صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۰۲  ، 
کد خبر : ۳۳۱۴۷۹

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۶ خردادماه

روزنامه کیهان **

دولت گزارش یا گوش؟/محمد صرفی

دولت آینده فارغ از آنکه با ریاست چه کسی و چه رویکردی تشکیل شود، با مسائل و چالش‌های عدیده‌ای در حوزه‌های مختلف رو‌به‌روست. می‌توان گفت همه جریان‌ها و نامزد‌های حاضر در صحنه انتخابات متفق‌القول هستند که اصلی‌ترین مأموریت و هدف دولت آینده، کم کردن فشار از روی دوش مردم و حل مشکلات آنهاست. البته که درباره اولویت‌بندی این مسائل و مشکلات و راه‌حل آنها، اختلاف‌نظر‌هایی وجود دارد. برخی نامزد‌ها معتقدند راه‌حل همان است که در هشت سال گذشته تجربه شده و باید چشم به توافق با غرب و کاهش تحریم‌ها داشت و دسته دوم معتقدند برای حل مشکلات مردم نباید معطل تصمیمات غرب ماند.
به هر حال و صرف‌نظر از اینکه کدام راه‌حل عملی و نتیجه‌بخش است، هر دو طیف می‌گویند برنامه‌ها و راه‌حل‌هایشان برای حل مسائل و مشکلات مردم است. در جریان تبلیغات انتخاباتی موضوعات زیادی به‌عنوان مسائل و دغدغه‌های مردم مطرح شد؛ از بیکاری و تورم گرفته تا آب رفتن سرمایه‌ها در بورس، قرارداد‌های موقت کاری، قیمت‌های نجومی مسکن و اجاره‌بها، سنگ‌اندازی بانک‌ها در برابر تولید، عدالت آموزشی، تشدید شکاف طبقاتی، شایسته‌سالاری در به‌کارگیری نیروها، توجه به ظرفیت‌های نسل جوان، ازدواج و طلاق، موانع و مشکلات فرزندآوری و... بدون شک همه این‌ها جزو لیست بلندبالای نگرانی‌های مردم است و تقریباً همه با یک یا چند مورد از آن‌ها دست به گریبان هستند و به آن فکر می‌کنند.
اگر کسی گمان کند مشکلات مردم به سرعت و با چند حرکت ساده قابل حل است، یا از عمق و ابعاد مشکلات بی‌خبر بوده و یا به دنبال فریب افکار عمومی است. این مشکلات یک شبه به وجود نیامده‌اند و یک شبه نیز قابل حل نیستند. اغلب یا حتی می‌توان گفت تمامی این مشکلات ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارند و از پیچیدگی‌های خاصی برخوردارند.
با همه این‌ها نگارنده معتقد است، مشکلی در کشور وجود دارد که در صدر فهرست مطول فوق قرار دارد و اگر نگوییم همه، اغلب مردم از آن رنج می‌برند. مشکلی که جنس و ماهیت آن با مشکلات ذکر شده متفاوت بوده و بیش از آنکه عینی و قابل لمس باشد، ذهنی است. از بیکاری و فقر هم دردناک‌تر و تلخی آن بیشتر است. هم آن کارگر روزمزدی که ممکن است در یک ماه حتی چند روز هم سر کار نرود با آن رو‌به‌روست و هم صاحب کارخانه‌ای که ده‌ها و بلکه صد‌ها کارگر دارد، آن را حس می‌کند.
این مشکل که در دولت تدبیر و امید در ابعاد عجیب و غریبی بروز کرد، یک حس و ادراک ذهنی است؛ مردم احساس می‌کنند مسئولان و مدیران گوشی برای شنیدن مشکلات آن‌ها ندارند. کارگر روزمزد حس می‌کند کسی نیست تا بداند چندین ماه بیکاری و جیب خالی یعنی چه و صاحب کارخانه حس می‌کند گوشی برای شنیدن دغدغه‌های او نیست؛ اینکه مشکل نقدینگی دارد و یا واردات جنس مشابه، کمر تولید او را شکسته و زحمت و سرمایه‌اش را در معرض نابودی قرار داده است.
نتیجه برخی مطالعات و پیمایش‌های اجتماعی که طی چند سال اخیر انجام شده، مؤید این ادعاست که مردم پیش و بیش از هر چیز دیگری خواهان یک گوش در دسترس و شنوا از سوی مسئولان هستند. گوش بودن و شنیدن صادقانه درد مردم از سوی مسئولان دو نتیجه منطقی و قطعی دربر دارد؛ نخست آنکه همین شنیدن خود اولین راه‌حل و مرهم است. چنانچه مردم بتوانند بی‌واسطه و به وقت، حرف و درددل خود را به مدیران برسانند، بخش قابل توجهی از فشار ناشی از مشکل برطرف می‌شود. این یک قاعده تجربه شده و بدیهی است که حتی در روابط شخصی نیز دیده می‌شود. به این نحو که صرف آنکه کسی درد خود را به یک گوش محرم بگوید، سبک می‌شود. حتی اگر صاحب آن گوش هیچ کاری نکرده و صرفاً شنونده باشد.
نتیجه دوم این گفت و شنود، حرکت در مسیر حل مشکل است. شنیدن بی‌واسطه مشکلات و درد‌های مردم یک چیز است و خواندن گزارش‌های خشک و بی‌روح اداری که هر روز یک دسته قطور از آن‌ها روی میز مدیران و مسئولان قرار می‌گیرد، چیزی دیگر. در این گزارش‌ها آدم‌ها و دردهایشان تبدیل به اعداد و درصد می‌شوند. فلان عدد کارگر بیکار در فلان استان است، بهمان درصد از ازدواج‌ها به طلاق منجر شده‌اند، سرانه مصرف گوشت در کشور این‌قدر کاهش داشته است، قیمت مسکن آن‌قدر افزایش داشته است و... پشت این اعداد و ارقام و درصدها، زندگی‌هایی و درد‌هایی است که هر کدام داستانی دارند پر آب چشم، اما هیولای سیمانی بوروکراسی مجالی برای لمس واقعی آن‌ها نمی‌دهد و شاید اصلاً مجالی ندارد که بدهد. مسئولی که به گزارش‌های اداری اکتفا نکرده و نشستن پای سخن مردم - از اقشار و صنوف و سلایق مختلف - را جزو وظایف و برنامه‌های همیشگی خود می‌داند، بدون شک تصمیم‌گیری‌های متفاوتی نیز خواهد داشت.
نگاهی گذرا به بیانات و توصیه‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان می‌دهد، ارتباط بی‌واسطه مسئولان با مردم یکی از دغدغه‌های اصلی ایشان بوده و ضمن آنکه خود به این موضوع اهتمام داشته و دارند، مسئولان و مدیران کشور را نیز در این خصوص بار‌ها مورد خطاب قرار داده و نسبت به آن تذکر داده و تأکید کرده‌اند؛ «به میان مردم بروید، با مردم بی‌واسطه مرتبط بشوید، از مردم بشنوید؛ این از کار‌های بسیار مهم است. گزارش‌هایی که به ما می‌رسد، هرچند آن گزارش‌ها صادقانه باشد، امّا خیلی تفاوت می‌کند با آنچه انسان در مواجهه با مردم و رفتن در میان مردم مشاهده می‌کند و می‌بیند.» (۱۲/۵/۱۳۹۶) آنچه تاکنون در قالب مستند غیررسمی و طی سه قسمت پخش شده، نشان‌دهنده گوشه‌ای از سیره ایشان در این مسئله است.
از این رو به نظر می‌رسد دولت سیزدهم پیش و بیش از هر چیز باید دولتی شنونده باشد. اگر چنین شد، مردم دولت را از خود دانسته و نه تنها درد و رنجشان کاهش می‌یابد بلکه وقتی صداقت و دلسوزی از دولت ببینند، در آنجایی که باید و بتوانند به کمک آن نیز می‌آیند. دولت آینده هرقدر هم که قوی و کارشناسی باشد برای حل مشکلات به همراهی آحاد مردم نیاز دارد.

