صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۶:۴۴  ، 
کد خبر : ۳۲۸۸۷۶

یادداشت روزنامه‌ها 20 اسفند ماه

روزنامه کیهان **

برخورد شعاری ممنوع! / کمال احمدی

«مقابل دلال‌ها می‌ایستیم»، «واسطه‌ها را حذف می‌کنیم»، «هیچ مشکلی در تامین کالاهای اساسی وجود ندارد»،

«با طراحی مراکزی در شهرها تولیدکنندگان مستقیما کالا را به دست مصرف‌کنندگان می‌رسانند» و...

جملات فوق بخش‌هایی از وعده‌های مسئولان دولتی است که پس از گلایه اخیر رهبر معظم انقلاب از گرانی کالاها خصوصا میوه و نقش سودجویانه دلال‌ها در این زمینه بیان شد. درباره این وعده‌ها و بازار میوه و کالاهای اساسی شب عید گفتنی‌هایی هست؛

1- راهکارهای کنترل قیمت‌ها و مقابله با گرانی و سودجویی دلال‌ها بارها طی سال‌های متمادی از سوی کارشناسان بیان شده و متولیان امر قطعا در جریان این راه‌حل‌ها هستند اما اینکه چرا این راهکارها اجرا نمی‌شود جای سؤال است. اگر مسئولان اجرایی می‌توانند فورا با طراحی مراکزی کالاهای اساسی و میوه و... را بدون واسطه به مردم برسانند چرا این کار را تا کنون به تاخیر انداخته‌اند؟ چرا واسطه‌ها را تاکنون حذف نکرده‌اند که فاصله قیمت مزرعه تا مغازه بعضا تا 5 یا 6 برابر افزایش نیابد؟ آیا برای هر موضوع ریز و درشت اجرایی حتما باید رهبری ورود کند تا برخی مجریان به فکر اجرای وظایفشان بیفتند؟

نکته عجیب در این باره اینکه برخی مسئولان اجرایی که در ساعات اولیه پس از گلایه‌های رهبری بلافاصله با رسانه‌ها مصاحبه کردند و مدعی شدند مشکل عرضه میوه و حذف دلال‌ها را سریعا حل می‌کنند حالا در مقام توجیه گرانی میوه و حتی دلالی برآمده‌اند و می‌گویند «تولید میوه گران تمام می‌شود چه باید بکنیم! در عرضه محصولات کشاورزی دلالی وجود دارد و کشاورز چون امکان ذخیره‌سازی ندارد مجبور است آن را به دلال بدهد».

این ادعای مسئول فوق در حالی است که اولا قیمت تولید میوه در مقایسه با قیمت عرضه آن به مصرف‌کننده بالا نیست. همین دیروز یکی از باغداران درگزی در پیامی به روزنامه کیهان اعلام کرد هر کیلو سیب درجه یک لبنانی با هزینه سردخانه و سبد و... 4800 تومان برای ما تمام می‌شود، درحالی که قیمت همین سیب در بازار بیش از 15 و حتی 20 هزار تومان است. پس مسئولان نباید گرانی میوه را به گردن تولیدکننده بیندازند.

ثانیا مسئول اجرایی نباید در برابر مشکلات بدیهی زنجیره توزیع از جمله دلالی که منجر به گرانی بیش از حد میوه شده دست‌بسته و منفعل عمل نماید و صرفا به فکر سلب مسئولیت از خود باشد. مدیر اجرایی باید خادم بخش تولید باشد و بسترهای لازم برای ارتقای محصولات تولیدی را فراهم نماید مثلا اگر کشاورز امکان ذخیره‌سازی محصولاتش را ندارد دستگاه‌های اجرایی باید این امکان را برای او فراهم کنند. الان بیش از 4 دهه از پیروزی انقلاب می‌گذرد و نظام اسلامی در طول این سال‌ها مشکلات پیچیده و سختی را با سرانگشت توان نیروهای انقلابی حل کرده است لذا زیبنده چنین نظامی نیست که مثلا از رفع مشکل ذخیره‌سازی محصولات کشاورزی ناتوان باشد. به نظر می‌رسد این مسئله بیش از آنکه پیچیده باشد نیازمند مدیریت صحیح و تعهدپذیر است. متاسفانه در طول هفت سال اخیر توپ مسئولیت گرانی تولیدات کشاورزی به دلیل نبود مدیریت منسجم مدام بین وزارت‌خانه‌های صمت و کشاورزی رد و بدل شده است و هریک دیگری را مقصر گرانی میوه می‌داند این درحالی است که به اعتقاد کارشناسان بدیهی‌ترین و آسان‌ترین موضوع اقتصاد تولید و توزیع میوه است. روح‌الله ایزدخواه، نماینده مجلس در این باره می‌گوید: «در دولت تدبیر، مدیریتی برای توزیع محصولات کشاورزی وجود ندارد. از یک‌سو قانون، بازار محصولات کشاورزی را به وزارت جهاد کشاورزی سپرد، اما رئیس‌جمهور در جلسه سران سه قوه آن را رد کرد و دوباره نیز که دو وزیر توصیه کردند این کار به وزارت جهاد کشاورزی سپرده شود دوباره رئیس‌جمهور آن را وتو کرد. مسئله ما کمبود میوه و تولید آن نیست بلکه ساختار توزیع ما قرون وسطایی است و یک نفر تولید می‌کند و ۷ نفر دلالی می‌کنند. وزارت جهاد کشاورزی وظیفه برخورد با دلالان را دارد، در این وزارتخانه یک دفتر یا دو، سه کارشناس که به مسئله دلالی بپردازند وجود ندارد!»

2- نکته بعدی که از دل بند فوق منتج می‌شود اینکه شعارهای مسئولان اجرایی برای ثبات بازار اگر توأم با عمل باشد و مردم به عینه شاهد حذف دلال‌ها و کاهش قیمت‌ها و دسترسی آسان به کالاهای اساسی و مورد نیازشان باشند قطعا آرامش‌بخش و اثرگذارخواهد بود اما اگر این وعده‌ها در حد همان شعار محدود شود نه تنها تاثیر مثبتی نخواهد داشت بلکه به تشدید التهاب در بازارهای مختلف منجر می‌شود. مثلا وقتی دو ماه پیش برخی مسئولان اجرایی وعده دادند مرغ و روغن به اندازه کافی تامین شده و هیچ مشکلی تا شب عید در این زمینه وجود ندارد، آرامش نسبی در بازار کالاهای اساسی ایجاد شد اما هنوز چند روز از عمر این وعده نگذشته بود که صف‌های طویل خرید روغن در برابر فروشگاه‌های زنجیره‌ای تشکیل شد و قیمت مرغ به بالای

30 هزار تومان پر کشید. این وضع نابسامان نشان داد تاریخ مصرف آن وعده‌های کذایی فقط در حد چند روز بوده است. همین تجربه تلخ سبب شد تا ‌اشتهای خرید روغن تا حد احتکار در میان برخی افراد شکل بگیرد و آنها گمان کنند برخی مسئولان هرچه می‌گویند احتمالا برعکسش محقق می‌شود پس تا می‌توانی بخر که از قافله عقب نمانی!

این در حالی است که اخبار و آمارهای رسمی نشان می‌دهد کالاهای اساسی و اقلام شب عید به قدر کافی و حتی بیش از نیاز کشور در انبارها موجود است و آنچه لنگ می‌زند مدیریت زنجیره توزیع است. مثلا در حالی که نیاز کشور به سیب 300 هزارتن است فقط 500 هزارتن سیب در آذربایجان غربی تولید و انبار شده و در حال فاسد شدن است و یا در حالی که نیاز کشور به مرغ روزانه 5 هزار و 600 تن است مرغداران روزانه 7 هزار و 700 تن تحویل بازار می‌دهند اما این کالا با این حد از تولید با نرخ‌های بالا به دست مصرف‌کننده می‌رسد. با این اوصاف آیا بهتر نیست مسئولان صمت که طبق قانون وظیفه توزیع را برعهده‌ دارند به جای وعده‌های متعدد به فکر مدیریت توزیع باشند.

3- در حالی که بیش از هفت سال از عمر دولت تدبیر و امید می‌گذرد و طبیعتا هر آنچه در بازار کالاهای مختلف می‌گذرد ماحصل عملکرد مدیریتی مسئولان این دولت است اما با این وجود این روزها شاهدیم برخی از مدیران دولت و رسانه‌های حامی آن به جای پاسخگویی درباره عملکرد خویش، مسئولیت آشفتگی در بازار کالاهایی همچون روغن و مرغ را به گردن قوای دیگر از جمله مجلس می‌اندازند. حتی فلان مسئول ارشد اجرایی کشور که خودش متولی اجرای وعده‌هاست مدام از جایگاه یک منتقد اپوزیسیون می‌گوید فلان کار باید بشود و چرا فلان کار نمی‌شود؟! در حالی که اولا مخاطب این امر و نهی‌ها خود اوست و ظاهرا جای شاکی و متشاکی عوض شده است ثانیا این اقدامات و اظهارات که احتمالا با اهداف سیاسی آن هم در آستانه انتخابات صورت می‌گیرد نزد افکار عمومی نخ‌نما شده و آقایان نمی‌توانند با این ترفندها از مسئولیت خود در مقام پاسخگویی به مردم شانه خالی کنند.

4- نکته پایانی اینکه گویا برخی افراد مسئول، اطاعت از رهبری را صرفا در حد تکرار فرمایشات ایشان می‌دانند مثلا اگر رهبری نام امسال را جهش تولید می‌گذارند این افراد بلافاصله با نصب بنرهای عریض و طویل این شعار را بازتاب می‌دهند و یا در سخنرانی‌ها و همایش‌های متعدد مدام از آن یاد می‌کنند اما در عمل اقدام چندانی صورت نمی‌دهند. حتی در روزهای اخیر شاهد بودیم یکی از مدیران ارشد اجرایی مدعی شد جهش تولید مورد نظر مقام معظم رهبری امسال محقق شده است! این در حالی است که طبق بیان رهبری قرار بود جهش تولید در زندگی مردم اثر ملموسی بگذارد. به طور مثال قیمت‌ها کاهش یابد نه اینکه نرخ تورم نقطه به نقطه کالاهای خوراکی طبق آمار مرکز آمار در بهمن‌ماه امسال 60درصد شود رقمی که در طول سال‌های پس از انقلاب بی‌سابقه بوده است لذا برخورد شعاری با بیانات رهبری دوای دردها نیست بلکه عمل به این بیانات درمان مشکلات است.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

چرا بایدن در حال تغییر تمرکز از غرب آسیا به سمت چین است؟

عبور از خاورمیانه برای رسیدن به چین /ثمانه اکوان

 بایدن از رویارویی‌ها، موضوعات و معضلاتی که سال‌ها آمریکا (و او به عنوان یک سیاستمدار با سابقه) را در منطقه غرب آسیا به خود مشغول داشته، خسته است و چنانکه در سیاست‌ها، سخنرانی‌ها و مواضع دولتش دیده می‌شود، به دنبال اولویت‌زدایی از منطقه و پرداختن به موضوعات مورد نظر خود در سیاست خارجی آمریکاست.

سیگنال‌های فرستاده‌شده برای منطقه در همین یک ماه ابتدایی فعالیت بایدن، کاملا واضح و آشکار است. هر رئیس‌جمهوری در آمریکا برای نخستین دیدار و گفت‌و‌گو، معمولا سران رژیم صهیونیستی را در منطقه انتخاب می‌کند. نخستین دیدار ترامپ بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا دیدار با نتانیاهو در برج ترامپ در منهتن نیویورک بود. اما بایدن رسم همیشگی رؤسای‌جمهور آمریکا برای توجه ویژه به اسرائیل را بر هم زد. او بعد از گذشت ۳ هفته از زمانی که به عنوان رئیس‌جمهور ایالات‌متحده قسم خورد، سرانجام پس از هفته‌ها رایزنی مقامات صهیونیست و در شرایطی که رسانه‌ها اقدام او در تماس برقرار نکردن با نتانیاهو را مشکوک می‌دانستند، تماس تلفنی یک‌ساعته‌ای با او برقرار کرد. در این تماس تلفنی آنطور که رسانه‌ها بیان کردند، بیشتر از اینکه بایدن صحبت کند، نتانیاهو بود که دنبال مطرح کردن خواسته‌های خود درباره اوضاع منطقه بود. او هنوز هم با بسیاری از سران منطقه تماس تلفنی برقرار نکرده است. درباره عربستان تصریح کرده است به حمایت از خاندان سعودی در جنگ یمن خاتمه می‌دهد و بعد از آن نیز فروش سلاح‌های تهاجمی به این کشور را ممنوع کرد. دولت بایدن درباره برخی حملات پهپادی و موشکی به تأسیسات نفتی عربستان نیز سکوت اختیار کرده است؛ سیگنالی که به خاندان سعودی نشان می‌دهد از این پس امکان دارد در برابر حملات تهاجمی‌تر نیروهای انصارالله مجبور باشند یک‌‌تنه و بدون پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا وارد میدان مبارزه شوند. مسؤولان نظامی و دفاعی دولت بایدن درباره برخی حملات راکتی به پایگاه عین‌الاسد در عراق نیز واکنشی از خود نشان نداده و تنها به بیان این نکته اکتفا کرده‌اند که پاسخ این اقدامات را در موعد مقرر خود می‌دهند. اگرچه برخی حملات به مواضع نیروهای شبه‌نظامی در سوریه نخستین فرمان نظامی بایدن برای حمله به کشوری دیگر در یک ماه ابتدایی فعالیتش در کاخ سفید بود اما مقطعی بودن این حملات و اعلام نشدن هیچ برنامه خاصی برای مواجهه با معضلات و مشکلات این روزهای منطقه غرب آسیا، بخوبی نشان می‌دهد خاورمیانه اولویت اصلی دولت بایدن نیست. یکی از مشاوران او نیز چندی پیش در گفت‌وگو با پلتیکو همین مساله را با صراحت بیان کرد. این مقام مسؤول در شورای امنیت ملی که خواست نامش فاش نشود، گفته است: «اولویت‌های دولت بایدن در عرصه سیاست خارجی، ابتدا منطقه شرق آسیا، بعد اروپا و بعد هم نیمکره غربی است. این توافق به صورت ۲ حزبی در آمریکا وجود دارد مسائلی که نیازمند توجه ویژه دولت بایدن هستند، نه مسائل غرب آسیا، بلکه موضوعی است که این روزها از آن با عنوان «رقابت ابرقدرت‌ها» یاد می‌شود؛ یعنی رقابت‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی روسیه، چین و آمریکا». یکی دیگر از مشاوران بایدن نیز با وضوح بیشتری به این مساله اشاره کرده و گفته است: «دولت بایدن به عمد قصد دارد به گونه‌ای رفتار کند که بار دیگر به منطقه خاورمیانه کشیده نشود». این مساله البته دلایل خاص خود را دارد و تنها به رقابت‌ بین ابرقدرت‌ها نیز خلاصه نمی‌شود. منطقه غرب آسیا مدت‌هاست از منظر موضوعات مرتبط با انرژی دیگر جذابیتی برای آمریکا ندارد. ایالات‌متحده خود هم‌اکنون به یکی از بزرگ‌ترین تولید‌کنندگان نفت تبدیل شده و در حال رقابت با روسیه برای رساندن انرژی به اروپاست. از طرف دیگر می‌داند با توجه به نیازهای بن‌سلمان برای آینده سیاسی خود، به آسانی شیر چاه‌های نفت عربستان نیز در اختیارش قرار می‌گیرد و می‌تواند بازار را به دلخواه خود دچار نوسان و تغییر کند. مساله دیگر اما توجه به اولویت‌ها و بحران‌هایی است که هم‌‌اکنون ایالات‌متحده در حوزه سیاست خارجی با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کند. اگر به کارنامه بایدن درباره نوع نگاهش به منطقه غرب آسیا نیز توجه شود، شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد او از اعتماد‌به‌نفس کافی برای تاثیرگذاری بر مسائل خاورمیانه برخوردار نیست. او سال 1991 و در جنگ اول خلیج‌فارس به عنوان عضو کمیته روابط خارجی سنا، به حمله به عراق رأی منفی داد اما دولت جورج بوش پدر با حمایت کنگره در این جنگ شرکت کرد. در زمان حمله جورج بوش پسر به عراق در سال 2003، او این بار به نفع بوش رأی داد و بعدها اعلام کرد از این کار خود پشیمان شده است. سال 2007 زمانی که به همراه اوباما برای انتخابات ریاست‌جمهوری آماده می‌شد، طرحی را پیشنهاد کرد که در همان نقطه شروع، با سرعت تمام به خط پایان رسید؛ این طرح، طرح تقسیم‌بندی عراق به ۳ منطقه سنی، شیعه و کرد بود که کارشناسان منطقه اعلام کردند به جای حل مشکلات، در این کشور حمام خون به راه می‌اندازد. این تنها مواجهه او با منطقه نبود. در طول دوران ریاست‌جمهوری اوباما، بایدن به همراه سایر مشاوران امنیت ملی و دفاعی اوباما سعی داشتند به طرق مختلف میزان حضور نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان را کاهش دهند اما موفق نبودند. در مقابل آنها درگیر در جنگ سوریه نیز شدند و حمایت‌های آنها از گروه‌های تروریستی در داخل خاک سوریه، در نهایت به شکل‌گیری داعش و درگیر شدن ۲ کشور عراق و سوریه و به نوعی تمام منطقه در باتلاق تروریست‌ها ختم شد. او در سخنرانی‌های خود در سال 2014، ناامیدانه تمام متحدان آمریکا را به دلیل ایجاد شدن داعش در منطقه مورد انتقاد قرار می‌داد و این در حالی بود که تحلیلگران حوزه مسائل سیاست خارجی در آمریکا بیان می‌کردند این تصمیمات دولت اوباما بود که باعث ایجاد و پیدایش داعش در عراق و سوریه شد و منطقه را برای سال‌ها به آتش کشید. او سعی می‌کرد با انتقادات خود راهی برای آرام شدن اوضاع بدون اینکه آمریکا بخواهد دخالتی در ماجرای جنگ سوریه داشته باشد، پیدا کند. با این حال این انتقادات نتوانست کشورهای سازنده گروه‌های تروریستی را وادارد که از نقشه‌های جاه‌طلبانه خود برای بیرون کردن بشار اسد از سوریه و به وجود آوردن دولتی سنی- وهابی در این کشور کوتاه بیایند. او در یکی از سخنرانی‌های خود کشورهای عرب منطقه را به صورت مستقیم خطاب قرار داد و گفت: «ترک‌ها، سعودی‌ها و اماراتی‌ها چکار می‌کنند؟ آنها به قدری عزم‌شان را جزم کرده بودند که اسد را از قدرت کنار بزنند و جنگ نیابتی بین شیعه و سنی به راه بیندازند که میلیاردها دلار پول و هزاران تن سلاح را به دست هر کسی که می‌خواست با بشار اسد وارد جنگ شود، سرازیر کردند!»

او بعد از این به دلیل فشار دولت‌های عرب منطقه به کاخ سفید، مجبور شد به آرامی از این صحبت‌ها عقب‌نشینی کرده و از آنها عذرخواهی کند! معضلات منطقه غرب آسیا اما با گذشت این سال‌ها همچنان به همان صورت یا حتی وخیم‌تر از قبل باقی ماند و نه تنها دولت اوباما، بلکه دولت ترامپ نیز نتوانست برنامه‌ای جامع برای ثبات‌بخشی به منطقه بیابد.

شاید باید بعد از مدتی دولت بایدن را نیز به فهرست دولت‌هایی که برنامه‌ای جامع و نقشه‌ای بزرگ برای منطقه غرب آسیا نداشتند و خود نیز به عاملی برای اوج گرفتن موج خشونت‌ها و درگیری‌های نظامی شدند، اضافه کرد اما تاکنون تنها مساله‌ای که روشن است، وجود نوعی سردرگمی و ابهام در سیاست خارجی دولت او در قبال منطقه است. ترامپ می‌دانست دقیقا چه می‌خواهد و بارها اعلام کرده بود به دنبال بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از افغانستان، عراق و سوریه است اما بایدن نمی‌داند حالا باید شعارهای ترامپ را تکرار کند یا شیوه‌ای «بایدنی» به سیاست خارجی آمریکا در قبال منطقه غرب آسیا بیفزاید. هنوز مشخص نیست آیا می‌خواهد عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان را اجرایی کند یا به دنبال برنامه‌ریزی دیگری در این زمینه است. او تنها تا ماه اردیبهشت برای اجرایی کردن وعده‌های ترامپ در طرح صلح افغانستان زمان دارد. لوید آستین، وزیر دفاع او تاکنون کوچک‌ترین نشانه‌ای از اینکه برنامه‌ریزی مدونی برای اجرای وعده‌های آمریکا در مذاکرات صلح با طالبان دارد، از خود نشان نداده است. او تنها اعلام کرده است به دنبال «خروج بی‌نظم و شتاب‌زده از افغانستان نیست». پنتاگون هم‌اینک 2500 نیروی نظامی در افغانستان دارد و در جدیدترین گزارش این وزارتخانه نیز آمده است که میزان خشونت در افغانستان به قدری بالا است که نمی‌توان ریسک خروج از این کشور را پذیرفت. نوع نگاه وزیر جدید دفاع آمریکا به مسائل منطقه البته تا حدی متفاوت است. او موافق خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان نیست اما اعتقاد دارد اگر قرار باشد از تعداد نیروهای آمریکایی در کل جهان کاسته شود، می‌توان نیروهای موجود در منطقه غرب آسیا را کاهش داد و در مقابل، نیروهای موجود در شرق آسیا را در موقعیت خود قرار داد. نگاه وزارت دفاع آمریکا به مناطق مختلف دنیا دقیقا نشان می‌دهد اولویت اصلی دولت بایدن و آمریکا در کجا قرار دارد؛ این منطقه کیلومترها با خاورمیانه فاصله دارد. علاوه بر پنتاگون، نشانه‌های سرازیرشده از طریق وزارت خارجه آمریکا نیز نشان می‌دهد اولویت اصلی در جای دیگری است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن و همچنین تیم سیاست خارجی او میزان مشاوران در امور خاورمیانه را بشدت کاهش داده‌اند و به جای آن بر تعداد اعضای تیمی که قرار است سیاست‌های آمریکا در منطقه شرق آسیا را تعیین کند، افزوده‌اند.

در همین مدت کوتاه یک‌ماهه، بایدن نشان داده است می‌خواهد حداکثر استفاده را از ظرفیت‌های تولید شده توسط ترامپ در منطقه ببرد. او مخالف طرح عادی‌سازی روابط کشورهای عرب با اسرائیل نیست؛ عجله‌ای هم برای افزودن به فهرست کشورهایی که قرار است این راه را طی کنند، ندارد. درباره روابط با عربستان نیز نشان داده می‌خواهد اصول تعیین شده توسط دولتش را مد نظر قرار دهد و ضمن اینکه ارتباطی با محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی برقرار نکرده، سعی می‌کند با استفاده از ابزارهای حقوق بشری و کاستن از میزان فروش سلاح به این کشور، میزان حمایت از او را کم کرده و تنها ارتباط رسمی با ملک‌سلمان داشته باشد.

او با این کار و همچنین تلاش برای بهتر کردن شرایط جهت حضور دوباره محمد بن‌نایف در قدرت، می‌تواند هم ارتباط رسمی با این کشور را حفظ کند و هم شانس خود در منزوی کردن بن‌سلمان را بیازماید. درباره ایران و رژیم صهیونیستی، رویکرد او برخورد آرام و بدون جنجال تا زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و پارلمانی در سرزمین‌های اشغالی است. آمریکا تلاش خود برای از میدان به در کردن بنیامین نتانیاهو در انتخابات ماه مارس سال جاری میلادی را انجام می‌دهد و بعد از آن تصمیم می‌گیرد در صورتی که نتانیاهو همچنان در رأس قدرت باقی ماند، با او چه کند. در مقابله با ایران نیز او خواهان حفظ وضعیت فعلی و افزایش دادن فشارها بر ایران بر پایه تحریم‌هایی است که پیش از این توسط ترامپ اعمال شده است. بعد از این و در زمانی که نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری ایران نیز مشخص شد، او می‌تواند بالاخره به این موضوع فکر کند که چطور می‌خواهد با تهران وارد مذاکره شود. نگه داشتن وضعیت در همین شرایط فعلی (یعنی حفظ فشارهای اقتصادی و همچنین سیاسی بر تهران برای بازگشت به انجام تعهداتش در برجام، بدون اینکه آمریکا بخواهد به این توافق بازگردد) برنامه اصلی او است. از نظر بایدن ایران در این مسیر می‌تواند وارد فاز مذاکره شود و غیر از مسائل هسته‌ای، درباره مسائل منطقه‌ای و موشکی نیز مذاکره کند یا می‌تواند به راه قبلی خود برود. از نظر دولت او، این دیگر مشکل و در عین حال هنرنمایی اروپا است که چگونه بخواهد ایران را در برجام نگه دارد. شاید در این مسیر بازگشت به میز مذاکره برای برجام، یک اولویت باشد اما همان‌طور که رسیدن به نتیجه در این راه مهم است، عجله‌ای هم برای رسیدن وجود ندارد. همان‌طور که وزیر خارجه‌اش آنتونی بلینکن یا جیک سالیوان مشاور امنیت ملی‌اش بیان کرده‌اند، ایران باید به اجرایی کردن تعهداتش بازگردد تا در نهایت فکری به حال بازگشت آمریکا به برجام شود! در عین حال اگر بتوان به توافقی جامع با چین دست پیدا کرد یا به راهی برای تحت فشار گذاشتن این کشور رسید، در نهایت این فشارها می‌تواند بر روابط ایران و چین به عنوان متحدان اقتصادی نیز تاثیرگذار باشد و ایران را بیشتر از قبل برای رسیدن به توافق با آمریکا به عجله بیندازد.

*********************************

روزنامه خراسان**

مبارک ترین عید عالم هستی/کورش شجاعی

حضرت آفریدگار، انسان را آفرید تا بر اساس فطرت پاک و بهره گیری از عقل سلیم و راهنمایی و هدایت انبیای برگزیده الهی مراحل کمال را طی کند و به آن چه شایسته انسان به عنوان گل سرسبد آفرینش که همانا «سعادت» است،  دست یابد.درازنای تاریخ شهادت می دهد که حضرت رب العالمین هزاران نبی و رسول از میان بهترین مردمان برانگیخت تا «چراغ راه» و رهنما و راهبر باشند برای رساندن آدمیان به اوج قله های انسانیت و عزت و کمال و سعادت.

در میان این انبیا و رُسُل پنج وجود بس مبارک را صاحب شریعت و اولوالعزم، اراده فرمود، «نوح نبی ا...» را عمر دراز عطا فرمود و سرانجام او و ایمان آورندگان و باورمندان به  دین حق را بر کشتی نجات نشاند و به ساحل امن رسانید تا درس و عبرت باشند برای مردمان در همه دوران. در عصر و زمانی دیگر خداوند حکیم، «ابراهیم خلیل» را برای هدایت انسان برانگیخت، بزرگ پیامبری که تبر بر گردن بت های سنگی و چوبی کوبید و این دست ساخته های بت پرستان را بر خاک افکند تا انسان را از خاک به افلاک رساند و در این مسیر از هیچ چیز نهراسید و آتش عظیم و شعله های به آسمان سرکشیده نمرودیان بر وجود مبارک خلیل خدا به اذن پروردگار جهانیان سرد و غیرسوزاننده شد تا ثابت شود حق و حق باوری و مسیر هدایت، سوزاندنی ونابودشدنی نیست و رهپویان طریق حقیقت بی یار و راهبر نمی مانند.

و در دیگر زمان حضرت باری تعالی، موسی کلیم ا... را علمدار و راهنمای مردم برای حرکت به سوی کمال و سعادت قرار داد و چه معجزاتی که حضرت خالق در کف موسی اراده فرمود از عصای رسواکننده مارهای جادویی ساحران و «ید بیضا» و سرانجام پس از تلاش های فراوان این پیامبر بزرگ و فائق آمدن بر فرعون و فرعونیان و رسوا کردن «سامری» و سامری ها ایمان آورندگان واقعی را به اذن خداوند با آن معجزه بزرگ الهی از میان موج های توفنده و برهم سوارشده نیل عظیم به سلامت عبور داد، همان سهمگین موج هایی که طومار فرعون را در هم پیچید.در عصر و دورانی دیگر حضرت رحمان «لم یَلِد و لَم یولد» پیامبر گران قدر دیگری را برای راهنمایی و هدایت بشر برانگیخت و «عیسی روح ا...» را به مدد دم مسیحایی و معجزه زنده کردن مردگان به اذن خداوند رحمان، راهبر انسان در طریق رسیدن به کمال و سعادت تقدیر فرمود پیامبری که به حکمت الهی ولادتش از بطن مریم پاک «شوهر ناکرده» معجزه ای بزرگ و معراجش به عرش، معجزه و نشانه ای بزرگ تر از جانب پروردگار بر حقانیت دعوت الهی پیامبران و استمرار طریق حق و حقیقت است.

و اما از آن جا که به حکمت بالغه حضرت رب العالمین و طبق وعده حضرتش در لسان پیامبران پیشین و کتاب هایشان تورات و انجیل و... آمدن پیامبر خاتم با نام بلند «احمد» بشارت داده شده بود در عصر و دیگر دوران کم آخرالزمان اش نیز می خوانند، آخرین برگزیده الهی، پرچمدار هدایت بشر شد و محمدامین که 40 سال در میان مردمان به امانت داری، مهربانی، درستکاری، پاکدامنی، صداقت، خوش خلقی، جوانمردی و مروت و دیگر سجایای نیکوی انسانی شهره بود از سوی خداوند علی اعلی با نزول آیات کریمه اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق به نبوت برگزیده شد و این آخرین مصطفای حضرت حق برای تربیت انسان و رساندنش به کمال و سعادت، علم هدایت و راهبری مردمان را با تایید رسالت انبیا و برگزیدگان الهی پیشین به بهترین شکل بر دوش گرفت و این بار سنگین را به مدد الطاف الهی و تاییدات حضرتش در مسیر روشن حقانیت، هدایت فرمود. آن نیک اندیش نیک کردارِ درستکارِ صادق الوعد که قلب بزرگ تر از تمام هستی اش مهبط وحی الهی ونزول قرآن فرقان سراسر نور و شفا و هدایت بود و خُلقش همچون قرآن این بزرگ ترین و برترین و جاویدان معجزه الهی، اعظم پیامبران بود، سینه اش به فراخنای جهان و «شرح صدرش» گواه و شاهد وحیانی در شریفه «الم نشرح لک صدرک» دارد.

وجود حضرت ختمی مرتبت سراسر برکت و رحمت و به گواه قرآن عظیم، رحمة للعالمین است و شفاعتش در دنیا و آخرت، دستگیر جمیع مومنین و کشتی نجاتش به وسعت مخلوق محمد مصطفی(ص) این سالار و اشرف انبیا که جلالت مقامش نزد کردگار هستی چنان است که به فرموده حضرت حق در قرآن، خداوند و جمیع فرشتگان و ملائک و مومنین از «ازل تا ابد» بر او مدام، سلام و درود می فرستند رسول اکرم به مشیت و حکمت الهی، مقام ختم المرسلین یافت تا حجت حق بر همه بندگان تا گاه دمیدن «اسرافیل» در «صور» و پس از آن تا ابد باشد و تمام کننده و به اکمال رساننده رسالت انبیای پیشین.

دین خدا با بعثت و نبوت خاتم الانبیا مُهر اکمال خورد و طریق حق و حقیقت تحت تابش این خورشید بی غروب هدایت تا ابد روشن ماند تا هیچ انسان حق باور و حق طلبی در هیچ عصر و زمانی تا قیامت دچار سردرگمی و حیرت و سرگشتگی نشود و هر طالب فیضی در پرتو این فیض کامل در مسیر روشن رسیدن به آن چه انسان شایسته آن است، حرکت کند.

و چنین است که بعثت پیامبر عظیم الشان اسلام و طلوع خورشید وجود سراسر برکتش بزرگ ترین و برترین هنگامه هستی و زیباترین و شوق انگیزترین رخداد عالم و شیرین ترین و مبارک ترین «عید هستی» است.

مبارک عیدی که خداوند با برانگیختن محمد مصطفی این اعظم و اشرف پیامبران، اکمل ادیان را برای همیشه روشن ماندن و تابندگی خورشید هدایت و رسیدن انسان به کمال و سعادت واقعی به عالم هستی اعطا فرمود.

این بزرگ ترین و مبارک ترین عید به همه حق باوران و حق طلبان فرخنده باد.   

*********************************

روزنامه ایران **

فناوری 5G و آخرین شانس ایران برای جهش اقتصادی/محمدرضا نوروزپور

مدیر عامل ایرنا

روز دوشنبه 18 اسفند در مراسم بهره‌برداری از نخستین سایت نسل پنجم ارتباطات 5G شرکت مبین نت، حضور داشتم.این مراسم با حضور محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در ایوان شمس برگزار شد.شرکت مبین نت، که به تازگی موفق شده است به فناوری سطح بالای اینترنت نسل پنجم دست یابد، در مرحله ابتدایی، این خدمات بسیار ارزشمند را در اختیار خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) و سازمان فناوری اطلاعات شهرداری تهران قرار داده است.

پیش از مبین نت، همراه اول و ایرانسل نیز به باشگاه ارائه دهندگان این فناوری برتر در جهان پیوسته بودند.دستیابی به فناوری‌های برتر و سطح بالا از جهات گوناگونی مهم و راهبردی است و در این خصوص مطالب فنی و مرتبط بسیار گفته شده است. در اینجا صرفاً قصد دارم اشاره‌ای کلی و گذرا به نقش حیاتی  فناوری‌های سطح بالا در گذار کشور از شرایط عقب‌ماندگی از زنجیره ارزش جهانی و حرکت شتابان به سمت پیشرفت بیان کنم و تأکید کنم با استفاده از این فرصت می‌توان اقتصاد سنتی و تجارت محور کشور را به اقتصاد دیجیتال محور و متصل به زنجیره ارزش جهانی ارتقا داد.

فناوری 5G سه ویژگی ارزش افزوده جدید به فناوری ارتباطات کشور اضافه می‌کند که استمرار گام‌های قبلی در 2G، 3G و 4G نیست، بلکه یک مجموعه فناوری کاملاً متفاوت و جهش یافته است که در سخت‌ترین شرایط تحریمی در کشور عملیاتی شده است.

با این فناوری اولاً کاربران موبایل می‌توانند حجم زیادی از اطلاعات را به سرعت در دسترس داشته باشند.ثانیاً اینترنت اشیا در حجم انبوه قابلیت بهره‌برداری دارد و نهایتاً خودکارسازی و خودران‌سازی چیزهایی که نیاز به ارتباطات بسیار قابل اعتماد و بدون تأخیر دارند امکانپذیر می‌شود.به نظر می‌آید که حجم زیادی از سرمایه گذاری باید برای نوسازی زیرساخت‌های ارتباطی متناسب با این فناوری انجام شود لذا ضروری است در مراکز استان‌هایی که این فناوری در آنها عملیاتی شده است با استفاده از ساختارهای موجود برای بهره‌برداری از این فناوری در عرصه اقتصاد کلان، قطب‌های ایده‌سازی و نمونه‌سازی ایجاد شود و فرصت داریم تا قطب کارآفرینی در نمونه کاربردهای آن باشیم. در صورت عملیاتی‌سازی این فناوری ایران می‌تواند بخشی از زنجیره تأمین نرم‌افزارهای این فناوری در اقتصاد جهان باشد.

دلیل فرصت پیشتازی ایران در نمونه موفق ساختن و یا تبدیل شدن به زنجیره تأمین کاربردی سازی آن است که بهره‌برداری از این فناوری در حال حاضر در امریکا و اروپا از ما عقب‌تر است و آنها نومیدانه دنبال ساختن فناوری ضعیف‌تری با نامگذاری فریبکارانه هستند.آنها در تأمین فرکانس 1 «هافمن، 2020» ، یا استانداردسازی برای تجهیزات یا توسعه انبوه پنج فناوری زیربنایی 5G از چین عقب افتاده‌اند.2 «لجت، 2019» از طرف دیگر اشراف امنیتی آنها در این فناوری قطع شده است.3 «هانکوک، 2019»زمانی، این فرصت وجود داشت (از اوایل دهه 50)  تا ایران نقش محوری در زنجیره ارزش منطقه‌ای و جهانی ایفا کند اما به هر دلیلی این فرصت از دست رفت. ورود بهنگام اینترنت در ایران و فراگیر شدن آن در نیمه دوم دهه 70 مجدداً فرصتی را فراهم کرد که در اثر جهش پدید آمده در حوزه فناوری‌های ارتباطاتی و اطلاعاتی، عقب‌افتادگی‌های کشور در این حوزه جبران شود. در برخی قسمت‌ها پیشرفت‌های بسیار خوبی رخ  داد و می‌رفت تا برخی جا ماندگی‌ها از قطار پیشرفت و توسعه جهانی جبران شود، اما آماده نبودن زیرساخت‌ها و نبود آگاهی جمعی در میان کارگزاران و مدیران و افکار عمومی، نبود دغدغه‌های لازم ملی در برخی سطوح، دلبستگی‌ها و چسبندگی‌های اقتصاد  ایران به مدل‌های سنتی ناکارآمد و... سبب شد تا این فرصت هم براحتی از دست برود.در دهه 80 می‌توانستیم به واسطه درآمدهای سرشار و شاید بی تکرار نفتی و روی کار آمدن نسل جوانی که دیجیتالی شدن اقتصاد و دیجیتالی شدن تفکر جهانی را حس کرده بود و می‌توانست در میانه راه خود را به این روند تحمیل کند، بازهم فرصت سوزی کردیم و مجدداً حسرت و آه و افسوس نصیب ما شد.اکنون جوانان متخصص و باانگیزه ما با وجود همه مشکلات و موانعی که در مسیر این کشور برای دستیابی به فناوری‌های سطح بالا پدید آمده است توانسته‌اند با اتکا به داشته‌های خود یک بار دیگر برای کشور و آینده آن فرصت‌سازی کنند.

دستیابی به فناوری سطح بالای 5G به این معنی است که مسیر گذشته باید اصلاح شود. ایران باید بتواند از این احتمالاً آخرین فرصت پیش آمده استفاده کند و اگر نتوانسته نقش رهبری اقتصادی منطقه را در 50 سال گذشته به دست آورد، دست‌کم به نقش پیرامونی اقتصاد نیز رضایت نداده و نقش مکمل را برعهده بگیرد.

در چنین شرایطی اگر دانشگاه‌ها و استارتاپ‌ها و شرکت‌های مخابراتی و دولت دست به دست هم بدهند می‌توان ایران را تبدیل به کارگاه عملیاتی‌سازی این فناوری کرد و سرمایه سنگین عملیاتی‌سازی آن در مقیاس ملی را از محل درآمد صادرات خدمات تأمین نمود. با تحقق این آرمان چنین موفقیتی را نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد و نسل‌های آینده باید سپاسگزار نسل کنونی باشند.

اما اگر از این فرصت در این مسیر استفاده نشود و صرفاً از این فناوری برای توسعه مصرف خانگی استفاده شود و اقتصاد کلان کشور از آن محروم باقی بماند، متأسفانه باید گفت چیزی جز حرمانی بر حرمان‌های گذشته به همراه نخواهد داشت زیرا وزن منفی فناوری مانند سرمایه و تأثیرات فرهنگی و کمبود محتوای دیجیتال ما را دچار عقب‌افتادگی می‌کند.

کاربردهای این فناوری بیشمار هستند و ایران می‌تواند کارگاه  و نمایشگاه بین‌المللی کاربردی کردن آن باشد. از حذف قاچاق و رونق ترانزیت تا جراحی رباتیک، از عملیاتی‌سازی ارزان صنعت 4 (Industry 4.0) تا ارائه خدمات سایبری بر این فناوری، از ساختن برخی قطعات گوشی تا تولید نرم‌افزارهای مختلف بر آن، ... آنقدر می‌توان برای این فناوری کاربرد بر شمرد که زوج چین/ ایران، بتوانند مانند زوج امریکا/ هند در فناوری و نرم‌افزار دنیا را احاطه کنند.

تصور کنید ایران قطب جهانی تولید میکروچیپ امنیتی گوشی‌های این فناوری شود. فقط همین جایگاه ایران را از تمامی سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف بی نیاز می‌کند. ما در مسیر توسعه و پیشرفت شگفت انگیز و هولناک اقتصادهای نوظهور و رقابت‌های سیاسی ـ اقتصادی شرق و غرب قرار گرفته‌ایم.  این بار نباید غفلت و کوتاهی کنیم و نباید اجازه دهیم مدل‌های قدیمی تجارت و بازرگانی و دلالی جایگزین روندهای توسعه حقیقی ایران مبتنی و در مسیر زنجیره ارزش جهانی و پیوستن ایران به بازار اقتصادی دیجیتالی شود.

در صورت عدم بهره‌برداری از این فرصت تاریخی و عدم ایجاد کاربردهای اقتصادی و صادرات محور کردن خدمات جهت تأمین مالی نوسازی زیرساخت کشور آنگاه نهایتاً و در بهترین حالت نقش پیرامونی در اقتصاد منطقه که مشتمل بر دور ریزهای صنایع ماقبل فناوری سطح بالاست نصیب ما خواهد شد.

بر همه دلسوزان و فعالان حوزه دانش و فناوری و اقتصاد مبتنی بر روندها و فرایندهای نوین واجب است تا با ظهور نسل پنج اینترنت در کشور دیگر به ظهور فناوری کمتر از آن رضایت ندهند و اجازه ندهند ایران به موضوعی سوای از وصل شدن به جریان اقتصاد مبتنی بر فناوری‌های سطح بالا بپیوندد.تنها در این صورت است که می‌توانیم امیدوار باشیم بخش عمده‌ای از این عقب ماندگی چند دهه‌ای را جبران کنیم و بیش از این شرمنده نسل‌های آینده کشور نباشیم.

پی نوشت در روزنامه ایران محفوظ است

*********************************

روزنامه شرق **

‌دموکرات‌ها و سیاست رویارویی با ایران/احمد عظیمی‌بلوریان . استاد پیشین مریلند

رویدادهای انتخابات آمریکا و پیروزی دموکرات‌ها این پرسش را در ایران مطرح کرده است که با توجه به فشار لابی اسرائیل و اعراب بر آمریکا و نیز انتظارات برخی جریان‌ها در ایران، آیا آمریکا آمادگی سازش محترمانه با ایران را دارد که بتواند از امکانات ایران در منطقه بهره‌گیری کند؟ پاسخ ‌به پرسش مورد اشاره به دو دیدگاه میسر است: نخست، با گفتن «آری» یا «نه» که پاسخ دهنده با ورود نکردن به یک داستان پیچیده جان خود را خلاص خواهد کرد. دوم، یافتن پاسخی پس از جمع‌بندی سروصداهای اخیر - چه در ایران چه در آمریکا- است. آنچه در این جنجال‌ها گفته می‌شود، بازتاب سخنان گروه‌های سیاسی و مایه‌گرفته از چیدمان سیاسی درونی در ایران، سنگربندی رقبای منطقه‌ای ایران در خاور‌میانه یا آسیای جنوب غربی‌ و سنگربندی قدرت‌های بزرگ جهان در این منطقه است. شاید هرگز در تاریخ طولانی خاورمیانه حضور به ظاهر دوستانه کشورهای غربی همراه با تلاش حداکثری برای اختلاف‌انداختن و حکومت‌کردن به اندازه امروز شدید و علنی نبوده است. در گذشته‌های نه‌چندان‌دور مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رقابت میان قدرت‌های غربی برای حضور در منطقه و چپاول ثروت‌های عمدتا نفتی علنی نبود. امروز آن رقابت‌ها جای خود را به همکاری در مقیاس منطقه داده، غربی‌ها تا آنجا که از دستشان برمی‌آید میان اقوام و کشورها اختلاف به وجود آورده، خود را ناجی و داور منطقه نشان می‌دهند.

آنها رقابت میان خود را پنهان می‌کنند و اگر چیزی هست آن را به‌صورت رقابت میان غرب و چین و روسیه جلوه می‌دهند. به دلیل رویدادهای تند و جنجال‌آفرین در سراسر جهان و درون قدرت‌های جهانی، پیش‌بینی آینده وضعیت خاورمیانه آسان نیست. حالتی که با بروز کرونا یا اشغال کنگره آمریکا به وجود آمد که کارکشته‌ترین سازمان‌های امنیتی و سیاسی نتوانسته بودند آنها را پیش‌بینی کنند. اینکه آیا امکان نرمش میان آمریکا و ایران به وجود خواهد آمد، بستگی تامی به سیاست اتخاذی طرفین دارد، اگرچه حرکت کلی به‌سوی آشتی و همکاری یا دوری از خشونت است. اختلاف ایران با غرب یک پدیده تازه نیست. ایران به لحاظ جغرافیایی در مرکز منطقه‌ای قرار دارد که نقش مهمی در سیاست‌های جهانی ایفا می‌کند. ایران از غرب با ترکیه هم‌مرز است و آن کشور کمی تا قسمتی خود را اروپایی می‌داند (برای مثال، نگاه کنید به تبلیغات شرکت هواپیمایی ترکیه). به‌این‌ترتیب آن بخشی از سرزمین کردستان را که در ترکیه کنونی قرار دارد، اروپایی می‌داند‌ و برای اینکه دُم به تله ندهد، کردهای ایرانی‌تبار در ترکیه را «ترک‌های کوهستان» می‌خواند. شمال ایران را روس‌های تزاری در اواسط سلطنت قاجاریه از ایران جدا کردند که تا انقراض اتحاد شوروی در تصرف آنها بود. امروز هم که شوروی سقوط کرده است (حادثه‌ای که باز هم قابل پیش‌بینی نبود) قطعات جدا‌شده هر یک به کشور مستقلی تبدیل شده‌اند که با روسیه کنونی اشتراک منافع دارند. تصرف ایران از هزاران سال پیش هدف قدرت‌های شرقی و غربی بوده است. جنگ‌های 700ساله ایران و روم، اشغال ایران توسط اعراب شبه‌جزیره عربستان و ایلات مغول و ترک‌تبار نشانه‌هایی از علایق تاریخی برای نفوذ و سلطه بر ایران است. اختلاف کنونی ایران با برخی کشورهای غربی بیشتر ناشی از این واقعیت است که ایران به دلایل زیاد خواهان برابری تسلیحاتی با قدرت‌های بزرگ است، از جمله اینکه دائما مورد تجاوز قدرت‌های پیرامونی بوده و امروز هم هست. ایران در گذشته‌های نه‌چندان‌دور از قوی‌ترین کشورهای جهان بوده است. ابزارهای دفاعی از چندین هزار سال به این‌سو از شمشیر و خنجر و نیزه و توپ به تانک و موشک و هواپیماهای جنگنده تغییر یافته‌اند. غرب کنونی -به‌ویژه آمریکا- تکنولوژی بسیاری از سلاح‌های خود را از آلمان نازی گرفته است. سلاح هسته‌ای امروز جانشین چماق و نیزه و کلاهخود دیروز است که همه‌جا یافت می‌شد. زمانی بود که شمشیر بهترین ابزار جنگی بود و بهترین آن را در شام و حلب می‌ساختند اما محدودیتی برای صدور آن به کشورهای دیگر وجود نداشت. اما غرب امروز (و حتی قدرت‌های بزرگ شرقی مانند روسیه و چین) مایل‌اند ابزار دفاعی مدرن مانند سلاح‌های هسته‌ای را در انحصار خود داشته باشند تا برتری خود را نسبت به کشورهای دیگر حفظ کنند. نوع حکومت در ایالات متحده هم آن‌قدر تفاوتی در این انحصارگری ندارد. به همین دلیل، بایدن پس از انتخاب‌شدن به ریاست‌جمهوری آمریکا، نخستین کاری که در مورد ایران کرد، تمدید فرمان وضعیت اضطراری ملی است که ۲۶ سال پیش در زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون علیه ایران صادر شده بود. در آن فرمان تأکید شده بود که اقدامات جمهوری اسلامی تهدیدی برای امنیت و سیاست و اقتصاد ملی آمریکاست. فرمان مورد اشاره ماهیتا تفاوتی با محاصره اقتصادی ترامپ ندارد -اگرچه شدت آن بسیار کمتر بود- پس چه نیازی به صدور آن بود؟ از این حرکت بایدن و رفتار و گفتار رؤسای‌جمهوری پیشین آمریکا چه می‌توان آموخت؟ نخست اینکه جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در آمریکا دید واحدی به رفتار ایران دارند.

اگر تفاوتی هست، در شدت خشونت جمهوری‌خواهان و نرمش نسبی دموکرات‌ها است. بیل کلینتون مانند جو بایدن یک دموکرات و نرم‌خو بود. تفاوت این دو با ترامپ تنها در نحوه رفتار و شدت برخورد آنها است. دموکرات‌ها رفتاری نرم‌تر و مؤدبانه‌تر از جمهوری‌خواهان دارند. ترامپ دیکتاتوری لجباز و یک‌دنده و تندخو بود. آنچه در بالا گفته شد تنها مروری بر رویدادهای اخیر در روابط میان ایران و آمریکا است. برای فهم بهتر سیاست‌های غرب نسبت به ایران باید به چند نکته مهم دیگر نیز اشاره شود. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود پل ارتباط شرق و غرب بوده و هست. جاده ابریشم دوباره در ‌حال احیا‌شدن است. همان‌طوری که رویدادهای اخیر در انتخابات آمریکا قابل پیش‌بینی نبود، کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که چین کمونیست که بخش‌هایی از آن تا جنگ جهانی دوم مستعمره انگلیس و ژاپن بود و در فقر مطلق به سر می‌بُرد، بتواند به‌ صورت یک ابرقدرت غول‌آسا به پا خیزد و در برابر ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد. چه کسی پیش‌بینی می‌کرد که یک کشور کمونیستی برای پیشرفت اقتصادی خود از همه ابزارهای سرمایه‌داری استفاده کند؟ امروز چین در خلیج فارس حضور فعال یافته است. روسیه کنونی هم به آرزوی تزارها برای دسترسی به اقیانوس هند رسیده است. از سوی دیگر وابستگی پیشین قدرت‌های صنعتی غرب به یکدیگر با تضعیف ناتو توسط ترامپ و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا یکپارچگی گذشته را از دست داده است. نکته دیگری که باز ‌هم قابل پیش‌بینی نبود سفر رهبر کاتولیک‌های جهان به عراق و ملاقات با آیت‌الله سیستانی بود، آن‌هم چند روز پس از اینکه پاپ اعظم وجود جهنم را انکار کرده بود. واتیکان روزی بر جهان مسیحی تسلط کامل داشت و شرق و غرب را در چنگال خود گرفته بود. اما پافشاری به سیاست «تفتیش عقاید» و قیام مردم موجب افول قدرت واتیکان شد به‌گونه‌ای که حوزه اقتدار آنها به محله واتیکان، که بخش کوچکی از شهر رم است، محدود شده است. امروز بیشتر کسانی که برای دیدن سخنرانی پاپ اعظم به میدان واتیکان می‌روند، توریست‌ها هستند نه پیروان کاتولیک. ایران باید این نکات را زیر ذره‌بین بگیرد و از آنها بهره ببرد. در این شرایط، موضع آمریکای بایدن نسبت به ایران که در مرکز ارتباطات شرق و غرب قرار دارد، به‌ناچار متفاوت از گذشته خواهد بود. میزان دور و نزدیک شدن ایران و آمریکا بستگی به رفتار طرفین دارد.

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات