روزنامه کیهان **
ما و «جنگ سیاسی»؛ فیل در تاریکی / محمد صرفی
جملهای مشهور که برخی آن را به معماری آلمانی منسوب میکنند، میگوید؛ «شیطان در جزئیات است». کنایه از آنکه جزئیات اهمیت کلیدی دارند و بدون دقت و تامل در آنها دید درستی وجود نخواهد داشت. جمله زیبا و قابل تاملی است و در موقعیتهای فراوانی کاربرد دارد اما وقتی میتوان غرق در جزئیات شد که در ابتدای امر نسبت به اصل و ماهیت موضوع یک توافق کلی وجود داشته باشد. مشهورترین ماجرا در این زمینه را مولوی در دفتر سوم مثنوی معنوی با داستان «فیل در تاریکی» نقل میکند. سنایی هم در حدیقه الحقیقه مشابه این داستان را - فیل و کوران- روایت کرده است.
فیلی را در اتاقی بدون روزن و نور قرار میدهند و چند نفر که تابهحال این حیوان را ندیدهاند، وارد اتاق میشوند. تاریکی مانع از دیدن کل فیل بود و هر کدام از افراد به ناچار عضوی را که در دسترس بوده لمس کرده و بر اساس آن برداشت خود از فیل را میگفتند. آنکه دست بر خرطوم فیل میکشید، فیل را بصورت یک ناودان تصور میکرد و آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان میکشید خیال میکرد که فیل، شبیه یک بادبزن است. همینطور کسی که دست به پای فیل میکشید، آن را بصورت یک ستون تجسم میکرد و بالاخره کسی که دست بر کمر فیل میکشید میگفت: فیل مانند تخت است.
«در کف هر یک اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود در روز عید مبعث در تبیین راه و روش مقابله با توطئههای دشمن فرمودند؛ «دو عنصر مهم برای مواجهه با این دشمنیها لازم است -که بنده همیشه توصیه کردهام، باز هم توصیه میکنم- دو خصوصیّت در آحاد مردم لازم است: یکی عبارت است از بصیرت، و دوّمی عبارت است از صبر و استقامت، که اگر چنانچه این دو عنصر وجود داشت دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند، هیچ لطمهای نمیتواند بزند، هیچ توفیقی در مواجهه و مقابله با نظام اسلامی به دست نمیآورد؛ بصیرت و صبر.»
درباره نسبت بصیرت و استقامت باید گفت عنصر بصیرت بر استقامت اولویت داشته و مقدم است. چرا که بصیرت واقعی به احتمال بسیار زیاد استقامت نیز به دنبال خود خواهد آورد و احتمال حالت عکس آن، اندک است. فرد بصیر میداند چه باید کند، چرا باید آن کار را بکند و میکوشد دریابد چطور باید کار را پیش ببرد. اگر بصیرت برای مردم عنصری واجب است که هست، برای مسئولان و مجموعه تصمیمساز و تصمیمگیر کشور این وجوب دوچندان و بلکه صدچندان است. تقلیل بصیرت در مسئولان به مواضع و شعارهای انقلابی –که البته هر دو در جای خود لازم است- جفا به این مفهوم کلیدی است. بصیرت در مجموعه مسئولان وقتی کامل و جامع است که در عمل به تفکر و تدوین استراتژی و برنامههای عملیاتی و پیگیری عملی آنها منجر شود. یکی از نمودهای ابعاد و مختصات بصیرت مسئولان در منظومه فکری رهبر انقلاب را میتوان در عبارت «دستگاه محاسباتی» و تلاش دشمن برای اختلال در آن دید. مسئول بصیر کسی است که از دستگاه محاسباتی سالم و دقیقی برخوردار است. در سطح حکومتی، بصیرت فردی مسئولان اگرچه لازم و مفید است اما آنچه سرنوشتساز و کلیدی است، «بصیرت جمعی» است. به نظر میرسد آنچه امروز کشور را دچار مشکل کرده، نبود یا حداقل کمبود این بصیرت جمعی در سطح مسئولان و نخبگان است.
اگر شمعی در این اتاق تاریک و مغشوش روشن کنیم، آنچه مقابل خود میبینیم فیل «جنگ سیاسی» است. اما جنگ سیاسی چیست؟ مورد اتفاقترین تعریف از این عبارت را جورج کنان –دیپلمات مشهور آمریکایی و معمار جنگ سرد- ارائه کرده است: «جنگ سیاسی یک کاربرد منطقی از دکترین کلاوزویتس [اندیشمند نظامی و استراتژیست قرن 18 و 19 میلادی در امپراطوری آلمان] در زمان صلح است؛ در وسیعترین تعریف خود، جنگ سیاسی بکارگیری همه ابزارهایی است که یک ملت، به استثنای جنگ، برای دستیابی به اهداف ملی خود در اختیار دارد. اینگونه عملیات هم آشکارا و هم محرمانه است. این اقدامات عبارتند از اتحادهای سیاسی، اقدامات اقتصادی (مانند طرح مارشال) و تبلیغات سفید تا عملیات محرمانه مانند پشتیبانی مخفیانه از عناصر خارجی دوست، جنگ روانی سیاه و حتی تشویق به مقاومت زیرزمینی در کشورهای متخاصم.»
آمریکا طی چهار دهه گذشته یک «جنگ سیاسی» تمامعیار را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و گذر زمان بر ابعاد و پیچیدگیهای این جنگ افزوده است. این جنگ چهار ابزار دارد که با یکدیگر در حیطههای خاصی همپوشانی و همافزایی دارند. این چهار ابزار عبارت است از؛ 1- سیاسی/ دیپلماتیک، 2- اقتصادی، 3- اطلاعاتی/ سایبری و بالاخره 4- نظامی/امنیتی.
عملیات رسانهای، تحریم اقتصادی، عملیات روانی (در حیطه امنیتی و نظامی)، کمک و حمایت سیاسی، رسانهای و اقتصادی به برخی احزاب و جریانات بهظاهر قانونی و رسمی و همینطور ارائه همین کمکها بهعلاوه کمک نظامی و امنیتی به افراد و هستههای مخالف و معاند داخلی و خارجی گستره «جنگ سیاسی» را شامل میشود. آمریکا در همه این عرصهها علیه ایران با شدت هرچه تمامتر وارد عمل شده است. بسیاری از مصادیق عینی «جنگ سیاسی» آمریکا علیه ایران روشن و پیش چشم بوده و برشمردن آنها خارج از گنجایش این مطلب است.
«جنگ سیاسی» برای آمریکاییها جدید نیست. درگیری آمریکا با شوروی سابق در قالب جنگ سرد، اصلیترین و بزرگترین تجربه واشنگتن در این میدان است. البته روشن است که جنگ فعلی آمریکا با ایران، تفاوتهای مهمی با جنگ سیاسی با شوروی سابق دارد. تفاوتهایی که باعث میشود بتوانیم از وضعیت جدید به عنوان «جنگ سیاسی مدرن» یاد کنیم. درباره ویژگیهای این جنگ میتوان بسیار سخن گفت اما به دو نکته اصلی بسنده میکنیم؛ نخست آنکه با گذر زمان ابزار اقتصادی اهمیت، قدرت و در نتیجه کاربرد بیشتری نسبت به گذشته یافته است. دوم آنکه عملیات اطلاعاتی (به معنای خبری و رسانهای) و سایبری را میتوان مهمترین میدان نبرد دانست.
مقابله با «جنگ سیاسی» پیش از هر چیز نیازمند شناخت ابعاد و روشهای آن است. پس از این شناخت عمیق و درست، ما بهعنوان کشور مورد هجمه قرارگرفته، چند نیازمندی داریم؛ 1- نیاز به استراتژی 2- نیاز به رویکردی یکپارچه در سطح حکومت برای هماهنگی امور و دفاع همهجانبه و موثر 3- نیاز به تدوین و هماهنگی پاسخها با متحدان و بازوهای منطقهای، کشورهای دوست و بیطرف 4- نیاز به هماهنگی کامل و همافزایی حیطه دیپلماسی و قدرت نظامی. برخی اظهارات، اقدامات و برنامههای عملیاتی مدیران کشور نشان میدهد متاسفانه هنوز نسبت به «جنگ سیاسی» آمریکا علیه کشورمان شناخت و احاطه لازم را ندارند. بیشترین ضربهای که تاکنون خوردهایم، بیش از آنکه ناشی از قدرت و ابزار دشمن باشد، نتیجه لمس فیل در تاریکی است.
*********************************
روزنامه خراسان**
استراتژی لغو عملی تحریمها بهجای مذاکره/ دکتر سیدعلی علوی
چهار روز پس از تاکید رئیس جمهور بر کارآمدی تحریم ها بر گرانی و معیشت مردم و یک روز پس از مطرح کردن طرح بازگشت گام به گام ایران و آمریکا به برجام، وزیر خارجه آمریکا لغو هرگونه تحریم یا آزادسازی پول های بلوکه شده ایران تا بازگشت ایران به تعهدات برجامی اش را منتفی دانست.وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد "برای ترغیب ایران به مذاکره هیچ مشوق یک جانبه ای نداریم بازگشت تحولی لازم اما ناکافی خواهد بود ناکافی از آن نظر که ما بعد از آن دنبال طولانی تر کردن و قوی تر کردن توافق خواهیم بود و از آن به عنوان سکویی برای مذاکره در خصوص حوزه هایی که موجب نگرانی عمیق هستند استفاده خواهیم کرد.»به نظر می رسد پس از ارسال پالس های غلط دولت به طرف آمریکایی همچون اظهارات رئیس جمهور درباره بازگشت گام به گام به برجام یا اظهارات دیروز واعظی سخنگوی دولت که گفت «هدف روحانی تحویل دولت بدون تحریم به دولت بعدی است» ، سرانجام دولت آمریکا بازگشت یک طرفه ایران به تعهدات برجامی اش و مذاکره را پیش شرط هرگونه ارائه پیشنهادی کرده است اما مسیری که دولت دکتر روحانی می خواهد طی کند عملا به چه معناست؟
پذیرش مذاکره یا بازگشت گام به گام به برجام یعنی پذیرش ورود به فرایند یک مذاکره طولانی که قطعا طی 4ماه باقی مانده از دولت دوازدهم به سرانجام نخواهد رسید مذاکراتی که مجدد کشور را در حال تعلیق قرار خواهد داد مذاکراتی که عملا ریل گذاری دولت دوازدهم برای دولت سیزدهم خواهد بود.مذاکراتی که بازار سرمایه و تولید در کشور را مجدد مشابه مذاکرات سه ساله برجام شرطی پذیر خواهد کرد.براساس آن چه آمد و با توجه به واکنش سخت دولت آمریکا چند نکته قابل توجه است:
به نظر می رسد مقصود طرف آمریکایی بیش از آن که حصول سریع نتیجه باشد مذاکره برای مذاکره است که با توجه به نیت، بدعهدی و زیاده خواهی طرف آمریکایی و بی اعتمادی ایران احتمالا مذاکراتی طولانی خواهد بود مذاکراتی که برای رسیدن به نقطه سه سال قبل و لغو تحریم ها نه تنها در مسئله هسته ای بلکه در سایر حوزه ها همچون موشکی و نفوذ منطقه ای وارد خواهد شد مذاکراتی که جامعه ایران را همچون 7 سال گذشته به حالت تعلیق و شرطی پذیری خواهد برد.در واقع در شرط فعلی طرح مسئله هرگونه مذاکره بدون اقدام عملی طرف آمریکایی بازی در زمین آمریکاست.
آن هم در حالی که طی یکی، دو ماه گذشته تقریبا اجماع داخلی بر بازگشت بدون قید و شرط آمریکا به برجام و رفع عملی تحریم ها بود رویکردی باعث عقب نشینی ها در طرف آمریکایی شده بود اما اظهارات اخیر توسط دولت آغاز فاز جدیدی از تکرار دو صدایی های گذشته بود موضوعی که به نظر می رسد بیش از آن که در راستای منافع ملی باشد کاربردی داخلی ، سیاست زده و انتخاباتی دارد.
5.بازگشت آمریکا به برجام و اصلاح مکانیزم ماشه
با توجه به واکنش دیروز وزارت خارجه آمریکا درباره توسعه برجام در حوزه های موشکی و منطقه ای به نظر می رسد یکی از مباحثی که پس از تحقق رفع عملی تحریم ها و آغاز مذاکرات برای بازگشت آمریکا به برجام باید انجام شود اصلاح مکانیزم ماشه است موضوعی که باتوجه به بدعهدی و توسعه طلبی طرف آمریکایی می تواند بازگشت آمریکا به برجام را برای ایران به یک تهدید غیر قابل جبران تبدیل کند.
*********************************
روزنامه ایران **
ملی شدن نفت و ملیسازی هستهای /علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
این روزها در آستانه سالگرد ملی شدن صنعت نفت و نیز قرار گرفتن احیای برجام در موضوع انرژی صلحآمیز هستهای هستیم.
قانون ملی شدن صنعت نفت که با تلاش مرحوم دکتر مصدق و یاران او از جمله آیتالله کاشانی به عنوان پشتوانه مذهبی، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس سنا به تصویب رسید، چنین آغاز میشد: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد».
به عبارت دیگر روح صلحطلب ملت ایران در همان آغاز نهضت ملی، سازگاری شیرینی میان حق ملی و تعامل جهانی به وجود آورده بود. رهبری نهضت ملی آگاهی دقیقی از مکاری استعمارگران زمانه داشت و تأکید بر سازگاری ملی شدن نفت و صلح جهانی کارکردی پیشگیرانه در خنثی کردن توطئه استعماری مبنی بر جنگطلب نمایاندن ملت ایران ایفا کرد. رمز پیروزی نهضت ملی در این بود که تولید گفتار درباره انرژی فسیلی با خود تولید این انرژی همپای هم بهپیش میرفت. دشمنان ایران نتوانستند در لاهه یعنی در عرصه حقوقی ایران را شکست دهند و برای پیروزی بر گفتمان ایرانی در عرصه تعامل سازنده با جهان، کودتای ننگین امریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد و سرنوشتی تلخ را به ایران تحمیل کردند.
همان ذهنیتی که نهضت ملی ایرانیان برای بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی نفتی را از طریق کودتا علیه منتخب دموکراتیک ملت ایران متوقف کرد، سالها بعد به نوعی دیگر در قالب تحریمها ظالمانه بازتولید شد و به گونهای دیگر در مقابل عزم ملت ایران برای بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای صفآرایی کرد.
اگر زمانی ملی شدن صنعت نفت توسط مرحوم دکتر مصدق فقط از طریق مبارزه با ترفند امریکایی «کمونیستی نمایاندن» آن برگزیده دموکراتیک ملت ایران میتوانست به امری پایدار تبدیل شود (امری که متأسفانه مصدق در مقابله با آن ناکام ماند)، امروزه نیز ملیسازی کامل انرژی هستهای تنها از طریق خنثی کردن ترفند صهیونیستی «تسلیحاتی نمایاندن ایران اتمی» ممکن خواهد گردید که تملک اجتماعی گفتمان صلحآمیز هستهای توسط شهروندان شرط اصلی تحقق آن است. انرژی هستهای در کشورمان به یمن برجام کاملاً ملی شده است. یعنی نه فقط اصل غنیسازی و تولید فیزیکی انرژی هستهای امری داخلی و ملی است بلکه به یمن انبوه مباحثی که در فضای تدبیر و اعتدال درباره انرژی هستهای به راه افتاد، سخن هستهای ما نیز در معرض غنیسازی جمعی قرار گرفته است.
گفتار تدبیر و اعتدال از همان ابتدا بر نوعی ترکیب و تلفیق شایسته میان حق غنیسازی، چرخه زندگی، چرخه هستهای و صلحسازی استوار بود.
به این ترتیب گفتمان «چرخ زندگی» در استمرار منطقی خود با گزاره «صلح در دسترس است» پیوند یافته و طنینافکن شدن آن در سازمان ملل اتصالی دلنشین میان مواعد انتخاباتی و مضامین عموم بشری و جهانی برقرار کرده است. برقراری اتصال گفتمانی میان اعتمادسازی در فرایند مذاکرات، صلحسازی در منطقه و غنیسازی هستهای در داخل، موجب آن خواهد شد که مهار این تکنولوژی مدرن به کنترل و مدیریت بازیگران داخلی درآمده و به معنای دقیق کلمه در معرض ملیسازی به شیوه دموکراتیک قرار گیرد.
ملی شدن گفتمان هستهای یعنی همبستهسازی آن گفتار با گفتمان صلح و نیازهای ایران برای توسعه اقتصادی که در سخنان رهبر معظم انقلاب بازتاب روشن خود را یافته است.
متأسفانه طی دو سال اخیر به موازات فشار حداکثری، برخی سعی کردهاند نوعی شکاف در گفتمان هستهای ایجاد کنند. در این عرصه شاهد نوعی برگشت ارتجاعی به گفتمانسازی دوره رئیسجمهوری پیشین درخصوص انرژی هستهای هستیم. گفتمان «ترمز بریدن» اکنون در تریبونهای متفاوتی طنینافکن شده است.
در ایام رئیسجمهوری قبل مجموعهای از کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی و عملیات وحشیانه تحریمی که به قوت تمام از سوی امریکا و صهیونیسم بینالملل تعقیب میشد در خدمت این امر قرار داشت که بین انرژی هستهای و گفتمانسازی ملی، دموکراتیک و صلح جویانه از آن، نوعی انفصال و انشقاق ایجاد کرده و به این ترتیب مدیریت و جهتدهی به این تکنولوژی عظیم را به کنترل بیگانگان درآورند و به گواه تاریخ و اظهارات بعدی، این شادمانهترین دوره برای رژیم صهیونیستی در انزواسازی ایران مربوط به تولید واژگان و کلمات دولتمردان آن دوره میباشد. برجام چرخه گفتاری میان آن دو جریان ناهمگن را شکست و توازنی نوین میان چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی شهروندان به وجود آورد.
باید توجه داشت که در عرصه تبلیغات و انتشار سخن ما در یک فضا و زمین بشدت نابرابر جهانی حرکت میکنیم. در چنین جهانی وقتی سخن از دفاع میرود، باید به زبانی سخن بگوییم که بتوانیم جهتگیری آن را بهطور دقیق متوجه اهداف تعیین شده دفاعی کنیم. یعنی راه را بر هرگونه سوءتفاهم و سوء بهرهجویی دستگاه تبلیغاتی صهیونیسم جهانی ببندیم. نباید به گونهای درباره حق ملی توان دفاعی نظام بازنمایی کرد که باعث رونق پنتاگون شود و یا سوخت ماشین تبلیغاتی جنگافروزان صهیونیستی را تأمین کند.
فتوای رهبر معظم انقلاب در منع تولید و داشت و کاربرد همه اشکال سلاحهای کشتارجمعی صراحت و درخشش خیرهکنندهای دارد، تولید گفتار ناشیانه درباره انرژی هستهای ضمن به محاق سپردن ارزش جهانشمول آن فتوا زمینه مساعدی به دست دشمنان ایران و کاسبان خون و جنگ و تحریم میدهد تا به شکل دلخواه خود اهداف انرژی هستهای کشور را بازنمایی و در حقیقت تحریف کنند. فاصله گرفتن از گفتار روشن رهبر معظم انقلاب درباره انرژی هستهای همواره میتواند مستعد مصادره به مطلوب شدن توسط دشمنان ایران باشد.
وقتی برخی گفتار هستهای را از جایگاه اصلی و رسمی خود منتزع کرده و سعی میکنند کارکردی «بازدارنده» به آن بدهند، روح صلحآمیز این دستاورد ملی بهطور ناخودآگاه مخدوش میشود و در معرض مصادره گفتاری دشمنان قرار میگیرد.
این همان گردنه و همان عقبهای بود که متأسفانه نخستین دولت ملی و منتخب کشورمان مرحوم مصدق نتوانست از آن عبور کند. پیشگامان ملی کردن صنعت نفت با آگاهی به هوچیگریها و امنیتیسازیهای دشمنان ایران بود که از همان ابتدا سعی کردند میان آنچه که «صلح جهانی» مینامیدند با امر ملی یک ترکیب و پیوند شایسته به وجود آورند.
بهانه آن روز «خطر کمونیستی شدن ایران» بود و شگرد امروز امنیتیسازی انرژی هستهای است. هسته مرکزی برجام چنانچه مسئولان دولتی بارها تأکید کردهاند، شکستن سد «امنیتیسازی ایران و برنامه انرژی هستهای» بود. بنابراین کسانی که سعی دارند برنامه انرژی هستهای کشورمان را در هالهای از رمز و راز گفتار امنیتی بستهبندی و بازنمایی کنند بهطور ناخودآگاه میتوانند تسهیلگر همان امنیتیسازیهایی باشند که فرجامی بجز آن قطعنامههای شوم و ضدایرانی نداشت.
*********************************
روزنامه شرق **
شعارهای سوسیالیستی با روشهای کاپیتالیستی/احمد غلامی . سردبیر
هیچیک از جریانهای سیاسی کشور یا افراد مستقلی که در تلاشاند دولت را به دست بگیرند با صراحت از سرمایهداری دفاع نمیکنند اما برنامه یا استراتژی ضدسرمایهداری هم ندارند. از طرف دیگر، هیچ برنامه سیاسی-اقتصادیِ منطبق با سازوکارهای سرمایهداری هم وجود ندارد که برای برونرفت از وضعیت وخیم موجود که بهواسطه سرمایهداری و اقتصاد بازارمحور گریبان کشور را گرفته است، به کار بیاید. بعید است دولتی که روی کار خواهد آمد، از دولت نظامیان، اصولگرایان، اصلاحطلبان، یا در کمال ناباوری دولت مستقلها، ایدهای عملی برای کاستن فقر، نابرابری و توزیع عادلانه ثروت داشته باشد. این معضل محدود به این دوره نیست اما در این دوره کشور در آستانه انتخابات 1400 سختترین دوران خود را نسبت به ادوار گذشته سپری میکند. فارغ از بحث تحریمها که پاجهازی همه دولتها بوده، بلاتکلیفی در سرنوشت برجام نیز مزید بر علت است. در چنین شرایطی اگر دولتی هم به فرض محال، ایده اقتصادی روشن و فراگیری هم داشته باشد، قادر به عملیاتیکردن آن نخواهد بود. در گذشته به غیر از دولت سازندگی (هاشمیرفسنجانی) که بهگونهای شفاف از بدیل سرمایهداری مرسوم حرف میزد و آن را به شیوهای نامرسوم عملیاتی میکرد، یا دولت جنگ میرحسین موسوی که بهاقتضای شرایط، کشور با آموزههای شبهسوسیالیستی اداره میشد، دولتهای دیگر قاطعانه از هیچ ایدهای در اقتصاد دفاع نکردهاند. استراتژی اقتصادی ایران در خفا و غیرشفاف برنامهریزی و اجرائی میشود و حتی در انتخابات نیز از این استراتژیهای کلان با شفافیت سخنی به میان نمیآید و در حد همان شعارهای زدودن فقر و نابرابری و بیکاری خلاصه میشود. نوعی خفاکاری در دفاع از و عمل به اقتصاد کاپیتالیستی در بین رؤسایجمهور و مردان دولت وجود دارد که این تعبیر را به ذهن متبادر میسازد: «اسمش را نبر اما به آن عمل کن». دولت احمدینژاد تمام آموزههای خشونتبار سرمایهداری را با شعار عدالت اجرائی کرد و بیش از هر دولت دیگری در راستای ادغام در بازارهای جهانی گام برداشت. مردی که با شعارهای شبهسوسیالیستی روی کار آمده بود، به فرقهگرایی اقتصادی روی آورد و حتی رانتخواری را انحصاریتر کرد.
دولت نهم و دهم اگر به شعارهایی که با آن روی کار آمده بود باور داشت، میتوانست آغازگر راهی در اقتصاد شبهسوسیالیستی و شبهدموکراتیک باشد؛ چراکه دولت احمدینژاد با اینکه برخاسته از یک ریاکاری سیاسی بود، مردمی از طبقات فرودست جامعه به آن دل بسته بودند که با توان آنان میشد راه را برای مقابله با ایدههای سرمایهداری باز کرد. نباید احمدینژاد را مقصر دانست. او نیز همچون دیگران در محاصره خصلتِ طبقاتی دولت بود. هر دولتی در هر صورت حافظ منافع طبقهای است اما اینک پای پرسشی واقعبینانه و اساسی در میان است؛ دولتها چقدر میتوانند فارغ از خصلت طبقاتی خود عمل کنند، به بیان دیگر دولتهایی که باوری به اقتصاد سرمایهداری ندارند، تا چه میزان میتوانند ایدههایشان را در جامعه پیاده کنند؟ بسیاری بر این باورند اگر شکلهایی از فعالیت و روابط اقتصادی در کشور رشد کند که سلطه سرمایهداری را به خطر بیندازد، ابتدا با مخالفت جدی دولت روبهرو خواهد شد. درصورتیکه اگر دولت همراه مردم و این مناسباتِ اقتصادی باشد، صاحبان سرمایه به مقابله با این روند برخواهند خواست و در این شرایط، همان اندک دموکراسی نیز از میان برچیده خواهد شد. با این صورتبندی، دولت بهناگزیر در خدمت منافع سرمایهداران دولتی و خصوصی است و حیاتش را وابسته به رونق بازار و کسبوکار به شیوه مرسوم سرمایهداری میداند. بیدلیل نیست که اگر دولتهایی مغایر با روشهای سرمایهداری هم در ایران روی کار بیایند، در سازوکارهای اقتصاد سیاسی چندان توان مقابله با وضعیت موجود را نخواهند داشت. پرسش اساسی دیگر این است؛ در صورت رویکارآمدن نظامیان استراتژی اقتصادی کشور چگونه خواهد بود؟ آنچه همه را نگران کرده است، بیش از تحدید دموکراسی، تحدید اقتصادی است که خود محدود به ایدههای سرمایهداری و نخبگان دولتی و خصوصی است. اگر این تعریف که هر دولتی حافظ منافع طبقهای است درست باشد، نظامیان از چه طبقهای حمایت خواهند کرد؟ فرق چندانی ندارد؛ چراکه اصلاحطلبان منفعلاند و قادر نیستند پرسشهای تازهای را در جامعه مطرح سازند، پرسشهایی که در جامعه شک و تردید ایجاد کند و تودهها را ابتدا به تفکر و سپس به شور وادارد. در فرصت باقیمانده همه جریانهای سیاسی کشور بیش از ایجاد تفکر و آگاهی در تودهها، به دنبال ترفندهای تهییج برای کسب آرا هستند. باید جانب انصاف را رعایت کرد. چارهای غیر از این هم وجود ندارد. برای خلق پرسش در تودهها و به تفکر واداشتن آنان به زمان و فرصت بیشتری نیاز است، فرصت خلق سیاست که شاید اصلاحطلبان در چهار سالِ اخیر روحانی از دست دادند. آنان بیش از طرح پرسش در جامعه، باید باوری صادقانه به ایدههایی اساسی همچون ایدههای اقتصادی داشته باشند که بیش از آنکه حافظ منافع دولت و طبقات منتسب به آن باشد، منافع حداکثری تودهها را تأمین کند. کدامیک از جناحهای سیاسی در چنین وضعیتی قرار دارند؟ پاسخ روشن است: هیچ جناحی!
*********************************