صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۴۰۰ - ۰۶:۲۵  ، 
کد خبر : ۳۳۲۱۲۵

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۴ تیر

روزنامه کیهان **

دولتی‌که دستاورد‌های آینده‌اش از هم‌اکنون مصادره شد!/جعفر بلوری

۱- وضعیت اقتصادی کشور به ما می‌گوید، امروز دیگر، هیچ تردیدی وجود ندارد، دولت اعتدال و اصلاحات که از عمر آن چیزی حدود یک ماه باقی مانده، بدترین عملکرد اقتصادی را در میان تمام دولت‌ها پس از انقلاب اسلامی داشته، آن هم در حالی که، با شعار‌های اقتصادی روی کار آمده است. اثبات این ادعا، اصلا کار سختی نیست. کافی است مثلا یک کالای معمولی را به اختیار خود انتخاب و قیمت آن را نه با ۳۰ سال پیش، حتی نه با یکسال پیش، با چند ماه پیش مقایسه کنید.
۲- زیاد نباید تعجب کرد از اینکه، دولت‌هایی که عملکرد ضعیفی دارند، در روز‌های پایانی، تلاش کنند، از عملکردشان تعریف و تمجید کنند یا اگر قابل تعریف نیست، مقصر تراشی کنند. مثلا بگویند، به دلایلی، نشد و اگر فلان مشکلات پیش نمی‌آمد، اوضاع بهتر بود. باز اصلا عجیب نیست، چنین دولتی برای اینکه دل مردم را به دست آورد، در ایام پایانی کارش، یک عذرخواهی ساده و خشک و خالی هم کند.
۳- کار، اما آنجا «عجیب» و «تعجب آور» می‌شود که دولتی که توصیفش در بند ۱ این یادداشت رفت، در روز‌های پایان عمر خود طوری موضع بگیرد که، از دلِ این مواضع، هم لغو شدن تحریم‌ها فهم شود، هم باقی ماندن آنها! هم پیروزی بیرون بیاید هم شکست! هم عالی بودن برجام استنباط شود، هم خسارت بار بودن آن. هم «نگذاشتند کار کنیم» درک شود هم «اگر آن‌ها نبودند، کار پیش نمی‌رفت» یعنی معجونی از ضد و نقیض‌ها با طعم بزرگ‌ترین پیروزی‌های تاریخ، از زمان هخامنشیان تاکنون! و در پایان نه تنها یک عذرخواهی ساده نشود بلکه درخواست تعظیم هم بشود! اینجا حقیقتا باید تعجب کرد.
۴- دیروز آقای روحانی در جلسه هیئت دولت، درست مثل سایر صحبت‌های خود درچند ماه اخیر درباره اقتصاد، برجام، مذاکرات هسته‌ای، تامین اجتماعی، دیپلماسی و مذاکره، کرونا، سیاست داخلی، سیاست خارجی، نفت و هر آنچه در حیطه اختیارات دولت، به مخیله‌تان بگنجد، صحبت کرد. چکیده صحبت‌های ایشان (اگر به تناقضات بی‌اعتنا باشیم) این بود که اوضاع «عالی» است و او کارنامه درخشانی در این ۸ سال از خود برجای گذاشته است. از این صحبت‌ها می‌شد اینطور فهمید که دولت به وعده‌هایش به خوبی عمل کرده، چرخ اقتصاد و سانتریفیوژ‌ها می‌چرخد، مذاکرات هسته‌ای موفقیت آمیز بوده و تجربه دولت ایشان نشان داده که، می‌توان مشکلات بزرگ و لاینحل را هم حل کرد، آمریکا به سختی در مذاکرات هسته‌ای از دولت ایشان شکست خورده، بهترین و بزرگ‌ترین کار‌ها در حوزه‌های مختلف درمانی، تامین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و... در همین دولت شده و ایشان هم تعجب می‌کند از اینکه چرا کسی از دولت او تشکر نکرده و، تعظیم نمی‌کند!
۵- ما از اکثر صحبت‌های تعجب‌آور ایشان می‌گذریم و قضاوت را در این باره به مردم می‌سپاریم. اینجا فقط ۲ سؤال ساده پرسیده و سعی می‌کنیم پاسخ‌های آن را بیابیم: الف) دولت در روز‌های پایانی چرا این چنین موضع می‌گیرد؟ و ب) آیا چنین مواضعی برای کشور تبعات منفی ندارد؟
در پاسخ به سؤال اول می‌توان گفت، احتمالا دولت می‌داند، مردم، به دولت بعدی امید بسته‌اند و با کارنامه درخشانی که آقای رئیسی در قوه قضائیه داشته هر چند به سختی، دیر یا زود سر و سامانی به اوضاع خواهد داد انشاء الله؛ لذا طوری موضع می‌گیرد که اگر فردا روزی اوضاع سر و سامانی یافت اینطور فهمیده شود که، مقدمات موفقیت دولت سیزدهم را دولت یازدهم و دوازدهم فراهم کرده و دولت جدید، در حال برداشت محصول و ثمره زحمات دولت قبل است:
«وزیر خارجه تلاش کرد. همه تلاش کردند. امروز یک سفره آماده‌ای هست. باید این در باز بشود، کنار این سفره مردم قرار بگیرند. سفره آماده است. کار آماده شده. حالا قاعدتا فرصت دولت دوازدهم را از دستش گرفتند، ولی خب دولت سیزدهم انشاء الله امیدواریم که بتواند این کار را تکمیل بکند و..». آقای روحانی، دیروز جلسه هیئت دولت».
در رد این ادعا همین یک جمله کافی است که، آقای رئیسی دولت را با چیزی بین ۳۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه تحویل خواهد گرفت.
اما برخی صحبت‌های ایشان ممکن است در آینده تبعات منفی برای کشور داشته باشد. اینکه هر هفته سه بار ضمن حمله به مجلس و سایر نهاد‌های خودمان، تصریح و تاکید کنیم، علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته‌ای و لغو نشدن تحریم‌ها، خودمان هستیم نه آمریکای بد عهد، آیا در آینده و در صورت کشیده شدن دعوای ایران و طرف مذاکره‌کننده به مجامع قضایی بین‌المللی، آن‌ها نمی‌توانند با استناد به حرف‌های ایشان، حکم به تبرئه غرب بدهند؟
۶- بدون تردید عقلانی است که، در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی، دولت‌ها از تمام ظرفیت‌های موجود استفاده کرده و مثلا ظرفیت مجلس را به میدان بیاورند و سعی کنند، امتیاز بیشتری بگیرند یا حداقل امتیاز کمتری بدهند. مثلا در همین مذاکرات هسته‌ای، وقتی بحث گرفتن تضمین از آمریکایی‌ها مطرح شد، برخی در کشور با گفتن اینکه «مقامات آمریکایی می‌گویند نمی‌توانیم، چون کنگره چنین اجازه‌ای را به دولت بایدن نمی‌دهد» علنا نشان دادند، طرف آمریکایی خیلی خوب از ظرفیت کنگره‌اش برای چانه زنی استفاده می‌کند تا تضمینی به ایران ندهد. حال، این را بگذارید کنار صحبت‌های دیروز رئیس‌جمهور محترم وقتی به مجلس حمله کرد و عامل شکست دولت را مجلس معرفی کرد. مجلسی که حدود ۱۳ ماه است روی کار آمده!
۷- تا یک ماه آینده قرار است دولتی روی کار بیاید که، «قطعا» وضعیت مناسبی را از دولت فعلی تحویل نخواهد گرفت. دولت سیزدهم شاید، عجیب‌ترین و خاص‌ترین وضعیت را در میان همه دولت‌های پیش از خود در جمهوری اسلامی ایران تجربه می‌کند و از این زاویه چه بسا «مظلوم‌ترین دولت» هم باشد. آیا دولتی که به معنای واقعی کلمه در حال تحویل گرفتن «خرابه» است، کارش هنوز شروع نشده، آماج حملات بی‌امان است، هنوز روی کار نیامده، و دولتش تشکیل نشده، عمل به وعده‌هایش را می‌خواهند، وضعیتش، خاص و عجیب نیست؟! دولتی که دستاورد‌های احتمالی آینده‌اش، از هم‌اکنون مصادره می‌شود، چطور، مظلوم نیست؟! چنین دولتی هم مظلوم است، هم وضعیتش خاص و عجیب است، هم مخالفان بی‌ملاحظه‌ای دارد، اما چون جوان، مومن، انقلابی و پر کار است، و آن کارنامه درخشان را در قوه قضائیه دارد، می‌توان امیدوار بود، اوضاع را لااقل بهتر از چیزی که الان هست، خواهد کرد ان‌شاءالله...

