دوشنبه ۲۸ فروردینماه بود که حضور فرزند فراری شاه مخلوع ایران به همراه همسرش در اسرائیل در مطبوعات فارسیزبان و خارجی مخباره شد. حضوری که بار دیگر حکایت از حقیقت و ماهیت اپوزوسیون ایران داشت و رضا پهلوی، این عروسک خیمهشببازی غرب را بیش از پیش رسوا کرد.
به نظر میآید پس از به حاشیه رفتن ناآرامیهای داخل کشور و تجدیدنظر کشورهای اروپایی و عربی در تنظیم روابط با تهران و شکست پروژه اپوزیسیون، پهلویها در رقابت سخت با گروهک منافقین و جریانهای تجزیهطلب کُرد به دنبال کسب اعتبار میان دشمنان ملت ایران هستند تا بتوانند به بقا ادامه دهند.
عکسهای منتشر شده گویای همه چیز هستند، حتی نتانیاهو حاضر نشد در یک مکان در خور از او استقبال کند و به حرفهایش گوش دهد، متکبرانه بر صندلی که بیشتر در فستفودیها دیده میشود نشسته بود، پایش را روی پایش گذاشته بود و با نیمچه اخمی به حرفهای خلف پهلویها گوش میداد که ذلیلانه در حال توضیح دادن پارهای از موضوعات بود. رضا خان با انگلیسیها روی کار آمد، محمدرضا پهلوی حکومتش را با کودتای آمریکاییها تثبیت کرد و حالا این شازده پهلویها به گمانش با اغتشاش و شورش صهیونیستها راه را برای خود هموار میبیند تا بار دیگر بر تخت پادشاهی دودمان پهلوی تکیه بزند و به ریش مردم بخندد.
رابطه پنهان و آشکار پهلویها با رژیم صهیونیستی بخش مهمی از تاریخ معاصر غرب آسیا را شکل میدهد. در دورانی که کشورهای عرب منطقه به صورت یکپارچه تلآویو را «تهدید مشترک» و دشمن شماره یک شناسایی میکردند؛ رژیم پهلوی در کنار ترکیه و اتیوپی اضلاع دکترین پیرامونی بن گورین را تشکیل میدادند.
با آنکه رژیم شاهنشاهی در ایران سعی میکرد در مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی موضع ظاهراً بیطرفانه اتخاذ کند، اما حامی سیاسی، امنیتی و اقتصادی تلآویو در منطقه بود. کمک موساد به ایجاد و آموزش نیروهای ساواک، حمایت نفتی شاه از رژیم صهیونیستی، امضای قرارداد اتمی شکوفه در سال ۱۹۷۷ و ... تنها بخشی از همکاریهای این دو متحد آمریکا در منطقه بود.
با وجود این، محمدرضا پهلوی در تریبونهای رسمی با توجه به حساسیتهای جهان اسلام نسبت به موضوع قدس سعی میکرد لب به انتقاد از اشغالگری رژیم صهیونیستی بگشاید و در کلام، از دشمن بزرگ دولتهای عربی اعلام برائت کند.
حال پس از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آخرین بازمانده رژیم سابق برای کسب اعتبار میان دولتمردان آمریکایی و اروپایی، راهی سرزمین های اشغالی شده است تا به ادعای «حمایت از محیط زیست و آب» به بزرگترین دشمن ایران دست دوستی دهد. کارشناسان معتقدند با قطع احتمالی حمایت مالی-رسانهای کشورهای حاشیه خلیج فارس از پهلوی، وی احتمالاً به دنبال «پدرخوانده» جدید میگردد.
شاید امروز بیش از پیش ارتباط میان سران اپوزیسیون و رژیم آپارتاید صهیونیستی مشخص شده باشد. کسانی که شعار واهی «زن، زندگی و آزادی» سر میدهند دست دوستی به رژیمی میدهند که نه تنها زنان و کودکان فلسطینی را به راحتی به خاک و خون میکشد؛ بلکه با تصویب قوانین ضد بشری تبعیض نژادی را در این رژیم به عنوان اصلی قانونی نهادینه کرده است.
حال باید اپوزیسیون به این سؤال پاسخ دهند، چگونه با رژیمی که علاوه بر کشتار ساکنان فلسطین، سابقه ترور دانشمندان و مستشاران ایرانی را در کارنامه خود دارند، پیمان بسته اند و از طرف خود پیام ملت ایران را ابلاغ میکنند؟
دیگر روی سفر پهلوی به رژیم صهیونیستی تلاش برای نشان دادن خود به عنوان رأس هرم اپوزیسیون در رسانهها و میان دولتهای غربی است. وی به عنوان رئیس خودخوانده اپوزیسیون در چند ماه اخیر سعی کرد با ایجاد شورایی متشکل از اپوزیسیون خارجنشین، زمینه لازم را برای افزایش تحریم، پر رنگ کردن گزینه حمله نظامی و درنهایت براندازی نظام سیاسی حاکم بر ایران فراهم آورد.
با فروکش کردن آتش آشوبها در ایران و تجدیدنظر دولتهای جهان در زمینه حمایت از «شومنهای رسانهای»، بار دیگر جنگ قدرت میان مخالفان نظام و تلاش برای تصفیه حسابهای سیاسی از سر گرفته شد. طرفداران پهلوی با حملات مجازی به اعضای شورای خودخوانده اپوزیسیون قصد دارند «شازده» همچنان به عنوان رهبر مخالفان جمهوری اسلامی در فضای بینالمللی شناخته شود. در سوی مقابل، طرفداران منافقین با برپایی تظاهرات در خیابانهای کشورهای اروپایی علاوه بر نظام، علیه رژیم سابق شعار میدهند.
بهره سخن
دیدار ربع پهلوی و نتانیاهو یادآور دیدار سرکرده سابق گروهک منافقین با صدام، دیکتاتور عراقی است. گذشت زمان عیار افراد و میزان استقلال یا وابستگی آنها را نسبت به کانونهای قدرت آشکار خواهد کرد.
مصاحبه اینترنشنال با نخست وزیر رژیم صهیونیستی، سفر پهلوی به سرزمینهای اشغالی، حضور علینژاد و اسماعیلیون در نشست ناتو برای توجیه حمله نظامی به ایران، حضور نئوکانهای آمریکایی در نشست سالانه منافقین و ... ماهیت پلید اپوزیسیون فرصت طلب و وابستهای را نشان می دهد که برای کسب قدرت و ثروت به راحتی همه چیز را نادیده می گیرند و دست دوستی به سوی بزرگترین دشمنان ایران دراز میکنند.
واقعیت این است در سالهای اخیر افراد مذکور به مهره شطرنج غرب برای اعمال فشار بر تهران تبدیل شده اند. هرگاه آمریکا و کشورهای اروپایی در پرونده هسته ای یا مناقشه های منطقهای وارد مرحله تنش با تهران میشوند، با تریبون دادن به اپوزیسیون خارج نشین سعی میکنند نتیجه بازی را به نفع خود تغییر دهند.
نکته جالب توجه این است، زمانی که تاریخ مصرف افراد مذکور تمام میشود، بار دیگر اپوزیسیون به حاشیه می رود و لنز دوربین رسانههای جریان اصلی، آنها را فراموش میکند.
راهبرد معاصر