موج دوم نفوذ آموزشی و تربیتی، فراهمسازی زمینههای تحصیل برای افراد مؤثر و مستعد کشورهای غیرغربی در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی است. ایرانیهایی که در این دوره پس از تحصیل در کشورهای اروپایی به ایران برگشتند، به تعبیر آلاحمد غربزدههایی بودند که با جداشدن از سنتهای رایج و بومی خود دچار از خودبیگانگی شدند.(بهنام، 1375: 75) روایت «ژان پل سارتر» فیلسوف فرانسوی در مقدمه کتاب «فرانتس فانون» به نام دوزخیان روی زمین به خوبی بخشی از موج دوم نفوذ تربیتی و آموزشی فوق را توضیح میدهد:
«ما رؤسای قبایل، خانزادهها، پولدارها و گردنکلفتهای آفریقا و آسیا را میآوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس میچرخاندیم، لباسهایشان عوض میشد... روابط اجتماعی تازهای یاد میگرفتند و... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود میآوردیم. بعد اینها را به کشورهای خود پس میفرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما نجس بودیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم، فرستادیم به کشورهایشان، بعد از آمستردام، از بلژیک و از پاریس فریاد میزدیم برادری، انسانیت، بعد میدیدیم پژواک صوت ما از نقاط دور دست از دهان همین روشنفکرها عین سوراخ آب انبار پس میآید. هر وقت ساکت میشدیم آن سوراخها هم ساکت بودند، هر وقت حرف میزدیم، انعکاس وفادارانه و درست صوت خودمان را از حلقومهایی که ساخته بودیم، میشنیدیم. مطمئن شده بودیم که این روشنفکران هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان میگذاشتیم ندارند، بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفتهاند.»(فانون، ۱۳۶۸: 1)
در این دوره، در موضوع آموزش در ایران تغییراتی صورت گرفت. این تغییرات به پس از ایجاد مدرسه دارالفنون در سال 1230 بر میگردد. در این زمان، اعزام افراد برای تحصیل به غرب وارد مرحله جدیدی شد و دیگر اعزامشوندگان مانند سابق ملزم به گذراندن دورههای اولیه تحصیل در خارج نبودند؛ بلکه برای اولین بار کسانی اعزام شدند که تا حدودی دوره متوسطه را در ایران طی کرده، برای تحصیلات خود در سطح عالی به خارج میرفتند. با وجود این، شاهد تداوم حکایت غمانگیز نفوذ آموزشی در این دوره هستیم. گروهی 42 نفره متشکل از فارغالتحصیلان دوره اول دارالفنون که به فرانسه اعزام شده بودند، همه شخصیت و هویت متفاوتی پیدا کرده بودند و با افکار، عقاید و رسومی برگشتند که احساسات دینی و عواطف مذهبی را جریحهدار میکرد...(ر.ک. صبوری خسروشاهی، 1384: 89)