی از آن در این توافقنامه نام برده شده سهمی پیدا کند.
از اظهارات دو روز پیش رجب طیب اردوغان در جریان مراسم رژه نظامیان آذربایجان که به مناسبت پیروزی در جنگ اخیر قرهباغ در باکو برگزار گردید، برمیآید که ترکیه مسئول این ناکامی را ایران میداند و این در حالی است که نهتنها ایران که هیچ کشوری در منطقه حتی کشورهای ترکتبار شمال ایران، ایجاد یک امپراتوری تجزیهگرا و مداخلهگر را تحمل نمیکنند و خواب اردوغان نمیتواند تعبیری داشته باشد.
ایران البته برای مردم مسلمان و اسلامگرای ترکیه احترام فراوانی قایل است. کما اینکه روابط بین دو ملت مسلمان از هر دو ملت دیگر صمیمانهتر است و مایل نیست روابط تهران آنکارا هم دچار نوسان و عقبگرد شود چرا که میداند چنین رخدادی به نفع دشمنان مشترک دو ملت است. ادب کردن اردوغان هم یک موضوع داخلی است و مردم ترکیه میدانند چگونه از اسلامگرایی در برابر انحرافات قومگرایانه محافظت نمایند. همانگونه که ترکیه در یک حزب خلاصه نمیشود، اسلامگرایی نیز به اشخاص وابسته نیست. اردوغان در اظهارات دو روز پیش ابتدا خود را با ملت ترکیه رویارو کرد؛ ملتی که با اسلامگرایی به سینه ایدئولوژیهای شیطانی دست رد زده است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
100 میلیون یورو اعتبار برای توسعه فاضلاب خوزستان چه شد؟!/ مجتبی یوسفی*
دولت موظف است خسارات مردم را پرداخت کند
مردم اهواز و خوزستان همواره پای انقلاب و نظام ایستادگی کردهاند ولی متاسفانه در سالهای گذشته هر از گاهی شاهد مشکلات ناراحتکننده و بحرانهایی در استان خوزستان هستیم؛ مردم بیشتر از این نمیتوانند کاستیها را تحمل کنند. بارها مشکل خوزستان در بخش زیرساختها را مطرح کردهایم؛ به دلیل عدم توجه و توسعه نامتوازن در این استان طی ادوار گذشته مشکلات امروز که دامنگیر مردم شده به وجود آمده است. مردم این استان همیشه گرفتار بحران هستند؛ در تابستان روستاها گرفتار ریزگردها و تامین آب شرب هستند به طوری که 700 روستا در خوزستان فاقد آب شرب است. این در حالی است که مردم این استان در کنار 5 رودخانه بزرگ و 5 سد بزرگ که به تمام کشور از نظر تامین برق و آب خدمات میدهند ساکنند ولی خودشان در کنار رودخانه، آب شرب ندارند!
در زمستان هم به دلیل تغییر اقلیم صورت گرفته شرایط کنونی برایشان رقم خورده است؛ اینکه یک پیرزن عشایر و عرب و غیور خوزستان بگوید ما دعا میکنیم باران نیاید بسیار تاسفبار است. در 2 سال گذشته شاهد بودیم در اهواز، ماهشهر، بندر امام و خرمشهر دولت تعهداتی را در زمینه احداث شبکه فاضلاب داده بود اما عملی نشد. برخی استانها مثل خوزستان و سیستانوبلوچستان مردمشان برای نیازهای اولیه مثل آب شرب و عدم هدایت فاضلاب دچار مشکلات عدیدهای هستند. قیمت لوازم خانگی چند ده میلیون افزایش یافته؛ به جای اینکه به مردم برای تامین لوازم زندگی کمک کنیم به خاطر سوءمدیریت همه ابزار زندگی مردم در خوزستان را به زیر آب هدایت کردیم.
۲ موضوع در این زمینه وجود دارد؛ یکی تعهدات دولت طی سنوات گذشته برای تامین و تزریق اعتبارات برای توسعه و تکمیل شبکه فاضلاب که رهبر حکیم انقلاب شخصا ورود کرده و سال گذشته 100 میلیون یورو از صندوق را برای این امر اختصاص دادند اما متاسفانه دولت از این 100 میلیون یورو، تازه ماه گذشته 17 میلیون یورو را تخصیص داد. این نشان میدهد مشکل مردم برای دولت اهمیت ندارد. سوءمدیریتهایی که در عدم توجه به اولویتها صورت میگیرد، بخش دیگری از مشکلات خوزستان است. منابعی در سالهای 84 و 85 به استان خوزستان آمد ولی معلوم نشد کجا هزینه شده است. من این مساله را تا آخرین روز نمایندگی دنبال خواهم کرد چون نیمی از وظیفه نمایندگی نظارت است.
6 ماه پیش به وزیر کشور تذکر دادم شما مدیریت بحران ندارید، مدیریت بحران در گام اول یعنی پیشگیری از بروز بحران نه اینکه صبر کنیم بحران به وجود آید بعد چندین برابر هزینه کنیم تا شاید مشکلات حل شود؛ این مدیریت بحران نیست. در سالهای 84 و 85 بالغ بر 149 میلیون دلار وام بانک جهانی به فاضلاب اهواز اختصاص پیدا کرد؛ مسؤولان پاسخ دهند این اعتبار چه شد، بعد از آن دستگیریهایی صورت گرفت اما چه دردی از مردم دوا شد؟ مسؤولان و نمایندگان وقت باید در این باره توضیح دهند.
3 ماه پیش طرح سوالی را از وزیر کشور مطرح کرده و به وزیر نیرو تذکر دادم تعهداتی که باید انجام میشد و نیمی از آن با شهرداری و نیم دیگر با سازمان آب و فاضلاب بود، چرا انجام نشده است؟ گفتم با عدم توجه به اولویتها در خوزستان چند وقت دیگر استان زیر آب خواهد رفت؛ امروز از ما گله میکنند که چرا دخالت میکنید، اجازه دهید شهرداری کارش را انجام دهد. من به عنوان نماینده با وجود اینکه مسؤولیت اجرایی ندارم اما از مردم خوزستان عذرخواهی میکنم ولی مشکلات امروز خوزستان قابل پیشگیری و پیشبینی بود. در بارندگی 12 میلیمتری امسال، اهواز را آب گرفت، سال گذشته 90 میلیمتر بارندگی در عرض 2 ساعت اتفاق افتاد و امسال بیشترین بارندگی که در یک روز ثبت شد، 30 میلیمتر بود.
با وجود اینکه به دولت و مسؤولان اجرایی تذکر دادیم اما اولویتبندیهای دولت دقیق نبود.
استاندار قبلی خوزستان با بودجه دولت میلیاردها تومان روی رودخانه رستوران ساخت؛ اگر برای لایروبی کارون اعتبار نیست، چرا پروژههای غیرضرور اجرا میشود. به شهرداری تذکر دادیم به جای هزینههای میلیاردی برای ساخت آبنما و نورپردازی شهر، شبکه آب سطحی را حداقل در نقاط بحرانی اصلاح کنید اما توجهی به تذکرات نشد. خوزستان در ۲ بخش عدم توجه به زیرساختها و نیز سوءمدیریتها با بهکارگیری مدیرانی که حد و اندازه آنها در اندازه مشکلات این استان نیست از یک بیماری مزمن رنج میبرد.
این موضوعات را بدون شک در مجلس دنبال میکنم، الان وقت کار است و فصل بودجه؛ دولت باید پای کار بیاید و اولویتبندیها بهگونهای باشد که مشکلات ابتدایی مردم خوزستان حل شود، این مشکلات زیبنده خوزستان با 3/14 درصد تولید ناخالص ملی کشور نیست.
***************************************
روزنامه خراسان**
خواب های آشفته اردوغان !/ سید محمدرضا دماوندی
رژه مشترک نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ترکیه به مناسبت پیروزی در جنگ با ارمنستان و بازپس گیری مناطق پیرامونی آرتساخ ( قراباغ کوهستانی ) روز پنج شنبه در باکو برگزار شد . در این مراسم دو نکته بیش از برافراشتن پرچم های ترکیه در کنار آذربایجان یا رژه مشترک نیروهای مسلح دو کشور جلب توجه کرد؛ نخست جملات حماسی مجری برگزاری رژه که بدون ضرورت موضوعی به سبلان و تبریز اشاره داشت و دیگر بخش هایی از سخنرانی رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه که با قرائت احساسی بخشهایی از اشعار یک شاعر قدیمی آذربایجان به غم جدا افتادن آذربایجان در دوسوی ارس ازهم اشاره کرد . اما آن چه در جریان این رژه در باکو رخ نمایاند بخش از پرده برون افتاده نقشهای است که با دقت و سرعت در حال پیگیری و اجراست .علی اف که خود بهتر از هر کس دیگری می داند که پیروزی به دست آمده در این جنگ بدون کمکهای تسلیحاتی ، مستشاری و اعزام گسترده تروریست های تکفیری توسط ترکیه به همراهی لجستیک فنی و اطلاعاتی اسرائیل و مداخله روسیه در تمکین ارمنستان برای امضای پیمان آتش بس امکان پذیر نبوده ، کماکان در شوک این موفقیت بادآورده به سر می برد و متوجه تسریع روند تحت الحمایه قرار گرفتن کشورش توسط ترکیه نیست . در مقابل اردوغان که نقش پدر معنوی علی اف را ایفا میکند از نیاز شدید «الهام» برای خارج شدن از وضعیت تحقیر به دلیل ناتوانی در آزاد سازی قره باغ بیشترین بهره را گرفت و با کمک های گسترده وی را تحت کنترل خود قرار داد . اردوغان با ترویج شعار «یک ملت – دو کشور» سعی دارد ملت سازی جعلی آتاتورک در یک صد سال قبل را رنگ و لعابی جدید دهد و با استفاده از ضعف علی اف در حکمرانی، اندیشه های نوعثمانی گرایی خود را توسعه دهد . رئیس جمهور ترکیه برای عینیت بخشیدن به رویای مدیترانه تا خزر و اجرای پروژه « به سوی شرق « نیاز به میدانی برای عرض اندام دارد و اکنون چه فرصتی مغتنم تر از جمهوری آذربایجانی که رئیس جمهورش ادامه حیات سیاسی خود را مدیون وی می داند و آماده تمکین کامل است . از این رو اردوغان با حضور در رژه نیروهای مسلح دو کشور در باکو تلاش کرد تا چند هدف را همزمان تعقیب کند . نخست حضور پیروزمندانه به عنوان فرمانده اصلی جنگ با ارمنستان و سان دیدن از رژه نیروهای مسلح و تثبیت این جایگاه در اذهان افکار عمومی هر دو کشور . دوم ارسال پیام به دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقه ای که تصمیم گیر و هدایت کننده جمهورِ آذربایجان او ست. سوم تحکیم جایگاه ترکیه در جمهوری آذربایجان و آماده سازی حضور گسترده تر در همه ارکان تصمیم گیر آن کشور. وچهارم ارسال پیام اختصاصی به تهران از طریق تهدید رسمی و صریح ایران به تجزیه آذربایجان.اگرچه برخی سعی دارند تا اظهارات اردوغان را صرفا قرائت یک شعر ساده و بدون منظور خاص قلمداد کنند اما تکمیل این اظهارات با خطابه حماسی مجری مراسم با نام بردن از تبریز و سبلان نشان میدهد انتخاب شعر توسط اردوغان نیز یک طبع شاعرانه و احساسی نبوده است . واقعیت آن است که رجب طیب اردوغان علاقه مندی خود به احیای امپراتوری عثمانی را در گفتار و رفتار به صراحت بیان کرده و نشان داده است . احیای این امپراتوری یعنی دشمنی و نه رقابت با ایران زیرا امپراتوری عثمانی در طول تاریخ حیات خود همواره با ایران فارغ از این که صفویه یا قاجاریه حاکمیت را در دست داشته اند ،دشمنی کرده است . اما این بار واکنش گسترده ای که به سخنان مداخله جویانه و تهدید آمیز اردوغان از سوی اقشار مختلف مردم و مقامات کشورمان نشان داده شد حاکی از آن است که زیاده خواهی های «اردوغان پاشا» به درستی درک و پاسخی حداقلی به خواب های آشفته وی داده شد .
***************************************
روزنامه ایران**
بودجه ۱۴۰۰ و واقعیتهای اقتصاد ایران/علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
در این سالها شاهد بودیم که لایحه بودجه موقع ارائه به مجلس، از سوی اقتصاددانان با دیدگاههای مختلف مورد نقد قرار میگیرد. به عنوان مثال در بودجه ۱۴۰۰ در مورد حقوق کارمندان دو دیدگاه کاملاً متضاد به چشم میخورد. در یک دیدگاه رقم افزایش حقوق را کم میدانند و در دیدگاهی دیگر برخی اقتصاددانان هرگونه افزایش حقوق بیش از نرخ سود بانکی را علامتی بر تورم آینده قلمداد کرده و آن را منفی میدانند. این تنها یک نمونه از نقدهای متعددی است که این روزها شاهد هستیم. با توجه به این که من اقتصاددان نیستم، ممکن است حق مطلب به خوبی ادا نشده و مباحث مطرح شده من احتمالاً قابل نقد نیز باشد، اما با توجه به مشارکت چندین سالهام در بحث تدوین بودجه، به این نکته واقف شدهام که بودجهنویسی را فارغ از سه متغیر تأثیرگذار نمیتوان مورد قضاوت قرار داد...
بیماری مزمن اقتصاد ایران و نارساییهای ساختاری آن، متغیرهای اجتماعی و سیاست داخلی و متغیرهای بینالمللی و اقتصاد جهانی. به هرحال بهنظر میرسد یک بودجهنویسی موفق، باید با نگاهی به واقعیت امروز و مسائل اجتماعی در جهت اصلاحات ساختاری نیز گام بردارد. این بودجه نه تنها نباید تشدیدکننده بیماری مزمن اقتصادی باشد بلکه در این بستر، جهتگیری برای اصلاح ساختار را باید در درون خود دارا باشد.
مشکلات نظام های ساختاری کشور، مربوط به امسال و این دوران خاص نیست. از زمان صنیعالدوله هدایت در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی و پس از آن حضور مورگان شوستر و آرتور میلیسپو امریکایی که نخستین تجربیات بودجهنویسی در کشورمان شکل گرفت و برای اولین بار درآمدها و هزینههای دولت در سندی واحد درج شد تا به امروز، بودجههای سنواتی کشورمان متأثر از فضای کلی اقتصاد، مدیریت و نظام تصمیمسازیهای کشور، با مسائل و مشکلات متعددی روبهرو بوده است. نفت بخصوص با قیمتهای دهه ۵۰، یک عامل مؤثر بر پیچیدگی و ناکارآمدی اقتصاد ایران شد. بودجههای نفتی این دههها همواره اصلاحات ساختاری اقتصاد ایران در زمینههای گوناگون اعم از رکود، تورم، بیکاری، کاهش بهرهوری، رشد پایین اقتصادی، فرار مالیاتی، افت تولید و... را متأثر ساخته است. سایه سنگین این بیماریهای اقتصادی که طی دههها در اقتصاد کشور رسوب کرده، نه تنها امکان اصلاح را به ساختار اقتصادی نداده که خود سند بودجه را نیز تبدیل به محتوای اطلاعاتی غیرشفاف، نامفهوم و غیرکارآمد کرده بود؛ مسألهای که همواره مطالبه کارشناسان و استادان اقتصادی از دولتها بود.
از سویی بهدلیل نوع شکلگیری دولت - ملت در ایران، دولتها همواره از اصلاحات ساختاری دردناک گریزان بودند. کشوری که درگیر بحران بینالمللی است، اصلاحات، ساختاریاش سختتر میشود و البته باید به خاطر داشت در کشورهای در حال توسعه اصلاحات ساختاری همیشه پرچالش است. به طور مثال همه اقتصاددانان و حتی مسئولان قوای مختلف همواره از حذف یارانه پنهان انرژی سخن گفته و به این بیماری اقتصادی ۶۰ ساله ایران اشاره کردهاند، اما این یارانههای پنهان به نحوی با مسائل اجتماعی و سیاست داخلی درهم تنیده شده که هربار جهتگیری برای اصلاح آن، به یک اصلاح اجتماعی دردناک تبدیل شده است. بخصوص در ساختارهای رقابتی سیاسی، هرکسی خواسته با رفتار تودهستایانه به سراغ افکار عمومی برود، بر این نارسایی افزوده است. البته در دورههایی مثل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برخی مقاطع دیگر، امکان این اصلاحات اقتصادی را داشتیم که از این فرصتها استفاده مؤثر نکردیم. این امر به گونهای پیش رفت که اگر در دورهای، این جراحی به طور موضعی قابل انجام بود اما امروز نیازمند جراحی دردناک و بزرگ هستیم.
بودجه سند پیشبینی است اما نه مبتنی بر آمال و آرزوها که متکی بر اعمال و آوردهها. اما به رغم این واقعیات، صرفا دولت دوازدهم است که با یک واقعیت دیگر نیز مواجه بوده است؛ قطع درآمدهای سنتی چند دههای ناشی از نفت و همینطور قطع ارتباط اقتصاد ایران با جهان و تلاش برای از کار انداختن تولید داخلی با فشار بزرگترین قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی واقعیتی است که هیچ دولتی پیش و پس از انقلاب آن را تجربه نکرده است. جنگ اقتصادی و تحریمهای شدید باعث شد که دولت دوازدهم آثار منفی ناشی از تحریمها را متحمل شده و حتی اتفاقات منفی در اقتصاد ایران در سالهای آتی را هم پیشخور کند. با وجود نقدهایی که میشود، بودجه ۱۴۰۰ تلاش کرده مبتنی بر واقعیتهای امروز کشور سامان یابد و در درون آن نگاهی به آینده نزدیک و رو به بهبود اقتصادی هم وجود داشته باشد. تلاش دولت بر این بوده که از بودجه ۱۳۹۸ به بعد توجهی به اصلاحات ساختاری داشته باشد. هرچند نمیتوان اصلاحات ساختاری پیشگفته را کاملاً حل کرد اما گامهایی برای تحقق آن برداشته است. همچنین تلاش بر این بوده تا در این بودجه منابع و درآمدهای پیشبینی شده کاملاً واقعی باشند و مصارف اجتنابناپذیر کاملاً پوشش داده شود و هزینههای غیرضروری افزایش نیابد. از نظر سیاستهای مالی، با هدف تحریک بخش تقاضا، خروج از رکود و حرکت به سمت رشد و رونق اقتصادی، بودجه انبساطی تنظیم شده است. از طرفی در جامعهای که ۳ سال تحریم سخت را متحمل شده الزاماً باید حداقل از زندگی ۶ دهک حفاظت نمود. منظور حفظ قدرت خرید مردم و حمایت از حقوقبگیران و اقشار مورد نیاز است و از طرفی در اجرا، کاهش هزینههای غیرضروری دولت و اولویتبندی مخارج مدنظر قرار گرفته است.
یکی از انتقادهای تکراری در خصوص بودجه انبساطی بودن آن است اما بر اساس ارزیابیهای کارشناسان داخلی و نهادهای خارجی مثل گزارش صندوق بینالمللی پول، اقتصاد ایران در سال آینده در مسیر رشد اقتصادی بالای ۳ درصدی قرار خواهد گرفت؛ بودجه سنواتی کشور باید تناسبی با این رشد ایجاد کند و مبتنی بر چنین ضرورتی تدوین شده است. ما نیازمند کنترل تورم و ایجاد رشد به طور توأمان هستیم.
کوچک کردن دولت بهطور سالانه یکی از اهداف است و بههمین منظور سعی شده استخدامهای بخش دولتی بسیار حداقلی صورت گیرد - نگارنده شاهد دو دور استخدامهای انبوه با طرحهای مطرح مجالس بهطور مثال در آموزش و پرورش و سازمان فنی و حرفهای بودم - و دولت برخلاف سنوات گذشته به دنبال افزایش نیروی انسانی نبوده است. برای تحقق کوچک شدن دولت و نیز کاهش هزینههای غیرضروری باید سالانه فروش سهام و داراییهای دولت ادامه یابد و حتی شرکتهای نسل دوم و سوم دولتی واگذار شود. این امر هم در بودجه ۱۴۰۰ بهطور واضح و روشنی گنجانده شده است.
هدف دیگر بودجه ۱۴۰۰ برای حمایت از حقوقبگیران نیز در دستور کار چندساله دولت حتی در اوج تحریمها قرار داشته و تلاش دولت این است که حقوق کارمندان بیش از تورم افزایش پیدا کند. این از جمله مواردی است که نمیتوان با نظریههای اقتصادی محض بودجه را تدوین کرد، بلکه باید به اقتصاد اجتماعی نیز توجه نمود. حمایت از جامعه یک امر اجتنابناپذیر است که باید در بودجه مدنظر قرار گیرد. به عبارتی در جوامعی شبیه جامعه ما در مباحث اصلاح ساختار بودجه میتوان بودجهریزی اجتماعی را نیز مد نظر قرار داد.
یکی از مهمترین بحثهای اصلاحات ساختاری ارتباط بودجه با نفت است. کمترین میزان وابستگی به نفت در تمام ادوار بودجه در سال ۹۹ با ۱۰ درصد و سال ۱۴۰۰ با ۲۳ درصد پیشبینی شده است؛ روندی که یکی از ضرورتهای اقتصادی کشور در همه سالهای گذشته بود اما این دولت بلندترین گامها برای تحقق آن را در بودجه برداشته است. اتفاقاً در دولت مورد حمایت برخی منتقدان سیاسی، در شرایطی که کشور بالاترین درآمدهای نفتی در طول تاریخ را داشت، بودجه را آنچنان به نفت آلودند که خروج از آن نیازمند تلاش و ممارست بسیاری است. اما آنچه مورد نقد برخی منتقدان بودجه است، پیشبینی فروش ۲.۳ میلیون بشکهای نفت است که آن را خوشبینانه میدانند. چنین برآوردی از فروش نفت نه تنها دور از انتظار نیست، بلکه متکی بر تأمین منافع اقتصادی و حفظ امنیت ملی ماست. در دورانی از جهان با مشخصه وابستگی متقابل، امنیت هر کشور به میزان وابستگی سایر کشورها به تولیدات داخلی آن کشور است. گاز یا نفت مزیت ماست و باید جهان را چه با نفت و گاز و چه با افزایش تولیدات صنعتی و کشاورزی، بیشتر به خودمان وابسته کنیم. علاوه بر آنکه هر نوع انصرافی از سهم تولیدمان در اوپک، امکان بازپسگیری آن را در آینده سختتر خواهد کرد. مهمتر از درآمد فروش نفت، نحوه هزینه درآمد آن است. مهم این است که آن را هزینه توسعه زیربنایی برای امروز و آیندگان کنیم نه ایجاد نظام رانتی. جهتگیری بودجه ۱۴۰۰ مشخص است: هر گونه درآمد حاصل از فروش نفت بر اساس تصمیم دولت به دو امر اختصاص پیدا میکند: توسعه زیرساختها و توسعه حمایتهای اجتماعی. به طور مثال در توسعه زیرساختها، حفظ محیط زیست، افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز، افزایش خطوط ریلی و جاده، افزایش تولیدات صنعتی، تقویت دانشبنیانها، ایجاد کشاورزی مدرن، استفاده بهینه از آب و مقابله با کمآبی در آینده و... مدنظر قرار دارد. در موضوع حمایت اجتماعی بهطور مثال اشتغالهای کوچک و خرد و متوسط دنبال شده و فقرزدایی و ارتقای نظام سلامت و مسکن ارزان در نظر گرفته شده است.
اما این همه بودجه ۱۴۰۰ را تبدیل به بودجه حمایتی مقطعی نکرده، بلکه حمایت پایدار در دولت دنبال شده است. بهعنوان مثال بهجای سیاستهای رفاهی صدقهای ما به سمت سیاستهای رفاهی توانمندسازی حرکت کردیم.
بودجه ۱۴۰۰ ما را گامهایی به آن اصلاحات ساختاری نزدیکتر میکند و اثربخشی آن نیازمند تداوم این نگاه در بودجههای سنواتی آینده و باور ارکان تصمیمگیری و برنامهریزی به بودجههای مبتنی بر واقعیات سخت است.
من فکر میکنم یکی از دستاوردهای بزرگ در بحث بودجه، بردن بودجه به منظر افکار عمومی و نقدهای کارشناسی است. بودجه از اتاقهای دربسته و کمیسیونها وارد اتاق شیشهای شده و امروز هر کس میتواند همه منابع و مخارج را بنگرد و مورد نقد و پرسشگری قرار دهد.
***************************************
روزنامه شرق **
در غیاب مردم هر کاری مجاز است/احمد غلامی . سردبیر
با این نامزدهایی که تاکنون حرفوحدیثی از حضورشان در انتخابات 1400 وجود دارد، به دشواری میتوان باور کرد مردم بسیاری در این انتخابات شرکت کرده و آرای خود را به نفع یکی از این چهرهها به صندوق بیندازند. انتخاب چهرهای از میان چهرههایی همچون محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و محمدجواد ظریف، چندان شوقی در مردم برنمیانگیزد. برای مردم انتخابات، تنها راه کنشگری سیاسی بوده که این کنشگری رفتهرفته به واکنشگری تبدیل شده است؛ واکنش مردم برای نه گفتن به یک جریان یا چهرهای سیاسی. آیا اینک این واکنشگری به خود انتخابات هم رسیده است؟ آیا این احتمال وجود دارد مردمی که زمانی تحقق رؤیاهایشان را در انتخابات میجستند اینک در رویگردانی از آن ببینند؟ این یعنی تعطیلی امر سیاسی؛ همان نکتهای که بارها و بارها از ابتدای دولت روحانی تحلیلگران غیردولتی نسبت به آن هشدار داده بودند. اما متأسفانه این وضعیت برای اصولگرایان که جناحی قدرتمند در عرصههای اقتصادی و متنفذ در نهادهای رسمیاند، جای نگرانی ندارد. بیتردید تعطیلی امر سیاسی نگرانکننده است؛ چراکه «امر سیاسی همان آبی است که در آبنما جاری است، امر سیاسی تجلی مادی یا جوهری عینی است که آبنما آن را به حرکت درمیآورد. آب و آبنما غیرقابل تمییز به نظر میرسند؛ بدون آب، آبنمایی وجود نخواهد داشت؛ یعنی بدون امر سیاسی حاکمیتی بنا نخواهد شد و درعینحال آب در مقایسه با نمایش حیرتانگیز آبنما به نظر فرعی میرسد. حتی در این صورت هم میتوانیم از تمایز امر سیاسی از آبنما سخن بگوییم. ما میتوانیم امر سیاسی را به خودی خود فهم کنیم، حتی وقتی بر ارتباط تنگاتنگ آن با آبنما تأکید میکنیم. برای نمونه ما میتوانیم به حاشیه آبنما (آب درون حوض) بیندیشیم؛ جایی که آب به خودی خود دیدنی است، هرچند راکد است و جلوهای ندارد» (از کتاب خشونت الهی والتر بنیامین، فرجامشناسی حاکمیت ص 22). تأکیدم در اینجا بر راکد بودن آب است؛ راکد بودن مردم. وضعیتی انفعالی که هماکنون وجود دارد. آب و آبنما به یکدیگر وابستهاند. تجلی این همداستانی همان امر سیاسی است. در چهار دهه دولتورزی به جز دولت سیدمحمد خاتمی آب و آبنما از شکوه و جلالی که باید برخوردار نبوده است. اگر همگان حتی رقیبان خاتمی از آن ایام به نیکی یاد میکنند چیزی جز تحقق امر سیاسی نیست. اگرچه این گفتههای مارگارت تاچر در توصیف وضعیت نئولیبرالیسم است، اما بیشباهت به وضعیت کنونی ما نیست. او میگوید: «چیزی به اسم جامعه وجود ندارد فقط مردان و زنان جدا هستند و خانوادههایشان. چیز مشترکی وجود ندارد، نه اجتماعی نه جامعهای، فقط افراد هستند و خانوادههایشان». مارگارت تاچر با باور بر این ایدهها به یکی از چهرههای سرکوبگر کارگری و اتحادیههای کارگران تبدیل شد. تاچر با حمایت بیچون و چرا از سرمایهداری، جامعه به معنای «اجتماعی از مردم» را فروپاشاند.
تعطیلی امر سیاسی در قالب حمایت از سرمایهداری و فردگرایی در دوران تاچر زبانزد موافقان و مخالفان او بود.
اینک بعد از چهار دهه از دولتهای انقلابی که همه بر جامعهمحوری تأکید داشته و دارند، در کمال ناباوری به دشواری میتوان از جامعهای پرنشاط سخن به میان آورد. انگار دولتها بعد از انقلاب خواسته یا ناخواسته قدم در حذف جامعه برداشتهاند خاصه اصولگرایان با اینکه همواره به آموزههای نئولیبرالیسم بدبین بودهاند و به آن میتاختهاند، در غیاب جامعه به معنای اجتماعِ بزرگِ مردم، به قدرت رسیدهاند. این یکی از تضادهایی است که آنان با آن روبهرو هستند. همواره از دولت و مردم انقلابی گفتهاند اما با رأیهای حداقلی به قدرت رسیدهاند. چگونه یک جناح سیاسی هزاران هزار بار در رسانههای خود به دفاع از مردم سخن گفته و به دفاع از مردم به دولتهای رقیب تاخته و فقط در غیاب مردم به قدرت رسیده است.
تضاد دیگری که جناحهای سیاسی ایران ازجمله اصولگرایان با آن روبهرو هستند، مقابله با فساد و مفاسد اقتصادی است که دامنگیر هر دو جناحهاست. با این تفاوت که اصولگرایان خود را در خط مقدم این فسادستیزی میدانند. این فسادستیزی بدون مردم و رسانههای مردمی ناممکن است. اگر اصولگرایان به جد این فسادستیزی را باور دارند، چرا ترجیح میدهند همواره با یک مردم حداقلی به قدرت برسند. مگر میشود در غیاب مردم با فساد به ستیز برخاست. اگر به گفتههای تاچر بازگردیم، به اینکه چیزی جز فرد و خانواده وجود ندارد، درخواهیم یافت اصلاحطلبان و اصولگرایان چندان از این گفتههای تاچر دور نیستند.
وقتی این جناحها از مردم سخن میگویند بیش از هر چیز از مردمی میگویند که آنان را به دولت میرساند؛ یکی را مردمی حداقلی و دیگری را حداکثری. وگرنه جناحهای سیاسی ایران و دولتورزی در چهار دهه گذشته نشان داده خانوادهگرایی از محوریترین اصول این چهرههای سیاسی است. در این زمینه چندان تفاوت فاحشی بین چهرههای سیاسی وجود ندارد. برای جناحهای سیاسی غیاب مردم و رسانههای مردمی خانواده تعین بیشتری دارد. همینجاست که یکی دیگر از تضادهای اصولگرایان در گفتار و عمل عیان میشود. آنان بیش از هر جناحی به پدیده آقازادهها حمله میکنند. چگونه میتوان در غیاب مردم به قدرت رسید، در خط مقدم ستیز با فساد اقتصادی بود و با انحصار خانوادههای دولتی مقابله کرد. آیا نامزدهایی که اصولگرایان از آن حمایت خواهند کرد بری از این ویژگیها هستند؟
چنین انتخابی در کارنامه آنان دیده نمیشود خاصه اینکه همه این برنامهها و تصمیمات که اصولگرایان در پی اجرای آن هستند، در زمینهای از آب و آبنمای خاموش و بیهیاهو رخ میدهد و این دیگر از طنز روزگار نیست که اصولگرایان میدانند در غیاب مردم هر کاری مجاز است.
***************************************