آشنایی ایرانیان با آمریکا به قرن نوزدهم میلادی و دوران حاکمیت قاجار بر میگردد که به تدریج نام سرزمینهای جدید کشف شده در ینگه دنیا به گوش دربار پادشاه ایران رسید. در همین دوران بود که میرزا تقی خان امیرکبیر برای جلوگیری از گسترش سلطه اجنبی بر ایران زمین به ویژه در سرحدات جنوبی که انگلیسیها روز به روز بر حضور و قدرت خود در خلیجفارس میافزودند، تصمیم گرفت تا مذاکراتی را جرج مارشال، وزیرمختار آمریکا در عثمانی داشته باشد که حاصل آن انعقاد عهدنامه مودت و کشتیرانی ایران و آمریکا بود. عهدنامهای که عملی نشد و خلیجفارس به تسخیر کامل انگلیسیها درآمد.
ساموئل گرین بنجامین، نخستین دیپلمات رسمی آمریکا در ایران بود که سال 1883 میلادی به کنسولگری تازه تأسیس وارد شد و از طرف ایران میرزا ابوالحسن شیرازی به آمریکا رفت. سالها بعد نوبت به حسینقلیخان صدرالسلطنه، پسر میرزا آقاخان نوری رسید که در تاریخ به «حاجی واشینگتن» معروف شد.
پس از جنگ جهانی دوم بود که با قدرت گرفتن آمریکاییها به عنوان فاتح جنگ، مورد توجه خاص سیاستمداران ایرانی قرار گرفتند. کودتای 28 مرداد 1332 را باید اولین خیانت جدی آمریکاییها به ملت ایران دانست که حاصل آن سرنگونی دولت ملی مصدق و بازگشت دیکتاتوری به کشور و تسلط کنسرسیوم نفتی بیگانگان بر ثروت ملی این ملت بود. از آن پس دربار ایران به محفل ایادی دست نشانده آمریکایی بدل شد و برای ربع قرن، سرنوشت کشور به دست آمریکاییها افتاد.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357، پایانی بر حضور حداکثری آمریکاییها و ایادی آنان در این سرزمین بود. آمریکاییها دست بردار نبودند و تلاش داشتند تا با ترفندهای گوناگون خود مانع از استقرار جمهوری اسلامی شوند که سیاست خود را نه شرقی و نه غربی اتخاذ کرده بود؛ اقداماتی که روز به روز بر خشم ملت ایران میافزود.
اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان ماه 1358 بهدست یک گروه 400 نفره از دانشجویان دانشگاههای تهران، ملی (شهید بهشتی)، پلیتکنیک (امیرکبیر) و صنعتی شریف، رونمایی از بخشی از کینههای 25 ساله ملت ایران از آمریکاییها بود که در آن ایام حاضر نبودند شاه خائن به ملت را به کشور بازگردانند! در این ماجرا هدف دانشجویان به چالش کشیدن سیاستهای دولت موقت در قبال آمریکا و جلب توجه افکار عمومی جهان به پذیرش شاه در خاک این کشور بود. آنان قصد نداشتند که سفارت و اعضایش را برای مدت طولانی در اختیار داشته باشند، اما دستیابی به اسنادی که از جاسوسخانه بودن این سفارت حکایت داشت، در کنار حمایت مردمی از اقدام دانشجویان و صدور پیام حضرت امام که اقدام دانشجویان را به «انقلاب دوم» تعبیر کرده بود، آنها را در تداوم حرکت خود مصمم کرد.
از این گذشته دولت آمریکا بدون در نظر گرفتن پیچیدگی و حساسیت موضوع، در اقدامی عجولانه به تهدید دانشجویان و دولت ایران دست زد و فضایی را به وجود آورد که بر اثر آن اگر دانشجویان پیرو خط امام(ره) از سفارت آمریکا خارج شده و گروگانها را آزاد میکردند، این اقدام حمل بر ضعف و ترس آنان میشد.
دولت آمریکا در نخستین عکسالعمل، روز ۲۲ آبان ۱۳۵۸ دستور توقیف کلیه داراییهای ایران در بانکهای آمریکایی و شعبههای خارجی آن را صادر و خرید نفت از ایران را متوقف کرد. در ۱۳ آذر، پانزده عضو شورای امنیت تحت فشار آمریکا به اتفاق آرا قطعنامه شماره ۴۵۷ را در محکومیت اشغال سفارت آمریکا در تهران منتشر کردند. ارجاع موضوع گروگانگیری به دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه از دیگر اقدامات آمریکا بود. رأی این دیوان نیز روز ۲۴ آذر علیه ایران صادر شد و ۱۵ قاضی این دادگاه به اتفاق آرا جمهوری اسلامی ایران را به دلیل تصرف سفارت آمریکا محکوم کردند. در نهم دی ۱۳۵۸، شورای امنیت سازمان ملل تحت فشار آمریکا قطعنامه ۴۶۱ را در موضوع مجازاتهای اقتصادی علیه ایران تصویب کرد و تا ۱۷ دی به ایران مهلت داد تا گروگانهای آمریکایی را آزاد کند. علاوه بر این بسیاری از مفسران آمریکایی نیز از نیروی موسوم به «واکنش سریع» که در ۱۱ دی ۱۳۵۸ به دستور کارتر در خلیجفارس شکل گرفت، به عنوان عکسالعمل واشنگتن در مقابل واقعه تصرف سفارت آمریکا در تهران یاد کردند.
دستور قطع رابطه با ایران ۱۷ روز قبل از مداخله نظامی آمریکا در منطقه طبس با هدف آزادسازی گروگانها اتخاذ شد. جیمی کارتر پس از صدور فرمان قطع رابطه، در سخنانی اعلام کرد دیپلماتهای ایرانی ۲۴ ساعت فرصت دارند خاک آمریکا را ترک کنند. در ساعت ۱۲:۳۵ بیستم فروردینماه حدود ۵۰ نفر از اعضای سفارت ایران در واشنگتن و اعضای کنسولگریهای ایران در شیکاگو و نیویورک به همراه خانوادههایشان با پرواز ۷۳۰ هواپیمایی ملی ایران وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند.
موضوع قطع روابط سیاسی و اقتصادی آمریکا با ایران، دو ماه پیش از صدور دستور کارتر، در قطعنامه ارائه شده از سوی آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل پیشبینی شده بود. در آن قطعنامه که در ۲۴ بهمن ۱۳۵۸ به شورا ارائه شد، آمریکا خواستار اعمال تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی و قطع رابطه با ایران به دلیل تصرف سفارت آمریکا شد. این درخواست در نشست کشورهای صنعتی غرب نیز مطرح شده بود، ولی رایزنیهای هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل و همچنین وتو شدن قطعنامه پیشنهادی آمریکا از سوی اتحاد جماهیر شوروی، باعث شد دولت جیمی کارتر در اتخاذ تصمیم برای قطع مناسبات سیاسی و بازرگانی با ایران تنها بماند.
کارتر در سخنان خود درباره قطع رابطه با ایران گفت: «... مطالبات شاکیان آمریکایی و شرکتها، از اموال مسدود شده ایران در آمریکا برداشت خواهد شد و مسئولیت بحران با شورای انقلاب ایران است که خود را پشت سر دانشجویان پنهان میکند. اگر گروگانها آزاد نشوند، تصمیمات شدیدتری علیه ایران اتخاذ خواهد شد و آمریکا با همپیمانان خود اقدامات مقتضی به عمل خواهد آورد. هیچ ویزای جدیدی برای ایرانیان صادر نخواهد شد و کلیه ویزاهای صادر شده پس از بحران باطل میباشد...»
در پی این تصمیم، از یک سو دفتر امام اعلام کرد «نظر امام در مورد گروگانها عوض نشده و مثل گذشته سفارت و گروگانها تا تشکیل مجلس شورای اسلامی و تعیین سرنوشت آنها توسط وکلای مردم در دست دانشجویان باقی خواهد ماند» و از جانب دیگر امام خود بیانیه جداگانهای در این رابطه منتشر کردند و با اشاره به انتشار خبر دستور کارتر برای پایان روابط سیاسی ایالات متحده با ایران گفتند: «اگر کارتر در عمر خود یک کار خیر کرده باشد، همین قطع رابطه است.»