امام رضا(ع) میفرمایند: «هر کسی میخواهد در همه کره زمین غنیتر باشد، به خدای تعالی توکل کند.» «لا مؤثر فیالوجود الا الله»؛ تمام قدرتهای بشری زوالپذیرند. گاهی انسان به ثروتش تکیه میدهد، آنقدر مال و اموال انباشته میکند و از روی غفلت به فرزندش میگوید: «ذخیره کردهام!» غافل از اینکه در یک شب تمام این ثروت به باد میرود. گاهی بعضی افراد تکیهشان به پست و مقامشان است. غافل از اینکه مقام هم در یک لحظه فرو میریزد... .
حضرت موسی(ع) وقتی به دریا رسید، قومش گفتند ما به بنبست رسیدهایم، اگر جلو برویم غرق میشویم و اگر برگردیم فرعونیان ما را میکشند. موسی(ع) گفت: «كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ»؛ رب من تأکیداً با من است، پس ما را هدایت میکند. حضرت موسی(ع) اول خود را دید و بعد خدا را دید. پیامبر اکرم(ص) در غار به مصاحب خودشان فرمودند: «محزون نباش، تأکیدا خدا با ماست.» کلیمالله اول خود و بعد خدا را دید. حبیبالله اول خدا و بعد خود را دید؛ لذا کلیمالله وقتی گرفتار میشود، دستش را رو به خداوند بلند میکند، خدا را به پیغمبر(ص) و آل طاهرینش(ع) قسم میدهد و خداوند حاجات او را میدهد. امتیاز پیامبر اسلام(ص) با پیامبران دیگر این بود که پیامبر ما مهد خدای تبارک و تعالی بودند. علامه نهاوندی از علمای مشهد در یکی از کتابهای پر بارش مینویسد، موسی کلیم(ع) به کوه طور میرفت، در میان راه به یک خاکسترنشین برخورد کرد و گفت: به کوه طور که رفتی سلام مرا به خدا برسان و بگو مرا کمک کند. دوباره در راه به مردی ثروتمند برخورد کرد و مرد ثروتمند گفت: اگر به وادی طور میروی، به خدا بگو از این ثروت من بگیرد و به فقرا بدهد. دادهها و ندادهها علت دارند. اگر کسی فقیر است، علتی دارد. خداوند با کسی پسر خالگی ندارد! شاید او توجهش به خداست و تو توجهت به غیر حق است. اگر در زندگیمان دقیق شویم، این علتها را پیدا میکنیم. خطاب آمد به آن مرد فقیر بگو: ساکت باش، بادی میفرستم تا خاکستر زیر پای تو را هم بگیرد و به آن غنی بگو: تو هم ساکت باش، هر چه دعا کنی که اموال را از تو بگیرم افزون میکنم. موسی کلیم(ع) عرض کرد: خدایا علت این امر چیست؟ خطاب آمد مرد فقیر را پدری غنی و ثروتمند بود که در پایان عمر این پسر را صدا زد و گفت: پسرم غم روزی نخور، به قدری برایت انباشته کردهام که بچههای تو هم میتوانند از آن استفاده کنند؛ اما آن مرد ثروتمند را پدری فقیر بود که در پایان عمر پسرش را صدا زد و به او گفت: پسرم چیزی برایت ندارم؛ ولی تو را به خدای غنی و عادل میسپارم که او تو را کفایت میکند.