روزنامه کیهان **
در مکتب سلیمانی دشمن التماس میکند / حسین شریعتمداری
دیروز غنیسازی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد که پس از اجرایی شدن برجام متوقف شده بود در سایت فردو از سر گرفته شد. این اقدام درخور تحسین که باید آن را گام بلندی برای خروج از انفعال در برابر بدعهدیهای برجامی آمریکا و اروپا تلقی کرد، بخشی از طرح موسوم به «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» است که آذرماه امسال در مجلس شورای اسلامی تصویب شده و برای اجرا به دولت ابلاغ شده بود. دیروز آقای ربیعی، ضمن اعلام ناخشنودی و مخالفت دولت با این طرح، گفت: «هرچند دولت از ابتدا این طرح را به مصلحت ندانسته و به خاطر طرف مشورت قرار نگرفتن دولت در تصویب نهایی آن انتقادهایی را وارد میدانست اما این مسائل تاثیری بر تعهد دولت به اجرای این قوانین نداشته است».
این اقدام درخور تحسین ایران بلافاصله پس از اعلام خبر آن، با واکنشهای تند و عصبی طرفهای غربی روبهرو شد.
«پیتر استانو» سخنگوی اتحادیه اروپا مدعی شد که «اقدام ایران یک «انحراف قابل توجه» از تعهدات تهران ذیل توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) است»! البته سخنگوی اتحادیه اروپا مانند همیشه درباره عهدشکنی کشورهای اروپایی و خودداری آنها از انجام تعهداتشان در برجام توضیحی نداد! و به جای توضیح درباره عهدشکنیهای اروپا که تاکنون حتی به یکی از تعهدات برجامی خود نیز عمل نکرده است، زبان به تهدید گشوده و در حالی که انگار برای کودکان دبستانی خط و نشان میکشد، گفت: «مقامات این اتحادیه در بروکسل تا زمان ارائه اطلاعات دقیق از سوی مدیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در اواخر روز دوشنبه صبر کرده و سپس در مورد اقدام لازم تصمیمگیری خواهند کرد.»!
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم جعلی اسرائیل هم توئیت کرد که: «اقدام ایران نشاندهنده هدف حکومت ایران برای توسعه برنامه هستهای نظامی است»! و نوشت «اسرائیل به ایران اجازه تولید سلاح هستهای نمیدهد»!
نتانیاهو فراموش کرده و یا خودش را به فراموشی زده که رژیم صهیونیستی در چه وضع اسفباری قرار دارد و به روی خود نیاورده است، رژیمی که دو خط آبی روی پرچم قلابی آن به نشانه از نیل تا فرات است، امروزه در وحشت از اقتدار نیروهای مقاومت به دور خود دیوار حائل کشیده است و بر این واقعیت که سالهاست به کابوس صهیونیستها تبدیل شده نیز چشم بسته است که اگر روز حادثه در پیش باشد - که بعید نیست باشد - در اولین ساعات - بخوانید اولین دقایق- درگیری، تلآویو و حیفا با خاک یکسان خواهد شد و...
گزارش امروز کیهان به چند و چون آغاز غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصدی اختصاص دارد و اما، نوشته پیش روی، موضوع دیگری را دنبال میکند و آن، اشاره به این نکته است که میتوان و باید آغاز غنیسازی اورانیوم با غنای ۲۰درصد را گامی بلند و شاید اولین گام محسوس در چارچوب «مکتب سیاسی شهید سلیمانی» دانست. بخوانید!
۱- وقتی آمریکاییها واردات بنزین به ایران را تحریم کردند، دو راه پیشروی بود، دورزدن تحریمها و خرید بنزین به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت رسمی بازار که هزینههای جانبی دیگری نیز درپی داشت و راه دوم، خنثی کردن تحریم از طریق تولید داخلی این فرآورده نفتی. در این میان، قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) سپاه به میدان آمد و با ساخت و راهاندازی پالایشگاه «ستاره خلیجفارس» به تولید بنزین و تامین نیاز داخلی پرداخت. آمریکا و متحدان اروپایی آن، که تیرشان به سنگ خورده بود، اعلام کردند که از تحریم بنزین منصرف شدهاند! و برای آزاد کردن صدور آن به التماس نیز افتادند (التماس در برابر اقتدار).
خوشبختانه تولید بنزین در داخل کشور ادامه یافت تا آنجا که امروزه علاوه بر تامین نیاز داخلی، این فرآورده نفتی را
به صورت انبوه صادر هم میکنیم.
۲- ما از اورانیوم با غنای ۲۰ درصد در رآکتور تهران و برای تولید رادیو ایزوتوپهای مورد نیاز بیماران خاص استفاده میکردیم. آمریکا در ادامه تحریمهای ظالمانه و باجخواهانه خود فروش اورانیوم ۲۰ درصد را به ایران تحریم کرد. در آن هنگام نیز به همت شهید شهریاری، دانشمند برجسته هستهای کشورمان و در میان بهت و ناباوری دشمن، اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید کردیم.
اینبار هم بعد از تولید داخلی اورانیوم مورد نیاز رآکتور تهران برای رادیوداروها، تحریمکنندگان که پیشرفتهای چشمگیر ایران را برنمیتافتند، اعلام کردند که تحریم اورانیوم ۲۰ درصد را لغو کردهاند و حاضر به فروش آن هستند. (باز هم التماس در برابر اقتدار).
متاسفانه این راهکار علیرغم توصیههای پیدرپی رهبر معظم انقلاب، در بسیاری از موارد مشابه که زمینه بهکارگیری آن بود، با کمتوجهی و بعضاً بیتوجهی برخی از مسئولان روبهرو شد تا آنجا که حتی در یک مورد، کترینگ (پذیرایی از مسافران) قطار مسافربری را هم به یک کشور اروپایی سپردند! و...
۳- حالا به اوج افتخارآفرین استفاده از این راهکار در مکتب سیاسی شهید بزرگوارمان حاج قاسم سلیمانی نگاهی بیندازید.
در گرماگرم جنگ سوریه و مبارزه جانانه سردار سلیمانی با تروریستهای تکفیری مورد حمایت مشترک آمریکا، اسرائيل، اروپا و آلسعود، «مایک پمپئو» وزیر خارجه کنونی آمریکا که در آن هنگام ریاست سازمان «سیا» را بر عهده داشت، نامهای محرمانه و با قید فوریت برای حاج قاسم مینویسد و نماینده مورد وثوق او نامه را برای شهید سلیمانی میبرد تا مستقیماً به او تحویل بدهد. حاج قاسم عزیز با صلابتی مثالزدنی از گرفتن نامه خودداری میورزد. فرستاده پمپئو تاکید میکند که این نامه را شخص رئیس سازمان سیا که بعد از رئیسجمهور آمریکا برجستهترین مقام رسمی این کشور است برای شما فرستاده است. جواب حاج قاسم همان است که بود و میگوید مرا با او کاری نیست. فرستاده پمپئو در ادامه زبان به خواهش و التماس میگشاید ولی حاج قاسم با پاسخ قاطع و پُرصلابت خود او را ناامید میکند و ناکام بر میگرداند.
۴- از سرگیری غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصد که حق مسلم و قانونی ماست و بی توجهی به سرو صدا و های و هوی دشمن را می توان درسی ماندگار و راهکاری پشیمانکننده در برابر باجخواهی دشمن دانست و در سایر موارد مشابه نیز بر آن پای فشرد.
کوتاه سخن آن که اگر مانند شهید سلیمانی از امام راحل(ره) و خلف حاضر او درسگرفته و در مقابل دشمن با صلابت بایستی، به التماس میافتد و چنانچه این درس مکتب سلیمانی را نادیده بگیری، بعید نیست به نقطهای برسی که به دشمن التماس کنی!
*********************************
روزنامه وطن امروز **
وعده علامه نصرالله حق است/محمدحسن آصفری*
علامه سیدحسن نصرالله در سخنرانی به مناسبت اولین سالروز ترور ناجوانمردانه و شهادت مظلومانه فرماندهان مقاومت وعده داد انتقام خونهای پاک ریخته شده سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهانشان گرفته خواهد شد و قاتلان خبیث این عزیزان، گریزی از این انتقام هولناک نخواهند داشت. گرفتن انتقام خون حاجقاسم تنها متعلق به ایران نیست بلکه این موضوع مطالبه همه نهضتهای آزادیبخش دنیاست. همانطور که سلمان رشدی به جهان اسلام خیانت کرد و انتقام از او متعلق به همه آزادیخواهان و جهان اسلام است و بیش از 3 دهه است در پستوها پنهان شده و جرأت بیرون آمدن ندارد، قاتلان شهید سلیمانی هم چنین وضعیتی دارند. ترامپ، پمپئو، فرمانده سنتکام، وزیر وقت دفاع آمریکا و رئیس سازمان سیا افرادی هستند که نقش اصلی را در به شهادت رساندن حاجقاسم سلیمانی داشته و باید منتظر انتقام خون پاک این شهید بزرگوار باشند، البته زندگی همه این افراد مثل زندگی «رشدی» پنهان و مخفی است، چرا که مطمئنا انتقام خون شهید سلیمانی گرفته خواهد شد. گرفتن انتقام خون حاجقاسم متعلق به همه جهان اسلام و آزادیخواهان دنیاست و این 5 فرد آمریکایی باید تا آخر عمر در ترس و دلهره بمانند و ما از کوچکترین فرصت برای گرفتن انتقام از آنها استفاده خواهیم کرد. با اقدام جنایتکارانه آمریکا در به شهادت رساندن حاجقاسم سلیمانی که توسط 4عضو کابینه ترامپ و خود او و با هدایت و مدیریت آنها صورت گرفته است، چه آنها در دولت آینده ایالات متحده باشند و چه نباشند، قطعا این انتقام شامل حال آنها خواهد شد. پایگاههای منطقه و عرصه بینالملل که به آمریکا برای ترور شهید حاجقاسم سلیمانی کمک کرده و آنهایی که خودروی حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را ردیابی کردند قطعا در تیررس جمهوری اسلامی هستند. گرفتن انتقام خون حاجقاسم سلیمانی بستگی به زمان و هدفگذاری جمهوری اسلامی دارد که البته ممکن است این زمان امسال باشد یا سال آینده اما گذشت زمان سبب نخواهد شد از خون شهید سلیمانی بگذریم و از گرفتن انتقام از جنایتکاران مسبب ترور حاجقاسم منصرف نخواهیم شد. بخشی از انتقام از خون حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس مربوط به جبهه مقاومت است که 5 فرد آمریکایی هر زمان در تیررس باشند پاسخ این اقدام جنایتکارانه خود را سخت و قاطع خواهند گرفت، البته بخشی از این انتقام هم برعهده جمهوری اسلامی است که در زمان مناسب این انتقام گرفته خواهد شد.
*نایبرئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس
*********************************
روزنامه خراسان**
توپ در زمین آمریکا و اروپاست/دکتر حامد رحیم پور
ایران با فک پلمب آبشار سانتریفیوژها در فردو، غنی سازی20 درصد را با نظارت بازرسان آژانس از سر گرفت. واکنشی طبیعی قانونی والبته بازگشت پذیر به رفتارهای غیرقانونی آمریکا و بدعهدی اروپاییها . بر اساس بند های ۲۶ و ۳۶ برجام ایران میتواند با این استدلال که طرف دیگر با عدم پایبندی به تعهداتش، زمینه بهرهمندی آن از مزایای این توافق را مخدوش کرده است، از اجرای بخشی از تعهدات جزئی یا کلی خود سرباز زند. بند ۲۶ برجام که منحصراً حق اقدام متقابل را برای ایران محفوظ داشته به چنین حقی اشاره داشته است . مطابق بند ۳۶ برجام نیز چنان چه ایران یا هر یک از اعضای برجام معتقد باشد هر یک یا کلیه اعضای گروه ۱+۵ تعهدات خود را طبق این توافق رعایت نکردهاند، می تواند پس از طی فرایند مقرر اقدام مشابه به عمل آورد.واقعیت این است که علاوه بر آمریکا، طرف های اروپایی نیز به هیچ کدام از تعهدات یازده گانه خود در زمینه رفع تحریم ها و تسهیل سرمایه گذاری شرکت های خارجی در ایران عمل نکردند و اقدامات صوری آن ها نظیر راه اندازی سامانه اینستکس نیز هیچ گاه به مرحله اجرا در نیامد. فقط تا سال 97 ایران 11 نامه در اعتراض به کوتاهی های طرف غربی در اجرای تعهداتش در برجام به مسئول وقت یعنی موگرینی نوشته بود که نشان می دهد ایران حداکثر مماشات را با بدعهدی ها و وعده های واهی طرف مقابل داشته است .وعده ها و طرح هایی که درواقع هدف آن ها نگه داشتن ایران در پای برجام در ازای هیچ بود. زین پس نیز این سوال جدی وجود دارد که دولت جدید آمریکا با چه نیتی قصد دارد به برجام بازگردد؟ آیا هدف رسیدن به نقطه اولیه یعنی لغو همه تحریم های ضد ایرانی و احیای توافق هسته ای است یا این که جو بایدن قصد دارد با بازگرداندن آمریکا به برجام و کسب هم سویی تروئیکای اروپا، خواستار تغییراتی در برجام شود و سپس با استفاده از اهرم مکانیسم ماشه این توافق را مبنایی برای مذاکره درباره برنامه موشکی و نقش منطقه ای تهران قرار دهد؟
در نگاه خوش بینانه باید انتظار داشت که بایدن آمریکا را به برجام بازگرداند وضمن لغو همه تحریم های هسته ای، اگر قرار باشد تغییراتی در برجام صورت گیرد تغییراتی باشد که اجازه ندهد دولت های بعدی در آمریکا بتوانند برجام را دوباره نقض کنند اما نوع نگاه دو حزب دموکرات و جمهوری خواه به برنامه هسته ای ایران و همچنین رویکرد جانبدارانه آن ها در خصوص رژیم صهیونیستی و همچنین نادیده گرفتن دخالت های متحدان غربی در منطقه غرب آسیا و تقسیم منافع محور غربی و صهیونیستی در منطقه، همه از این حکایت دارد که تصور بازگشت آمریکا به برجام بدون پیش کشیدن مباحث موشکی ومنطقه ای تصوری خوش بینانه است که با برخی نشانه ها همخوانی ندارد.از جمله اظهارات جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی در دولت بایدن که شامگاه یکشنبه در گفتوگویی با برنامه فرید زکریا در سیانان گفت :«بازگشت احتمالی آمریکا به برجام مبنایی برای مذاکرات بعدی خواهد بود. نظر ما این است که موشکهای بالستیک و برنامه موشکهای بالستیک ایران باید به عنوان بخشی از مذاکرات بعدی روی میز باشد.» به نظر می رسد طرفهای غربی در شورای امنیت نیز با این رویکرد موافق هستند. لذا شاید به جرئت بتوان گفت آغاز غنیسازی 20درصد موضوع مذاکرات را از موشک به تحدید غنیسازی تغییر خواهد داد. از این دیدگاه به نظر می رسد اقدامات ایران که به کاهش برخی تعهدات هسته ای و افزایش غنی سازی اورانیوم تا 20 درصد،انجامیده در قبال پیمان شکنی طرف های غربی، امکانی سنجیده برای حفظ منافع ملت ایران و تقویت قدرت چانه زنی در صورت هرگونه احتمال بازگشت دولت جدید آمریکا به پای میز مذاکره است.همچنان که پیش از این نیز هایکو ماس وزیرخارجه آلمان به نمایندگی از تروئیکای اروپایی ادعا کرده بود باید در برجام تغییراتی ایجاد و برنامه موشکی و نقش منطقه ای تهران نیز در آن گنجانده شود اما پس از ایستادگی ایران و همچنین تصویب طرح مجلس ، گاردین نوشت که وزیران خارجه کشورهای اروپایی بر سر عدم تعیین پیش شرط برای احیای برجام توافق کردند.غربی ها باید بدانند که سیاست «فشار حداکثری» ترامپ و طیف افراطی حاکم بر کاخ سفید به دلیل حرکت بر مدار قلدری و زورگویی، عملا به ضد خود تبدیل شد و به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسید، اکنون نیز دولت بایدن لازم است تجربه نافرجام ترامپ در زمینه فشار حداکثری که به اذعان فارین پالیسی «عملا به ضد خودش بدل و باعث افزایش فعالیت های هسته ای ایران شد» را تکرار نکند.خلاصه آن که اکنون توپ در زمین آمریکا و شریکش اروپاست و نه ایران. به این معنا که این آمریکا بوده که از برجام خارج شده و تحریم های هسته ای را باز گردانده است. با بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم ها و عمل اروپا به تعهداتش زمینه برای بازگشت ایران از کاهش تعهدات برجامی خود که متعاقب نقض برجام از سوی طرف مقابل صورت گرفت نیز مهیاست.
*********************************
روزنامه ایران **
«سرباز وطن»/احمد مسجد جامعی
عضو شورای شهر تهران
این وصیت حاج قاسم سلیمانی است که روی قبرش چنین بنویسند: سرباز قاسم سلیمانی و او را با عبارتهای عنـــواندار خـــــطاب نکنند. او گفته است: «قبر ساده باشد مثل دوســــتان شــهیدم.» کلمه سرباز بسیار ساده و پرمعناست. کسی که جان برکف نهاده و یا به گفته فرهنگ معین «آن که آماده باشد سر و جان خویش را در راه هدف فدا کند.» در متون ادبی ما هم این واژه در همین معانی بسیار به کار رفته است. سرباز در عین اینکه کلمه بسیار پرمعنایی است، از نظر ترکیب بسیار ساده است. در سالهای اخیر کلمات دیگری نیز برای کسانی که از این آب و خاک دفاع کرده و میکنند به کار رفت، اما انصافاً عمق معنایی این کلمه با آنها قابل قیاس نیست. چندی پیش که سر تندیس سرباز هخامنشی از امریکا پس گرفته شد، موجی از نشاط و خرسندی از بازگشت آن به وطن، علاقهمندان را در برگرفت. سرباز هخامنشی با همان چشمان نجیب و افزار جنگی ساده، نشاندهنده نظم و ادب و شجاعت است.
از قضا گفتهاند از ویژگیهای سربازان هخامنشی کمحرفی و فرمانبری و دفاع پیوسته از این سرزمین بوده است.
اینکه سردار ملی خواسته است روی سنگ مزارش فقط کلمه سرباز بنویسند نباید به سادگی از کنارش گذشت. سردار سلیمانی بخش عمدهای از عمر و زندگیش را در جبهههای نبرد پیمود و حتی زمانی که در ایران صلح برقرار بود و همه از آرامش ناشی از آن برخوردار میشدند، نه این درجات ظاهری که میتواند برای هر شخصیت نظامی سراسر افتخار باشد و نه آن القاب دیگر حاکی از محبوبیت مردمی، توجه او را جلب نکرد جز کلمه سرباز و این انتخاب هم برای همکاران و همردیفهای او و هم برای ملت درسهای فراموش نشدنی دارد. حتی در زمان حیات نیز او کمتر حاضر میشد در جامه رزم و بویژه با نشانهای مرسوم شرکت کند.
خویشتنداری او ستودنی و مثالزدنی است، به نحوی که در سی سال پس از پایان جنگ هرگز اجازه نداد امواج سیاسی و هیجانات روزمره ناشی از آن، او را با خود به ناکجاآباد سیاست ببرد. از طرف دیگر همه میدانستند که این سرباز وطن، عشق و علاقهای وصفناپذیر به اهل بیت عصمت و طهارت و بویژه حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و شاید ایراندوستی و سربازی او از این موضوع هم سرچشمه میگرفت. او حاضر نبود بپذیرد که مدفن شریف علی امیرالمؤمنین و حسین سیدالشهدا و میروعلمدار کربلا؛ ابوالفضلالعباس و عقیله بنیهاشم؛ زینب کبری، لگدکوب فرزندان یزید و معاویه و شمر و ابن سعد باشد. بنابراین حریم معنوی ایران را بسی فراتر از نگاههای جغرافیایی معمول میدید.
به واقع او امنیت همسایگان را امنیت ایران میدانست و بر اثر تجربه و گفتوگو به درک خاصی از ژئوپلیتیک ایران رسیده بود. اما نکته مهمتر این است که این اهداف او را از شخصیتی که داشت دور نمیکرد و در واقع همه این صفات و اطلاعات و آگاهیها و رفتار و عمل در وجود او همچون موسیقی پرشکوهی نواخته میشد و آهنگ خوشنوایی از آن به گوش میرسید که ثمره آن آرامش ایرانیان بود. او نه فقط ایران و ایرانیان را سپر خود نمیکرد بلکه خود سپر آنها میشد. در تواضع برآمده از سربازی و خویشتنداری او همین بس که نه فقط در پی تریبون نبود و درشت سخن نمیگفت بلکه بیشتر سعی میکرد آثار و اعمال او دیده شود تا خود او.
سلامت مالی و سبک زندگی او از دیگر نکات برجسته این سرباز ایران است که با وجود دسترسی به منابع مالی بسیار در سطح کشورهای مختلف هرگز تَردامن نشد. مجموع زندگی و تجربه او در برابر ماست که باعث میشود از او در تاریخ به بهترین وجه یاد شود. زمانی که خبر ترور او را به دست اهریمنان شنیدم در پیامی او را«سردار ملی» شهید قاسم سلیمانی خطاب کردم اما اکنون میبینم که خود او درستتر خویش را معرفی کرد: «سرباز قاسم سلیمانی». یاد این پهلوان پهلوانان گرامی و راهش پاینده باد.
*********************************
روزنامه شرق **
چنان استادهام پیش و پس «طعن»!/احمد پورنجاتی
به گمانم اگر اکثر ملت و مجموعه حاکمیت در هر موضوع و مسئلهای اختلاف نظر داشته باشند، در اینکه «حال عمومی اهالی این خانه» خوب و خوش نیست کم یا بیش، تفاهم دارند. به این میگویند: «درد مشترک». هرچند به نظر هر طیف و گروهی، علتهای گوناگون و متفاوت یا حتی متضاد داشته باشد. لحظهای در ذهنتان فهرست دم دستی قشرهای گوناگون جامعه را مرور کنید: همه لایههای صنفی و منزلتهای اجتماعی و سلیقهها و گرایشهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا و منتقد و مخالف؛ رسانههایشان را بنگرید، از مبتدای ارتودکسهای کاتولیکتر از پاپ تا منتهاالیه وادادگان نومید و پشیمان . براندازان که صد البته.
خیال نکنید که حال آن اقلیت خیلی برخوردار (به قول صمد بهرنگی: چوخ بختیار) و لاکچریمسلک که دنیا را آب ببرد، آنان را خواب میبرد، خوب و آرام است. نه! آنان نیز مدام دلشوره و تشویش دارند. حتی صنف چاق و چله رانتخواران و اختلاسگران و نجومی معتادان که بیشینهشان مانند مرغ و ماکیان خانگی در باغچه حیاطخلوت دستگاهها و نهادهای عمومی مشغولاند، دغدغه رودستخوردن از رقیبان و تسویهحسابهای صنفی و سیاسی را دارند. خلاصه، همهمان حال خوب و خوشی نداریم. در هر جای عالم، هنجاریترین پدیدهای که در چنین اوضاع و احوالی انتظار میرود، رجوع نگاههای مردم در وهله نخست بهسوی دولت (به مفهوم همه دستگاههای حاکمیتی) و در وهله بعد بهسوی «گروههای مرجع اجتماعی» - جریانهای روشنفکری و شخصیتهای علمی و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و ریشوگیس سپیدان قبیله و معتمدان محله است. فدای دل شکسته و حسرتکشیده مردم خوب و سازگار خودمان بشوم که به دلایل و عواملی که مجال بازگویی آنها نیست، از این چند قلم کالای نایاب، قطع امید کردهاند.
آیا مفهوم و نتیجه این قطع امید، خونسردی و بیخیالی و فراموشی پرسشها و ابهامها و اعتراضهایشان بوده است؟ یعنی آنگونه که برخی حلقههای نظریهپردازی در اتاقهای فکر بکر، نام این حالت عمومی را «تابآوری» میگذارند، بهواقع نیز چنین است؟ این قلم، قصد و مجال جدل پیرامون این مناقشه را ندارد. تنها به یک پرسش که پاسخی بدیهی دارد، بسنده میکنم: چرا مردمی که آگاهانه و مبتکرانه و رضایتمندانه در برابر نابسامانیها و تنگناها و ناخوشاحوالیها با استواری و روحیه حماسی، ایستادهاند و خم به ابرو نمیآورند، تا به این حد ناخوشاحوال و معترض و افسرده شدهاند؟! چرا با کوچکترین بهانهای در خیابان و اتوبوس و صف نانوایی و میدان ترهبار، با هم گلاویز میشوند؟ چرا روابط میان دو نسل و حتی دو رکن در یک خانواده، این همه سرد و جرقهپذیر و نازکنارنجی و عصبانی است؟
از همه تأملانگیزتر، چرا این همه کلکل و کریخواندن و مچگیری و طعن و گوشه کنایه در میان ردههای اصلی مدیریت کشور، در سه قوه و پنج رکن و هفت ستون دیوانسالاری رایج است؟ این هجوم دامنگستر واژگان و ادبیات رسانهای، از فراگیرترین رسانه انحصاری صداوسیما تا رسانههای نوشتاری نیمهجان و بهویژه شبکههای مجازی بیدروپیکر، از کجای این تابآوری بیرون زده است؟! جز این است که فضای عمومی کشور را «هژمونی خشم و طعن» همچون بختک، تسخیر کرده است؟ ارزانترین پزشک و آسانترین روش برای درمان هر بیماری، آن است که نسخهاش «نشانهها و سمپتومها و عوارض بیرونی» را هدف میگیرد: درمان علامتی! پماد پند اخلاقی و قرص مسکن توصیه به تابآوری و بخور گرم و سرد وعدههای سرخرمن و ماساژ مقایسه اوضاع اینجا با اوضاع وخیمتر جاهای دیگر دنیا! این هم شد، درمان درد؟ کاش ذرهای افاقه میکرد. فقط لج مردم را درمیآورد. درد آنان را عمیقتر و بیلجامتر میکند و سرانجام، نوبت به فینال این فرایند سه مرحلهای میرسد: ۱- نارضایتی (از پرسشهای بیپاسخمانده) ۲-خشم (از نسخهنویسیهای ارزان و بیخاصیت) و ۳- ناسزا و طعن (به درست و نادرست، روا و ناروا به همه). کاش کسی آستین همت بالا میزد و با یک تحلیل محتوای علمی، از سخنرانیهای مسئولان و تریبونداران تا رسانهها و نیز بگومگوهای گسترده در شبکههای اجتماعی، فراوانی نمونههای «طعن» را در گفتمان کنونی روابط اجتماعی جامعه ایران، حال و مقال این برهه از تاریخ ایران میکاوید.
اینهمه پرحرفیها کردم تا بر این نکته مهم تأکید کنم که «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دم!» پروژه «طعن» بهعنوان یک راهحل برای از میدان بهدرکردن دیگری -خواه در روابط اجزای حاکمیت باشد یا در رابطه حاکمیت و ملتـ نه بخشی از راهحل بلکه دامچالهای برای بازتولید مسئلههای تازه است. تردید نکنید که طعن، نه حواس مردم را از مشکلات اساسیشان پرت میکند و نه آنان را به کارآمدی طرفهای طعن، امیدوار. خیال نکنید با جدال تریبونی میشود جلب عواطف سیاسی کرد. این را به خودم و دیگر شهروندان ایرانی نیز میگویم: «چاره درد مشترک، طعن و ناسزا به این و آن نیست». نارضایتی و خشم، واکنش طبیعی به ناجوری احوال است اما طعن و ناسزا، حقانیت مطالبه را نیز به حاشیه میبرد. افسوس که روح و روان ملت، در محاصره لشکر طعن - - است.
به قول خاقانی:
چنان استادهام پیش و پس طعن
که استادهست الفهای اطعنا
*********************************