چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینهای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیکهای عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابانهای اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤالها در «رسانه» است. با یک مقدمه نسبتا مفصل-که آوردنش را در اینجا ضروری میدانیم-
به بررسی این سؤالها میپردازیم. بخوانید:
در مبحث «علم و تکنولوژی» نیز، مثل خیلی از مباحث دیگر علوم اجتماعی، دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که اساتید این حوزه همواره روی آن تاکید میکنند: اول) فواید و مضرات تکنولوژی و دوم) پیامدهای پیشبینی نشده. مبحث اول واضح است. هرگونه علم و تکنولوژی درکنار فواید بسیاری که دارد، میتواند، مضراتی هم داشته باشد. این مضرات گاهی آنقدر زیاد میشوند که باعث ظهور جنبشهای مخالف علم (Anti-science Movement) میشود. یک مثال خیلی ساده که همیشه برای درک راحتتر این موضوع زده میشود، علم فیزیک و ساخت بمب اتم است. عدهای هستند که با توجه به خسارتهای جبرانناپذیری که انفجار یک بمب اتم میتواند داشته باشد، به جای آنکه ساخت بمب اتم را نفی کنند، به این نتیجه میرسند که اصلا علم نباشد بهتر است! (این مبحث را بیش از این کِش نمیدهیم) «پیامدهای پیشبینی نشده» و «کارکردهای پنهان» نیز موضوعات مهم بعدی در مباحث علوم اجتماعی هستند که نمیخواهیم زیاد و تخصصی وارد آنها شویم و صرفا به این جمله ساده اکتفا میکنیم که، «به پیامدهایی گفته میشوند که در بدو آغاز یک مثلا اختراع، انتخاب یک شغل، یا روش رخ میدهند و اصلا جزو پیشبینیهای ما نبودهاند.»
رسانه، یک تکنولوژی است و مثل خیلی از تکنولوژیهای دیگر، دارای فواید، مضرات و پیامدهای پیشبینی نشده است. البته این نکته را هم باید یادآوری کرد که گاهی، این مضرات و پیامدها آنقدر جدی، زیاد و پر رنگ میشوند که، برخی را به این نتیجه میرسانند، «نکند هدف از تولید این علم و تکنولوژی، استفاده از همین مضرات و پیامدهای به اصطلاح پیشبینی نشده بوده است؟!» بازگردیم به مبحث خودمان. تحولات و آشوبهایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارشهای مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی بسیاری از جمله حقیر، این قدر بزرگ نبود؟! همانطورکه گفتیم پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راهاندازی رسانه، «اطلاعرسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات میتوان گفت، «اطلاعرسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است. همینطور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و....این مسئله میتواند همان «پیامدهای پیشبینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه. فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرتانگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی میشود. در بازار، هم گوشیهای تلفن 300 هزار تومانی داریم و هم گوشیهای 50میلیون تومانی و هر دوی این گوشیها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟! میخواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و....بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است. امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمیشود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد میشوند. (رجوع شود به گزارش مهم مجله نیوزویک 16 ژوئن2017 با عنوان ? HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACYیعنی چگونه انبوه داده و اطلاعات، دموکراسی را فاسد میکند؟) اینجا میتوان گفت با یکی از عجیبترین «پیامدهای پیشبینی نشده» و «مضرات تکنولوژی» مواجهیم!
همینطور رجوع شود به مبحث مهم آستروتورفینگ (Astroturfing) که این هم با ابزار رسانه صورت میگیرد.(البته بیشتر با اهداف تجاری) به زبان ساده، آستروتورفینگ یعنی ایجاد کمپین یا موجی از اِبراز نظر و احساساتِ در ظاهر مردمی اما در واقع ساختگی، برای هدایت اذهان مردم به سمتی که میخواهند. در اینجا نیز با بمباران اطلاعاتی اذهان مردم، کار را پیش میبرند طوری که اینطور به آنها القاء بشود که، موج بزرگی علیه یک تفکر، یک تصمیم قانونی یا پدیده یا یک حکومت شکل گرفته و همه علیه آن یا با آن شدهاند. این روش تکیه زیادی روی ترکیب «دروغ» و «درگیر کردن احساسات» دارد. همه چیز در ذهن رخ میدهد. راهاندازی نوعی جنگ در اذهان در حالی که خبری خارج از این ذهن نیست و هرچه هست در همین چارچوب ذهنی است. یا اگر خبری هم بیرون از این ذهن هست، آنقدری که آستروتورفینگ آن را بزرگ و گلدرشت نشان میدهد، بزرگ نیست. برخی شرکتها و جریانهایی که در آمریکا به پول و تجارت وصلند، در ماجرای کرونا از این حربه بهرههای زیادی بردند. با ایجاد تردید در مرگبار بودن ویروس کرونا، یا ایجاد شبهه درباره روشهای جلوگیری از ابتلا و روشهای درمان، عواطف و احساسات زیادی را برانگیخته و کمپینهای خیابانی به راه میانداختند و بعضا حتی به موفقیتهایی هم دست مییافتند. در یک جمعبندی میتوان تحولات این روزهای برخی خیابانهای تهران و شهرهای دیگر طی روزهای اخیر را، با همین مبحث به خوبی تبیین کرد. امروز ایران عزیز با تکنیکهای ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمیشناسد، مورد هجمه قرار گرفته است. در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجارهای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز میگردد. آنها باید مسئلهای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد. اگر دقت کنید، ایام و مکانهایی را برای تجمع انتخاب میکنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیتاند. یکی از این مکانها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابانهای اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم. حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطلهای زباله و گلدانهای سیمانی و نیمکتهای وسط خیابانهای شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت میگیرد که، آنچه با تکنیکهای شیطانی رسانهای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!
اما راهحل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه میگویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهمتر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید. در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی میشود که، احساسات را درگیر کند. اما این فقط مردم نیستند که باید راهحلها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظهای بدون توجه به گرایشهای سیاسیتان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومیاش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساختهای اطلاعرسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد. این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیامرسانهای بومی و پلتفرمها اختصاص داده و استخدم نماید. این جنگ، دیگر
جنگ با موشک نیست، جنگ در ذهن است!
منبع: روزنامه کیهان /جعفر بلوری