یکی از اصلی¬ترین عرصه¬های تبلور عزتمندی، عرصه سیاست خارجی و مذاکره با بیگانگان است. نمیتوان از آسیب¬های مذاکره با استکبار که ویژگی آن¬ها، عهدشکنی و تلاش برای تحمیل خود بر دیگران به هر نحوِ ممکن است (که خدشه و ضربه بر عزت مسلمانان و اسلام میزند) غافل شد.
برائت از مستکبران
اسلام با مستکبر به هیچ روی رابطهای امضاء نمیکند و مستکبر را تحمل نمیکند. ابراهیم خلیل علیه السلام بعد از آنکه معنای خوی استکبار و خطر آن را به مشرکان فهماند، فرمود من و پیروانم از شما بیزاریم؛ «وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمَّا تَعْمَلُون» (یونس، ۴۱)؛ «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّه» (ممتحنه، ۴)
قرآن کریم، مستکبر را از آن جهت که به هیچ عهد و پیمانی وفا نمیکند، مورد سرزنش قرار میدهد؛ «وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون» (توبه، ۱۲) این ویژگی مستکبران، یعنی عدم وفای به عهد و پیمان به اندازهای در منظر قرآن اهمیت دارد که به دلیل همین ویژگی، نهتنها اجازه رابطه با مستکبر را نمیدهد بلکه دستور میدهد که با مستکبران مبارزه کنید. «وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون» (توبه، ۱۲)؛ از این جهت قانون بر ائت از مشرکان یعنی برائت از مستکبران و این، جزء برنامههای حج ابراهیمی است. قرآنکریم میفرماید: مشرکانی که مستکبرند، خدا و پیامبرش از آنها بیزارند و شما هم که به پیامبرتان تأسی میکنید، باید برائت تان را از آنها اعلام کنید؛ «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلیم» (توبه، ۳) در شرایط کنونی نیز شاهدیم مسلمانان، بدون هیچگونه تردیدی، مصداق فعلی استکبار جهانی را آمریکا و رژیم صهیونیستی میدانند و در رأس شعارهای تبریجویانهشان، برائت از این دو را فریاد میکنند.
در حجی که بزرگتر از عمره است ـحج تمتعـ برائت از مشرکان تعبیه شده است؛ دو «ندا» در جریان حج تمتع مطرح است؛ ندای ابراهیمی علیه السلام و ندای محمدی صلی الله علیه و آله و سلم ندای ابراهیمی در آیه «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق» (حج۲۷) بازگو شده است و خداوند به معمار کعبه، یعنی ابراهیم علیهالسلام دستور میدهد: اعلان کن که مستطیعها و هرکه توان دارد از روستا و شهری که در آنند، بگذرند. به مکه بیایند و وقتی به کنار کعبه رسیدند و به طواف مشغول شده و به مراسم حج دستیافتند، بدانند این حجِ اکبر است و آن وقت، نوبت به اعلان نبیاکرمصلی الله علیه و آله و سلم میرسد؛ «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلیم» (توبه، ۳) این اعلان را پیامبر باید به سمع جهانیان برساند که همه در آن مراسم گرد آیند، و آن اعلان، این است که پیامبر خدا به تبعیت از خدا، از مشرکان برائت میجوید و این مشرکان کسانی هستند که هیچ عهد و پیمان و میثاقی را پاس نمیدارند، پس در حقیقت این برائت از مستکبران است نه کافران یا مشرکان متعهد به میثاق. البته از نظر اعتقادی، فرقی بین آنها نیست، چون همگی باطلاند.»
عزتمندی اسلام و مسلمانان و تلاش برای حفظ آن
یکی از موانع عدم مذاکره با مستکبران، حفظ عزت اسلام و مسلمین است. در آیات قرآن، عزتمندی اسلام و مسلمانان دارای جایگاه ویژهای است و تلاش برای حفظ آن اهمیت فراوان دارد. «للّهِ العزّهُ و لرسولهِ و للمؤمنین» (منافقون، ۸)، «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمیعا» (فاطر، ۱۰)
یکی از اصلیترین عرصههای تبلور عزتمندی، عرصه سیاست خارجی و مذاکره با بیگانگان است. نمیتوان از آسیبهای مذاکره با استکبار که ویژگی آنها، عهدشکنی و تلاش برای تحمیل خود بر دیگران به هر نحوِ ممکن است (که خدشه و ضربه بر عزت مسلمانان و اسلام میزند) غافل شد. بر این اساس، دوری از مذاکره با مستکبران، واجب و ضروری است.
نفی مشارکت در دشمنی و تجاوز
قاعده دیگری که فقها به آن تمسّک میجویند، قاعده؛ «تعاون بر اثم و عدوان» است. قرآن کریم میفرماید: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده، ۲) در واقع، تعاون و همکاری مسلمانان در جایی است که نیکی و تقوا وجود داشته باشد، ولی آنجا که گناه و دشمنی و تجاوز به حقوق دیگران مطرح است، مشارکت و حضور، هیچ مجوزی ندارد.
پیرامون اهداف خاصِ سیاستخارجی جمهوری اسلامی، بیان کردیم که انقلاب اسلامی ماهیتی فراملی دارد و بر این اساس، حفظ کیان اسلام و مصالح و منافع مسلمانان، دارای جایگاه ویژهای در این سیاست خواهد بود؛ لذا در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، باید این قاعده حکمفرما باشد و بر این اساس، هر مذاکرهای که در آن نوعی همدلی و همراهی با سیاستهای مستکبران و از جمله آمریکا استنباط شود، ممنوع و غیر مجاز خواهد بود. چرا که این عمل، مصداقی از تعاون بر گناه و تجاوز محسوب میشود.
در توضیح این قاعده باید گفت، از سویی در مذاکره و گفتوگو، شرایط، همیشه و مطلقاً به نفع یک طرف نخواهد بود و طرفین باید مواضع خود را تعدیل نمایند. از سوی دیگر، ماهیت مذاکره و یکجا نشستن - در عالم سیاست- دارای چنین بار معنایی است که ضرورت دارد طرفین تا حدی به هم نزدیک شده و مواضعشان تعدیل و تا حدودی همسو شود. در شرایط فعلی نیز این امر کاملاً حکمفرماست و نفس مذاکره در واقع پیروزی بزرگی برای جبهه استکبار به حساب خواهد آمد. «… اصل مذاکره با ایران، برای امریکا بسیار مهّم است. چون خود را قدرت اول جهان میداند، برایش خیلی مهّم است. ابرقدرت، یعنی آن قدرتی که از همهی قدرتهای سیاسی دنیا بالاتر است و میتواند ارادهی خود را بر آنها تحمیل کند. آنچه که برای آنها خیلی مهّم است، مذاکره است. میخواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حکایتها دارند.»
با توجه به دو دلیل مذکور، مذاکره با آمریکا به عنوان سردمدارِ استکبار جهانی، به معنای کوتاه آمدن از مواضع فراملی و ضداستکباری جمهوری اسلامی است و این با فلسفه وجودی انقلاب اسلامی، در تعارض جدی است.
ادامه دارد...