********************

روزنامه وطن امروز**

شهادت مسلمانان در کانادا و باگ‌های حقوق بشری غرب/مهدی گرگانی

روز دوشنبه هفته گذشته یک راننده کامیون به نام «ناتانیل ولتمن» به صورت عامدانه و با انگیزه قبلی، یک خانواده ۵ نفره را در خیابانی در ایالت اونتاریوی کانادا زیر گرفت و باعث شهادت ۴ نفر از آن‌ها شد. یکی از اعضای خانواده که یک کودک ۹ ساله است نیز در بیمارستان بستری است. حمله وحشیانه این شهروند کانادایی به این خانواده مسلمان موجی از ترس و وحشت را در میان اقلیت‌های مذهبی این کشور بویژه مسلمانان به وجود آورده است. به دنبال این اقدام تروریستی، هزاران نفر از مردم کانادا در شهر‌های مختلف این کشور با شرکت در تظاهراتی خشم و عصبانیت خود را از وقوع چنین جنایتی اعلام کردند. در حالی که «جاستین ترودو» نخست‌وزیر و «بیل بلر» وزیر امنیت عمومی کانادا این حمله را یک اقدام تروریستی و اقدامی در راستای اسلام‌هراسی خواندند، بسیاری آن را ژست نمایشی دولت اُتاوا در مواجهه با چنین رویداد‌هایی خوانده‌اند، درست مثل همتایان و شرکای‌شان در آمریکا و اروپا. چرا که بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی معتقدند ریشه اسلام‌هراسی و نفرت نژادی در آمریکا و اروپا، سازمان‌یافته و ناشی از تحریک و تشدید آن از سوی دولت‌ها و سیاستمداران است.
انتشار کاریکاتور‌های توهین‌آمیز به پیامبر اعظم اسلام (ص) در نشریه شارلی ابدو فرانسه و حمایت امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور این کشور از آن، یکی از آشکارترین موارد حمایت‌های سازمان‌یافته رهبران غربی از اسلام‌ستیزی طی سال‌های اخیر بود که موجبات تحریک علیه مسلمانان را در جوامع غربی فراهم کرد. نتیجه چنین سیاستی را در قالب حمله به یک مرکز فرهنگی اسلامی به نام «ابن‌سینا» (Avicenne) در شهر رن فرانسه می‌توان جست‌وجو کرد؛ گروهی به این مرکز اسلامی حمله‌ور شده و شعار‌های توهین‌آمیزی علیه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) بر دیوار‌های آن نوشتند. به بسیاری از مساجد در آلمان و دیگر کشور‌ها حمله شد و یا این مراکز را به بهانه‌های مختلف رسما تعطیل کردند. سیاست‌های دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا و ممنوع کردن ورود مسلمانان کشور‌های مختلف به خاک آمریکا، تقویت سفیدبرترپندار‌ها و ادبیات اسلام‌ستیزانه او نیز موجی از نفرت را در آمریکای شمالی علیه مسلمانان به راه انداخت که تبعات آن همچنان ادامه دارد.

*استاندارد‌های دوگانه غرب در برابر تروریسم

فارغ از این مباحث، یکی از نکات برجسته درباره حمله تروریستی اخیر، سکوت کشور‌های غربی در برابر آن بود.
بسیاری از دولتمردان غربی در برابر این رویداد تروریستی یا بی‌اعتنایی و سکوت کرده‌اند یا اینکه بازی با واژه‌ها را برای رهایی از محکوم کردن این اقدام تروریستی برگزیده‌اند. رسانه‌های غربی نیز بسیار سریع از این فاجعه وحشتناک عبور کرده و تلاش کردند با سانسور و کم‌اهمیت جلوه دادن این حمله، از برجسته‌سازی آن در میان افکار عمومی جهان جلوگیری کنند. اگر مهاجم یا عامل این اقدام تروریستی یک فرد مسلمان یا سیاه‌پوست بود که علیه شهروندان غربی مرتکب اقدام تروریستی شده بود، بدون‌شک رسانه‌های غربی تا هفته‌ها درباره آن داستان‌سرایی می‌کردند.
اعتراضات و تبعیض ساختاری علیه گروه‌های مختلف و اقلیت‌های دینی در غرب همواره تلفات انسانی قابل توجهی داشته است، اما اگر منشا این حملات اتباع خودی و سفیدپوست باشند کشور‌های غربی، رسانه‌های جریان اصلی و نهاد‌های بین‌المللی و حقوق بشری درباره آن همواره سکوت می‌کنند. برعکس اگر این حملات از جانب رنگین‌پوستان یا مسلمانان صورت گیرد، رسانه‌های جریان اصلی غرب با پوشش گسترده و هجمه‌سازی تلاش می‌کنند سیاست‌های غرب و صهیونیزم بین‌الملل در نظام جهانی از جمله اسلام‌هراسی را پیش ببرند.
از سوی دیگر با رشد و تقویت جنبش‌ها و احزاب افراطی دست‌راستی در کشور‌های اروپایی و آمریکا طی سال‌های گذشته، در آینده باید شاهد افزایش چشمگیر اسلام‌هراسی و ترویج خشونت علیه اقلیت‌های نژادی و مذهبی بویژه مسلمانان باشیم. به همین دلیل است که بسیاری از رهبران کشور‌های اسلامی تاکید می‌کنند کشور‌های غربی باید اقدامات جدی و موثری برای پرداختن به چالش مسلمان‌ستیزی و ترویج پدیده نفرت‌انگیز اسلام‌هراسی انجام دهند.
«عمران‌خان» نخست‌وزیر پاکستان در حساب کاربری خود در توئیتر قتل این خانواده مسلمان در کانادا را بیانگر تشدید پدیده اسلام هراسی در کشور‌های غربی دانست. وی خطاب به جامعه جهانی خواستار اقدام جدی و قاطعانه علیه اسلام‌هراسی شد.

*حقوق بشر ادعایی غرب

در حالی که غرب- بویژه همین کانادا- حمایت از حقوق بشر را یکی از ارزش‌ها و دستاورد‌های خود معرفی می‌کند، سیاست‌های اعمالی آن‌ها در مسائل داخلی و بین‌المللی طی دهه‌های اخیر آشکار کرده است این ارزش فقط یک ابزار در دستان دولت‌های غربی برای پیشبرد سیاست‌های امپریالیستی آن‌ها در سراسر جهان است. حملات متعدد به اقلیت‌های نژادی، قومی و مذهبی، برخورد خشن فیزیکی و کلامی با مهاجران و پناهجویان، ممانعت از ورود پناهجویان به کشور‌های غربی، سکوت در برابر حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان فلسطینی در قدس و غزه، وتوی آمریکا در برابر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای توقف حملات صهیونیست‌ها، ممنوعیت حجاب زنان مسلمان، حمله به مساجد و تعطیلی مساجد و عبادتگاه‌های مسلمانان در اروپا و آمریکا همگی نشان می‌دهد رادار‌های حقوق بشری دولتمردان غربی دارای سوراخ و باگ‌های زیادی است که چهره آن‌ها را در حمایت از ارزش‌های حقوق بشری مغشوش و سیاه و ادعا‌های آن‌ها در حمایت از حقوق بشر را سست و بی‌مایه کرده است.

********************

روزنامه خراسان **

کارنامه احزاب در انتخابات/امیر مسروری
کارشناسان و پژوهشگران حوزه حکمرانی، یکی از عناصر توسعه یافتگی را مشارکت احزاب در ساختار قدرت و نقش فعال آنان در افزایش مشارکت می‌دانند. به گفته مقامات مسئول در کشور، بیش از ۱۱۰ حزب ملی و بومی و جبهه ثبت شده رسمی در کمیسیون ماده ۱۰ احزاب داریم، آماری که بسیار قابل تامل است. حکمرانی احزاب در چند سرفصل «مشارکت، معرفی نامزد همسو، اقناع سازی از گفتمان در سطح افکار عمومی، رابط حکمرانان با مردم و از همه مهم‌تر افزایش توان مطالبه گری اجتماعی» قابل ارزیابی است. کارکرد احزاب در ایران متاسفانه در سال‌های اخیر به سبب نامشخص بودن وزن احزاب و سازمان رای عملا غیر قابل بررسی و واقع نمایی است.
در انتخابات مختلف در سه دهه گذشته، عمدتا سه جریان «اصولگرایی، اصلاح طلبان و مستقلین» از میان این ۱۱۰ حزب بیرون آمده و بازیگری انتخابات را برعهده دارند. در کنار آن نامزد‌ها با نزدیک سازی گفتمان خود به یکی از این سه جریان، سازمان رای خود را بر می‌انگیزند و بر آن هستند تا از میان رهبران این احزاب، کابینه خود را سازمان دهند. آن چه در ساختار احزاب قدرتمند شاهد هستیم شکل گیری بازوی حزب پس از به قدرت رسیدن افراد سرشناس و تصدی پست ریاست جمهوری است به طوری که کارگزاران سازندگی در دوره ریاست مرحوم هاشمی، مشارکت و بازسازی مجاهدین انقلاب اسلامی در دوره اصلاحات، بهار در دوره احمدی نژاد و اعتدالیون (در قالب حزب اعتدال و توسعه) در دوره دولت روحانی شکل گرفت. با این حال در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری بر خلاف گذشته، ائتلاف اصلاح طلبان عملا از نامزدی حمایت نکردند، این در حالی است که دو نامزد حاضر در انتخابات خود را به گفتمان اصلاح طلبان نزدیک می‌دانند و مدعی هستند از درون این گفتمان فکری برخاسته اند. هرچند برخی تحلیل گران اعلام حمایت دقیقه نودی نهاد اجماع ساز احزاب اصلاح طلب از یکی از دو نامزد اصلاح طلب انتخابات را بعید نمی‌دانند چرا که هم اکنون برخی احزاب همچون کارگزاران از یکی از این نامزد‌ها حمایت می‌کنند.
سکوت اصلاح طلبان دو نتیجه را به دنبال دارد؛ عبور از شعار احزاب و کارکرد آن در فرایند انتخابات و خروج انگیزه اجتماعی هدایت سازمان رای. در واقع اصلاح طلبان با حمایت نکردن از نامزدی، از هدف اصلی شکل گیری احزاب مبنی بر مشارکت در انتخابات و معرفی شخص به افکار عمومی عبور و به یک گروه سیاسی و میتینگ ایدئولوژیک – سیاسی تقلیل پیدا کردند و به نوعی خود را از ساحت حکمرانی آینده مجزا ساختند. البته باید اشاره کرد، انتخابات دوره‌های دوازدهم و سیزدهم یک نکته بسیار مهم را نشان داد؛ خلأ جدی احزاب و کارکرد‌های آن. ظهر روز سه شنبه، وزیر کشور در مصاحبه مطبوعاتی مرتبط با انتخابات با اشاره به معرفی نشدن روسای ستاد‌های استانی نامزد‌های دور سیزدهم اذعان کرد، برگزار نشدن میتینگ‌های تبلیغاتی به سبب نبود ستاد‌های استانی است! این همان دال اصلی کارکرد‌های احزاب در درون ساختار قدرت است. تشکیل احزاب خانوادگی و بسته در کشور کار را به جایی رسانده که ۱۱۰ حزب جور واجور در کشور وجود دارد، اما نامزد‌های ریاست جمهوری بدون استفاده از این ظرفیت در بعضی از استان‌ها حتی ستاد ارتباط با افراد مختلف اجتماع را ندارند. این ارتباط وقتی معنای جدی تری می‌گیرد که همین رای دهندگان می‌توانند بعدا در قبال عملکرد نامزد پیروز این احزاب از آن‌ها بازخواست کنند تا رابطه‌ای پایدار‌تر میان احزاب و رای دهندگان برقرار شود. درباره عملکرد ضعیف احزاب دلایل بسیار و مقصران دیگری را هم می‌توان برشمرد، اما از باب نقش انتخاباتی احزاب در کنار موارد فوق، فضای بسته انتخاباتی در احزاب و فرایند غیرشفاف ساختار قدرت در این کلنی‌های سیاسی، احزاب را از جایگاه اصلی خود دور ساختند. سپهر سیاسی جریان‌های فعال در ایران می‌بایست با بازنگری در قبال این کارکرد نقش خود را در مشارکت، افزایش سازمان رای و نتایج عملکردی کاندیدای معرفی شده بپذیرند. در چنین شرایطی توجه به دو نکته اهمیت دارد:
۱- انتخابات دور سیزدهم برای اولین بار خلأ جدی احزاب و سازمان رای آن هارا آشکار کرد. کرونا فرصت خوبی بود تا احزاب فضای سازمان رای خود را در بستر مجازی یا سایر بستر‌های موجود به کار گیرند و مواردی، چون مطالبه از نامزدها، گفتگو و انتقال ایده‌های مختلف را در دستور کار قرار دهند که متاسفانه به این امر توجهی نشد و فرصت تقویت احزاب از دست رفت.
۲- کارکرد احزاب افزایش مشارکت و نمایش قدرت اجتماعی است. معرفی نشدن نامزد یا موارد مشابه در حقیقت به معنای خروج احزاب از هدف اصلی شکل گیری است.‌ای کاش وزارت کشور و نهاد‌های نظارتی انتخاباتی بررسی مجزایی درخصوص فعالیت احزاب در سال ۱۴۰۰ داشته باشند. احزابی که به طور عمده تنها یک لیست و پروانه تاسیس هستند و عملا در انتخابات و پاسخگویی بعد از انتخابات درباره نامزد مورد حمایتشان نمود خارجی ندارند.

********************

روزنامه ایران **

چه باید کرد؟/معصومه ابتکار*

 چه باید کرد؟ این سؤالی است که خیلی‌ها این روزها می‌پرسند. هر لحظه از زندگی ما با انتخاب‌های زیادی مواجه هستیم و در برابر هر کدام از انتخاب‌ها در ذهن ما این سؤال طرح می‌شود که چه راهی  باید انتخاب کنیم و چگونه باید برویم؟
 این سؤال‌ها در هر موقعیت و هر زمان برای هر فرد پیش می‌آید و راه فراری وجود ندارد، اما برخی اوقات با انتخاب‌ها و چالش‌های بزرگ تری مواجه می‌شویم که از جمله آن در حال حاضر رخ داده است؛ در شرایطی متفاوت در سپهر سیاسی ایران هستیم. چند دوره انتخابات داریم که حضور مردم در آنها بسیار تعیین کننده بوده است. شاید مهم‌ترین انتخابات‌ها در سال‌های ۷۶ ، ۸۰ ، ۹۲ و ۹۶ رخ داد که مشارکت مردم بسیار بالا بود و جوانان و زنان هم سهم بزرگی در آن انتخابات‌ داشتند.
در سال ۹۶ سهم زنان در انتخاب رئیس جمهوری حتی بیش از مردان بود و از آن زمان تا کنون تردیدهای زیادی برای همه پیش آمده، از طرفی سعی شده القا شود که انتخاب ما انتخاب درستی نبوده است تا جایی که هشتگ «ما پشیمانیم» ۳ ماه پس از انتخابات ۹۶ به راه افتاد و بعد از آن هم وقایع متعددی به وقوع پیوست که هدف ناامید‌سازی مردم بود تا به هر شکلی اثبات شود که اشتباه کرده‌اند.
 اخبار نادرست و فیک و تلاش برای مدیریت افکار عمومی از طریق دروغ تأثیرات زیادی در پی داشت. حوادث زیادی هم مانند سیل و زلزله به دولت تحمیل شد، با این همه تورم یک رقمی شده بود و سالانه ۷۰۰ هزار شغل جدید ایجاد شد. برجام امیدهای زیادی را ایجاد کرد و فضای اجتماعی سیاسی خوبی، هرچند با وجود کاستی‌ها ایجاد شد. فرصت‌های خوبی برای کشور به وجود آمد تا اینکه با روی کار آمدن ترامپ و خروج از برجام و تحریم‌های پی در پی و جنگ اقتصادی که هدف آن هم ناامید کردن مردم بود، کشور دچار مشکلات عدیده شد.
در این شرایط سخت و دشوار اقتصادی برای طبقه متوسط، جوانان و کارگران به مردم القا می‌شود که در انتخابات مشارکت نکنند، چرا که هدفی وجود ندارد. آنها می‌خواهند مجموعه حاکمیت را تضعیف کنند و حالت قهر بین مردم و حاکمیت به وجود آید.
واقعاً چه باید کرد؟ این سؤال بسیار مهم است. آیا رأی ندادن و قهر کردن بهترین انتخاب است؟ در دنیا انتخابات‌ متعددی وجود داشته و همگی نشان داده که رأی ندادن برای پیشرفت مردم سالاری، استقرار اخلاق و بهبود شرایط اقتصادی نتیجه‌ای نداشته است. وقتی مردم پای صندوق‌های رأی نیامدند، کسانی آمدند و برای مردم تصمیم گرفتند که از بسیاری آرمان هایشان به دور بودند و گاه حتی در جهت مخالف خواسته‌های مردم حرکت کردند. ما هم در یک دورانی چنین تجربه‌ای  داشته‌ایم.
امروز شاید مردم دلشان می‌خواست افرادی متفاوت تر در میان کاندیداها باشند ،اما اکنون که حذف شدند آیا نمی‌شود جست‌ و‌جو کرد و فردی  که حداقل شایستگی را داشته باشد انتخاب کرد؟ فردی که تحصیلکرده و پایبند به ارزش‌ها باشد و برای جوانان در عمل و سیاست‌ها راهگشا باشد. اگر بخواهیم می‌توانیم سراغ چنین فردی برویم. یک طرف بحث مناظره است و بحث دیگر این است که فرد در گذشته چه رفتار و اعمال و عملکردی داشته است. سعی کنیم این موارد را جست‌ و‌ جو کنیم.
بلیت قطاری را  به‌ نام حق رأی که در ایران نشان داده در برهه‌هایی تأثیرگذار است، از دست ندهیم. همین امر امید را به وجود می‌آورد. این قطار به هر حال می‌رود ما می‌توانیم جهت آن را انتخاب کنیم. این بلیت لحظه لحظه زندگی ما، خانواده ما و ایران را تعیین می‌کند.
اگر پای کار بیاییم، حرکت قطار را به سمت روشنایی و امید هدایت کرده‌ایم. کمی فکر کنیم؛ قیمت این برگه‌های رأی نه تنها به قیمت خون شهداست بلکه به قیمت لحظه لحظه زندگی ۴ سال آینده ایرانیان است. نگذاریم این فرصت‌ براحتی از دست برود و حسرت فرصتی که از دست رفت برای ساختن آینده‌ای روشن و درخشان ایران بر دل‌ها بماند.

*معاون رئیس‌جمهوری در امور زنان و خانواده

********************

روزنامه شرق**

مردم یا جامعه/حمزه نوذری

این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری دولتمردان، سیاست‌مداران و کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری از واژه مردم سخن می‌گویند. واژه مردم، توده بی‌شکلی است که هر کس می‌تواند به هر نحو که می‌خواهد، آن را بسازد و تعریف کند. اما مفهوم جامعه و جامعه مدنی اشاره به گروه‌ها، انجمن‌ها، تشکل‌ها، اصناف، اقشار و طبقات مختلف اجتماعی دارد که هریک منافع مختلفی دارند، دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به مسائل دارند و ممکن است ستیز و تنش بین آن‌ها وجود داشته باشد. به‌کاربردن مفهوم مردم برای نادیده‌گرفتن تکثر و تنوعات درون جامعه و عدم مواجهه شفاف با گروه‌های مختلف اجتماعی است. دولتمردانی که جامعه مدنی و گروه‌های مختلف آن را با واژه مردم جایگزین می‌کنند، اغلب تصمیمات ناگهانی، نامنسجم، شتاب‌زده و کوتاه‌مدت می‌گیرند که به آشفتگی‌های اجتماعی و اقتصادی دامن می‌زند و موجب تشدید مسائل اجتماعی می‌شود. از به‌کار‌بردن واژه مردم و دولت مردمی این‌گونه تلقی می‌شود که مردم نیازمند دولتی با نیت خیر و پرتلاش هستند و مردم یعنی افرادی که نیاز‌های اقتصادی دارند و منفعلانه خواستار راهبرد‌هایی هستند که دولت تنظیم می‌کند و به اشتغال و رفاه آن‌ها منجر می‌شود. جامعه‌زدایی و نادیده‌گرفتن جامعه مدنی و گروه‌های مختلف اجتماعی در میان دولتمردان و سیاست‌مداران ایرانی ریشه عمیقی دارد. در جامعه افراد با هم کنش متقابل دارند؛ کنشی که جنبه جمعی و اجتماعی پیدا می‌کند. در جامعه مدنی انواع و اقسام حرکت‌های اجتماعی از جنبش‌های زیست‌محیطی گرفته تا حرکات جمعی کارگران، زنان، قومیت‌ها، اقلیت‌ها و فرودست‌ها واقعیت‌های جدیدی هستند که هریک مطالبات، منافع متعدد و گاه متضادی دارند. مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی برای برابری اقتصادی، حقوقی و رفاهی باعث شده که مفاهیمی مانند آزادی، عدالت و حقوق برابر بازتعریف شوند. مهم این است که مطالبات یک گروه به ضرر سایر گروه‌ها برآورده نشود. سیاست‌مداران و دولتمردانی که به جای جامعه از واژه مردم استفاده می‌کنند، به دنبال ساختن و فهم یکدست و یکسانی از افراد هستند. استفاده از واژه مردم به جای جامعه یعنی دولت پدر خیرخواهی است که با دادن یارانه، وام، تسهیلات و اجرای برنامه‌های کوتاه‌مدت نیاز‌های فرزندان خود را برآورده می‌کند. در این میان مشکلات اقتصادی به عدم صداقت، پاکدستی، تنبلی و خواب‌آلودگی پدر برمی‌گردد. اما این دیدگاه باعث خطا‌ها و تناقضات بسیاری می‌شود. برخی این خطا‌ها را به فقدان کار کارشناسی، فقدان برنامه‌ریزی عملی و عدم تلاش شبانه‌روزی مسئولان نسبت می‌دهند. اما این تناقضات و خطا‌ها به دلیل درک نادرست از جامعه، گروه‌های مختلف آن و مواجهه نادرست با مطالبات و منافع گروه‌های مختلف اجتماعی است که در نتیجه تعارضات اجتماعی باقی می‌ماند. مدیریت منافع و مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی با بخش‌نامه‌ها و مصوبات دولتی خطای بزرگی است...

که دولت‌ها و سیاست‌مداران مدام آن را تکرار می‌کنند و قادر به سامان‌دهی جامعه نیستند. با این طرز فکر، دولت پدرسالاری که دوست دارد فرزندانش مشغول به کار شوند، ازدواج کنند، اما در آزادی اجتماعی، عقیده و بیان تابع پدر باقی می‌مانند.
بر اساس این طرز فکر از مردم، وجود انجمن‌ها و تشکل‌های صنفی و اقدام جمعی به رسمیت شناخته نمی‌شود. درک دولتمردان از مردم به مثابه کلیتی یکدست خطا و اشتباه است. سیاست‌مداران از واژه مردم برای رسیدن به قدرت و حفظ آن استفاده می‌کنند، درحالی‌که در واقعیت با گروه‌های مختلف و متکثر اجتماعی و منافع متعدد مواجه می‌شوند.
به‌رسمیت‌شناختن گروه‌های مختلف اجتماعی، درک و مدیریت تضاد‌ها و تنش میان آن‌ها مهم است. با استفاده از واژه مردم به‌جای جامعه، تناقض‌ها و تنش‌ها به بیگانگان، مفسدین و اخلالگران اقتصادی نسبت داده می‌شود. در‌حالی‌که در جامعه با حرکات و مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی مواجه هستیم و جدال بر سر محق‌بودن، قانونی‌بودن و تضاد بین منافع گروه‌های مختلف یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه است. با چنین طرز فکری، عدالت‌خواهی از طریق مطالبات گروهی، صنفی و جمعی مردود دانسته می‌شود. هر دولت و دولتمردی با به‌کار‌بردن واژه مردم نوع افراد را انتخاب می‌کند و به نیابت از آن‌ها حرف می‌زند و نسخه درمان مسائل را می‌پیچد. در نگاه دولت‌مردان و کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری مردم افراد یکدستی‌اند که خواهان شغل و یارانه هستند، ولی گویا اگر خواهان آزادی اجتماعی و سیاسی باشند، دیگر از جرگه مردم خارج می‌شوند و تبدیل به دیگری می‌شوند. نتیجه اینکه در نگاه سیاست‌مداران و کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری مردم یعنی کسانی که نیاز‌هایی شغلی و اقتصادی دارند و باید توسط دولت مردمی پاسخ داده شود و این یعنی تلاش برای غیرسیاسی و غیراجتماعی کردن جامعه.

*****************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات