تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۶:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۳۴۷۲۱

یادداشت روزنامه‌های ۶ آذر

روزنامه کیهان**

شکست مذاکرات، هدف بایدن!/دکتر محمدحسین محترم

۱- تیم بایدن به این نتیجه رسیده که تهران به‌دلیل بی‌اثر کردن تهدید گزینه نظامی و خنثی سازی تحریم‌ها و با توجه به شرایط مناسب داخلی و قرار گرفتن در موقعیت قدرتمند بازدارندگی چه از لحاظ دیپلماتیک و سیاسی و چه از نظر قدرت دفاعی، از تحریم‌های ترامپ جان سالم به در برده و توان خنثی سازی تحریم‌های بایدن را هم دارد؛ لذا بایدن تمام تلاش خود را به‌کار گرفته تا با به شکست کشاندن مذاکرات، تحریم‌های ترامپ را ادامه دهد. این نشان می‌دهد در آمریکا سیاست‌های مصوب کنگره و سنا ثابت است، هرچند رئیس‌جمهور‌ها تغییر کنند! تعبیر پایگاه امریکن کانسروتیو در این خصوص نیز گویای عمق سیاست‌های آمریکاست. این پایگاه خبری به این نتیجه رسیده که «آنچه آمریکا به آن نیاز دارد شامل یک بحث کینه‌توزانه علیه جمهوری اسلامی در مورد موضوعی حاشیه‌ای و عمیقاً احساسی است که آن موضوع هسته‌ای ایران است»! بر این اساس رابرت مالی که یک یهودی آمریکایی است، اما زمانی که بایدن به قدرت رسید، او را ضداسرائیلی! خوانده بود، اکنون قبل از مذاکرات وین سیاست‌های بایدن را در اسرائیل با صهیونیست‌ها هماهنگ کرده و وزارت خزانه‌داری آمریکا بعد از تحریم‌های پهپادی، بر اساس فرمان اجرایی شماره ۱۳۸۴۸ شش فرد و یک نهاد ایرانی را در آستانه مذاکرات وین، در فهرست تحریم‌های خود قرار‌داده است. این تحریم‌های نمایشی اولاً؛ نشانه استیصال بایدن و اصرار بر ادامه سیاست ترامپ است و نشان می‌دهد که بایدن اراده‌ای برای لغو تحریم‌ها ندارد و برعکس انگیزه لازم برای تشدید آن‌ها را هم دارد، چراکه در صورت صداقت داشتن به جای صدور فرمان تشدید تحریم‌ها، با یک فرمان اجرایی تحریم‌ها را لغو می‌کرد. ثانیاً؛ این نهاد و شش ایرانی قبلاً نیز در سال ۲۰۱۹ بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۶۰۶ رئیس‌جمهور آمریکا در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفته بودند و این نشان می‌دهد که کفگیر تحریمی آمریکا به ته دیگ خورده و فقط برای فضا‌سازی و فریب افکار عمومی، همان نهاد‌ها و افراد را مجدداً تحریم کرده است. ثالثاً؛ ادعا شده این نهاد و شش فرد ایرانی به‌دلیل نفوذ در فضای سایبری و جنگ الکترونیک علیه نهاد‌های مدیریت رسانه‌ای آمریکا و تلاش برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تحریم شده‌اند و برای شناسایی دو نفر از آن‌ها جایزه تعیین شده است. این یعنی اذعان به‌ظاهری بودن قدرت آمریکا و آسیب‌پذیری آمریکایی که ادعای ابرقدرتی با تبلیغات هالیوودی دارد! و این همان سخن عمیق و نافذ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب است که بار‌ها تأکید داشته و دارند که «قدرت آمریکا پوشالی است و از هیاهو‌های آن‌ها نترسید»!
۲-هرچند بایدن ادعا کرده سیاست او دیپلماسی برای احیای برجام است، اما اکنون که به شکست خود پیشاپیش واقف شده، در تلاشی مزورانه، به گفته رویترز و به نقل از دیپلمات‌های آمریکایی، ناچار شده برای فشار علیه جمهوری اسلامی دست به دامن روسیه و چینی که مشمول تحریم‌های گسترده آمریکا و دوست ایران هستند، شود! بر اساس گزارش رویترز و به گفته دیپلمات‌های اروپایی «بایدن تلاش دارد چین و روسیه را ترغیب کند که قبول کنند دولت ایران و نه دولت آمریکا، مانع احیای برجام است»! رابرت اینهورن عضو اندیشکده بروکینگز نیز که به دولت بایدن مشاوره می‌دهد آشکارا ادعا کرده «باید اطمینان حاصل کنیم که جهان، ایران را دلیل شکست مذاکرات بداند نه آمریکا را»! این اولاً؛ نشان می‌دهد بایدن به‌عنوان رئیس‌جمهور یک کشور مدعی ابرقدرتی چه قدر ضعیف است که برای مقابله با ایران دست به دامن کشور‌هایی شده که آن‌ها را دشمن و تهدید برای خود می‌داند. ثانیاً؛ نشان می‌دهد بایدن که در ابتدای کارزار انتخاباتی با مقصر دانستن دولت ترامپ در خروج از برجام، رأی آورد، اکنون فریبکارانه تلاش دارد با مقصرنمایی ایران، توپ را از زمین کاخ سفید به زمین تهران پرتاب و مذاکرات را در بن‌بست وین نگه دارد. ثالثاً؛ نکته مهم در گزارش رویترز این است که دیپلمات‌های طرف گفتگو با این خبرگزاری تأکید دارند «ممکن است زمانی به نتیجه برسیم که حفظ برجام دیگر ارزشی ندارد». این سخن در فضای دیپلماتیک یعنی در عین ادعای فریبکارانه احیای برجام، در بطن سخنان خود تهدید به خروج مجدد از برجام را نیز چاشنی کار خود کرده‌اند! حال برخی با ادعای احیای برجام به هر قیمتی، مثل امضای آن باز معترض‌اند چرا ایران تضمین می‌خواهد!
۳- آن‌گونه که پایگاه خبری آکسیوس خبر داده جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن و رابرت مالی نماینده آمریکا در امور ایران در سفر‌های خود به تل‌آویو و گفتگو‌های متعدد تلفنی با مقامات رژیم صهیونیستی، طرح «توافق موقت» را برای میز مذاکرات وین نهایی کرده‌اند. هدف از این طرح که در فضای سیاسی و رسانه‌ای نشانه دیگری از سردرگمی بایدن و نداشتن اراده لازم برای لغو تحریم‌ها تلقی می‌شود «فرصت نداشتن بایدن و خرید زمان بیش‌تر او برای ایجاد فضای لازم در مسیر اجماع سازی و تشدید فشار‌ها علیه ایران» تحلیل شده است. مجله آمریکایی نیوزویک نیز با اشاره به اینکه «عدم وجود سیاست منسجم در کاخ سفید موجب فروپاشی آشکار اعتبار آمریکا در جهان و دگرگونی نظم جهانی شده است»، در گزارشی تحت عنوان «برجام بالقوه مردهِ و تهدیدات توخالی با ابزار‌های بدلکاری سیاسی»، از قول منابع خبری در کاخ سفید، اذعان می‌کند «طرح بایدن برای اجرای برجام حتی با آغاز مذاکرات، واقعی به نظر نمی‌رسد و هدف بایدن از دیپلماسی با تهران، نوعی برجام نه چندان جدی است»! این نشان می‌دهد اولاً؛ برخلاف اتهام‌زنی‌ها به ایران مبنی بر وقت‌کشی، خود آن‌ها از اراده و آمادگی لازم برخوردار نیستند. این موضوع را می‌توان از تماس مجازی بایدن با رئیس‌جمهور چین به‌خوبی دریافت تا جایی که مذاکرات را قطع کرد و بیش از بیست دقیقه استراحت و مشورت کرد و برخلاف عرف دیپلماتیکِ چنین دیدارهایی، مجدداً گفتگو را از سر گرفت. علاوه‌بر این، سردرگمی در تیم بایدن تا بدان حد است که جنیفر ساکی سخنگوی کاخ سفید در پاسخ به سؤال خبرنگاران از تغییر مواضع کشورش در جهت «یک توافق موقت» اظهار بی‌اطلاعی می‌کند! رابرت مالی هم با امیدوار نبودن به «طرح موقت»، با بیان اینکه «بگذارید منتظر بمانیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد»، آشکارا نشان داد که کاخ سفید چقدر در مواجهه با سیاست و تیم جدید ایران مستأصل و سردرگم است.
۴- به دلیل پیشرفت‌های هسته‌ای و غنی سازی ۶۰ درصد بایدن فهمیده است که فضا و شرایط برای تحمیل سیاست‌هایش مهیا نیست و با توجه به دست برتر ایران در وین و مواضع محکم و مستدل دولت سیزدهم، جمهوری اسلامی در دوره جدید حاضر به کوتاه آمدن از حقوق ملت خود نیست؛ لذا با «توهم اجماع سازی» علیه ایران که بیش‌تر از سوی اندیشکده‌های وابسته به سیا و وزارت خارجه آمریکا به‌خصوص هادسون و شورای آتلانتیک و مرکز واشنگتن و بروکینگز دیکته و توسط رسانه‌های غربی به‌ویژه فارسی‌زبان القا می‌شود، تلاش دارد تا شاید تهران را مجبور به عقب‌نشینی کند که این موضوع نیز هدف بایدن از مذاکرات را به‌خوبی آشکار می‌کند. تلاش برای وارد کردن رافائل گروسی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این بازی و برگزاری نشست امنیتی منامه و ادعای تشکیل کارگروه ویژه آمریکا و شورای همکاری خلیج‌فارس مستقر در ریاض هم در جهت فراهم کردن همین فضاست که ایران این موارد را ساختگی و نمایشی خواند و شایسته پاسخ ندانست. هرچند نشست و برخاست آمریکا با چند کشور غربی و عربی و اسرائیل در مقابل ۲۰۰ کشور جهان که بر حقانیت مواضع ایران تأکید دارند، اجماع جهانی را القا نمی‌کند، اما خبر‌هایی که از درون نشست کارگروه ویژه آمریکا و کشور‌های عربی منتشر شده، نشان می‌دهد آمریکا به دلیل قدرت بازدارندگی بالای جمهوری اسلامی، در ائتلاف و اجماع سازی علیه ایران نیز بیش از پیش با شکست مواجه شده تا جایی که اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس برخلاف فضا‌سازی‌های رسانه‌های صهیونیستی - آمریکایی، با اطلاع از عواقب دشمنی با ایران، فقط بر ایجاد راه‌های ارتباطی دیپلماتیک مبتنی بر تاریخ طولانی مبادلات اقتصادی – فرهنگی با ایران و لغو تحریم‌های آمریکا تأکید داشتند، نه بر تشدید آنها! کنایه میخائیل اولیانف نماینده روسیه در سازمان‌های بین‌المللی در وین در واکنش به تشکیل این کارگروه ویژه و مواضع عرب‌ها در نشست آن هم بسیار جالب بود که توئیت کرد: «چندی پیش برخی از این کشور‌ها مخالف برجام بودند و از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای استقبال کردند و خوشحال بودند، اما اکنون در پرتو تجربه‌ای که به دست آورده‌اند، توانایی درس‌آموزی و تجدیدنظر در موقعیت خود را ابراز می‌کنند!».
۵- با توجه به مواضع آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به نظر می‌رسد دور سختی از مذاکرات در وین در پیش است و در سال ۲۰۲۱ اتفاق خاصی نخواهد افتاد و همه چشم‌ها به سال ۲۰۲۲ دوخته شده، درحالی‌که برجامی که به دنبال احیای آن هستند، یک سال تا زمان نخستین بند غروبش یعنی پایان محدودیت‌های موشکی در قطعنامه ۲۲۳۱ باقی مانده است؛ لذا از یک‌سو هارولد هیمن تحلیلگر فرانسوی اذعان می‌کند «اروپایی‌ها موضع تندی گرفتند، اما برخلاف گذشته مشکل این است که ایران نیز از حالت انفعال خارج و مواضع خود را تثبیت کرده و این شبیه بازی پوکر است که روند بازی بر وفق مراد اروپایی‌ها نیست»! از سوی دیگر وزیر امور خارجه ایران نیز هشدار داده که «اقدامات و اظهارات التهاب‌آفرین» ممکن است «تلاش‌های موجود را به خطر اندازد»!

**************

روزنامه وطن امروز**

زنی که سلطنت و قوانینش را به سخره گرفت‌
می‌خواهم زنده بمانم/مهدی طاهرخانی

نه سیخ بسوزد نه کباب؛ این شاید نزدیک‌ترین نیت‌خوانی درباره سازندگان فیلم «اسپنسر» باشد. این فیلم نگاهی است به ۳ روز زندگی پرنسس دایانا در دسامبر ۱۹۹۱ تا ژانویه ۱۹۹۲، البته بر اساس تخیل و زاییده ذهن نویسنده، ولی وام گرفته از اتفاقات واقعی که هر کدام ما‌به‌ازای کاملا حقیقی دارد.
فیلم با گم شدن دایانا در مسیر کاخ ساندرینگهام، همان محله‌ای که دایانا بچگی‌اش را در آن سپری کرده، شروع می‌شود و پایانش فرار از این کاخ با چهره‌ای خندان است؛ آن هم به همراه پسرانش، ویلیام و هری.
قرار نیست در این فیلم کسی ملکه الیزابت را قضاوت کند، اما به نقد کشیدن سنت‌ها چرا. حضور در این کاخ به بهانه ۳ روز کریسمس، برای پرنسس ولز، به مثابه تحمل زندان است. او آنجاست؛ تنها برای پسرانش. کامیون‌های نظامی در حال ورود به کاخ هستند با جعبه‌هایی که روی آن نوشته شده است مهمات، اما درونش مواد غذایی است که باید صرف خانواده سلطنتی شود. حقیقتا مضحک نیست؟
پرنسس دیرتر از ملکه به کاخ می‌رسد و این نخستین اعلان جنگ ۲ بانوی اصلی فیلم است؛ اولی ملکه انگلیس که تماما مطیع سنن و آداب خاص سلطنت است و دومی، مادر ۲ شاهزاده که تابوشکن است. هنگام ورود به کاخ از او می‌خواهند خودش را روی یک ترازو وزن کند؛ کاری که ملکه انجام داده بود و همچنین تاکید داشت دیگران هم باید آن را انجام دهند؟ چرا؟ چون یک شاهزاده بیکار در قرن نوزدهم این کار به زعم خویش مفرح را پایه گذاشت و سنت کرد. هنگام پایان کریسمس همه باید ۱۳۰۰ گرم به وزن‌شان اضافه شده باشد.
لابد این به معنای خوش گذشتن در خانواده سلطنتی تلقی می‌شود، اما برای دایانا یک کار بی‌معناست که او در ابتدا قصد طفره رفتن از آن را دارد، اما دست آخر تسلیم می‌شود. اتاق‌ها سرد است و شاهزاده‌ها از آن گله‌مندند، ولی طبق قانون، بخاری‌ها نباید از یک دمای خاصی بیشتر شود و برای فرار از سرما باید به پتوی بیشتر پناه برد، چرا؟ چون به زعم آن‌ها مفرح است و دایانا مسلسل‌وار سنت‌های من‌در‌آوردی را به چالش می‌کشد و با نیشخند می‌گوید: مفرح است! از سویی در فیلم با زنی مواجه هستیم که به صراحت، روح و روانی آزرده دارد. گویی یک بیمار روانی است که با ارواح حرف می‌زند. چه با کت قدیمی پدرش که آن را از روی یک مترسک در همان حوالی پیدا کرده باشد، چه با روح «آن بولین» زن کشته شده هنری هشتم.
یک نفر کتاب سرنوشت آن بولین را روی تخت پرنسس گذاشته تا او با خواندن سرنوشت زن هنری هشتم، حواسش را جمع کند، اما نکته ریز ماجرا آنجاست که در حقیقت آن بولین نبود که به هنری هشتم خیانت کرد. سر او را زدند به این بهانه، اما ماجرای واقعی آن بود که شاه هوسران بریتانیا قصد داشت با نفر دیگری ازدواج کند و از این رو باید آن بولین به جرم زنا با محارم (برادر خود) گردن زده می‌شد. از اینجای قصه به بعد دایانا و بولین یکی می‌شوند؛ ۲ قربانی هوسرانی شوهران خود.
دایانای کلافه و آشفته لابد قرار بود چهره دیگری از پرنسس ولز را به مخاطب ارائه دهد، اما او درباره خیانت شوهرش پرنس چارلز اشتباه نمی‌کرد. چارلز مخفیانه با «کامیلا پارکر» ارتباط داشت و این موجب آزار دایانا می‌شد. تکلیف بیننده با این موضوع کاملا روشن است، چرا که سال‌ها بعد از مرگ مشکوک دایانا، سرانجام چارلز اعتراف کرد با کامیلا ارتباط داشته و جالب اینکه آن‌ها سال ۲۰۰۵ به صورت رسمی ازدواج کردند. پس دایانا دچار بدبینی نشده بود. اگرچه در اکثر فیلم او را زنی درگیر تناقضات روحی و روانی می‌بینیم، اما اکثریت با او همراهی می‌کنند، نه از سر ترحم، بلکه واقعیتی که جاری و روان است.
در نشان دادن چهره ملکه و خانواده سلطنتی سعی بر آن است که حتی‌المقدور چهره بدی از آن‌ها ارائه نشود و حتی در جا‌هایی طرف آن‌ها نیز گرفته می‌شود، اما هیچ مورد منفی اخلاقی هم علیه دایانا وجود ندارد. او برخلاف چارلز نه مخفیانه خیانت می‌کند و نه سعی دارد با کشیدن پرده‌ها، از راز‌های کثیفش نگهداری کند. دایانا همانی بود که همه می‌دیدند.
کشتن قرقاول به قصد تفریح دیگر امری مفرح در سده اخیر محسوب نمی‌شود. پس بیننده به او حق می‌دهد پسرانش را از این ضیافت کشتار بیرون بکشد. در انتهای قرن بیستم، سنن سلطنتی قطعا باید دچار بازتعریفی دوباره می‌شدند، اما خانواده سلطنتی به پیش‌قراولی ملکه، کاملا برعکس و محکم، روی همه سنن اصرار داشت. از این رو طغیان عروس خانواده، خواه‌نا‌خواه بیننده را با خودش همراه می‌کند. او حتی در یک سکانس در جواب به کهنه‌سرباز ارتش که اینک سرخدمتکار ملکه شده است، می‌گوید دوست ندارد کسی به خاطرش کشته شود.
این در پاسخ به جمله‌ای است که آن کهنه‌سرباز می‌گوید و مدعی است روزی در بلفاست جنازه دوستش را در دست داشت و با خود پرسید برای چه آنجاییم و کشته می‌شویم؟ سپس به یاد قسمش و مراقبت از سلطنت افتاد. با این وجود دایانا یک عضو رسمی خانواده سلطنتی و مادر ۲ شاهزاده که شاید روزی یکی از آن‌ها پادشاه بریتانیا شود، می‌گوید دوست ندارد کسی به خاطر او کشته شود. مردن در راه وطن یک موضوع است، اما کشته شدن برای ملکه و پادشاه و کلا یک خانواده خاص، موضوع دیگر.
فیلم اسپنسر، پایانی کاملا روشن و جسورانه دارد. دایانا کت پدر را که در ابتدای فیلم بر تن یک مترسک بود.
بر تن می‌کند و یکی از لباس‌های زیبای خودش را تن آن مترسک تا بگوید می‌خواهد نامش همان نام خانوادگی پدر یعنی اسپنسر باشد، نه عضوی از خانواده سلطنتی.
برخلاف ابتدای فیلم که او هراسان، گمشده و کلافه است، این بار به همراه ۲ پسرش با آهنگی شاد، از کاخ خارج می‌شود تا همین خروج سرخوشانه استعاره‌ای باشد برای سرنوشتی که چند سال بعد برای او رخ داد. جدا شدن به واسطه خیانت‌های پرنس چارلز و سپس یک مرگ کاملا مشکوک در تصادف خودرو در پاریس.
دایانا مرد و تازه پس از مرگش بود که خانواده سلطنتی متوجه شد چگونه عروس سابق‌شان حتی بیش از ملکه محبوبیت داشته است. «تونی بلر» نخست‌وزیر وقت، از اصطلاح «ملکه مردم» برای دایانا استفاده کرد که شاید همین حرف، خنجری بود بر قلب ملکه الیزابت. پرنسس دایانا و آن بولین سرنوشتی مشابه داشتند؛ هر دو قربانی شوهر‌های هوسران خود شدند و چه پیامی واضح‌تر از این برای فیلمی که کوشید نه سیخ را بسوزاند نه کباب.

**************

روزنامه خراسان**

اتفاقات دیروز اصفهان به ضرر کیست؟/دکتر حامد رحیم پور

«زاینده رود ما کو؟»، «تا زنده رود زنده نشه، کشاورز آروم نمی‌شه»، «اجرای مصوبات شورای عالی آب» و... بستر «زاینده رود» که روزی آب جاری در آن اصفهان را به نصف جهان مشهور کرده بود، در روز‌های اخیر به جای آب، محل تجمع کشاورزانی شده بود که با فریاد زدن چنین شعار‌هایی به دنبال گرفتن حق شرعی و قانونی آب کشاورزی‌شان دست به اعتراض زده بودند. درباره این تجمع اعتراضی و مسالمت آمیز ۱۶ روزه، گفتنی‌ها بسیار بود، با این که هم درباره مسئله خطیر آب بود و هم به امر معیشت مردم اصفهان گره خورده بود، مدیریت شده و غیر سیاسی برگزار شد. اجازه سر دادن شعار‌های انحرافی به واسطه هوشمندی و تدبیر معترضان داده نشد تا جایی که یکی از نکات مهم برگزاری این تجمع تشکیل کمیته انتظامات از سوی کشاورزان بود تا هیچ گونه اقدام هنجارشکنانه‌ای انجام نشود که تا شامگاه پنج شنبه هم واقعا نشد. در این ۱۶ روز تجمع، مسئولان درد مردم را شنیدند و به سرعت واکنش نشان دادند که اتفاق بسیار خوبی بود، درواقع صدای اعتراض مردم خیلی زود به گوش مسئولان رسید هرچند که بدیهی است مناقشات سیاسی آبی با «دستور فوری» و «در اسرع وقت» برطرف نمی‌شوند و بدیهی‌تر آن که این مشکل یک روزه پدید نیامده و یک شبه هم قابل حل شدن نیست. با این حال کشاورزان در سرمای شدید این روز‌های اصفهان که چند روز آن با بارش باران همراه بود زیر چادر زندگی کردند تا همین اواخر هفته که اعضای صنف کشاورزی اصفهان، شورای میراب شرق و شورای آب بران غرب به نمایندگی از جمعیت ۴۵۰ هزار نفری از کشاورزان اصفهان با استاندار جدید و پا درمیانی آیت ا... سید ابوالحسن مهدوی، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت اصفهان به توافق رسیدند و بیانیه‌ای در هفت بند تنظیم شد که در بند انتهایی جمع کردن چادر کشاورزان از بستر زاینده رود بود، اما متاسفانه اتفاقات شامگاه پنج شنبه و پس از آن که شورای کشاورزان توافق پیگیری مطالبات شان و همچنین جمع آوری چادر‌ها را اعلام کردند که به گفته استاندار با ورود عده‌ای و آتش زدن چادر‌ها عملا به سمت و سوی دیگری کشیده شد و به دنبال آن حوادث صبح جمعه این روند را مخدوش کرد. از صبح دیروز با اتمام تجمع ۱۶ روزه کشاورزان در زاینده رود، عده دیگری که گفته می‌شود از کشاورزان نیستند وارد صحنه اعتراضات شدند. آن گونه که در تصاویر و فیلم‌ها نیز مشخص بود نوع اعتراضات متفاوت از تجمع آرام روز‌های گذشته بود. روشن کردن آتش در معابر اطراف، سنگ پرانی به پلیس و آتش زدن اموال عمومی نمونه‌ای از کار‌های این عده بود که موجب مداخله نیروی انتظامی شد تا جایی که با استفاده از گاز اشک‌آور تجمع کنندگان را متفرق کردند. اما امنیتی شدن تجمع و رادیکال شدن فضای اصفهان به ضرر چه کسانی است؟ جدای از این که این اتفاقات به هیچ وجه خوشایند دستگاه‌های مسئول نیست و خارج شدن پیگیری رفع مشکلات مردم از روند‌های عادی باعث ایجاد هزینه‌های بسیاری می‌شود، واقعیت این است که مطالبات به حق، با آشوب عملاً از مسیر صحیح خود منحرف شده و در درجه اول، حق مردم معترض ضایع می‌شود. در واقع نه فقط اصفهانی‌ها که کار کشاورزان شان مختل شده، حتی یزدی‌ها که آب شرب شان به مخاطره افتاده و شهرکردی‌ها که دغدغه کمبود منابع آب خود را دارند و خوزستانی‌ها هم که نگران‌تر از گذشته اند، ضرر می‌کنند، چون این مطالبه اصلی آن هاست که با غلبه موضوعات امنیتی به حاشیه رفته و خواسته هایشان دیگر دیده نمی‌شود و در درجه دوم حق تمام افرادی که به دنبال الگوسازی درست از شیوه اعتراض بودند نیز ضایع می‌شود. حتی حق صداوسیمایی که به دنبال تغییر و تحول مدیریتی اعتراضات اولیه را پوشش می‌داد نیز ضایع خواهد شد چرا که امنیتی شدن فضا می‌تواند موجب دمیدن دوباره موج محافظه‌کاری در رسانه‌های تحول‌خواه شود. واضح است که به طور مشخص بدخواهان نظام و انقلاب و کسانی که کارآمدی این سیستم را در رفع مشکلات مردم به زیان خود می‌دانند از امنیتی شدن این مطالبات خوشحال هستند. حتی برخی مسئولان کم کار نیز به واسطه امنیتی شدن فضا می‌توانند از پاسخ گویی به مطالبات مردمی طفره بروند و کم کاری‌های خود را پشت فضای امنیتی پنهان کنند. امنیتی شدن فضا ممکن است باعث تصمیم‌گیری‌های غلط شود. به طور مثال، در حالی که به گفته مسئولان، ۸۵ درصد سد زاینده رود خالی ا‌ست و حتی دیروز نیز استاندار اصفهان خبر داد، داده‌های آماری نشان می‌دهد آب پشت سد زاینده رود تنها کفاف حدود ۱۰۰ روز را می‌دهد، ممکن است مسئولی برای کاهش فشار افکار عمومی دستور بازگشایی سد را بدهد و در نتیجه حتی آب شرب مردم هم مشکل دار شود؛ لذا باید فرصت داد تا این مشکل تاریخی درفضایی آرام، مسالمت آمیز و به صورت کارشناسی و ریشه‌ای حل شود و از تصمیمات عجولانه و راهکار‌های مقطعی و دستورات بالا به پایین و مأموریت‌های ویژه و فوری و آنی نیز فاصله گرفت.

**************

روزنامه ایران**

قول بی‌ثمر به مردم اصفهان نمی دهیم/سیدرضا مرتضوی*

بازکردن گره از ریسمان مشکلات کشاورزان، زارعین و برزگرانی که جزو اقشار زحمتکش و محروم جامعه بوده و هستند بی‌تردید یکی از افتخارات غیر قابل توصیف است. افراد شریف و زحمتکشی که روزی‌شان را با تلاش در کسب رزق حلال به‌دست می‌آورند. دولت مردمی بویژه رئیس جمهور محترم از روزهای نخستین آغاز به‌کار دولت در پی شناسایی مؤلفه‌های کارآمد و بنیادین در موضوع عدالت در تخصیص منابع آب میان ذی نفعان بویژه کشاورزان بوده است ولی متأسفانه مؤلفه‌های تأثیر‌گذار از جمله تغییر اقلیم، خشکسالی‌های پی‌در‌پی، کمبود قابل توجه نزولات جوی، محدودیت منابع آب جهت مصارف شرب و کشاورزی، نشست زمین، وقوع گسترده ریزگردها و... رویکردی است که زیست عمومی و علی الخصوص مدیریت عمومی زندگی کشاورزان و روستائیان استان را با مخاطرات جدی و غیر قابل جبران روبه‌رو ساخته است.
از سوی دیگردر استان اصفهان با جامعه‌ای گسترده روبه‌رو هستیم که دغدغه آب شرب آنها را برای ۱۰۰ روز آینده پیش رو داریم و این در حالی است که پیش‌بینی‌های هواشناسی نشان می‌دهد در بهترین حالت، بارش‌ها در پاییز ۱۴۰۰ کمتر از نرمال بلند مدت و در زمستان در حد نرمال خواهد بود. البته در صورت عدم بارش مورد نیاز نزولات جوی، راهکارهایی برای مقابله و مدیریت صحیح زیستی و بهداشتی مردم نجیب اصفهان با توجه به محدودیت‌های منابع باید اجرایی شود. در این خصوص جلسات و اتاق فکرهای مختلفی با نخبگان عرصه بهداشت، کشاورزی، تغذیه و... برگزار شده است و باید اذعان داشت که در نهایت از همه این جلسات یک نتیجه مورد حمایت همگانی حاصل شد که آن خط قرمز اصفهان در بخش آب شرب همگانی است. متأسفانه آخرین بررسی‌های کارشناسان حوزه آب استان نشان می‌دهد میزان حجم ذخیره آب سد زاینده رود وضعیت خوبی ندارد واین واقعیت ما را ناگزیر ساخته اولویت استان را بر پوشش آب قابل شرب برای مصارف همگانی قرار دهیم و خوشبختانه در جلساتی که با نمایندگان محترم کشاورزان داشتیم بهره برداران بخش کشاورزی نیز از این مسأله آگاهی داشتند و آن را تأیید کردند.
متأسفانه بالغ بر شش سال بود که وزیران وقت نیرو به استان اصفهان سفررسمی نداشتند ولی با همت همه عزیزان بویژه کشاورزان در دولت جدید، این رخداد رقم خورد و حتی وزیر محترم پس از بازدیدهای میدانی، معاون خود را به‌عنوان معین حوزه زاینده رود برای بازدیدهای هفتگی منصوب کردند. رئیس‌جمهور محترم نیز برای رفع دغدغه کشاورزان اصفهانی شخصاً دستوراتی را به مسئولان ملی و اعضای هیأت دولت دادند که ان‌شاءالله نتیجه آن را در آینده نزدیک خواهیم دید. مردم فهیم اصفهان خود کاملاً آگاه هستند که مشکلاتی که در حال حاضر در بخش آب دارند در برهه زمانی ۲دهه‌ای ایجاد شده است فلذا نمی‌توان انتظار داشت این مشکلات ظرف چند ماه و در حالی که پژوهشگران از ورشکستگی آبی نام می‌برند، به یکباره حل شود.
ولی به‌عنوان نماینده دولت در اصفهان تمام تلاش خود را برای رفع مشکلات کشاورزی استان تا آنجا که مقدور باشد انجام خواهیم داد. هر چند مدت زمان زیادی از حضور بنده بر مسند استانداری اصفهان نمی‌گذرد اما اتفاقات مثبتی در این بخش افتاده است که لازم است قضاوت مقایسه آن را با عملکرد مدیران پیشین در سطح استان به مردم فهیم اصفهان بسپاریم.
از همه مردم خوب اصفهان، بویژه کشاورزان عزیز می‌خواهم نسبت به تمهیدات اتخاذ شده در ابعاد ملی، بین استانی و استانی اطمینان داشته باشند و با سعه صدر و امیدواری به آینده‌ای روشن بیندیشند. همانگونه که از روز اول عهد کرده‌ایم باز هم اعلام می‌کنم که موضوع آب و رخدادهای تلخ ناشی از کمبود آب را در هم‌افزایی با مردم و سایر مسئولان تقنینی، قضایی و... حل خواهیم کرد.

*استاندار اصفهان

**************

روزنامه شرق**

ایران در غیاب هژمونی/احمد غلامی

ما در سیاست خارجی و روابط بین دولت‌ها با تغییرات ناخواسته در سطح جهان روبه‌رو هستیم. دیگر جهان امروز جهانی دوقطبی یا حتی چندقطبی نیست. می‌توانیم از چین و روسیه و آمریکا به‌عنوان قدرت‌های بزرگ و جهانی نام ببریم، اما این قدرت‌ها کارکرد پیشین خود و اثرگذاری سابقشان را از دست داده‌اند. تفکر سرمایه‌داری به معنای واقعی با اینکه بر بخش زیادی از جهان سیطره دارد و از یک آبشخور فکری یعنی اندیشه لیبرالی نشئت می‌گیرد، اما این اندیشه در میان کشور‌ها با تفاوت‌ها و بازتاب‌های بسیاری روبه‌رو است و هر دولت مرکزی و پیرامونی با سلیقه و امکانات خاص خود آن را تعریف می‌کند و به کار می‌بندد. خاصه آنکه آمریکا هژمونی سابق خود را از دست داده است و امروز حرف‌زدن از رهبری جهانی با اندیشه لیبرالی و اقتصاد بازار آزاد کار دشواری است، چنان‌که روسیه بعد از فروپاشی، سیطره اندیشه سیاسی و اقتصادی‌اش را بر جامعه جهانی و کشور‌های پیرامونی از دست داده است و چین به‌ندرت از سیطره فکر و فرهنگ خود بر جهانیان و کشور‌های پیرامونی سخنی به میان می‌آورد. رهبری چین بیش از آنکه مستظهر به مانیفستی در راستای فرهنگ و سنت کمونیستی آن باشد، در همکاری‌های اقتصادی تجلی پیدا می‌کند.

در نگاه کل‌نگر، اروپا را هم می‌توان در این بستر سنجید و از آن حرف زد. حال اگر بخواهیم برای این وضعیت مصداقی پیدا کنیم، هیچ کشوری به اندازه افغانستان نمی‌تواند راستی و درستی این وضعیت را تبیین کند. خاصه با عقب‌نشینی شتاب‌زده آمریکا پس از ۲۰ سال حضور در این کشور آن‌هم بدون فشار جدی داخلی و جهانی معنایی جز افول هژمونی و حتی سلطه آمریکا ندارد. آنچه ماجرای افغانستان را ترسناک کرد، بیش از چهره‌های غبارگرفته و بدوی جنگجویان طالبان، آگاهی به اسقاط هژمونی در روابط بین‌الملل است. اینک پرسش اساسی این است که چرا خاورمیانه به‌یک‌باره بعد از بازگشت طالبان از خواب آشفته بیدار شده است و نگران به آینده این کشور چشم دوخته است و هر جرقه‌ای را معجزه‌ای می‌بیند که شاید افغانستان به وضعیت سابق خود بازگردد؛ اما هرچه گذشت توهم این انتظار بیش از پیش فرو ریخت و چشم‌های نگران ترجیح دادند افغانستان را از یاد ببرند، چراکه این کابوس به‌دلیل اسقاط هژمونی در جهان می‌تواند امروز به شیوه‌ها و دلایل گوناگون برای دیگر کشور‌ها تکرار شود، به تعبیر تریپل «از نظر تاریخی محمل‌های هژمونی دولت‌ها بودند و جوهر هر دولتی قدرت است. در این میان هر دولت قوی و سلامتی قصدش تحمیل قدرت در دولت‌های دیگر است. در شکل خام و ابتدایی‌اش از طریق به‌انقیاد‌درآوردن همسایگان خود و در شکل پیشرفته و ظریف‌تر از طریق گسترش نفوذ خود بر آنها. هژمونی شکل مستحکمی از نفوذ است یا به معنای دقیق‌تر شکلی از قدرت است در فاصله میان سلطه و نفوذ. هژمونی رهبری تأیید‌شده‌ای است که رهبری‌شوندگان بر آن توافق دارند». اگر بخواهیم با این تعریف و با این الگو پیش برویم بسیاری از کشور‌ها در سطح جهانی و منطقه‌ای با بحران هژمونی و حتی سلطه روبه‌رو هستند. از این گفته که متکی بر دانش پیشینی است می‌خواهم استدلال کنم وضعیت نابسامان منطقه‌ای و جهانی ما، ماحصل غیاب هژمونی و به معنای دقیق‌تر آن از‌کارافتادگی دستگاه هژمونی است. حالا اگر بخواهیم با این صورت‌بندی حضور ایران در منطقه را ارزیابی کنیم با پرسش‌های جدی‌تری روبه‌رو خواهیم بود که پاسخ عینی دادن به آن‌ها کار ساده‌ای نخواهد بود.

در غیاب هژمونی، ایران با چه ابزاری قدرت اثرگذاری در منطقه را خواهد داشت؟ شاید به همین دلیل است که کشور‌های دیگر و جریان‌های سیاسی داخلی می‌توانند در عراق، سوریه و افغانستان موقعیت ایران را دستکاری کنند. در غیاب هژمونی است که مقتدی صدر که هیچ‌گاه در عراق دست بالا را نداشته، اینک برای تثبیت موقعیتش یکی از ظواهر هژمونیک ایران را برای سهم‌خواهی سیاسی مورد حمله قرار داده است. اگر بخواهیم درباره نسبت ایران با همسایگان خود سخن بگوییم، نه از هژمونی بلکه باید از یک تفوق سخن گفت؛ چراکه هژمونی تسلیم داوطلبانه دولت‌ها در برابر گفتمان ایدئولوژیک یا اقتدار نظامی است. از سوی دیگر به‌راحتی قابل حدس است در جهانی که کشور‌های قدرتمندی همچون آمریکا، روسیه و چین هژمونی به معنای اجبار آن را از دست داده‌اند، کشور‌های کوچک‌تر برای حفظ هژمونی خود باید هزینه‌های گزافی بدهند که در ثمرمندبودن این هزینه‌ها تردید جدی وجود دارد. به تحلیل پری اندرسون، در نزد تریپل، هژمونی از نفوذ قوی‌تر و از سلطه ضعیف‌تراست؛ اما در اندیشه گرامشی، هژمونی قوی‌تر و باثبات‌تر از سلطه است. اندرسون از این اختلاف‌نظر چنین نتیجه‌گیری می‌کند که اختلاف ذاتی میان هژمونی ملی و بین‌المللی وجود دارد؛ اما از سوی دیگر نمی‌توان از نظر دور داشت تغییر در هژمونی بین‌المللی ناگزیر در هژمونی داخلی اثرگذار است. هدفم از این آسمان و ریسمان کردن فقط یک چیز است و آن طرح پرسشی اساسی است که شاید بتواند موقعیت داخلی کشورمان را ترسیم و تبیین کند. در واقع در شرایط کشور ما و کشور‌های منطقه این غیاب هژمونی تا چه میزان مؤثر است؟ آیا وضعیت کنونی ما ماحصل مواجهه قدرت‌های بزرگ بدون هژمون با یکدیگر در منطقه است؟ خرده‌قدرت‌های منطقه‌ای که هژمون نیستند، ولی قادرند در برابر خواسته‌های منطقی و غیرمنطقی دیگر کشور‌ها و مردم خود ایستادگی و مقاومت کنند؛ هرقدر این مقاومت به درازا بکشد. آیا زمان آن فرانرسیده است که از کارایی و عملکرد هژمونی معنای تازه پیدا کنیم و بگوییم کشور‌ها درصدند با دور تازه‌ای از اثرگذاری‌ها وارد میدان شوند. اگر بپذیریم با صورتی تازه از هژمونی و سلطه روبه‌رو هستیم، باید به این پرسش پاسخ بدهیم برای مقابله با آن چه تمهیداتی اندیشیده‌ایم؟

* برای نوشتن این یاداشت از کتاب «ه مثل هژمونی» پری اندرسون، ترجمه شاپور اعتماد، نشر نیلوفر استفاده کرده‌ام.

****************************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات