سفر بایدن به خاورمیانه ابعاد مختلفی از حیث اقتصادی و امنیتی دارد. از لحاظ اقتصادی آمریکا تلاش می کند که بتواند التهابات بازار انرژی را با فشار به کشورهای عربی مبنی بر افزایش توان صادرات نفت، شرایط بین المللی و داخلی را به نفع دموکراتها تغییر دهد.
از لحاظ امنیتی نیز ممکن است بایدن بحث اقدامات امنیتی را علیه ایران پیشنهاد دهد. از این رو این سفر دارای موافقین و مخالفینی در داخل آمریکا وجود دارد. زانو زدن بایدن در مقابل عربستان به خاطر انرژی بدن شک پیام ضعف آمریکا را به دنیا مخابره می کند.
"اندیشکده کوئینسی" در گزارشی، ضمن اشاره به فضای کلی معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه در آستانه سفر "جو بایدن" به این منطقه، به رئیس جمهور آمریکا توصیه می کند که به دلایلی، از پافشاری بر مسائلی نظیر تشکیل یک اتحاد امنیتی منطقه ای علیه ایران (در قالب هایی نظیر ایجاد یک سپر هوایی یکپارچه در منطقه علیه ایران) خودداری کند زیرا تاکید بر این قبیل سیاست ها، حتی پیش از این نیز نشان داده که به نتایج وخیمی برای خودِ آمریکا و متحدان منطقه ای آن ختم خواهد شد.
کوئینسی در گزارش خود به طور خاص به بایدن توصیه کرده که هر چه سریعتر در معادله برجام، راهِ تعامل با ایران را در پیش گیرد و در مسائل منطقه ای نیز به صورت ویژه از گفتگوهای تنش زدایی میان ایران و عربستان پشتیبانی کند. زیرا تاکید بر مواضعی که در نقطه مخالفِ این قبیل رویه ها باشند، خسارت های جدی را چه در بُعد منطقه ای و چه بینالمللی به همراه خواهد داشت.
اندیشکده کوئینسی در این رابطه می نویسد:
«هفته آینده، "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به عربستان سعودی سفر خواهد کرد. همان کشوری که وی در ابتدای ریاست جمهوری خود وعده داد که با آن به مثابه یک دولتِ "یاغی" و "نابهنجار" رفتار کند. برخی شواهد حاکی از این هستند که وی ظاهرا قصد دارد در جریان سفر خود به عربستان، طیف گسترده ای از تضمین های امنیتی به پادشاهی سعودی از جمله ایجاد یک چتر دفاع هوایی را به بحث و بررسی بگذارد. متاسفانه، این قبیل رویه های دولت بایدن، بر عمقِ درگیری ها در منطقه خاورمیانه خواهند افزود و در عین حال، شدت و پیچیدگی معادله اتمی ایران را نیز تشدید خواهند کرد.
در حالیکه این اقدامات امنیتی و "توافق ابراهیم"(توافق عادی سازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل)، به مثابه مولفه ها و عناصری که در منطقه ایجاد ثبات می کنند، معرفی و تبلیغ می شوند، واقعیت اساسی این است که این قبیل رویه ها و سیاست ها، در صورتی که ایران(به عنوان کشوری که اکنون از توانمندی های اتمی قابل ملاحظه ای برخوردار است) همچنان از مباحثات و چهارچوب های امنیتی خاورمیانه کنار گذاشته شود و به موقعیت ویژه این کشور توجه نشود، در نقطه مخالفِ اهداف ادعایی خود عمل خواهند کرد و شدت و عمق بیثباتی در خاورمیانه را افزایش خواهند داد.
اگر واقعا هدفِ بایدن ایجاد ثبات است، پس دولت وی باید تمامی بازیگران منطقه ای که در خاورمیانه مهم هستند را دورِ یک میز جمع کند. اضافه بر این، واشینگتن باید به نحو فعالی از روند گفتگوهای تنش زدایی میان ایران و عربستان نیز که به تازگی با شدت بیشتری دنبال می شود، قویا حمایت کند و حتی به مثابه کاتالیزوری در این چهارچوب ایفای نقش کند.
اگر بایدن و دولتش بخواهند رویکردهای کنونی خود در قبال منطقه خاورمیانه را ادامه دهند و حفظ کنند، در نهایت این مساله منجر به تحمیل انزوا به ایران و البته بی ثبات شدنِ کل منطقه خواهد شد. مساله ای که وقوع آن ریشه در چندین دلیل مهم دارد.
اولا، در مواجهه با جبهه متحدِ آمریکا-اعراب-اسرائیل، ایران به احتمال زیاد سعی در تقویت اهرم های در دسترس خود خواهد داشت. مساله ای که عمده ترین نمودهای خود را در توسعه برنامه اتمی این کشور، سرمایه گذاری بیشتر روی محور مقاومت، و انجام اقدامات دیگر که در نوع خود می توانند نفوذ و قدرت منطقه ای تهران را افزایش دهند، نشان خواهد داد.
یک چنین راهبردی به هیچ عنوان جدید هم نیست. تاکنون بویژه جهان غرب بارها و بارها شاهد بوده که چگونه راهبرد منزوی سازی ایران، می تواند به نتایجِ معکوسی ختم شود. دولت ترامپ در دوران حضور خود در قدرت، با هدف به تسلیم واداشتن ایران: از چهارچوب توافق برجام خارج شد و "کارزار فشار حداکثری"(به ویژه در بُعد اقتصادی) را علیه ایران تحمیل کرد، فرمانده سابق سپاه قدس ایران ژنرال "قاسم سلیمانی" را ترور کرد، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز در فهرست سازمان های تروریستی آمریکا قرار داد. مجموعه این قبیل اقداماتِ غیرمنطقی و تهاجمی دولت ترامپ علیه ایران منجر به افزایشِ 400 درصدیِ تعداد حملات علیه نظامیان آمریکایی در عراق توسط نیروهای عضو محور مقاومت شد.
دوم، خروج آمریکا از چهارچوب توافق برجام نیز نتیجه عکس داد و نَه تنها ایران را به تسلیم وانداشت، بلکه موجب شد تا ایران بر شدت فعالیت ها و پیشرفت های هسته ای خود بیفزاید و حتی در پاسخ به بدعهدی های طرفهای غربی، مانع از انجام بازرسی های مرتب در تاسیسات اتمی خود از سوی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی شود. از این منظر، تنها راه حل در مواجهه با معادله اتمی ایران، احیای توافق برجام و اتخاذ دیپلماسی در این رابطه است. مساله ای که نَه تنها به صلح و ثبات منطقه ای و بین المللی کمک می کند، بلکه منافع غرب و متحدان آن را نیز تامین خواهد کرد.
نه تنها تقابلات مخفی و جنگ در سایه ایران و اسرائیل می تواند به یک جنگ گسترده و تمام عیار ختم شود، بلکه مختومه اعلام کردنِ پرونده برجام و اعلام مرگ آن نیز می تواند به یک رقابت هسته ای منجر شود که متحدان منطقه ای آمریکا نظیر عربستان سعودی را نیز در برخواهد گرفت. موضوعی که تبعات ناگواری را برای منطقه و جهان به همراه خواهد داشت.
سوم، ایجاد یک محور جدید عربی-اسرائیلی-آمریکایی به احتمال زیاد روند مذاکرات تنش زدایی میان ایران و عربستان را تضعیف خواهد کرد. عربستان سعودی و ایران روابط دو جانبه خود را در سال 2016 و پس از اعدام روحانی شیعی مشهور عربستانی "شیخ نمر" توسط رژیم عربستان و اعتراضات گسترده در ایران علیه این مساله، قطع کردند. با این حال، تهران و ریاض تاکنون پنج دور گفتگوهای دیپلماتیک مستقیم را به میزبانی عراق جهت حل اختلافات دوجانبه و مناقشات منطقه ای برگزار کرده اند. تداوم این گفتگوها می تواند در منطقه ایجاد ثبات کند با این حال اوج گیری فعالیت های محورِ عربی-اسرائیلی-آمریکایی در منطقه، در نقطه مقابل این موضوع قرار دارد و قادر است تنش های منطقه ای را تشدید و چشم اندازهای ثبات و امنیت در منطقه را نابود سازد. اگر آمریکا واقعا در منطقه به دنبال ایجاد ثبات است، بایستی موضعی واقع بینانه اتخاذ کند و اجازه دهد که ایران و عربستان روند تنش زدایی در روابط دوجانبه خود را به نحوی سازنده همچنان ادامه دهند.
با این حال، کنگره آمریکا در این رابطه سیاست و رویه درستی را در پیش نگرفته است. کنگره آمریکا اخیرا با ارائه یک لایحه قانونی، عملا گام در مسیرِ عملی ساختنِ پیشنهاد ایجاد یک سپر دفاع هوایی در منطقه گذاشته است. این لایحه از پنتاگون درخواست می کند تا توانمندی های دفاع موشکی و هوایی متحدان منطقه ای آمریکا در خاورمیانه را با یکدیگر ادغام کند(جهت تقابل با ایران). این لایحه همچنین بنا بر ادعای خود به دنبال ترمیم ساختار امنیتی قدیمی و معیوب خاورمیانه است. به طور کلی این لایحه سعی دارد تا دولت های عربی را به محوری علیه ایران در منطقه تبدیل کند و چرخه درگیری و تنش های منطقه ای را تداوم بخشد.
این لایحه همچنین از مالیات دهندگان آمریکایی درخواست می کند تا بخش بیشتری از پرداختی های آن ها صرفِ تقویت دفاع ملی عربستان شود. این در حالی است که سعودی ها در مدت اخیر و به طور خاص در بحبوحه جنگ اوکراین، هیچ اقدامی در راستای افزایش تولید نفت خود با هدف کاستن از بهای انرژی در بازارهای جهانی انجام نداده اند. مساله ای که عملا به ضرر آمریکا تمام شده و میزان تورم را در این کشور به نحو بی سابقه ای افزایش داده است.
مواضعِ دولت بایدن که مدام از حمایتش جهت برقراری ثبات در خاورمیانه سخن می گوید، روی کاغذ قابل احترام است با این حال اینکه این دولت نیز همچون دولت های پیشین آمریکا، سیاست های امتحان شده و بی مصرفی را در قبال بازیگران منطقه ای نظری عربستان سعودی دنبال می کند، اوجِ کوته بینی این دولت را می رساند و صرفا به بدتر شدن تنش ها با ایران ختم می شود.
کاخ سفید باید از تنش های غیرضروری از طریق اتخاذ دیپلماسی با تهران خودداری کند و در عین حال، از مذاکرات دوجانبه میان تهران و ریاض نیز حمایت کند. تنها در این صورت است که روندِ ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه، به بار خواهد نشست.»
اندیشکده کوئینسی