********************

روزنامه وطن امروز**

ایران و ظهور و سقوط طالبان در دهه ۷۰- قسمت اول/روح‌الله اژدری

امروز یکی از مسائل مهم در منطقه مرزی شرق کشور ظهور مجدد طالبان بعد از ۲۰ سال است. سال ۱۳۸۰ با حمله آمریکا به افغانستان طالبان سقوط کرد و امروز دقیقا با خروج آمریکا از افغانستان طالبان دوباره در حال ظهور است. تحلیل ظهور مجدد طالبان و نوع مواجهه با آن نیازمند بازخوانی ظهور و سقوط آن در دهه ۷۰ است، لذا مواجهه دیروز با طالبان در قسمت اول و تحلیل نوع مواجهه امروز را در قسمت دوم مورد بررسی قرار می‌دهیم.

* شکل‌گیری طالبان

افغانستان همسایه شرقی ایران در ۴ دهه گذشته به طور مستمر یکی از کشور‌های بحران‌خیز بوده است. با توجه به همسایگی این کشور با جمهوری اسلامی، بحران آن بر امنیت ملی ایران موثر بوده است. بعد از خروج شوروی از افغانستان، گروه‌های جهادی به دلیل منفعت‌طلبی‌ها و قدرت‌طلبی‌ها نتوانستند به یک اجماع ملی در تشکیل دولت ملی برسند، لذا منازعات موجود تبدیل به یک جنگ داخلی خونین بین اقوام و مذاهب آن کشور شد. جمهوری اسلامی ایران در طول دوران پس از اشغال تمام تلاش خود را در راستای وحدت‌بخشی میان مجاهدین افغان صرف کرد، اما در این میان گروه دیگری با حمایت مالی و سیاسی آمریکا، پاکستان و عربستان سعودی در منطقه پشتون‌نشین شکل گرفت که داعیه پایان دادن به ناامنی را داشت. این جریان که طالبان نام داشت، دارای اندیشه سلفی واپس‌گرا و متحجر است.
آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان عوامل اصلی طراحی و پشتیبانی مالی و اجرایی طالبان بودند. آمریکا به خاطر عوامل زیر در پدید آوردن و تقویت طالبان نقش داشت.
۱- طالبان یک گروه ضدایرانی و ضد شیعه بود که می‌توانست در برابر نفوذ ایران در افغانستان و آسیای‌مرکزی بایستد و انقلاب اسلامی را مهار کند.
۲- طالبان با ایجاد ثبات در افغانستان قادر است اردوگاه‌های آموزشی تروریسم را از بین ببرد.
۳- طالبان می‌تواند راه را برای بازگشت دوباره ظاهرشاه به عنوان مهره سرسپرده آمریکا و غرب در افغانستان باز کند.
در واقع سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) به آمریکا قبولانده بود طالبان گمشده آمریکا در منطقه است. اسلام طالبان همان اسلام غیرسیاسی و غیرفعال از نوع عربستان سعودی است که هیچ خطری برای آمریکا ندارد. «احمد رشید» نویسنده پاکستانی در این باره می‌گوید: «سال ۱۳۷۳ پس از ظهور طالبان برای نخستین‌بار با دیپلمات‌های آمریکایی در سفارت آن کشور در اسلام‌آباد دیدار داشتم و آن‌ها را شیفته طالبان دیدم. اعضای طالبان به دیپلمات‌های آمریکایی هنگام دیدار از قندهار گفته بودند با ایران و با حضور خارجیانی که در افغانستان باقی مانده‌اند از جمله افغان‌های عرب مخالفند. همچنین کشت خشخاش و تولید هروئین را کنترل خواهند کرد». شورای طالبان ۱۶ فروردین ۱۳۷۵ با تشکیل نشستی با شرکت ۱۵۰۰ به اصطلاح روحانی در قندهار، ضمن اعلام ملاعمر به عنوان امیرالمومنین (!) علیه حکومت مجاهدین در کابل اعلام جهاد کرد و در پاییز همان سال کابل را به اشغال خود در آورد. زمانی که نیرو‌های طالبان وارد کابل شدند، بر خلاف تعهداتی که به آمریکایی‌ها داده بودند، حکومت ملاعمر را اعلام و با بازگشت محمد ظاهرشاه مخالفت کردند. از همان زمان اختلاف آمریکا با این گروه آغاز شد. آن‌ها حکومت طالبان را به رسمیت نشناختند. آمریکایی‌ها پاکستان را متهم کردند واشنگتن را فریب داده است. برخلاف ادعا و قول طالبان به آمریکایی‌ها، گروه القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن که مظنون اصلی بمب‌گذاری پایگاه نظامی آمریکا در ظهران عربستان بود و در انفجار سفارتخانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا پرونده داشت، مورد حمایت طالبان قرار گرفت و با احترام در افغانستان استقرار یافت. (شاهد یاران/ ۱۳۹۰)
با پیروزی طالبان با ایدئولوژی وهابی و سلفی واپس‌گرا در افغانستان، ایران مورد تهدید قرار گرفت و در واقع امنیت ملی ایران در معرض تهدید جدی طالبان بود. در طول حمله طالبان به افغانستان و فتح کابل، جمهوری اسلامی ایران در کنار دولت «برهان‌الدین ربانی» قرار داشت و واقف به خطر مضاعف طالبان برای ایران بود. اهداف ضدایرانی طالبان در شهر مزارشریف با به شهادت رساندن دیپلمات‌های ایران عیان شد. با استقرار طالبان در کابل، گروه تروریستی القاعده با حضور در افغانستان و ایجاد پایگاه‌های محکم، زمینه لازم را برای عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر فراهم کرد و موجب تشدید بحران در منطقه شد.

* حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر

حملات ۱۱ سپتامبر مجموعه‌ای از عملیات‌های انتحاری بود که ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، مصادف با ۲۰ شهریور۱۳۸۰ هجری شمسی توسط گروه تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن در خاک ایالات متحده انجام شد. در صبح آن روز ۱۹ تن از عناصر القاعده، ۴ هواپیمای تجاری - مسافری را ربودند. هواپیماربایان ۲ هواپیما را در فاصله‌های زمانی گوناگون تعمدا به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمان حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان پس از ۲ ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیب‌های زیادی به ساختمان‌های پیرامون زدند. هواپیماربایان هواپیمای سوم را به پنتاگون واقع در آرلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم، اما در زمینی نزدیک شنکسویل در ایالت پنسیلوانیا سرنگون شد. این در حالی بود که شماری از مسافران و خدمه پرواز پیش از سرنگونی هواپیما تلاش کرده بودند کنترل هواپیما را که هواپیماربایان آن را به سمت واشنگتن دی‌سی هدایت می‌کردند، به دست بگیرند، اما هیچ کدام از مسافران این پرواز و ۳ پرواز دیگر زنده نماندند. کشته‌شدگان این حمله‌ها ۲۹۷۴ نفر بودند.
آمریکای غضبناک که از حادثه ۱۱ سپتامبر ضربه شدیدی خورده بود، تصمیم به حمله به افغانستان و اسقاط طالبان و نابودی القاعده گرفت. شکست نیرو‌های جهادی از طالبان و محصور شدن در دره پنجشیر یا مهاجرت به سایر کشور‌ها آن‌ها را همگی موافق با حمله نظامی آمریکا به افغانستان کرده بود. حسین موسویان، رئیس کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات در زمان حمله آمریکا به افغانستان در این باره می‌گوید: «وقتی آمریکا تصمیم به جنگ با طالبان گرفت، جبهه شمال متفقا مایل به همکاری با آمریکا برای سرنگونی طالبان بودند. ایران هم با خواست جبهه شمال مخالفت نکرد». (موسویان، خبرگزاری آناتولی ۲۰۱۷)
حسین موسویان از این همکاری تحت عنوان منافع مشترک ایران و آمریکا نام می‌برد و می‌گوید به هر حال ایران و آمریکا هر دو با اهدافی متفاوت، یک منفعت مشترک درباره ساقط کردن حکومت طالبان داشتند. وی با تایید اظهارات و خاطرات «رایان کراکر» سفیر پیشین آمریکا در افغانستان درباره دیدار با دیپلمات‌های ایرانی تاکید می‌کند شرایطی پیش آمد که بدون هزینه به بخشی از اهداف‌مان برسیم. (موسویان، خبرگزاری آناتولی/ ۲۰۱۷)

* اهداف آمریکا در حمله به افغانستان

اهداف بلندمدت آمریکا در حمله به افغانستان را می‌توان چنین برشمرد: دستیابی این دولت به تضمین‌هایی قطعی درباره نابودی القاعده در افغانستان و ممانعت از دستیابی دیگر دشمنان بالقوه این دولت به ابزار‌های تهدیدزا بویژه سلاح‌های کشتار جمعی، زمینه‌سازی برای تقویت مهار قدرت روسیه، چین، هند، ایران و پاکستان، تقویت حوزه نفوذ در منطقه غنی از انرژی آسیای مرکزی و خلیج‌فارس و نفوذ در ۳ حوزه تمدنی، فرهنگی و دینی که شرایط را برای پیشبرد سیاست مبارزه با اسلام‌گرایی مساعدتر می‌کرد. در فضای به وجود آمده پس از ۱۱ سپتامبر، حمله به افغانستان و شکست طالبان و القاعده می‌توانست آغاز راهی باشد که آمریکا در صدد پیمودن آن بود. افغانستان عرصه آزمون قدرت آمریکا برای رسیدن به اهداف جهانی در هزاره جدید شد که البته دستاوردی برای آمریکا جز هزینه‌های سرسام‌آور مادی و معنوی نداشت و در آخر مجبور شد با فضاحت از افغانستان خارج شود.

* سپاه قدس در افغانستان

حضور و فعالیت سپاه در افغانستان به زمان اشغال افغانستان توسط شوروی بازمی‌گشت. کمک نظامی، آموزشی و تسلیحاتی به مجاهدین افغان بویژه شیعیان از دهه ۶۰ وجود داشت، اما با شکل‌گیری طالبان حضور سپاه قدس به دلایل راهبردی افزایش چشمگیری یافت. ایدئولوژی ضدشیعی و ضدایرانی طالبان، به شهادت رساندن دیپلمات‌های ایرانی در مزارشریف و حمایت اولیه آمریکا، پاکستان و عربستان از طالبان از جمله دلایل راهبردی ایران برای حضور در افغانستان و کمک به مجاهدین افغان در جنگ با طالبان بود. با ظهور طالبان ۲ دیدگاه در جمهوری اسلامی در تقابل با طالبان شکل گرفت؛ دیدگاه مقام معظم رهبری بر ادامه فعالیت سپاه قدس در افغانستان استوار بود، لذا با کسانی که جنگ مستقیم با طالبان را پیشنهاد می‌دادند مخالفت کردند. حسین موسویان، رئیس کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات درباره تقابل ۲ دیدگاه در بین مسؤولان جمهوری اسلامی درباره جنگ با طالبان بعد از سقوط کابل می‌گویند: «چند دیپلمات ما کشته شده بودند و ده‌ها هزار نیروی نظامی ایران در مرز به حالت آماده‌باش درآمده و منتظر دستور مرکز برای ورود به خاک افغانستان بودند. در شورای عالی امنیت ملی جلسات زیادی داشتیم. در نهایت ۲ دیدگاه وجود داشت؛ یک دیدگاه معتقد به ورود به خاک افغانستان و جنگ با طالبان بود و دیدگاه دیگر هم مخالف ورود ایران به یک جنگ جدید، آن هم بعد از جنگ ایران و عراق بود. در نهایت گزارش ۲ دیدگاه تقدیم رهبر انقلاب شد و ایشان نیز با ورود نیرو‌های مسلح به خاک افغانستان مخالفت کردند». (موسویان، خبرگزاری آناتولی ترکیه/ ۲۰۱۷)

* ارائه مشاوره نظامی و امنیتی سردار سلیمانی به دولت مجاهدین

سردار سلیمانی پیش از فرماندهی سپاه قدس، در افغانستان حضوری فعال و موثر داشت و کمک‌های زیادی در زمینه تسلیحاتی در اختیار دولت برهان‌الدین ربانی قرار داد. همچنین وی به عنوان مشاور و راهنما با دولت برهان‌الدین ربانی همکاری می‌کرد. برهان الدین ربانی به عنوان چهره اسلامی و ضدکمونیست پس از پیروزی مجاهدین افغان برابر دولت متمایل به شوروی سابق و آغاز فرآیند صلح گروه‌های قومی معارض در افغانستان در سال ۱۳۷۱ به عنوان نخستین رئیس‌جمهور رسمی در این کشور انتخاب شد، اما با شعله‌ور شدن آتش اختلافات داخلی و ظهور گروه طالبان، دولت وی با هجوم این گروه در مهر ۱۳۷۵ به کابل مجبور به ترک پایتخت شد، ولی تا سال ۱۳۸۰ و سقوط طالبان به دست نیرو‌های ائتلاف شمال با وجود عدم حاکمیت در افغانستان به عنوان رئیس‌جمهور رسمی این کشور شناخته می‌شد. حضور سردار سلیمانی و فعالیت در افغانستان به پیش از انتصاب ایشان به فرماندهی سپاه قدس بازمی‌گردد. «سیدعیسی حسینی‌مزاری» از فعالان سیاسی و فرهنگی افغانستان و رئیس مرکز فعالیت‌های فرهنگی ـ اجتماعی تبیان، درباره فعالیت‌ها و همکاری‌های شهید حاج‌قاسم سلیمانی با مجاهدین افغان در زمان حمله طالبان می‌گوید: «این شهید وجب به وجب در کنار مقاومت‌کنندگان حضوری جدی داشت. زمانی که ما قصد خروج از کابل را داشتیم، برادر سلیمانی در کنار استاد ربانی و دولت وی در کابل در همان زمان یعنی سال ۱۳۷۵ که دولت سقوط کرد حضور داشت. بعید نیست در آن زمان خارج شدن احمدشاه مسعود از حوزه کابل با نظر مساعد و مثبت ایشان اتفاق افتاده باشد، چون اگر احمد شاه مسعود و دولت استاد ربانی در ماه میزان سال ۱۳۷۵ در کابل می‌ماندند، با توجه به فضای ایجادشده پس از سقوط دولت، همه دستگیر شده و توسط طالبان تیرباران می‌شدند». (حسینی مزاری، ایرنا ۱۳۹۸)

* حمایت نظامی و تسلیحاتی از احمدشاه مسعود

نقش سردار سلیمانی در حفظ دره پنجشیر و کمک به احمدشاه مسعود در مقابل حملات طالبان بسیار مهم و بارز بوده است. در زمان حمله طالبان به افغانستان و فتح ۹۰ درصد این کشور، فقط دره پنجشیر مانده بود که مجاهدین افغان زمان عقب‌نشینی به آنجا پناه برده بودند. با توجه به اینکه پنجشیر دارای یک موقعیت استراتژیک است، در صورت تصرف توسط طالبان، همه مجاهدین افغانستانی نابود می‌شدند. پنجشیر در فاصله ۱۲۰ کیلومتری به طرف شمال شرق کابل بین ۲ شاخه جنوبی ارتفاعات هندوکش از شمال شرق به جنوب غرب موازی با امتداد هندوکش واقع است. دره‌های فرعی آن از شمال به جنوب امتداد داشته و به دره عمومی پنجشیر وصل می‌شود. اتصال این منطقه به ۷ ولایت افغانستان (تخار، بغلان، پروان، کاپیسا، لغمان، نورستان و بدخشان) اهمیت استراتژیک آن را دوچندان می‌کند. در دوران اشغال اتحاد جماهیر شوروی منطقه پنجشیر صحنه جنگ‌های متعددی بین نیرو‌های ارتش سرخ و ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان با مجاهدین تحت امر احمدشاه مسعود بود. ارتش سرخ شوروی با همکاری ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان جمعا ۹ بار به دره پنجشیر در طول دوران اشغال افغانستان حمله کرد که منجر به خسارت زیادی به منطقه و اهالی پنجشیر و نیرو‌های شوروی و ارتش جمهوری دموکراتیک افغانستان شد. ۵ بار به خاطر حملات گسترده ارتش سرخ از سکنه خالی شد و مردم به ولایت‌های همجوار یا کشور‌هایی نظیر پاکستان و ایران مهاجرت کردند، اما مقاومت مجاهدین تحت امر احمدشاه مسعود در مقابل نیرو‌های اشغالگر به طور مداوم تا پایان خروج ارتش شوروی ادامه داشت. همین موضوع از احمدشاه مسعود قهرمانی بزرگ و قابل احترام برای افغانستان و دنیای اسلام ساخت.
«حسن پلارک» از دوستان قدیمی و همرزم شهید سلیمانی درباره حمایت‌های نظامی سردار شهید قاسم سلیمانی از مجاهدین افغان در مقابل طالبان می‌گوید: «وقتی خبر رسید طالبان حمله کردند و افغانستان بزودی سقوط می‌کند، ساعت ۸ صبح به سمت افغانستان به راه افتادند. گفتم یک نفره می‌توانی چه کار کنی؟ با این حال رفتند. احمدشاه مسعود هم به دره پنجشیر عقب‌نشینی کرده بود و طالبان هم می‌خواست با ورود به دره پنجشیر پیروزی کامل خود را اعلام کند. ساعت ۲ بعدازظهر زنگ زدند و گفتند: «حسن امشب ۲ آتشبار توپخانه به دره پنجشیر بفرست». در حالی که توپخانه در اختیار ما نبود و متعلق به نیروی زمینی بود. ۲ آتشبار توپخانه یعنی ۱۲ قبضه توپ و هر قبضه ۵۰ گلوله، قطعات یدکی، نیرو و... نیاز بود. تهیه سلاح و انتقال آن بسیار سخت و در یک روز غیرممکن بود، اما خدا را گواه می‌گیرم که می‌دانستم، چون حاج‌قاسم گفته، حتما این توپخانه بموقع به دره پنجشیر که طالبان در نزدیکی دروازه‌های آن بودند می‌رسد. با افراد و نهاد‌های متعددی تماس گرفتم، تا اینکه بالاخره در مشهد سلاح‌ها را تحویل گرفتم. جالب اینکه حتی نمی‌توانستم بگویم این توپ‌ها را برای کجا می‌خواهم، چون امنیتی بود.
سپس با یکی از دوستان که در استفاده از توپخانه مهارت داشت، تماس گرفتم. گفتم توپچی‌های قدیمی را جمع کنید و توپ‌ها را تحویل بگیرید.
۲ نصف شب، هواپیما‌های افغان آن‌ها را بردند و ساعت ۲ بامداد توپ‌ها در دره پنجشیر بود. صبح آن روز توپخانه، نیرو‌های طالبان را زیر آتش گرفت. همین موجب ترس و فرارشان شد. افغانستان سقوط نکرد. می‌توانم صد‌ها مثال بزنم از چنین دستور‌هایی که در حالت عادی نشدنی به نظر می‌آید. همین کار‌های نشدنی رمز موفقیت حاج‌قاسم بود». (پلارک، خبرگزاری ایکنا، ۱۳۹۹)

* شهید سلیمانی و بازسازی سپاه محمد (ص) در جنگ با طالبان

حزب شیعی وحدت اسلامی بعد از سقوط دولت کمونیستی نجیب‌الله و تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، در آن عضو بود و با گروه‌های اصلی آن مثل حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری ربانی و نیز گروه شورای نظار به ریاست احمدشاه مسعود روابط حسنه داشت، اما پس از عدم پایبندی آنان به توافقنامه‌ها بویژه عدم واگذاری کامل سهم شیعیان هزاره در دولت، حزب وحدت به رهبری مزاری تصمیم گرفت از دولت خارج شود. پس از آن بود که مناطق شیعه‌نشین کابل زیر حملات نیرو‌های ربانی و مسعود و نیرو‌های حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف با اندیشه وهابی قرار گرفت. در یکی از این حملات در ۲۲ بهمن ۱۳۷۱ در حمله به محله افشار در غرب کابل صد‌ها تن از ساکنان غیرنظامی هزاره و شیعه این محله قتل‌عام شدند. اختلاف وحدت اسلامی افغانستان تا زمان ظهور طالبان و تصرف کابل ادامه داشت و حزب وحدت با ظهور طالبان مجبور بود در ۲ جبهه بجنگد. در این زمان حزب وحدت دچار انشعاب شد. شهید عبدالعلی مزاری به دلیل خوش‌بینی به طالبان تصمیم گرفت موافقتنامه‌ای با طالبان امضا کند. بر اساس این توافق حزب وحدت باید مواضع خط مقدم و سلاح‌های سنگین خود را به طالبان واگذار می‌کرد و نیرو‌های این گروه به عنوان نیرو‌های حائل بین مواضع حزب وحدت در غرب کابل و نیرو‌های مسعود مستقر می‌شدند. مزاری به توافق عمل کرد، اما طالبان با ورود به کابل به توافق پشت پا زد و در پی خلع سلاح کامل سربازان حزب وحدت و تصرف همه مناطق تحت کنترل آنان برآمد. عبدالعلی مزاری و برخی یاران نزدیکش را دستگیر کرد و هنگام انتقال به قندهار در داخل هلیکوپتر به شهادت رساند. با تفرقه حزب وحدت به ۲ گروه مزاری و اکبری و شکست از طالبان، شیعیان که سازمان خود را از دست داده بودند، توسط سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی در گروهی به نام سپاه محمد (ص) سازماندهی شدند. سابقه شکل‌گیری سپاه محمد (ص) به زمان جنگ ایران و عراق و حمله شوروی به افغانستان بازمی‌گشت که البته با تشکیل حزب وحدت دیگر سپاه محمد (ص) وجود نداشت و در حزب ادغام شده بود. سردار سلیمانی بعد از فروپاشی حزب وحدت تلاش داشت شیعیان را دوباره دور هم گرد آورد و متحد کند، لذا دوباره با فراخوان شیعیان سپاه محمد را شکل داد. این گروه تا پایان حکومت طالبان در کنار احمدشاه مسعود به مبارزه با طالبان ادامه داد.
نصرالله صادق‌زاده‌نیلی از مجاهدین افغان و فرزند شهید محمدحسین صادق‌زاده‌نیلی از مؤسسان پاسداران جهاد اسلامی افغانستان درباره نیروی سپاه محمد (ص) می‌گوید: «در افغانستان نیرویی به نام سپاه محمد از مجاهدین که سابقه جنگ و جهاد داشتند، تشکیل شده بود. این نیرو‌ها تأثیر بسیار زیادی در مقابله با القاعده داشتند و می‌توان گفت اگر این‌ها کنار احمدشاه مسعود و دیگر نیرو‌هایی که داخل افغانستان مقاومت می‌کردند، حضور نداشتند، پیروزی به این سرعت حاصل نمی‌شد». (صادق‌زاده‌نیلی، تسنیم، ۱۳۹۹)
نصرالله صادق‌زاده‌نیلی درباره تاثیر همکاری نیروی قدس با جبهه شمال در مقابل طالبان می‌گوید: «مجاهدین بزرگی مثل احمدشاه مسعود یا دیگر فرماندهان جهادی مقاومت افغانستان در شرایط سخت، تنها مرجع و پناهگاه خود را نیرو‌های ایرانی می‌دانستند. من معتقدم اگر همکاری ایران و نیروی قدس نبود، نه احمدشاه مسعود موفق می‌شد و نه آقای دوستم و اسماعیل خان و آقای محقق و نه دیگر چهره‌های عرصه جهاد افغانستان». (صادق‌زاده‌نیلی، تسنیم، ۱۳۹۹)

* شهید سلیمانی و حفظ فاصله راهبردی با آمریکا در نبرد با طالبان

منطقه بحران‌زده غرب آسیا از زمان حمله و تصرف افغانستان توسط طالبان تا حملات آمریکا به عراق و افغانستان و سپس ظهور داعش، همیشه محل منازعه گروه‌های مختلف منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است. در این میان آمریکایی‌ها در همه این تحولات نقشی فعال داشته‌اند، لذا پیشبرد اهداف مقاومت در منطقه کاری بس دشوار و طاقت‌فرسا بوده و نیازمند هوش و ذکاوتی بی‌مانند است. برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف و حفظ موقعیت‌ها و پیش‌بینی آینده لازمه یک راهبرد بلندمدت است، لذا تصمیم‌گیری و به کارگیری تاکتیک‌های مختلف برای تحقق یک راهبرد ضروری محسوب می‌شود. گاهی سردار سلیمانی بر اساس ضرورت یا فشار‌های داخلی برخوردی تاکتیکی داشت که نمونه بارز آن را می‌توان حمایت از مجاهدین افغان و جنگ موازی با آمریکایی‌ها با گروه ایدئولوژیک طالبان نام برد. در این جنگ موازی، اگر چه هدف یکی بود، اما سردار سلیمانی حضور آمریکا در افغانستان را مشروع نمی‌دانست و از خطر آنان برای ایران آگاه بود، لذا حفظ فاصله راهبردی از آن‌ها را مدنظر داشت. هرگز حضوری یا مکتوب با آمریکایی‌ها درباره افغانستان مذاکره نکرد، لذا تاکنون هیچ سند مکتوب یا تصویر یا فیلمی از سردار سلیمانی در دیدار با مقامات آمریکایی به دست نیامده است. در جریان مذاکرات دیپلمات‌های دولت اصلاحات در ژنو با آمریکایی‌ها درباره مبارزه با طالبان در افغانستان، رایان کراکر خاطره‌ای را نقل می‌کند: «من روز جمعه از ژنو پرواز کردم و یکشنبه برگشتم؛ بنابراین هیچ کس در دفتر نمی‌دانست من کجا بوده‌ام. ما تمام شب در آن جلسات بیدار بودیم و برای من واضح بود دیپلمات‌های ایرانی در حال مذاکره و پاسخ دادن به سلیمانی بودند که از او به عنوان حاج‌قاسم یاد می‌کردند». (دکستور فیلکینز، ۲۰۱۳)
رایان کراکر سفیر آمریکا در افغانستان و عراق مدعی است سردارسلیمانی بعضی اوقات پیام‌هایی را به او منتقل می‌کرده است، اما او از قرار دادن هر چیزی برای نوشتن خودداری کرده و نخواسته ردیابی کاغذی را برای آمریکایی‌ها باقی بگذارد. (دکستور فیلیکینز، ۲۰۱۳)
مذاکره با آمریکایی‌ها درباره حمله به طالبان در افغانستان در دوره اصلاحات صورت پذیرفت که طرفدار نزدیکی روابط با ایالات متحده بودند و سیاست تنش‌زدایی در روابط بین‌الملل را دنبال می‌کردند. با استناد به کتاب خاطرات رایان کراکر ۲ نفر از ۳ مذاکره‌کننده ایرانی درباره افغانستان با آمریکایی‌ها در آمریکا تحصیل کرده بودند و در وقت استراحت درباره تیم فوتبال دانشگاه یو‌سی‌ال‌ای صحبت می‌کردند. رایان کراکر در کتاب خاطرات خود مدعی می‌شود هیات ایرانی خواستار اشغال افغانستان از سوی آمریکا می‌شود و در این رابطه می‌نویسد: «اما آنچه برایم جالب‌تر از همه بود، اشتیاق آنان نسبت به اعزام نیرو‌های آمریکا- همان شیطان بزرگ- به حیاط خلوت ایران یعنی افغانستان بود». (خبرگزاری صدای افغان/ ۱۳۸۸)

********************

روزنامه خراسان**

مذاکرات و زمان بندی ۱۶ ماهه/بردیا عطاران

با اعلام موضع حسن روحانی رئیس جمهور و گزارش محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و مسئول تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی در خصوص مذاکرات ایران با چهار به علاوه یک در خصوص برجام در شرایط فعلی به نظر می‌رسد هرچند امید به رسیدن به توافق در دولت دوازدهم همچنان منتفی نشده است، اما احتمال می‌رود این پرونده به دولت بعدی موکول شده باشد. حال تحلیلگران گمانه‌های مختلفی را مطرح می‌کنند که با توجه به شرایط موجود احتمال خروج ایران از مذاکرات و ادامه همکاری در قالب برجام در چهارچوب ۱+۴ و خارج ماندن آمریکا در این زمره است همچنین برخی از سناریو‌هایی که آمریکایی‌ها را با توجه به شرایط خاص منطقه و عرصه بین الملل مجبور به دادن تضمینی حتی جزئی کند تا در این حالت آمریکا به برجام باز گردد و ایران نیز به تعهدات برجامی خود عمل کند، اما سناریوی واقعی و ممکن در این زمینه عجله نکردن، رفتار با طمانینه و خرید زمان است تا طرف ایرانی بتواند بر شرایط داخلی و منطقه‌ای خود سوار شود، مکانیسم‌های تحریم را تا حد خوبی بی اثر کند و در شرایط بهتری مذاکره کند. ایران به خوبی می‌داند که کنگره آمریکا به احتمال زیاد از دست دموکرات‌ها خارج خواهد شد و تا زمان انتخابات کنگره فقط ۱۶ ماه وقت باقی مانده است. به همین دلیل نمی‌خواهد توافق سستی را با طرف آمریکایی امضا کند. ایران شرایط خاص و توفانی تحریم را گذرانده و در حال ایجاد تثبیت شرایط موجود است. به همین دلیل دولت جدیدی که علاوه بر جنبه گفتمانی تمایل به ایجاد تمایز با دولت قبلی دارد تا راه آن‌ها را تکرار نکند و به قرارداد ضعیفی تن ندهد، باید مولفه‌هایی را برای ایجاد تغییر در نظم کنونی منطقه و مناسبات اقتصادی و امنیتی خود در منطقه شکل دهد. به همین دلیل تا کنگره و دولت آمریکا همسواست و قصد افزایش حداکثری فشار‌ها را ندارد باید از این فرصت برای بهینه کردن و آمادگی برای دور بعدی مذاکرات استفاده کرد و کارت‌های بیشتری در دستان مذاکره کنندگان قرار داد. این مناسبات و ابزارسازی برای ایجاد مذاکره‌ای خوب شامل فشار‌های منطقه‌ای سخت و نیمه سخت به نیرو‌های آمریکایی در سوریه و عراق در راستای استراتژی کلان ایران در منطقه با عنوان اخراج نیرو‌های آمریکایی است. فشار ایران در حوزه منطقه‌ای کاملا به نفع جبهه مقاومت تحلیل می‌شود چرا که به نظر می‌رسد در شرایط فعلی طرف آمریکایی به سرعت قصد فیصله دادن و ایجاد موازنه‌ای هوشمند در منطقه دارد و تلاش می‌کند از منطقه غرب آسیا خارج شود. استفاده از کارت مقصر جلوه دادن آمریکا در به بن بست رساندن مذاکرات جهت ادراک سازی برای طرف چینی و روسی بسیار حائز اهمیت است چرا که در صورت ترک مذاکرات هزینه‌های طرف ترک کننده را برای جامعه جهانی افزایش و فشار‌های اقتصادی را به ایران کاهش می‌دهد. در جمع بندی مخاطب را به اهمیت فرصت به وجود آمده ۱۶ ماهه انتخابات کنگره در آمریکا که به احتمال زیاد جمهوری خواهان برسر کار خواهند آمد توجه می‌دهیم، اگر جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد برای شرایط ویژه فشار‌های آمریکایی‌ها آماده باشد باید برای تحقق توافقی بهتر و پایدارتر از برجام به ابزارسازی در سطح بین‌المللی اقدام کند.

********************

روزنامه ایران**

سرچشمه معضلات اقتصادی/جعفر خیرخواهان

دولت سیزدهم تا چند هفته دیگر، زمام امور اجرایی کشور را در دست می‌گیرد و همان‌گونه که همگان معترفند، اصلی‌ترین و مهم‌ترین اولویت آن حوزه اقتصاد است. در سال‌های اخیر به دلایل اقتصادی و غیراقتصادی متعدد، وضعیت اقتصاد ایران و شاخص‌های مختلف آن قابل قبول نبوده و در برخی شاخص‌ها به مرز بحرانی رسیده است.
برهمین اساس طی ماه‌های اخیر، توصیه‌های متنوعی برای بسامان کردن اقتصاد و بهبود رفاه و معیشت مردم از سوی کارشناسان و برخی چهره‌ها خطاب به مسئولان دولت سیزدهم مطرح شده است. در این میان هر اقتصاددان و کارشناسی درد اقتصاد ایران را از یک زاویه نگریسته و برای آن دارویی تجویز کرده است؛ درد‌هایی که به‌صورت عمده خود زاییده و معلول عوامل دیگری است که بخش عمده آن‌ها به نظام حکمرانی کشور مربوط می‌شود.
درهمین راستا به‌جای توصیه به دولت آینده برای اینکه مهار تورم باید مقدم‌تر باشد یا رشد اقتصادی و راه‌های مدیریت نقدینگی و کنترل رشد آن چه باشد، بهتر است به سرمنشأ تمام مشکلاتی پرداخت که امروزه اقتصاد ایران با آن دست به گریبان است.
هرچند در طول چهاردهه گذشته همواره این عوامل حضور داشته و نقش آفرینی کرده‌اند، اما به دلیل تقویت آن‌ها در سال‌های گذشته و انباشت مشکلات ساختاری و روزمره اقتصادی، امروزه همگان با پوست و گوشت خود معضلات اقتصاد ایران را لمس کرده‌اند و خواهان حل مشکلاتی هستند که دامنه اثرگذاری آن به‌طور مستقیم به جیب و سفره مردم رسیده است.
اما چه عواملی در بالادست، مشکلات ثانویه‌ای همچون تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، فضای کسب و کار ناامن و... را ایجاد کرده است.
یکی از این عوامل اقتصاد دولتی است. اقتصاد دولتی ایران که فرصت بالندگی و رشد را از بخش خصوصی واقعی گرفته است و تصمیمات آن مستقیماً حیات این بخش را تحت تأثیر قرار می‌دهد، یکی از بزرگترین ریشه‌های مشکلات اقتصادی کنونی است. مشکلاتی که از روزنه‌های متعددی نظیر بودجه‌های سنواتی، نظام تنظیم بازار و قیمت‌گذاری دستوری و... فضای اقتصادی ایران را متشنج‌تر می‌کند. نظام توزیع منابع در کشور از سرمنشأ، نیاز به اصلاح جدی دارد، چرا که خود عامل ایجاد مشکلات بسیاری مانند فاصله طبقاتی، فقر، آسیب‌های اجتماعی و... شده است. این نظام طیف گسترده‌ای از منابع از بودجه کل کشور تا یارانه‌های آشکار و پنهان را دربر می‌گیرد.
چنین نظامی و تصمیماتی که اتخاذ می‌کند به رانت و فساد گسترده‌ای که یکی دیگر از این عوامل است منجر می‌شود که بسیاری از گروه‌ها برای دستیابی به این رانت‌های کلان با هم رقابت می‌کنند و در زمین این منازعه و رقابت بر سر گرفتن امتیازات بیشتر است که حق مصرف کنندگان و تولیدکنندگان فعال در بخش خصوصی پایمال می‌شود.
ازسوی دیگر نقش آفرینی مناسب دستگاه قضا بدون هیچ‌گونه مسامحه و گذشتی با متخلفان، سوداگران و رانت جویان در نهاد‌های مختلف بخصوص دولت، موضوع دیگری است که خود می‌تواند بسیاری از مشکلات ثانویه را حل کند. درصورتی که دستگاه قضا با این متخلفان برخورد جدی داشته و ریشه‌های شکل‌گیری آن‌ها را بخشکاند، به‌طور قطع بخش‌ها و اقشاری که تحت تأثیر این تخلفات در فشار اقتصادی قرار می‌گیرند و بی‌صدایانی که از این گونه رفتار‌ها متأثر و متضرر می‌شوند، امیدوارتر شده و احساس امنیت خواهند کرد.
پس وجود این عوامل زیربنایی است که در طول زمان باعث ایجاد مشکلاتی مانند تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، گسترش فقر، رشد نقدینگی، کسری بودجه، اشتغالزایی ناکارآمد، تجارت خارجی نامطمئن، رقابت‌پذیری ضعیف و ده‌ها مشکل دیگر شده است؛ بنابراین اگر خواهان رفع این مشکلات هستیم باید به سراغ سرمنشأ شکل‌گیری و بروز آن‌ها رفت و از سرچشمه جلوی گل‌آلود شدن آب را گرفت.

********************

روزنامه شرق**

آن که باد بکارد/سیدمصطفی هاشمی‌طبا

گرمای شدید هوا هم‌زمان با عدم بهره‌برداری از نیروگاه‌های آبی و استفاده مردم از وسایل سرمایشی، ایران را با مسئله خاموشی‌های نگران‌کننده و آزاردهنده روبه‌رو کرده و البته مثل همیشه، مخفی‌کردن از مردم موجب عدم شفافیت شده است. به‌طور مثال معلوم شده که آمار و اطلاعات اعلام‌شده درخصوص استفاده از دستگاه‌های ماینر تولیدکننده بیت‌کوین (سکه مجازی) ناکافی و نادرست بوده، زیرا یکباره در محلی هفت هزار دستگاه ماینر کشف شده، دستگاه‌هایی که به‌صورت قاچاق وارد کشور شده است. حال خدا می‌داند چند مزرعه بیت‌کوین با چه تعدادی از آن‌ها برق کشور را مصرف می‌کنند و کدامشان مجاز و کدامشان غیرمجاز هستند. در کشوری که بهای برق همچنان ارزان است و حتی مصرف‌کنندگان زیاد که در مصرف برق اسراف می‌کنند و مشمول قیمت‌های تصاعدی هستند، پرداخت‌های ماهانه برایشان بی‌اهمیت است، حکمرانی کشور که در مقابل ازدیاد دستگاه‌های سردکننده که یا در داخل مونتاژ می‌شود یا به‌صورت رسمی یا قاچاق، کوله‌بری یا با انواع ترفند‌های دیگر فراهم می‌شود، ساکت است و همه را در کیفیت مصرف و مقدار آن آزاد گذاشته است، باید که به فکر افزایش تولید برق می‌بود و علاوه بر پایدارکردن اعتبارات عمرانی (به‌جای افزایش اعتبارات جاری) بدهی به تولیدکنندگان بخش خصوصی را پرداخت می‌کرد تا بخش خصوصی به کمک دولت بیاید. البته تولید برق هم دچار چالش‌هایی شده و می‌شود و تأمین سوخت و قیمت آن و قیمت برق برای تولیدکننده مشکل‌آفرین است. نیروگاه اتمی بوشهر هم که معلوم نیست چه مقدار برای آن هزینه شده و چه موقع بهره‌برداری پایدار خواهد داشت و چه موقع عمر آن به پایان می‌رسد هم دردی را درمان نکرده است. جالب اینجاست در سالی که سال ازبین‌بردن موانع تولید نام‌گذاری شده است، اولین خسارت‌دیدگان از کمبود برق تولیدکنندگان هستند. همه این‌ها نشان می‌دهد که هرگز نتوانسته‌ایم تعادلی بین مصرف برق کشور و تولید آن ایجاد کنیم و طبیعی است در کشوری که به مصرف عادت شده و سبک زندگی شبیه سبک زندگی آمریکایی طراحی شده و برای آنان که دستشان به دهانشان می‌رسد ادامه دارد و دیگران هم حسرت آن را می‌خورند، باید این تعادل برقرار باشد، اما وقتی ما مصرف را رها می‌کنیم و در تولید پایمان بسته می‌شود، همان کاشتن باد است که باید توفان آن را درو کنیم. البته کشتزار ایران آن‌قدر وسیع است که می‌شود ده‌ها باد در آن بکاریم و منتظر دروکردن توفان باشیم، همان‌طور که توفان‌هایی را رد کرده‌ایم و در انتظار توفان‌های دیگر نشسته‌ایم. به یاد آوریم که اگر بخواهیم سبک زندگی و اداره کشور را به همین نحو ادامه دهیم یا بخواهیم چشم‌انداز ۱۴۰۰ را پیاده کنیم (که نتوانسته و نمی‌توانیم) نیاز به آن است که بدانیم چه می‌خواهیم و مردم چگونه باید زندگی کنند. ظاهرا نه ما می‌خواهیم و نه دیگران می‌گذارند که به حوالی چشم‌انداز ۱۴۰۰ برسیم. حال وقتی غرب سلطه‌گر با ما چپ افتاده (حال می‌خواهد به‌دلیل رفتار ما باشد یا به‌دلیل زیاده‌خواهی آنان یا به هر دلیل دیگر که حقیر از هیچ‌کدام اطلاع و سررشته ندارد) ما باید ببینیم مردم چگونه باید زندگی کنند و آیا توسعه یادشده یا هر اصطلاح دیگر (که سر اصطلاح آن دعوا داریم) را می‌خواهیم یا باید به‌قول دکتر ولایتی مثل یمنی‌ها با دمپایی و تفنگ و کلاشنیکف بجنگیم یا به‌قول آقای احمدی‌بیغش، نماینده مجلس، مثل گاندی نیمه‌برهنه به انقلاب ادامه بدهیم. در اینجا ضرورت دارد که یک بار دیگر چشم‌انداز را بنویسیم و شرایط جدید را در آن بیاوریم.

هرچند می‌گویند آقای رئیسی وارث ویرانه‌های آقای روحانی شده و کیهان می‌نویسد که دو سال باید صرف آواربرداری شود، باید بگوییم دو سال که سهل است و در حقیقت نیاز به وقت خیلی بیشتری دارد که آواربرداری کنیم و به جایش بسازیم، ولی آنچه آوار خوانده می‌شود، آوار نیست، بلکه حاصل کشت باد‌هایی است که تنها محصول عملکرد آقای روحانی نیست، هرچند ایشان هم در آن مشارکت دارد و ما باید در انتظار توفان‌هایی باشیم که از این کشتزار برخواهد خاست. این باد‌ها به‌هردلیل از جمله ندانم‌کاری و ساختن مدینه‌های فاضله تخیلی و به دور از امکانات و محدودیت‌ها کاشته شده است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه با کلمات مطنطن و چه با فریاد و شعار آن‌ها را انکار کنیم و باز هم مدینه‌های فاضله‌ای حاصل از قدرت و توانایی‌های خود نشان دهیم، حاصل خود را که همان توفان باشد، ارائه خواهد داد. البته این کشت نهال‌های باد بدون حساب و کتاب ادامه دارد، مثل آنکه می‌خواهیم کاخ سفید را مسجد، کاخ الیزه را حسینیه و کاخ باکینگهام را مهدیه کنیم و البته نمی‌دانیم چرا کاخ کرملین از قلم افتاده است! مقام معظم رهبری بار‌ها در سخنانشان فرموده‌اند که نامزد‌های انتخابات ریاست‌جمهوری وعده‌های خارج از امکانات کشور به مردم ندهند. این حرف بسیار حق است، اما این را بدانیم که بسیاری از امکانات کشور هزینه شده است و چاره‌ای جز آنکه توفان‌ها را مهار کنیم، نداریم. این توفان‌ها به نوبت و شاید همراه با هم فرا می‌رسند. می‌خواهیم به چند نهال باد که توفان آن را درو کرده‌ایم، اشاره کنیم. امیدوارم که به خطا رفته باشیم و چنین مباد که می‌نویسم.
الف- اشغال لانه جاسوسی آمریکا (که البته همه سفارتخانه‌ها جاسوس‌خانه است) بادی بود که کشت کردیم و حاصل آن حمله صدام بعثی به کشورمان شد.
ب- فروختن ارز در بازار آزاد بادی بود که کشت کردیم و قاچاقچیان آن ارز‌ها را خریدند و توفان کالای قاچاق فراوان به کشور را درو کردیم و این همچنان ادامه دارد.
ج- بر سر انتخاب واژه «رشد» یا «توسعه» یا «پیشرفت» دعوا داشتیم و از اصل ماجرا غافل شدیم و تن به هزینه‌های زیادشونده جاری و فشار‌های آن دادیم و اینک توفان اشتهای مصرف بیش از تولید را درو می‌کنیم.
د- نهال باد گسترش دولت (چه کمی و چه مالی) را کشت کردیم و اینک توفان بدهی‌های سنگین دولت و کسر بودجه ۵۰ درصد را درو می‌کنیم، همچنان که توفان تورم را شاهد هستیم.
هـ نهال باد «بانکداری اسلامی» و تحمیل کردن عقود اسلامی به بانک را کشت کردیم و بانک‌های اسلامی خصوصی راه‌اندازی کردیم و اینک توفان بانک‌های خصوصی ورشکسته و تجربه مالک‌شدن تأسیسات مختلف از سوی بانک‌ها را درو می‌کنیم و می‌فهمیم که بخش قابل توجهی از ارز یا نقدینگی و تورم حاصل همین نهال بوده است.
و- نهال باد مستهلک‌شدن تأسیسات کشور را کاشتیم و اینک توفان تجهیزات مستهلک و ناکافی حمل‌ونقل و باربری را تجربه می‌کنیم و می‌بینیم که میلیون‌ها تن کالای اساسی ما در بنادر معطل حمل‌ونقل داخلی و در شرف فساد است.
ز- نهال باد عدم توسعه علمی و کیفی کشاورزی را کاشتیم و امروز توفان واردات ۲۵ میلیون تن کالا را تجربه می‌کنیم.
ح- درحالی‌که از سوی آمریکا (و به تبع آن همه کشور‌های دیگر) تحریم بودیم، نهال باد عادی‌بودن جامعه و عدم سیستم‌دهی حسب تحریم‌ها را کاشته‌ایم و حاصل آن یعنی توفان نارضایتی مردم و محروم‌تر‌شدن محرومان را درو می‌کنیم.
ط- نهال باد بی‌توجهی به حفر چاه‌های عمیق مجاز و غیرمجاز را کاشتیم و امروز توفان چاه‌های خشک و نشست زمین‌های کشاورزی را شاهدیم.
ی- نهال قطع حقابه دریاچه‌هایی مثل ارومیه را کاشتیم و امروز خطر توفان نمکی و مخارج سنگین احیای آن (که ظاهرا نمی‌شود) را درو می‌کنیم.
ک- نهال بی‌تفاوتی نسبت به خاصه‌خوری و رانت‌خوری و زندگی لوکس و مرفهانه را کاشتیم و امروز توفان فساد و تضاد طبقاتی و محرومیت را درو می‌کنیم.
ل- نهال بی‌توجهی به فاضلاب‌ها و پسماند‌ها را کاشتیم و امروز توفان حجم عظیمی از زباله و شیرابه آن و فاضلاب جاری در برخی شهر‌ها را درو می‌کنیم.
م- نهال بی‌احترامی و بی‌تفاوتی و عدم اجرای قانون را کاشتیم و در مقابل رئیس‌جمهوری که سند برنامه را خمیرشده اعلام کرد، خندیدیم. اگر همین قانون برنامه ششم توسعه را اجرا می‌کردیم امروز شاهد بسیاری از توفان‌ها نبودیم.
از این قبیل نهال‌های باد بسیار کشته‌ایم و چه انتظاری داریم از رئیس‌جمهور منتخب که جلوی توفان‌ها را بگیرد. اگر تبلیغات را منها کنیم باید بگوییم متأسفانه «در بر همان پاشنه» خواهد چرخید مگر آنکه با شجاعت و صراحت اصلاحات لازم و به‌قول آقای دکتر قاضی‌زاده‌هاشمی نامزد ریاست‌جمهوری که پزشک جراح هستند جراحی بزرگ برای انجام اصلاحات را انجام دهیم و البته این جراحی نمی‌تواند جراحی سیاسی باشد چراکه هر که مهار این توفان را بخواهد در دست گیرد و به جراحی سیاسی داخلی مبادرت و اکتفا کند، راه خطا پیش گرفته است. به یقین امروز که سه قوه در ظاهر سیاسی یکدست است، بدون تجدید نظر در نحوه اداره کشور و تجدید نظر در باد‌هایی که کشته‌ایم هرگز توفیق پیدا نخواهد کرد. نیاز به متوسل‌شدن به نام حسن روحانی برای توجیه عدم توفیق‌های آینده نیست بلکه نیاز به اراده‌ای قوی برای ریشه‌کن‌کردن باد‌هایی است که کاشته‌ایم و به‌قول سعدی کشتی‌بان را سیاستی دگر باید.

***********************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات