صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۱۳  ، 
کد خبر : ۳۳۰۵۴۴

یادداشت روزنامه‌های شنبه 25 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

کار اسرائیل تمام شده است/سعدالله زارعی

حرکت همگام فلسطینی‌ها در غزه، قدس، کرانه‌باختری و سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸، رژیم صهیونیستی را با بحران عظیم مواجه گردانیده تا جایی که دو چهره شاخص صهیونیستی «اویگدور لیبرمن» وزیر سابق جنگ و «یائیر لاپید» مامور به تشکیل کابینه از آن به تهدید مرعوبیتی و «خطر وجودی جدی» یاد کرده‌اند. همزمان رئیس‌جمهور آمریکا در تماس تلفنی با نتانیاهو از او خواسته است از تحریک فلسطینی‌ها دست بردارد و متوجه ابعاد این بحران باشد. نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس یک روز پس از بالا گرفتن بحران با مقامات مصر و قطر تماس گرفت و از آنان خواست برای توقف درگیری‌ها وارد عمل شوند، ولی تلاش‌های آنان به ثمر نرسید و طرف‌های فلسطینی اعلام کردند آتش‌بس کافی نیست و اسرائیل باید روند کنونی در توسعه شهرک‌ها و آزار فلسطینی‌ها را در قدس و کرانه‌باختری متوقف کرده و آزادی رفت و آمد مسلمانان به مسجد‌الاقصی را تضمین کند. درخصوص این تحول مهم نکاتی وجود دارد:
۱- بنیامین نتانیاهو که شرایط بسیار متزلزلی در حاکمیت پیدا کرده است تا جایی که علی‌رغم برگزاری چهار انتخابات در دو سال نتوانست موقعیت خود و حزب لیکود را حتی اندکی بهبود بخشد، درصدد برآمد با تشدید فشار‌ها به اعراب ساکن در قدس شرقی و عملی کردن سیاست کوچاندن آنان از این منطقه حساس که در حکم قلب فلسطین می‌باشد، رضایت صهیونیست‌ها را برای تشکیل دولت جلب نماید. بر این اساس از یک‌طرف ارتش این رژیم وارد محله «شیخ جراح» شد و اهالی عرب این محله را وادار به تحویل این محله به شهرک‌نشین‌های یهودی کرد و البته با مقاومت ساکنان آن مواجه گردید و از سوی دیگر شهرک‌نشینان صهیونیست را برای آزار مسلمانان در همه قدس شرقی وارد میدان کرد که نتیجه آن به شهادت رسیدن چندین جوان فلسطینی طی هفته گذشته بود و این‌ها در حالی بود که نتانیاهو پیش‌بینی می‌کرد یائیر لاپید رئیس حزب «یش عتید» (Yash Atid) علی‌رغم کرسی‌های بسیار کمی که در انتخابات اخیر پارلمانی به دست آورده بتواند جانشین او شود و یا کار به انتخاب فرد دیگری از سوی رئیس‌جمهور غاصب و کنست برسد. نتانیاهو با اعمال فشار سنگین به فلسطینی‌ها درصدد برآمد احزاب دست راستی اسرائیل را به کنار گذاشتن اختلافات و پیوستن به حزب خود متقاعد نماید، اما به هیچ وجه گمان نمی‌کرد که به جای متحد کردن این احزاب، فلسطینی‌ها متحد شده و کنترل اوضاع را کاملا از دست او و ارتش خارج نمایند.
۲- بعد از اقدامات رژیم صهیونیستی و ساکنان غاصب شهرک‌ها در قدس، مقاومت فلسطین در غزه در استراتژی جدید اعلام کرد اگر اقدامات صهیونیست‌ها در قدس متوقف نشود و اجبار فلسطینی‌ها به واگذاری خانه‌های خود متوقف نشود، دست بسته نمانده و علیه شهرک‌های صهیونیست‌نشین در قدس اقدام می‌کند. در این میان ارتش رژیم صهیونیستی به تشدید اقدامات خود دست زد و حتی حملاتی را متوجه غزه کرد. نتانیاهو با عدم درک وضعیت انفجاری فلسطینی‌ها، گمان کرد تهدید و ضرب‌العجل حماس و جهاد اسلامی بلوف است، اما چند ساعت پس از پایان ضرب‌الاجل فلسطینی‌ها مشخص شد که تهدید بی‌سابقه فلسطینی‌ها واقعیت دارد. پس از این بود که یک دادگاه در قدس اعلام کرد که اجرای حکم اخراج فلسطینی‌های «محله شیخ جراح» را متوقف کرده است، نیرو‌های ارتش هم که به خیابان آمده و در رفت و آمد فلسطینی‌های روزه‌دار به مسجدالاقصی مشکل ایجاد کرده بودند، عقب‌نشینی کردند، اما این کافی نبود چراکه عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی تاکتیکی و برای خرید زمان بود و لذا مقاومت فلسطینی اعلام کرد به حملات خود تا زمانی که رژیم اسرائیل تعهد بدهد که این اقدامات را در قدس و کرانه متوقف می‌کند، ادامه می‌دهد.
بر این اساس رژیم صهیونیستی از یک‌سو حملات خود را به غزه تشدید کرد و مدعی شد ضربات اساسی به مقاومت فلسطین و به‌خصوص به جنبش حماس وارد کرده است و از سوی دیگر برای متوقف کردن جنگ، دست به دامان مصر و قطر و محور غربی شد که نتیجه‌ای به همراه نداشت و علی‌رغم اصرار زیاد مصری‌ها، مقاومت فلسطین این بار زیر بار آتش‌بس نرفته و اعلام کرد اگرچه پایان یافتن حملات صهیونیست‌ها به غزه یک دستاورد است، اما این بار اسرائیل باید برای همیشه به تعدی به ساکنان قدس پایان دهد و تعهد بدهد. پس از به بن‌بست رسیدن تلاش‌های اسرائیل برای رسیدن به آتش‌بس، ارتش این رژیم اعلام کرد که دست به حملات زمینی علیه غزه می‌زند و این در حالی بود که فرمانده تیپ ۵۰۵ اسرائیل ساعاتی قبل از آن اعلام کرده بود «جنگ زمینی علیه غزه حتما به باتلاقی برای اسرائیل تبدیل می‌شود به‌گونه‌ای که خروج از آن بسیار دشوار خواهد بود» از این رو اسرائیل در عمل وارد عملیات زمینی علیه غزه نشد.
۳- در این دور از جنگ فلسطینی‌ها علیه اسرائیل دو اتفاق بسیار مهم و راهبردی به نفع آرمان آزادی کامل فلسطین روی داد؛ یک اتفاق؛ اقدام مقاومت فلسطین به حمایت نظامی از فلسطینی‌های ساکن قدس بود چرا که تا پیش از این سلاح حماس و جهاد و کتائب قسام و سرایا القدس و کتائب ابوعلی مصطفی برای دفاع از غزه وارد عمل می‌شد و این موضوع دست رژیم صهیونیستی را در اقدام علیه ساکنان کرانه‌باختری و قدس باز گذاشته بود، اتفاق دوم به‌هم پیوستن اجزاء از هم جدا شده فلسطین بود. در این جنگ فلسطینی‌ها در هر چهار جزء غزه، کرانه و قدس، ساکنان عرب مناطق مرکزی و شمالی فلسطین - موسوم به اعراب ۱۹۴۸- و ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی در لبنان و اردن یکپارچه به میدان آمدند و در واقع فلسطین با همه هویت خود به پا خاست. مقاومت فلسطین در غزه با سلاح به حمایت از مردم قدس آمدند، ساکنان عرب مناطق ۱۹۴۸ شهر‌های اللد، عکاء، یافا و حیفا را به هم ریختند و آن‌ها را از کنترل ارتش صهیونیستی خارج کردند تا جایی که کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی ناچار شد نیرو‌های ذخیره را به خدمت فرا بخواند و گارد مرزی را برای خارج کردن اللد از دست فلسطینی‌ها وارد درگیری کند، از آن طرف ساکنان کرانه باختری و قدس هم علیه نیرو‌های اسرائیلی وارد عمل شدند و ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی در لبنان و اردن هم به میدان آمدند. شلیک سه موشک از لبنان به استان جلیل شمالی با مرکزیت حیفا که از سوی فلسطینی‌های ساکن در اردوگاه‌های فلسطینی در لبنان صورت گرفت و حرکت فلسطینی‌های ساکن اردن به سمت مرز‌های کرانه باختری و برداشتن فنس‌ها وضعیت جدیدی را پدید آورد تا جائی که رئیس‌جمهور آمریکا در گفت‌وگوی تلفنی به نتانیاهو در مورد عواقب شرایط جاری هشدار داد. بایدن یک نماینده عرب کنگره که فلسطینی‌الاصل است را هم به‌عنوان نماینده خود راهی تل‌آویو کرد تا بلکه بتواند طرف‌های منازعه را به خویشتنداری و پذیرش آتش‌بس وادار کند.
واقعیت این است که جمعیت این چهار بخش فلسطینی حدود ۱۴ میلیون نفر می‌باشند در حالی که جمعیت ادعایی صهیونیست‌های ساکن در فلسطین ۸/۵ میلیون نفر می‌باشد که از یک سو درباره صحت این عدد تردید جدی وجود دارد و از سوی دیگر همه می‌دانند که حداقل دو میلیون نفر از جمعیت واقعی یهودی غاصب طی سه سال اخیر فلسطین را ترک کرده و در مواطن اصلی خود در آمریکا و اروپا ساکن شده‌اند. حرکت ۱۴ میلیون فلسطینی برای اسرائیل یک وحشت واقعی است و به همین دلیل لیبرمن و لاپید از آن به تهدید موجودیتی و واقعی یاد کردند.
۴- انتفاضه کنونی که بعضی آن را «انتفاضه رمضان» و بعضی آن را «انتفاضه موشکی» خوانده‌اند وضعیت واقعی فلسطین را به تصویر کشید و تفاوت آنچه تحت عنوان عادی‌سازی رابطه عربی- اسرائیلی و یا تلاش برای الحاق کرانه باختری و قدس به اسرائیل و یا آنچه ذیل عنوان «معامله قرن» مطرح می‌شد را نشان داد. تلاش‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی و بعضی دولت‌های خائن عربی در طی چندین سال به اینجا منجر شد که سه وزیر خارجه از سه کشوری که در عرصه سیاسی منطقه و بخصوص در موضوع فلسطین هیچگاه به حساب نیامده‌اند، عکس یادگاری با نتانیاهو و ترامپ بگیرند و اکثر دولت‌های عربی- حتی کشور وابسته‌ای مثل عربستان- از پیوستن علنی با این روند خودداری کند و حالا اقدام مبارک و هماهنگ فلسطینی‌ها سبب برگشتن کامل ورقه به نفع ارکان آزادی کامل فلسطین شده تا جایی که حتی در سطح همه دولت‌های عربی با اعلام حمایت همراه شده و این در حالی است که مقاومت و جبهه منطقه‌ای آن محور این میدان می‌باشد و چه عجیب است که سعودی‌ها هم ناچار شده‌اند از گروه‌های جهادی فلسطین در مقابل اسرائیل حمایت نمایند!
۵- نکته آخر، چشم‌انداز فلسطین است. امروز همه سؤال می‌کنند بالاخره وضعیت فلسطین و سرنوشت مقاومت فلسطین چه می‌شود؟ آنچه در این روز‌ها مشاهده شد از یک سو قدرت فلسطینی‌ها را به نمایش گذاشت؛ وقتی محمود عباس- ابو مازن- که چهره شاخص سازشکار فلسطین به حساب می‌آید هم خطاب به آمریکایی‌ها می‌گوید صلح جز در سایه سلاح برقرار نمی‌شود، روند فلسطین را به خوبی نشان می‌دهد. فلسطینی‌های از هم جدا هم اینک بهم پیوستگی خود و اعتقاد به مبارزه مسلحانه برای آزادی کامل فلسطین را به نمایش گذاشتند. اگر به مسایل فلسطین از سال ۱۳۶۶ که انتفاضه اول فلسطین موسوم به انتفاضه سنگ به وقوع پیوست تا امروز نگاه کنیم، می‌بینیم حرکت فلسطینی‌ها روندی تکاملی و رو به رشد را سپری کرده و قطعاً طی ماه‌ها و سال‌های آینده این روند برای تحقق آرمان آزادی کامل فلسطین ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر آنچه این روز‌ها مشاهده شد، بهم ریختگی کامل سیاسی، امنیتی و اجتماعی رژیم صهیونیستی بود. اسرائیل در این صحنه ضعف مدیریت خود و ناتوانی ارتش و سیستم امنیتی خود را به نمایش گذاشت. سامانه‌های دفاعی پرهزینه آن فرو پاشیدند و حوادث پی‌درپی امنیتی از حیفا و نهاریا در شمال تا صحرای نقب در جنوب، رژیم صهیونیستی را با تهدید جدی مواجه کردند. این رژیم که در این روز‌ها نتوانست از ابزار‌های نو برای مهار حرکت توفنده فلسطینی‌ها سودی ببرد، در شرایط توفنده‌تر آینده چگونه می‌تواند با مشکلات بزرگتر مواجه شود؟ قطعاً پس از این، روند فرار یهودی‌های غاصب از فلسطین تشدید شده و ناامیدی مطلق همه زوایا و ارکان رژیم صهیونیستی را دربر می‌گیرد. کار اسرائیل تمام شده است، باور کنیم.

********************

روزنامه وطن امروز **

مسأله فلسطین و آزمون سیاست‌خارجی بایدن/ثمانه اکوان

شاید این نخستین چالش سیاست خارجی‌ای نبود که دولت بایدن انتظارش را می‌کشید، اما شعله‌ور شدن آتش جنگ بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان به‌یک‌باره او را در داخل نخستین بحران مهم خارجی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش انداخت.
اگر مروری بر تصمیمات و اظهارنظر‌های جو بایدن درباره مساله فلسطین و رژیم صهیونیستی داشته باشیم، بخوبی می‌توانیم پیش‌بینی لازم درباره اینکه او چه سیاستی را در قبال این بحران در پیش می‌گیرد، داشته باشیم. در واقع نگاهی به مواضع بایدن نشان می‌دهد او هیچ چیز از رئیس‌جمهور قبلی یعنی دونالد ترامپ که تمام توان و امکانات خود را وقف رژیم صهیونیستی کرده بود، ندارد. او بار‌ها اعلام کرده است با وجود اینکه کاتولیک است، اما در نهایت خود را یک صهیونیست می‌داند و تا این اندازه به آرمان صهیونیست‌ها برای سکونت در سرزمین‌های اشغالی پایبند است. در همان زمان بحث‌های انتخاباتی در سال ۲۰۲۰، زمانی که از بایدن پرسیده شد آیا تصمیم ترامپ برای شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل را همچنان به رسمیت می‌شناسد؟ اعلام کرد قطعا مخالفتی با این مساله ندارد. او پس از آن درباره پیمان آبراهام و عادی‌سازی روابط اعراب منطقه با اسرائیل گفت از این پیمان که با تلاش‌های داماد ترامپ به نتیجه رسیده بود، حمایت و تلاش می‌کند کشور‌های دیگری نیز به آن بپیوندند تا بتوانند با تلاش یکدیگر راه‌حلی برای مساله فلسطین پیدا کنند.
همه اینها، اما در حالی بود که به صورت سنتی، تلاش روسای جمهور دموکرات معمولا نسبت به جمهوری‌خواهان برای حل این بحران بیشتر بوده است و او باید ثابت می‌کرد راهی برای این مساله دارد. بایدن با آنکه بخش مهمی از رأی خود را مدیون دموکرات‌های پیشرو در مجلس نمایندگان است و آن‌ها خواهان اتخاذ و رویکردی نوین برای مقابله با آپارتاید اسرائیل هستند، در بحران فعلی از آن‌ها عقب ماند و نشان داد هر قدر هم که پایگاه رأی خود را مدیون افرادی، چون برنی سندرز یا زنان مسلمان و پیشرو در کنگره مانند گروه اسکادران زنان در مجلس نمایندگان باشد، یا هر قدر هم که از نظر سیاسی با نتانیاهو مشکل داشته باشد، باز هم این لابی صهیونیستی و علاقه به صهیونیسم است که او را برای حمایت کامل از صهیونیست‌ها تشویق می‌کند. از ابتدای بحران در سرزمین‌های اشغالی که به روز‌های ابتدایی ماه رمضان سال جاری بازمی‌گردد و در روز‌هایی که رسانه‌ها از بیرون کردن مردم فلسطین از خانه‌های‌شان در محله شیخ جراح می‌گفتند یا به درگیری‌ها در دروازه دمشق در بیت‌المقدس شرقی می‌پرداختند، یکی از گلایه‌های‌شان، سکوت دولت بایدن در این باره بود. این سکوت به مدت یک ماه ادامه داشت و مردم در سراسر سرزمین‌های اشغالی هر روز برای بیرون رفتن از خانه‌های‌شان در ترس به سر می‌بردند که مبادا در کمین صهیونیست‌های تندرو قرار بگیرند. نشریه فارین‌پالیسی در گزارشی در این باره هفته گذشته به این مساله اشاره کرد که افکار عمومی و رسانه‌ها در آمریکا انتظار چنین سکوتی را از کاخ سفید نداشتند. این نشریه همچنین نوشت اگر در همان روز‌های ابتدایی ماه رمضان که صهیونیست‌های تندرو به مسلمانان در قدس شرقی حمله می‌کردند، دولت بایدن حتی تذکری کوچک به صهیونیست‌ها می‌داد، حالا شاهد شکل‌گیری این حجم از خشونت در این سرزمین‌ها نبودیم. حالا رسانه‌های طرفدار بایدن به او هشدار می‌دهند این مساله‌ای نیست که بتوان با سکوت براحتی از کنار آن گذشت و دولت او وظیفه‌ای دشوار، با اهمیت فراوان برای پایان دادن به این بحران دارد. سی‌ان ان در این زمینه نوشته است اگرچه بایدن تلاش می‌کرد تمرکز سیاست خارجی آمریکا را از منطقه خاورمیانه دور کند و به مشکلات بزرگ‌تر در این عرصه یعنی چین، روسیه و حملات سایبری بپردازد، اما جرقه خوردن این بحران از حدود یک ماه پیش و شعله‌ور شدن آتش جنگ در چند روز اخیر نشان داده است پیگیری این سیاست نمی‌تواند درست باشد. مساله جالب توجه، اما این است که بحران فعلی از نظر این رسانه‌ها و دولت بایدن، از حدود یک ماه پیش و حملات صهیونیست‌ها به مسلمانان در شرق بیت‌المقدس یا تلاش برای غصب خانه‌های‌شان شروع نشده است، بلکه تنها از چند روز پیش شروع شده که حماس به موشک‌باران سرزمین‌های اشغالی و شهر‌های مختلف آن پرداخت!
بایدن بعد از این اقدام بود که گفت‌وگوی تلفنی بلندمدتی را با نتانیاهو داشت و بعد از آن بدون اینکه اشاره‌ای به محتوای این گفتگو‌ها کند، به رسانه‌ها گفت امیدوار است دیر یا زود این مخاصمه و درگیری‌ها پایان یابد! او تأکید کرد: «اسرائیل در زمانی که هزاران راکت به سمتش شلیک می‌شود، حق دفاع از خود را دارد». او در سخنرانی خود به مردم فلسطین هیچ اشاره‌ای نکرد. این مساله از دید رسانه‌های آمریکایی نیز پنهان نماند و خبرگزاری سی‌ان‌ان در این باره با اشاره به اینکه نام فلسطین و مردم مسلمان یک‌بار هم در سخنرانی بایدن مشاهده نشد، نوشت: «بایدن در طول هفته گذشته بشدت از سوی جمهوری‌خواهان تحت فشار بود تا حمایت‌های آشکار خود از اسرائیل را بیش از پیش نشان دهد. در مقابل دموکرات‌های پیشرو بیشتر از گذشته از اسرائیل انتقاد و ابراز امیدواری کردند بایدن بدون توجه به درخواست‌های جمهوری‌خواهان، مسائل حقوق بشری را در اولویت خود قرار داده و همان‌طور که خودش بیان کرده است مسائل حقوق بشری را سرلوحه سیاست‌هایش در سیاست خارجی قرار دهد، فلسطینیان را نیز جزو کسانی بپندارد که باید اصول حقوق بشر در خصوص‌شان اجرایی شده و مورد توجه قرار گیرد. با این حال صحبت‌های بایدن در واشنگتن به مذاق جمهوری‌خواهان و البته سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا بسیار خوش آمد. «گیلاد اردان» در این باره اعلام کرد: «بسیار بسیار خوشحالم که چنین تعهد قوی‌ای را از سوی رئیس‌جمهور بایدن درباره اسرائیل مشاهده می‌کنم که درباره حق دفاع اسرائیل از خودش و امنیت و آرامش مردم اسرائیل صحبت می‌کند».
بایدن نشان داده است بیشتر از اینکه به فکر حل این بحران باشد، به فکر تأثیرگذاری آمریکا بر شرایط داخلی سیاسی در سرزمین‌های اشغالی است. او با وجود گذشت بیش از ۳ ماه از آغاز فعالیتش در کاخ سفید، هنوز سفیر ایالات‌متحده در سرزمین‌های اشغالی را مشخص نکرده است. سخنگوی کاخ سفید بار‌ها مجبور شده است به سؤالات خبرنگاران در این باره پاسخ دهد و «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه نیز گفته است حقوقدانان و کارشناسان مشغول بررسی شایسته‌ترین فرد برای این سمت هستند. این مساله بدان معنی است که در اوج بحران و جنگ در سرزمین‌های اشغالی، هنوز کسی به عنوان سفیر آمریکا در سرزمین‌های اشغالی حضور ندارد. با این حال به نظر نمی‌رسد این فقدان باعث شده باشد تماس‌های مستقیم بین دولت بایدن و نتانیاهو، کم شود. آنطور که «جن ساکی» سخنگوی کاخ سفید گفته است، از ابتدای این بحران تاکنون ۲۵ تماس بین آمریکا و دولت نتانیاهو در رده‌های بالای مدیریتی برقرار شده است و غیر از وزیر خارجه، «لوید آستین» وزیر دفاع و «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی نیز در این باره وارد میدان شده‌اند. با این حال هنوز هیچ نتیجه‌ای از این جلسات و گفتگو‌ها منتشر نشده و به موازات این گفتگو‌ها حملات هوایی صهیونیست‌ها به غزه و کشتار مردم بی‌دفاع این منطقه نیز ادامه دارد و همین همزمانی حوادث نشان می‌دهد احتمالا دولت بایدن نیز مخالفتی با حملات گسترده علیه حماس و مردم غزه ندارد.
نکته جالب دیگر گزارش شبکه خبری «ان‌بی‌سی» از این مساله است. این شبکه خبری در گزارش خود آورده است: «هیچ تفاوتی در روش بایدن با رئیس‌جمهور حامی اسرائیل قبلی آمریکا درباره مساله فلسطین مشاهده نمی‌شود. تنها تفاوت در شرایط و فضای سیاسی آمریکا، این است که تعدادی از نمایندگان مسلمان کنگره که اتفاقا دموکرات نیز هستند، از او در این باره انتقاد می‌کنند». این بار شرایط اطلاع‌رسانی مردم از وضعیت‌شان در غزه تغییر کرده است و صدای‌شان به دنیا می‌رسد. رسانه‌ها طی چند روز گذشته تصاویر خود را به تصاویر و پخش‌های زنده مردم فلسطین از غزه و سرزمین‌های اشغالی اختصاص داده‌اند و دوربین‌ها به دلیل گسترش تکنولوژی با وضوح بیشتری جنایات رخ داده علیه مسلمانان را به تصویر می‌کشند. شاید تنها مشکل دولت بایدن در این باره همین پیشرفت تکنولوژی و رسانه‌های تصویری در غزه باشد که به صورت زنده وضعیت را از این منطقه نشان می‌دهند. به همین دلیل هم اینستاگرام پخش لایو یا زنده از داخل غزه را محدود کرده است و پست‌هایی را که نام «فلسطین» یا «غزه» در آن هشتگ شده باشد، مخفی می‌کند. اگر تاکنون رسانه‌های رسمی آمریکا با سکوت‌شان در خدمت اهداف سیاسی سیاستمداران آمریکایی بودند، این بار پلتفرم‌های شبکه‌های مجازی نیز که سابقه طولانی‌ای در سیاسی‌کاری دارند و توانسته‌اند حتی رئیس‌جمهور سابق ایالات‌متحده را نیز در فضای مجازی، محدود کنند، به خدمت دموکرات‌ها درآمده‌اند تا چندان هم دولت بایدن در معرض انتقادات قرار نگیرد!

********************

روزنامه خراسان**

۴ نکته از ۴ روزجنگ/دکترحامد رحیم‌پور

چهار روز از آغاز جنگ رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین موسوم به جنگ «سیف القدس» می‌گذرد. اگرچه اسرائیل به لحاظ وارد کردن تلفات انسانی و خرابی‌های شهری، دست برتر را دارد، اما این جنگ به دلیل تبعات متعددی که برای اسرائیل داشته، زنگ هشدار برای این رژیم محسوب می‌شود:
۱-اولین نکته این جنگ، حجم انبوه شلیک راکت‌ها و موشک‌ها از سوی باریکه غزه به سمت اراضی اشغالی است. تعداد راکت‌های شلیک شده در دو روز اول درگیری به ۱۶۰۰ فروند رسید که در مقایسه با کل راکت‌های شلیک شده در درگیر‌های سال ۲۰۱۹ که ۱۰۷۰ فروند بود، بسیار بیشتر است. مقاومت اسلامی تنها در شب اول درگیری‌های اخیر، ۱۰۵۰ موشک شلیک کرد که شاید عدد معنی داری در مقایسه فوق باشد؛ شلیک انبوه راکتی معادل کل سال ۲۰۱۹ تنها در یک شب! در سال ۲۰۲۰ با توجه به این که درگیری‌ها خیلی بالا نگرفت، تنها ۱۷۰ راکت از سوی مقاومت علیه اشغالگران شلیک شده بود. در مجموع تاکنون ۲۱۲۷ راکت از غزه شلیک شده است. این تعداد موشک، افزایش برد موشک‌ها، رونمایی از موشک عیاش ۲۵۰ و همچنین اعلام گروه‌های مقاومت مبنی بر آمادگی برای یک جنگ طولانی مدت که بیانگر وجود انبار‌های ذخیره سلاح است، در حالی است که غزه از سال ۲۰۰۶ تاکنون تحت محاصره همه‌جانبه قرار دارد. برآورد‌های بسیاری از رسانه‌های اسرائیلی‌ها حکایت از این دارد که حماس با ۱۴ هزار راکت برای ۶۰ روز آمادگی نبرد پیدا کرده است. بنابراین، گروه‌های مقاومت از محاصره تحمیلی به عنوان فرصتی برای خوداتکایی نظامی بهره گرفته‌اند و این یک هشدار برای اسرائیل است. در این بین جمعیت شناسی و پراکندگی صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی برای درک بهتر و اهمیت حمله مقاومت به تل آویو بسیار مهم است. صهیونیست‌هایی که در شهرک‌های نزدیک به نوار غزه زندگی می‌کنند، صهیونیست‌های افراطی، متعصب و مسلحی هستند که عمدتا زندگی مناسبی در خارج از سرزمین‌های اشغالی نداشته اند و به واسطه یهودی بودن، اسرائیل به آن‌ها خانه مجانی می‌دهد. به عبارت دیگر این صهیونیست‌ها سپر انسانی صهیونیست‌های شهرک نشین هستند. موشک‌های مقاومت عمدتا به این شهرک‌ها اصابت می‌کرده و این موضوع برای این صهیونیست‌ها تقریبا یک امر عادی محسوب می‌شده است، ولی صهیونیست‌هایی که در شهر‌های تل آویو و حیفا زندگی می‌کنند صهیونیست‌های سکولاری هستند که عمدتا به کشور‌های اروپایی و آمریکایی مهاجرت کرده اند و بسیاری از آنان دارای زندگی و خانه در خارج از فلسطین هستند و به واسطه تبلیغات صهیونیست‌ها برای آرامش بیشتر و امنیت بالا به تل آویو آمده اند. حال به فرض این که حتی اگر درصد زیادی از موشک‌های مقاومت توسط گنبد آهنین نابود شوند، ولی به محض پرتاب موشک‌ها به سمت تل آویو صدای آژیر در تمام شهر به صدا در می‌آید و صهیونیست‌ها مجبور به رفتن به پناهگاه می‌شوند. این کار باعث برهم خوردن امنیت روانی صهیونیست‌هایی می‌شود که به امید آرامش به تل آویو آمده بودند. وقتی امنیت نباشد، دلیلی بر ماندن نیست اولین کسانی که فرار می‌کنند آن‌هایی هستند که وضع مالی خوبی دارند و دستشان به دهانشان می‌رسد. این افراد هنگامی که فرار می‌کنند تنها خودشان نمی‌روند بلکه بدون شک دارایی و ثروت‌شان را هم با خودشان خواهند برد. دارایی بعضی از این افراد، دانش و علمی است که دارند و به این ترتیب فشار مضاعفی به رژیم صهیونیستی که با تبلیغ زندگی آرام، رفاه اقتصادی و اجتماعی و آرامش در سرزمین موعود هزاران یهودی را از گوشه و کنار جهان به فلسطین اشغالی فراخوانده بود، وارد می‌شود.
۲- اصابت موشک‌ها به اهداف حساسی مانند نیروگاه‌ها و مخازن سوخت نشان از بالا رفتن دقت موشک‌های مقاومت دارد به گونه‌ای که دیگر ترس از فرود آمدن آن‌ها در مناطق فلسطینی‌نشین وجود ندارد؛ این یعنی این رژیم نه تنها نتوانست مانع پروژه موشک‌های نقطه‌زن حزب‌ا... شود بلکه حالا کابوسی دیگر در جبهه جنوب خواهد داشت. بنابراین، سامانه گنبد آهنین در این جنگ از دو منظر قابل تحلیل است. از یک سو، در مقابل شلیک انبوه راکت و موشک گروه‌های مقاومت ضعف نشان داد و از سوی دیگر استفاده از این سامانه هزینه مادی سنگینی برای اسرائیل به جا گذاشت. هر تیر موشک تامیر سامانه گنبد آهنین ۴۰ هزار دلار برای اسرائیل هزینه دارد. در این سامانه به طور استاندارد برای هر هدف دو تیر موشک شلیک می‌شود که ۸۰ هزار دلار خواهد شد، در حالی که راکت‌های گروه‌های مقاومت فلسطینی هرکدام بیش از چند هزار دلار قیمت نخواهند داشت. افزون بر این، هر روز تعطیلی در سرزمین‌های اشغالی بیش از یک میلیارد دلار برای این رژیم هزینه دارد و اگر مقاومت یک ماه جنگ را ادامه دهد، حدود ۴۰ میلیارد دلار خرج روی دست صهیونیست‌ها می‌گذارد در حالی که باریکه غزه را می‌شود با یک میلیارد دلار بار دیگر ساخت. در نتیجه تا این جای کار مقاومت فلسطین، بخش اقتصادی جنگ را تا حد زیادی با تحمیل هزینه به طرف اسرائیلی برده است.
۳- شکل گیری معادله غزه -مسجد الاقصی، سبب افزایش اعتبار حماس و مقاومت به ویژه شاخه نظامی آن‌ها در بین فلسطینیان به خصوص کرانه باختری و سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ و از جانبی دیگر به کاهش مشروعیت ابومازن و تشکیلات خودگردان منجر شده است که این مسئله در شعار‌هایی که این روز‌ها در کرانه باختری و سرزمین‌های ۱۹۴۸ از طرف فلسطینیان سر داده می‌شود، منعکس شده است: عاشت حماس / الی اعدام ابومازن /سلام سلام یا حماس/ شکرا شکرا یا حماس بره بره یا عباس (ابومازن) و.... در واقع حماس درصدد تحمیل معادله جدیدی به اسرائیل است که تاثیرگذاری عملی این جنبش در مواجهه با آن را فراتر از مرز‌های غزه به قدس و کرانه باختری هم تسری دهد؛ به این معنا که معادله‌ای بازدارنده را شکل دهد که مانع تداوم حملات به مسجد الاقصی و کوچاندن فلسطینی‌ها شود. این معادله در یک دهه اخیر میان غزه و اسرائیل شکل گرفته بود که اگر طرفی علیه دیگری اقدام کند، باید منتظر واکنش آن باشد و همین نوعی آرامش را به این منطقه بازگردانده بود، اما برای اسرائیل تن دادن به تسری این معادله در قبال تحولات قدس و کرانه باختری بسیار سخت است.
۴ - از جمله پیامد‌های جنگ، افزایش احتمال تداوم بن بست سیاسی در اسرائیل است. پس از آغاز جنگ کنونی، یکی از تحلیل‌ها این بود که نتانیاهو به این جنگ برای بقای در قدرت نیاز دارد و اکنون به نظر می‌رسد جنگ منجر به تداوم بن بست سیاسی در اسرائیل و تامین منافع شخصی نتانیاهو خواهد شد. هر چند آن چیزی که در فلسطین در حال وقوع است، بسیار بزرگ‌تر از چیزی است که بتوان به طراحی‌های داخلی صهیونیست‌ها نسبت داد، بازدارندگی رژیم صهیونیستی یک رکن اصلی در موجودیت جعلی رژیم است که با اتفاقات اخیر آسیب جدی دیده و به سهولت قابل جبران نیست.

********************

روزنامه ایران **

صلح، دموکراسی و مقاومت علیه عصیان صهیونیستی/علی ربیعی*

قرن بیستم و یکم آغازی طـوفانـی داشـت. از حمله تروریستی به برج‌های تجــــارت جهانــــی و یــورش انتقامجویانه امریکا به افغانستان و عــراق و کشــتار و آوارگـــی میلیون‌هـا انسان بی‌گناه گرفته تا جنگ‌های خانمان سوز در سوریه و یمن، تداوم اشغالگری وقیحانه در سرزمین‌های اشغالی و فشار حداکثری بر ملت مظلوم ایران همه در یک قاب و در یک تعبیر می‌گنجند: افراط گرایی بنیادگرایانه و به این‌ها اضافه کنیم افزایش شکاف فقیر و غنی در سراسر جهان، تشدید تغییرات آب و هوایی و بی‌خانمانی و مهاجرت اجباری. گزاف نیست اگر قرن جدید را از همان ابتدای خود عصر افراط گرایی خشونت‌زا بنامیم، اما در دل این افراط گری‌ها و خشونت ورزی‌ها، همواره صدا‌های روشنفکری و آزادی خواهانه نیز در سطح جهان به اشکال مختلفی جریان یافته است. در این جهان وانفسا، ایرانی که برای زیستی مستقل، انقلابی بزرگ را پشت سر گذاشته بود وضعیتی ویژه پیدا کرد. به هم زدن نظم ظالمانه و دمیدن روح تغییرخواهی در میان ۳ نسل فراتر از مرز‌های منطقه‌ای، ایران را در کانون هدف افراط گرایی صهیونیستی و داعشیسم قرار داد. در این سال‌ها ملت ایران برای مقابله با این افراطی گری، نه راهی تفریطی بلکه راهی اعتدالی متکی بر مردم و مبتنی بر روشنگری در پیش گرفتند، زیرا مرگ افراطی‌گری صهیونیستی و داعشیسم در جهان، هم با مقابله بی‌امان با تروریسم و هم با گسترش روح آزادی و دموکراسی و دخالت دادن ملت‌ها در این راه امکانپذیر است.
اتفاقاً از این منظر برخلاف برخی تحلیل‌های غلط، مشی مشارکتی و دموکراسی خواهانه متکی بر آرا و همنوایی عمومی، مهم‌ترین شیوه مبارزه محسوب می‌شود. از همین روست که در این سال‌ها دیدیم چگونه افراطی‌های چندملیتی با محوریت رژیم صهیونیستی تجاوزگر، دست در دست هم کمر به نابودی توافقی میان ایران و قدرت‌های جهانی بستند که هدفی جز ترویج صلح در خارج و رونق رفاه و آسایش برای مردم ما نداشت. این در حقیقت نوعی مقابله با یک نظریه و دیدگاه بود. همان‌ها هستند که با ناامیدی از به ثمر نشستن توطئه انزوای اعتدالگرایی ناشی از روح انقلاب اسلامی در ایران و در حالیکه به بحران‌های جعلی برای بقای خود نیازمندند، تصمیم به جنایت خونین دیگری در غزه گرفته اند تا هویت بحران زای خود را نجات دهند. این روز‌ها مسأله فلسطین بار دیگر در عرصه جهانی محل گفتگو یافته و به نوعی به انزجار تعمیم یافته و عمومی علیه رژیم ویرانگر صهیونیستی تبدیل شده است. اتفاقاً به طور عجیبی نسل‌های دهه جدید در بسیاری از کشور‌های جهان بخصوص در اروپا، دفاع از مردم آواره فلسطین و تنفر از ظلم صهیونیستی را به نمایش گذاشتند. گویی در جهان آشوب زده سیاسی و درگیری با پاندمی کرونا و حتی در میان نسل‌های قرن بیست و یکم که نه دولت‌ها و نه رسانه‌های عظیم آن‌ها علیه صهیونیست‌ها تلاشی نمی‌کنند، روح آزادگی و دفاع از مردم فلسطین دیده می‌شود. موازنه قوا آنچنان که رهبری معظم انقلاب اسلامی در پیام ماندگار روز قدس فرمودند، به سود مردم مظلوم فلسطین و موضوع قدس شریف به‌عنوان اولویت نخست امت مسلمان به پیش می‌رود.
متأسفانه در این میان و درست در روز‌هایی که مؤلفه‌های امت مسلمان معطوف به مسأله فلسطین شده بود، از سوی کانون دیگر افراطی در منطقه خنجر خشونت کور از پشت وارد آمد و پیکر امت را مجروح کرد. تروریست‌ها در کابل یک بار دیگر و این بار نیز دردناک مثل همیشه، کودکان و دانش‌آموزان و جگر پاره‌های ما را هنگام بازگشت از مدرسه در خون خود غلتان کردند و ملت‌های مسلمان را به سوگ نشاندند. آن پیکر‌های پاره پاره، دانش‌آموزان و آن دفتر‌ها و کتاب‌های آغشته به خون بی‌گناهان، نشان از دشمنی داعش و داعشیان با دانش دارد. در ادامه این آتش افروزی و این جان‌ستانی‌ها فاجعه‌ای دیگر توسط صهیونیست‌ها قلب بیت المقدس را به درد آورد. امروز بهترین راه برای مسدود کردن راه خشونت و ترور چه در شمایل صهیونیستی و چه در تصویر داعشی آن، تقویت همکاری‌های منطقه‌ای با کشور‌های مسئولیت پذیر با هدف بازگرداندن صلح و آرامش پایدار به ملت‌های همسایه و مأیوس کردن تروریست‌ها از دستیابی به اهدافشان و خشکاندن ریشه‌های افراطی گری از افغانستان تا یمن و فلسطین است. این ترور‌ها و خشونت ورزی‌ها آن هم در چنین روز‌های مبارکی، نه تنها ما را ناامید نمی‌کند بلکه بر همت ما در شتاب دادن به روند‌های صلح آمیز، پایان دادن به اختلافات و تعمیق گفتگو با همسایگان و مقابله بی‌امان با تفرقه افکنی و ظلم صهیونیستی و خشونت و ترور داعشی‌ها می‌افزاید. به نظر می‌رسد راه اصلی مقابله با ظلم صهیونیستی و تنها نگذاشتن فلسطین، گسترش صلح و گفتگو در میان کشور‌های منطقه است. هرچه از ایران هراسی کاذب بکاهیم صهیونیست‌ها گامی به عقب خواهند رفت. در کنار صلح و امنیت منطقه، مقابله با تجاوز به حریم کشور‌های اسلامی نیز زاده خواهد شد. بدون تردید صلح و امنیت منطقه‌ای صهیونیست‌ها را در توجیه اقدامات خود ناکام خواهد گذاشت.

*دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس‌جمهوری و سخنگوی دولت

********************

روزنامه شرق**

تقاطع استراتژیک/احمد غلامی

هیچ‌کدام از نامزد‌های انتخاباتی که تاکنون ثبت‌نام کرده‌اند برای آحاد مردم شوق‌برانگیز نیستند. این نکته به خصلت‌های فردی آنان بازنمی‌گردد؛ طرفه آنکه برخی از این نامزد‌ها ازجمله محمود احمدی‌نژاد تغییر وضعیت را درنیافته و با بالارفتن از نرده‌های وزارت کشور تلاش می‌کند جذابیت ازدست‌رفته خود را بازیابد. این مواجهه با مردم، بی‌احترامی به شعور آنان و کلیشه‌ای است از جنس رفتار احمدی‌نژاد در سال ۸۴. امروز این رفتار‌ها نه‌تن‌ها جذابیت ندارد، بلکه به این پرسش عمق بیشتری می‌دهد که چگونه این مرد توانسته هشت سال بر مسند بالاترین مقام اجرائی کشور تکیه بزند! اغلب نامزد‌های انتخاباتی از هر جناح و طیف درک روشنی از تغییرات اجتماعی ندارند و هیچ‌کدام این تغییرات را که در سطح و عمق جامعه رخ داده است، نمایندگی نمی‌کنند. ازاین‌رو اصولگرایان به رأی ایدئولوژیک خود امیدوارند و تجسد واقعی آن را در گرو حضور ابراهیم رئیسی می‌بینند و باور دارند با نامزدی او میان نیرو‌های اصولگرا ائتلاف و اتحادی شکل می‌گیرد که منجر به پیروزی آنان خواهد شد؛ برداشتی که چندان دور از واقعیت نیست. اصلاح‌طلبان هم معتقدند هنوز برخی از مردم به اصلاحات باور دارند و دلبسته آن‌اند. این برداشت، برداشتی ایدئولوژیک از ایده اصلاحات است که با جوهره غیرایدئولوژیک آن تناقض دارد. اما اصلاح‌طلبان بیش از هر چیز مترصد پیروزی در انتخابات‌اند و چندان به اینکه چه کسانی، چگونه و چرا به آنان رأی خواهند داد، التفاتی ندارند؛ بر این باورند که پیروزی وسیله‌اش را توجیه می‌کند.

این روش بسیاری از حامیان و برخی اصلاح‌طلبان را نگران کرده است که نکند اصلاح‌طلبان در دقیقه ۹۰ به سمت علی لاریجانی گام بردارند و او را نامزد نهایی خود یا مورد حمایت‌شان قلمداد کنند. بگذریم؛ واکاوی تاکتیک‌های انتخاباتی جناح‌های سیاسی هدف این یادداشت نیست. تأکید بر این نکته است که اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی به یک میزان ایدئولوژیک شده‌اند و درپی آرایش آرای ایدئولوژیک خود هستند. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به یک نسبت ایدئالیست‌اند و فکر می‌کنند با تغییر «ذهن‌های انسانی» تغییری شگرف در جامعه رخ خواهد داد. غافل از اینکه بدون تغییرات اجتماعی، خاصه اقتصادی، دگرگونی اساسی‌ای در جامعه صورت نخواهد گرفت؛ باوری که موجب شده است هر دو جناح سال‌ها با دردست‌داشتن قوه مجریه نتوانند از هژمونی خود صیانت کرده و آن را زنده نگه دارند. جناح‌های سیاسی ایران در این چهار دهه نتوانستند از مرحله اقتصاد رانتی به سلامت عبور کنند و در گیرودار منافع صنفی بازماندن و طبقه مورد حمایت‌شان فراگیر نشد. هژمونی ابدی نیست، بلکه باید پیوسته برای بقای آن مبارزه کرد و حفظ اقتدار طبقه (هژمون) مستلزم این اقتدار در همه حوزه‌های جامعه مدنی است. حیات این اقتدار وابسته به مصالحه‌ها و ائتلاف با دیگر گروه‌های جامعه است؛ اتفاقی که تقریبا در هیچ‌کدام از دولت‌های انقلاب رخ نداده است. دولت سازندگی با حضور چشمگیر تکنوکرات‌ها طبقه متوسط اقتصادی (تجاری) را نمایندگی می‌کرد و دولت اصلاحات طبقات متوسط فرهنگی (نخبه) را. دولت مهرورزی با پول‌پاشی در میان طبقه فرودست درصدد حفظ آرای خود بود و این طبقه نتوانست طبقات دیگر را نمایندگی کند. پس اگر بگوییم دولت‌های پس از انقلاب به شکاف‌های طبقاتی دامن زده‌اند بیراه نگفته‌ایم. دولت اعتدال «تقاطع استراتژیک» همه دولت‌هاست. تقاطع استراتژیک یعنی حفظ شرایط موجود. در تقاطع استراتژیک همه جریان‌های سیاسی موظف‌اند برای حفظ و دفاع از آنچه به آنان امکان حضور در انتخابات را داده پایبند باشند. نکته اساسی این است چگونه از این تقاطع استراتژیک می‌توان به سمت مردم و تغییرات اجتماعی که محصول فرایند موتور اجتماعی است، گام‌های مؤثری برداشت. با التفات به این نکته که مردم وضعیت کنونی را حاصل عملکرد همه دولت‌های بعد از انقلاب می‌دانند. ازاین‌رو هر یک از نامزد‌های انتخاباتی برای عبور از این بزنگاه (تقاطع استراتژیک) تاکتیک‌های خاصی را پیش گرفته‌اند. یکی همچون احمدی‌نژاد با تخریب نهاد‌های رسمی، یکی همچون مصطفی تاجزاده با انتقاد از نهاد‌های رسمی و تهییج جامعه مدنی در خواب فرورفته و یکی با تأکید بر ناکارآمدی دولت‌های پیشین و اقتدار خود و یکی با انتقاد از ماهیت و وضعیت دولت، در صددند با حفظ شرایط موجود از این تقاطع استراتژیک بگذرند. آنچه روشن است هیچ‌یک از نامزد‌ها در کوتاه‌مدت نمی‌توانند به فرایند موتور تغییرات اجتماعی تن بدهند، چراکه بیش از هر چیز آنان محصول این تغییرات اجتماعی نیستند.

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات