روزنامه کیهان **
آقای روحانی! توبه گرگ مرگ است/ حسین شریعتمداری
دیروز آقای رئیسجمهور در جلسه رؤسای کمیتههای ستاد ملی مقابله با کرونا فرمودند؛
«آیا نباید از کسی که در کوچه ظلم میکند و سنگ میزند، شیشه میشکند و در یک لحظه عاقل میشود و میگوید من از این بهبعد نمیخواهم شیشه بشکنم، استقبال کنیم؟ ما استقبال میکنیم هر وقت این شخص خُل که شیشه ما را میشکند آمد و گفت من از این به بعد فهمیدم شیشه شکستن هنر نیست من شیشه را دائم میشکنم و شما شیشه دیگری میاندازید. این کار من اثری ندارد، به شما خسارت میزنم و به زحمت میاندازم ولی من هم به هیچچیز نمیرسم حالا دست برداشتم و توبه کردم. هر وقت این کار شد ما استقبال میکنیم»!
آقای روحانی در اظهارات نه فقط تعجبآور، بلکه تأسفآور خود از کنار چند توضیح ضروری عبور کرده و پرسشهای فراوانی را بیپاسخ گذاشتهاند، بخوانید!
۱- آقای روحانی توضیح ندادهاند که تمثیل ایشان درباره توبه کسی که سنگ به شیشه مغازهها و خانهها میزد چه شباهتی با جنایات بیشمار و قتلعامها و ترورها و غارتگریهای آمریکا دارد؟!
۲- کسی که شیشهها را میشکند، حتی اگر توبه هم بکند، باید اولاً خسارتهایی را که به بار آورده، جبران کند و ثانیاً؛ به جرم قانونشکنی محاکمه و مجازات شود. از این روی و بر اساس تمامی قوانین حقوقی و کیفری مورد قبول در همه سیستمهای حقوقی جهان، آمریکا حتی اگر توبه هم بکند!! باید ضمن جبران خسارتهای بیحد و حصری که پدید آورده است، به جرم جنایات فراوان، قتلعام بیگناهان، توطئههای بیشمار و... محاکمه و به کیفر برسد. حالا باید از جناب روحانی پرسید، آیا بعد از محاکمه و مجازات مقامات سابق و کنونی آمریکا که همگی در ارتکاب جنایات ضدبشری مشترک هستند، کسی باقی میماند که جنابعالی در انتظار استقبال از آنها هستید؟!
۳- آقای روحانی ادعا میکنند که حقوقدان هستند ولی کاش توضیح میدادند که آنچه در تمثیل یاد شده آورده و نتیجهای که از آن گرفتهاند در کدام نظام حقوقی دنیا قابل قبول و پذیرفته شده است؟! و در کدام سیستم قضائی - چه اسلامی و چه غیراسلامی- کمترین نشانهای از آن میتوان یافت؟! و اگر نظر حضرتعالی با هیچیک از مبانی حقوقی همخوانی و انطباق ندارد -که ندارد- چگونه میتوان جناب شما را حقوقدان دانست؟!
۴- تمثیل دیروز آقای روحانی در جلسه یاد شده و نتیجهای که از مقایسه آن با جنایات آمریکا گرفتهاند (قیاس معالفارق) با عرض پوزش بهاندازهای ابتدایی و دمدستی است که حتی کسانی که از
علم حقوق چیزی سر در نمیآورند نیز به آسانی از بیپایه و اساس بودن آن باخبرند! از این روی نمیتوان باور کرد که ایشان به عنوان یک شخصیت حقوقآموخته، از بیاساس بودن قیاس خود بیخبر بوده باشند! بنابراین، سؤال این است که چه اصرار عجیبی دارند آمریکا را از جنایات بیشماری که مرتکب شده و میشود تبرئه کنند؟!
۵- اظهارات دیروز آقای روحانی و تلاش ایشان برای تبرئه آمریکا از جنایات فراوانی که مرتکب شده و میشود، اگرچه در همه حال ناپسند و بیرون از دایره حق و حقیقتجویی است ولی سخن ایشان مخصوصاً بعد از شهادت سردار سلیمانی و شهید ابومهدی و خیزش دهها میلیونی مردم علیه آمریکا، بسیار تاسفآور و سخیفتر است و نمک پاشیدن بر جراحت قلبهای داغدار صدها میلیون آزاده مسلمان و غیرمسلمان در سراسر دنیاست که هنوز هم بعد از گذشت یک سال از شهادت آن عزیزان، در غم از دست دادن آنها چشمانشان اشکبار و دلهایشان داغدار است و باید از جناب روحانی پرسید مگر ترامپ با صراحت اعلام نکرد که دستور ترور شهید سلیمانی را شخصاً صادر کرده است؟! و مگر بایدن که جنابعالی حضور او در ریاست جمهوری آمریکا را به فال نیک! گرفتهاید بعد از شهادت سردار دلها، رسماً اعلام نکرد که ترور ژنرال سلیمانی اجرای عدالت بود؟! و مگر با همان دهان کثیف خود نگفت که هیچکس در آمریکا از کشته شدن او متأثر نیست؟! ...
۶- جناب آقای روحانی، اظهارات دیروز جنابعالی با خواسته صدها میلیون انسان آزاده و حقطلب ایرانی و غیرایرانی نه فقط همخوانی ندارد که در نقطه مقابل آن است. سخن برخاسته از ژرفای دل مردم چه در ایران اسلامی و چه در سایر ملتها، دقیقاً همان است که دیروز سردار قاآنی فرمانده شجاع و پاکباخته نیروی قدس، با حضور بر مزار شهید سلیمانی بر زبان آورده و گفت:
«به حول و قوه الهی شاگردان مکتب شهید سلیمانی اول استخوان آمریکایی را خُرد و بعد، از منطقه آنها را خارج میکنند. به دشمن میگوییم «شکست شما و انتقام از آمریکا شروع شده است»، شما درون خانههای خودتان هم دیگر آرامش ندارید و بعید نیست درون خانه از شما انتقام بگیریم».
آقای روحانی! فراموش نفرمائید که توبه گرگ مرگ است.
۷- و بالاخره، درباره اظهارات دیروز آقای روحانی گفتنیهای فراوان دیگری نیز هست که میگذاریم و میگذریم ولی از آن میان، نکتهای را نمیتوان نادیده گرفت و آن، اینکه چرا افراد حاضر در جلسه مورد اشاره، در مقابل سخنان ایشان ساکت بودهاند؟! و دستکم اینکه چرا درباره حفظ حرمت خون به ناحق ریخته شهدای بزرگوارمان به آقای رئیسجمهور تذکر ندادهاند؟!
*********************************
روزنامه وطن امروز **
گزارش دیوان محاسبات چراغ راه بررسی بودجه1400/دکتر مرتضی محمودوند*
گزارش دیوان محاسبات برای تفریغ بودجه بموقع و کارشناسی بود. بر اساس گزارش دیوان محاسبات پیرامون بودجه سال ۹۸ بیش از 60 درصد احکام بودجه، متأسفانه اجرایی نشده است و این موضوع میتواند یک زنگ خطر جدی در راستای عدم مدیریت صحیح و کارآمد باشد. طبق قانون اساسی، رئیسجمهور سوگند یادکرده مجری قانون اساسی باشد، عدم توجه ایشان به مسائل مهم و حیاتی بودجه میتواند ضرر و زیان اساسی و جبرانناپذیری را به کشور، دولت و ملت نجیب وارد کند.
بنده امیدوارم با ورود دلسوزان نظام در بالاترین سطح و اقدامات کارشناسی مجلس درباره مسائل بودجه، بار سنگین این تبعات را کاهش دهیم. در نهایت با لطف خداوند متعال است که دیوان محاسبات، کارشناسان و پرسنل خدوم این حوزه در یک فرصت بسیار مناسب این گزارش را ارائه دادهاند. جناب دکتر بذرپاش با دقت نظر و با کار کارشناسی و دلسوزی قابل وصف این موضوع را در مجلس مطرح کرد و ارائه داد که برای آگاهیبخشی به تمام نمایندگان، اقدام بسیار شایسته و مفیدی بود. لایحه بودجه سال 1400 که به مجلس شورای اسلامی آمد، نتیجه عملکرد دولت در سالهای گذشته و تجربهای است که از عملکرد دولت و دستگاهها در قوانین بودجه سالهای گذشته دریافت شده است. اینکه بودجه در عمل چقدر طبق قانونی که از مجلس آمده، توسط دولت اجرا شده یا عملیاتی شده است، طبق گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات کشور مشخص میشود. واژه تفریغ از فراغت آمده است یعنی بعد از اینکه دولت از بودجه فارغ شد، نوبت به رسیدگی و حسابرسی آن میرسد که توسط دیوان محاسبات کشور طبق اصول ۵۴ و ۵۵ قانون اساسی که آن را وظیفه دیوان محاسبات دانسته است، انجام میشود. آخرین تفریغی که ما داشتهایم، تفریغ بودجه سال 98 است که بر اساس آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی باید دیماه و حداکثر نیمه بهمنماه 99 به مجلس شورای اسلامی تقدیم میشد اما امسال در پدیدهای مبارک، دیوان محاسبات یکی، دو ماه پیش از موعد قانونی بعد از طی مراحل تفریغ و طرح در هیات عمومی دیوان محاسبات کشور آن را نهایی و به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. این اقدام دیوان محاسبات که زودتر از زمان قانونی گزارش تفریغ را ارائه کرد، کمک بسیار بزرگی برای بررسی بودجه 1400 است که انشاءالله نمایندگان از آن استفاده خواهند کرد.
* نماینده خرمآباد در مجلس
*********************************
روزنامه خراسان**
یک غفلت و سستی خسارت بار/جواد نوائیان رودسری
معمولاً رسم است که از اصطلاح «عمق استراتژیک» در مباحث مربوط به علوم سیاسی، نظامی یا اقتصاد سخن به میان میآید؛ اما نباید از یاد ببریم که میتوان برای تمام حوزههایی که با حیات و هویت یک ملت در ارتباط هستند، «عمق استراتژیک» تعریف کنیم که فرهنگ، یکی از مهمترین آن هاست. همه میدانیم که گستره فرهنگ ایرانی- اسلامی، بسیار گستردهتر از آن چیزی است که امروزه در جغرافیایی به نام ایران میگنجد؛ اشتراکات گسترده ما با همسایگان دور و نزدیکمان، گواه آن است که هویتی که در تاریخ با نام ایران و ایرانی شناخته میشود، صدها میلیون نفر را، خارج از مرزهای ایران، تحت پوشش قرار میدهد و یک عمق استراتژیک فرهنگی را برای آنچه که فرهنگ ایرانی اسلامی مینامیم، فراهم میکند. خردمندانه آن است که وقتی این عمق استراتژیک، مورد تعرض و هجمه قرار میگیرد و تمامیت قلمروی فرهنگ ایرانی تهدید میشود، دوستداران این فرهنگ و متولیان امر حفاظت از میراث فرهنگی کشور، واکنشی درخور از خود نشان دهند. طی سالهای اخیر، تعداد نسبتاً معتنابهی از آنچه که در حصار قلمروی فرهنگ ایرانی قرار میگیرد، با برچسب فرهنگهای موهوم، هدف تعرض قرار گرفته است؛ تا جایی که حتی نظامی گنجوی، شاعر و حکیم بزرگ و پارسیگو، غیرایرانی قلمداد میشود، اشعار فارسی اطراف مقبره وی در گنجه را پاک و به جای آن، شعرهای جعلی را با زبان دیگری حک و به او منسوب میکنند. دیروز نیز، خبری در رسانههای جمهوری آذربایجان منتشر شد که بر اساس آن، سال 2021، به عنوان سال «نظامی گنجوی» نام گذاری شده؛ ظاهراً پس از مصادره فارابی، نوبت نظامی است که بیرون از حصار فرهنگ ایرانی قرار داده شود. این مسئله درباره اصیلترین آداب و هنرهای ایرانی هم، مصداق یافته؛ مینیاتور، خوشنویسی و حتی رسومی مانند «جشن انار» از این تعرض مصون نمانده است و همسایگان ما که سخت برای اختراع هویت به تکاپو افتادهاند تا از رهگذر آن، منافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود را تأمین کنند. اینکه چرا چنین اتفاقات تلخی رقم میخورد، صرف نظر از برنامه مدون و نقشه راه مشخصی که از مصادره کنندگان میراث فرهنگی ایران دارند و گام به گام در راستای تحقق آن حرکت میکنند، معلول برخی کاستیهای ماست که به ترتیب، از این قرارند:
*ما خواسته یا ناخواسته، نتوانستهایم عمق استراتژیک فرهنگ ایرانی- اسلامی را به درستی تعریف کنیم ، بلکه اصولاً چندان در پی تعریف آن هم نبودهایم. این مسئله باعث سردرگمی سیاست گذاران حوزه فرهنگ در کشور ما شدهاست. یعنی به واقع نمیدانند کی و کجا باید عکسالعمل نشان دهند که اگر چنین بود، حاضر نمیشدند در پروندههای مشترکی مانند ثبت جهانی مینیاتور که آشکارا بر مصادره مفاخر ملی ما مُهر تأیید میزند، حضور پیدا کنند و همراهی داشته باشند.
*با وجود تکاپوهای مثبتی مانند ثبت «نوروز» که در آن، ایران پیشنهاددهنده اصلی و هدایتگر آن در اجلاس یونسکو بود، ظاهراً ما نقشه برای طی کردن اصولی و حضور مؤثر در عرصههای جهانی برای انجام ثبتهای مشترک و حراست گستره فرهنگ ایرانی نداریم یا اگر هم داریم، اجرایی نمیشود و در فضای بینالمللی نمود چندانی ندارد.
*ما در تقابل با فعالیتهای گستردهای که برای مصادره مفاخر و میراث فرهنگیمان میشود، منفعلانه عمل میکنیم و هیچگاه دست بالاتر را نمیگیریم. در واقع دغدغهای که گاه برای حفظ این مواریث از خود نشان میدهیم، در اعمال و کردارمان هویدا نیست و همین مسئله، رقبا را جریتر میکند تا بیمحابا پیش بیایند و از اعتراض و واکنشهای شدید ما، باکی نداشته باشند.
*متأسفانه در شرایطی که برخی کشورها به ویژه تعدادی از کشورهای عربی و همچنین ترکیه در حال تعریف و توسعه حیطه جغرافیایی فرهنگی خود هستند نگاه ما به این مقوله، از نوع نگاههای پرحساسیت نیست. همین چند وقت قبل بود که رئیسجمهور ترکیه در یک سخنرانی، شعری خواند که مضمون آن، طعنهای به تمامیت ارضی کشور تلقی شد؛ واکنش دولت و نهادهای غیردولتی کشور و مردم ، بسیار سریع و گسترده بود. ما به شدت نیاز داریم که چنین رویکردی در مقوله تهاجم به عمق استراتژیک فرهنگی ایران وجود داشته باشد؛ رویکردی که میتواند هم در روند معرفی میراث فرهنگ ایرانی- اسلامی به ایفای نقش جدی بپردازد و هم جامعه جهانی را نسبت به دغدغههای ایران حساس کند.چیزی که غفلت و سستی درباره آن علاوه بر زیان های مادی همچون از دست دادن ظرفیت ها برای صنعت توریسم باعث از بین رفتن بخشی از نماد های هویتی جامعه می شود که قطعا تبعات خوشایندی نخواهد داشت .
در پایان، شاید آوردن دو بیت از حکیم نظامی گنجوی خالی از لطف نباشد که عالمانه و برای روزگار ما سرود: «همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل / چون که ایران دل زمین باشد / دل ز تن به بود، یقین باشد».
*********************************
روزنامه ایران **
خیر ملت ایران شاقول سیاستورزی آیتالله/اکبر ترکان
وزیر دولت سازندگی
همزمان با چهارمین سالگرد وفات آیتالله هاشمی رفسنجانی، به عنوان یکی از همراهان ایشان در زمان جنگ و کسی که به مدت 8 ســـــــــال افتخــــــار همکاری با دولتشان را داشتهام، در کنار ویژگی اعتدال که همه از آن به نیکی یاد میکنند، لازم میدانم از ویژگی دیگر ایشان یعنی ظرفیت «شنیدن» یاد کنم. در فاصله سالهای 64 تا 68 مدیرعامل سازمان صنایع دفاع بودم. در آن دوران، فرماندهی جنگ با آقای هاشمی بود. لذا برای انجام امور سازمان که البته زیر نظر وزارت دفاع فعالیت داشت، بسیار خدمت آقای هاشمی میرسیدم. درباره برنامهها و اولویتها و نیازمندیهای با ایشان بحث و بررسی میکردم. اصلیترین مسأله آن روز تهیه مهمات برای جبهه بود.
در آن زمان سالی 3 میلیارد دلار بودجه نظامی برای جنگ اختصاص مییافت که از این میزان یکونیم میلیارد دلار آن را مهمات میخریدیم و با مابقی آن هم سایر نیازهای ارزی جنگ را برآورده میساختیم. با راهنمایی ایشان بود که یکونیم میلیارد دلار را برای خودکفایی در تولید مهمات اختصاص دادیم.
در دوره اول کابینه آقای هاشمی، بین سالهای 68 تا 72 مهمترین ویژگی که میتوانم از آن یاد کنم ظرفیت «گوش دادن» است که ایشان در جلسات مرتبط با دولت داشت. با حوصله تمام، حرف همه وزرا، معاونان و صاحبنظران را گوش داده و سپس به جمعبندی میرسید و چون بسیار با استعداد بود و اطلاعات وسیعی هم داشت، سبب میشد که بهترین تصمیم را در جمعبندی نهایی بگیرد. ایشان زمانی که رئیس مجلس شورای اسلامی بود، در آخرین روزهای حضورش به اتحاد جماهیر شوروی رفت. آن زمان هنوز گورباچف بر سر کار بود و موافقتنامه نظامی برای همکاریهای تسلیحاتی با او تنظیم کرده و به امضا رساندند. بعد از انتخاب ایشان به ریاستجمهوری و همچنین عزل گورباچف و جایگزینی بوریس یلتسین، مأموریت اول من در وزارت دفاع این بود که آن موافقتنامه آقای هاشمی را به قرارداد تبدیل کنم. شاید بزرگترین قرارداد نظامی پس از پیروزی انقلاب، همانی بود که از سوی آقای هاشمی با روسیه بسته شد.
قرارداد تانکسازی، نفربرسازی، هواپیماهای میگ 29، سوخوی 24، زیردریاییهای کیلوکلاس، سیستم پدافندی اس 200، همه در آن قراردادی بود که در دوره یلتسین منعقد شد و موافقتنامه آن هم مربوط به دوره گورباچف بود که با همت آقای هاشمی بسته شد.
حال 4 سال از پایان حیات اینچنین مردی میگذرد. مشی و روحیه آقای هاشمی، اعتدال بود. مبنای اداره سیاستهای دولت آقای هاشمی هم همین شد. برخورد منصفانه، برخورد با ظرفیت و با حوصله با مسائل از ویژگیهای منحصر بهفرد آیتالله بود. ایشان در هیچ موضوعی هیچگاه لجاجت، یکدندگی و خودرأیی نداشت. شاید علت آن هم این باشد که ابتدا حوصله میکرد تا همه چیز را بشنود و بعد نظر دهد. این مشی اعتدالی و برخورد منصفانه به اخلاقیات دولت او هم تبدیل شد و در دوره آقای خاتمی هم ادامه یافت. 8 سال دوره اصلاحات را میتوان دوران مدارا نام برد. یادمان هست که در پایان دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی با حوادثی چون میکونوس روبهرو شدیم که نتیجه آن خروج بسیاری از سفرای اروپایی از ایران بود. در ابتدای دوره آقای خاتمی با حضور کمال خرازی در وزارت امور خارجه ایران، خارجشدگان از ایران، بار دیگر به کشور دعوت شدند و شرایط عادی شد. خاتمی هم سیاست تنشزدایی را اتخاذ و فضای بینالمللی درباره ایران تغییر کرد و همکاری ما با کشورهای خارجی را توسعه داد. از آن دوره بود که شرکتهای خارجی برای سرمایهگذاری به ایران آمدند.
اشکال از آن روزی شروع شد که عدهای بر سر کار آمدند که بهجای ادامه دادن راه اعتدال و مدارا، مذاکرات هستهای تهران را به سخره گرفتند. نتیجه این تمسخر، ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامههای چندگانه علیه جمهوری اسلامی شد که مشکلات سهمگینی برای ما پیش آورد. این سیاست 8 سال ادامه یافت تا با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و آغاز مذاکرات برجام بتوانیم از فشارهای غیرعادلانه تحمیلی خلاص شویم.
تحریمها موقعی آغاز شد که مسئولان وقت، قطعنامهها را کاغذپاره خواندند و مدعی شدند شورای امنیت هم کاری نمیتواند کند. تا آنجا که میپرسیدند این قطعنامهها چه اثری دارند؟ این نتیجه کم فروغ شدن اعتدال بود؛ مشی هاشمی که میخواست همکاری با دنیا به گونهای لحاظ شود که خیر ملت ایران نتیجه آن باشد. در حقیقت شاقول سیاستورزی آن مرحوم همین نکته بود که سیاستها و برنامهها منجر به خیر عمومی شود.
*********************************
روزنامه شرق **
آرایش نامناسب جامعه و بحران آلودگی هوا/حمزه نوذری*
جامعه ایران از آرایش نامناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار و صنعت) رنج میبرد. تفاوت در توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی کشورها به آرایش مناسب بین این سه عرصه برمیگردد. بهطوریکه در کشورهای پیشرفته مدام آرایش و تعامل بین سه عرصه بازبینی و بازنگری میشود تا با شرایط و مقتضیات جدید همسو شود و در این تعامل برای مسائل چارهاندیشی میشود اما در کشورمان ازهمگسیختگی ارتباط و تعامل بین
جامعه مدنی، دولت، اقتصاد و صنعت را میتوان در مسئله آلودگی این روزهای هوا به خوبی دید. صنعت علیه جامعه و دولت درمانده و به ظاهر تعطیلی تنها راهحل به نظر میرسد. چندروزی است آلودگی هوای شهرهای پرجمعیت عرصه را بر همه تنگ کرده است. در زمانه تاختوتاز ویروس کرونا، بیکاری، تورم و شدتیافتن آسیبهای اجتماعی، هوای ناسالم قوز بالای قوز شده است. بدتر از آلودگی هوا و بحرانها امروزی، بنبست در راهحلها بیش از همه جامعه را ناامید کرده است. مسئولین محیط زیست معتقدند علت بحران آلودگی هوا در تولید و مصرف بیش از حد مازوت در پالایشگاهها و نیروگاههاست. مازوت بیش از همیشه تولید شده و امکان صادرشدن آن وجود ندارد و انبارها پر شده است؛ پس سعی شده است از آن بهعنوان سوخت نیروگاهها استفاده شود که علت اصلی تشدید آلودگی هوای این روزهاست. راهحل در نظارت بر پالایشگاه و نیروگاهها برای کاهش مصرف آن به عنوان سوخت است.
وزیران نفت و نیرو معتقدند ظرفیت گاز طبیعی کشور پاسخگوی مصرف نیست. مصرف خانگی زیاد شده و مصرف گاز در کشور بهینه نیست. خانوارها فرهنگ درست مصرفکردن نیاموختهاند و این مسئله ریشه تاریخی دارد که به ارزانی سوخت برمیگردد. راهحل این گروه در تغییر سبک زندگی افراد جامعه است. باید بیشتر لباس بپوشند و دمای هوای محل سکونت خود را حد بهینه نگه دارند. هماهنگی نهادی و سازمانی هم بیش از همه در تشدید مسائل خود را نشان میدهد. در فصل سرما که امکان وارونگی هوا زیاد است یک سازمان بدون توجه به پیشبینی بحران آلودگی هوا، موتورسیکلتهای دودزا را در حد وسیع ترخیص کرده است. تلقی این است که انبارها پر از موتورسیکلتهای کاربراتوری است و چارهای جز ترخیص نیست. ایرانخودرو و سایپا هم که این انگیزه و توان افزایش کیفیت خودروها را ندارند. کیفیت بنزین نیز همیشه مطرح بوده است. مسئله نگرانکننده این است که تفکر بلندمدت و اندیشیدن به مسائل قبل از اینکه تبدیل به بحران شود رخت بربسته است. مدیریت و ساماندهی جامعه خلاصه شده به اینکه تا ببینیم چی میشود. گویا مدیرت کلان نیز به روزمره اندیشیدن مبتلا شده است. در چنین وضعیتی توسعه و پیشرفت پیشکش، بحران ایجاد نکنیم. مسئله اصلی در سوخت مازوت نیست؛ مسئله اصلی بحرانها و چالشهای دائمی در جامعه ایران به عدم ارتباط و تعامل مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار و صنعت) برمیگردد. تا زمانی که آرایش مناسب بین این سه عرصه شکل نگیرد وضعیت همین است؛ صنعت ضد جامعه عمل میکند و دولت درمانده از ارائه راهحل.
*استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی
*********************************