یکی دیگر از موضوعات و مسائل بنیادین نیازمند جهاد تبیین، مسئله «انسانشناسی» است. اگر ما نگرش و بینش اسلامی و انسانی درستی درباره انسان، ابعاد وجودی وی، رفتار و اعمال و چگونگی سبک زندگی وی داشته باشیم، بخش مهمی از جنگ شناختی دشمن، که نگاهی مادی و سودمحورانه به انسان دارد، خنثی یا لااقل کماثر خواهد شد.
سؤال از خدا، انسان و هستی همیشه به مثابه سه سؤال اساسی برای انسان مطرح بوده است. در این میان، توجه به انسان و شناخت او از اهمیت ویژهای برخوردار است تا آنجا که دعوت به شناخت انسان به منزله مخلوقی پیچیده، از تعالیم اصلی بسیاری از مکاتب فلسفی، عرفانی و ادیان بوده است. انسان از نظر مکاتب گوناگون، تعابیر متفاوتی دارد. هر مکتبی از زاویه دید خود، انسان را با یکسری مفاهیم، فرضیات و نظریات گوناگون مطرح میکند. برای نمونه، مکتب اگزیستانسیالیسم انسان را از منظری میبیند که متفاوت از نگاه مارکسیستهاست. لیبرالها انسان کامل را طوری تعریف و تبیین میکنند که با نئولیبرال، سوسیالیست و دیگر مکاتب متفاوت است. اسلام نیز مانند دیگر مکاتب برای کمال انسان تعریف و توضیحات خاص خود را در نظر دارد. در تعالیم دینی ما شناخت انسان از خود، پرفایدهترین شناختها و از سوی دیگر، عدم شناخت انسان، جهل به همه چیز دانسته شده است. سقراط نیز از حکمای یونانی اصلیترین شعار خود را «خودت را بشناس» قرار داده بود. شاید دلیل این همه تأکید بر شناخت انسان این باشد که انسان بدون شناخت نسبت به حقیقت خویش هرگز از زندگی انسانی خود بهرهای نخواهد برد، هرچند از لذات مادی و شهوانی هم برخوردار باشد. البته مراد از شناخت، شناخت سطحی، به این صورت که بداند وجود دارد و باید زندگی کند، نیست؛ چرا که حیوانات هم از چنین شناختی برخوردارند، بلکه مراد، شناخت عمیق نسبت به خود است، به این معنا که افزون بر علم به هستی خود و لزوم زندگی انسانی، علم به خالق خود و کمال و سعادت و راه وصول به آن را هم بداند و بداند زندگی بدون فضیلت و معرفت و خداشناسی ارزشی ندارد و باید زندگی او همیشه توأم با تعقل و تفکر و اندیشه باشد.
رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت انسانشناسی و نقش آن در تاریخ 1389/9/10 فرمودند: «انسان اسلامی با انسانی که در فلسفههای مادّی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، به کلّی متفاوت است؛ این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست. لذا محور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادّی به کلّی متفاوت است. انسان، محور است. همه این مسائلی که ما داریم بحث میکنیم: مسئله عدالت، مسئله امنیّت، مسئله رفاه، مسئله عبادت، برای این است که فرد انسان سعادتمند شود.»