پلتفرمهای رسانههای اجتماعی و موتورهای جستجو بر آنچه کاربر روزانه میبیند و نمیبیند تأثیر میگذارند. درواقع امروزه واسطههای اطلاعاتی در حال تبدیلشدن به دروازه بانان نوظهور جامعه ما هستند
حجم اطلاعات در جهان دیجیتالی امروز یک مشکل رو به رشد برای کاربران است. این مهم نتیجه ویژگی دوسویگی و تعاملی بودن اینترنت و رسانههای اجتماعی است؛ علاوه بر این پلتفرمها برای افزایش زمان استفاده کاربران از فضای آنلاین تنظیماتی را تعبیه کرده اند که بهاحتمالزیاد منجر به تولید اطلاعات، واکنش به محتوا و کلیک کردن روی مطالب میشود. نتیجه آنکه علاوه بر تولید دادههای دیجیتال توسط رسانههای رسمی، ارگانها و سازمان ها، کاربران عادی نیز بهطور لحظهای حجم انبوهی از دادهها را از متن گرفته تا عکس، صوت و ویدئو در فضای مجازی منتشر و بازنشر میکنند.
بهمنظور مقابله با مقادیر فزاینده اطلاعات تولیدشده در اینترنت، واسطههای اطلاعاتی مانند فیسبوک و گوگل شروع به معرفی ویژگیهای شخصی سازی کردند: الگوریتمهایی که اطلاعات را بر اساس نیازهای درک شده کاربر از سوی هوش مصنوعی، سلایق و کسانی که در رسانههای اجتماعی میشناسد ارائه میدهند. نتیجه چنین شخصی سازی این است که نتایج در یک موتور جستجو و «پلتفرم» برای هر کاربر متفاوت است و دو نفر با دوستان یکسان در یک شبکه اجتماعی ممکن است بر اساس تعامل گذشته خود با پلتفرم، شاهد اطلاعات متفاوتی باشند.
این قابلیت ممکن است یک «تک فرهنگ» برای هر کاربر ایجاد کند. پلتفرمهای رسانههای اجتماعی و موتورهای جستجو بر آنچه کاربر روزانه میبیند و نمیبیند تأثیر میگذارند. درواقع امروزه واسطههای اطلاعاتی در حال تبدیلشدن به دروازه بانان نوظهور جامعه ما هستند، نقشی که روزگاری محدود به روزنامه نگاران رسانههای سنتی بود. با این تفاوت که واسطههای اطلاعاتی جدید متناسب با خصوصیات هر کاربر، اطلاعات منحصربهفردی را به وی عرضه میکند، ولی روزنامه نگاران سنتی بر اساس اهداف و منافع سازمان رسانهای مربوطه اقدام به تولید اطلاعات یکسان برای تمام مخاطبان خود میکردند.
با توجه به ظهور الگوریتمهای یادشده برخی از پژوهشگران برخلاف نظر گروهی که معتقد به افزایش تنوع اطلاعاتی در عصر اینترنت و رسانههای اجتماعی هستند معتقدند رسانههای مبتنی بر اینترنت منجر به اثر «حباب فیلتر» شده اند؛ به این معنا که الگوریتمهای شخصی سازی در فضای اینترنت باعث میشوند تا کاربران صرفاً اطلاعات و محتواهای خاصی را که موردپسندشان است مشاهده کنند و در یک فضای اطلاعاتی محدودی محصور شوند، ازاینرو تنوع اطلاعات قابلمشاهده برای کاربران، محدود میشود. باور این گروه آن است که کاربران غالباً متوجه این موضوع نیستند ازاینرو اقدامی برای مقابله با حبابهای فیلتر و برون رفت از آنها انجام نمیدهند.
حباب فیلتر در حقیقت نوعی «انزوای فکری» است و زمانی رخ میدهد که وبسایتها یا رسانههای اجتماعی از الگوریتمهایی استفاده کنند که اطلاعات موردپسند کاربران را به وی ارائه دهند. پلتفرمها این مفروضات را بر اساس اطلاعات مربوط به فعالیتهای کاربر ایجاد میکنند، مانند رفتار رسانهای کاربران در گذشته در همان پلتفرم که بر اساس کلیک، سابقه مرور، سابقه جستجو و «موقعیت مکانی» وی بهدستآمده است. نتایج جستجو از صفحه «گوگل»، صفحه جستجوی «اینستاگرام» یا «توییتر» برای هر کاربر مستقل سه مثال کامل از این پدیده است. حباب فیلتر نخستین بار توسط «الی پاریزر» فعال اینترنت در کتاب «حباب فیلتر: آنچه اینترنت از شما پنهان میکند» در سال ۲۰۱۱ مطرح شد.
تأثیر بالای حبابهای فیلتر بر افکار عمومی
علاوه بر طراحی الگوریتمها، خود کاربران هم گاهی خواسته یا ناخواسته خود را در حباب فیلتر گیر میاندازند. این وضعیت زمانی رخ میدهد که یک کاربر، صرفاً صفحات یا افراد خاصی را دنبال کند که نگرشهای او را تأیید میکنند. موضوعی که در نظریه هموفیلی هم بر آن تأکید میشود. بر اساس این نظریه افراد تمایل دارند با همفکران، روابط دوستانه برقرار کنند، نه با افرادی که از سلایق و منافع متفاوتی برخوردارند. مفهومی که در نظریه همگنی شناخت فستینگر نیز بر آن تأکید شده است. این ویژگی روانشناختی افراد به ارتباطات مجازی آنها هم رسوخ میکند و باعث عضویتشان در گروههای همفکر سیاسی، اجتماعی و... میشود.
اما نتیجه این اقدام الگوریتمها و کاربران چیست؟ شکلگیری حباب فیلتر میتواند ضمن تشدید تعصبات افراد، امکان پلاریزاسیون (دوقطبی سازی) اجتماعی را افزایش دهد. گروهی از کارشناسان معتقدند: «نگرانی این است مردم فراموش -کنند که گروه دیگری نیز وجود دارد و این منجر به سرسختی و مانع از اجماع عمومی در جامعه شود». علاوه بر این رفتهرفته ذهن و فکر کاربران تحت تأثیر و تسخیر مطالبی قرار میگیرد که دائماً آنها را در حباب فیلتر میبینند و میخوانند. خطر این تهدید زمانی افزایش مییابد که مطالب منعکسشده در حباب فیلتر کاربران، مغرضانه و هدفمند باشد. همانطور که در شکل زیر میبینید اگر یک کاربر دائماً با محتواهایی، چون «رانت»، «گرانی»، «اختلاس»، «اعدام»، «فساد» و... مواجه شود پس از مدتی بهطور ناخواسته تبدیل به یک شهروند «ناامید» و «سیاه بین» میشود.