فرهنگی >>  دین >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۴۷۳۷۲

امام رضا (ع) چگونه به نفی سنت «اهل سقیفه» پرداخت؟

حدیث امامت، منسوب به امام رضا علیه‌السلام، از عالی‌ترین معارف شیعه در موضوع امامت است. با مطالعه این حدیث در می‌یابیم امامت صرفاً منصبی سیاسی و اجتماعی نیست بلکه جایگاهی وحیانی و متصل به خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله است. در این دیدگاه، اگر مردم تحت رهبری امام معصوم قرار نگیرند، دلیل بر آن نیست که امام معصوم از امامت خود دست بکشد بلکه کل عالم تحت ولایت امامِ از جانب خداوند اداره می‌شود. برای روشن شدن بیشتر مسئله به فرازهایی از این حدیث اشاره می‌شود.

امام رضا (ع) چگونه به نفی سنت «اهل سقیفه» پرداخت؟

ماجرا از این قرار است که عبدالعزیز بن مسلم گفت: همراه امام رضا علیه‏‌السلام در مرو بودیم و در مسجد جامع آن شهر جمع شدیم و مردم در موضوع امامت بحث و گفت‌وگو می‌کردند و اختلاف عقیده بسیارى را ذکر کردند. پس من به خدمت سرور و مولایم رسیدم و او را از سخنان مردم آگاه کردم. امام رضا علیه‌‏السلام لبخندى زد و بعد فرمود اى عبدالعزیز، این طایفه ندانستند و در دین خویش فریفته شدند و ضمن بیان مقدماتی فرمود خداوند در حج پایانى که پایان عمر پیامبر صلی الله علیه و آله بود بر او این آیه را فرو فرستاد: «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛‌ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما به عنوان دینی رضایت دادم». (مائده3) و بعد تأکید کردند موضوع امامت از کامل شدن و کمال دین است.

این فراز نشان می‌دهد آنچه مورد گفت‌وگوی عالمان آن زمان در مسجد مرو بود، نازل‌ترین سطح امامت، یعنی در سطح «رهبری امت» آن هم به انتخاب مردم بود. جوّ حاکم بر آن دوران به گونه‌ای بود که امام را صرفاً منصبی الهی تلقی نمی‌کردند؛ مثلاً:

* معتزلیان نصب امام را واجب می‌دانستند، اما در اینکه چه کسی باید این وظیفه را بر عهده داشته باشد، اختلاف کردند.
* برخی از آنها وجوب نصب امامت را بر عهده امت می‌دانستند و معتقد بودند که وجوب نصب امام از طرف خداوند بر عهده امت نهاده شده است.
یا معتزله، انتخابات را تنها راه تعیین امام می‌دانستند.
* یا جریان «اهل حدیث» در مورد امامت، قائل به «اختیار» هستند و به وجود «نصّ» قائل نیستند.

با این حال، اعتقاد به وجود «نصّ» بر امامت «ابوبکر» در مورد برخی از آنان آمده است. جریان غالب در محافل اهل حدیث کوفه، برتر شمردن امیر مؤمنان بر عثمان بود؛ حتی گاه از برتری حضرت بر شیخین سخن به میان می‌آمد، اما در هر صورت تفضیل و فضیلت‌بخشیِ شیخین به عنوان «نظریه عمومی» اصحابِ حدیث یاد شده است. به این دلیل مأمون عباسی به شدت از این فرقه‌ها حمایت می‌کرد به ویژه آنکه او را پیرو مکتب معتزله دانسته‌اند. 

در چنین فضایی که امت اسلام راه را گم کردند و با علم به جریان غدیر، خود را به جهالت زدند، امام رضا علیه‌السلام به تبیین مسئله امامت می‌پردازند و آن را در وهله اول منصبی منتسب به وحی خدا معرفی می‌کنند و با یادآوری جریان غدیر و جریان نزول آیه «اکمال دین»، امامت را در طول رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله وصف کرده و بعد تأکید می‌کنند «و پیامبر صلی الله علیه و آله درنگذشت تا آنگاه که نشانه‌‏هاى دینش را براى امت خویش آشکار کرد و راه‏‌هایشان را بر آنان روشن ساخت و آنان را در راه حقّ نهاد و على علیه‌‏السلام را براى آنان تا همیشه پرچم و جلودار قرار داد و هیچ چیز از نیازهاى امت خویش را رها نکرد مگر آنکه آن را آشکار و واضح کرد؛ پس هر که پندارد که خداوند دینش را کامل نکرده بی‌گمان کتاب خدا را نپذیرفته است و هر که کتاب خدا را نپذیرد و وا گذارد مسلماً کفر ورزیده است.»

در مرحله بعد امام رضا علیه‌السلام با نقد تفکر آنها نسبت به «انتخابی بودن منصب امامت» فرمود: «آیا از منزلت و جایگاه امامت در میان امت آگاهى دارند تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد؟!» سپس به معرفی بیشتر منزلت امامت پرداخته و آن را در طول امامت ابراهیم نبی معرفی کرده، فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً...» یعنی «همانا امامت [مقامی‏] است که خداوند، ابراهیم خلیل علیه‏‌السلام را بعد از نبوت و خلیل خدا شدن، در مرتبۀ سوم، ویژۀ او ساخت و فضیلتى است که با آن بزرگش داشت و نامش را بلند آوازه کرد، پس خداوند جلیل و عزیز فرمود: «و چون ابراهیم را پروردگارش به کلمات مبتلاء و تام کرد، به او فرمود: من تو را امام برای مردم قرار دادم». (بقره124)

امام در ادامه بیانات خویش، اینطور فرمود که طبق ادامه همان آیه، مقام امامت از ظالمان سلب شده، هرچند از ذریه ابراهیم علیه‌السلام باشد؛ «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» «(ابراهیم (ع) فرمود) از ذریه‌‏ام چطور (آیا امام می‌شوند)؟ فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد». امام رضا علیه‌السلام با همین استدلال ساده اما حکیمانه مهر باطلی بر تفکر رایج آن دوران در زمینه «امامت» می‌زنند و این مقام را نه منصبی انتخابی بلکه وحیانی می‌دانند و در آخر تأکید می‌کنند «پس این آیه، امامت هر ظالم‏‌پیشه‏‌اى را تا روز قیامت باطل ساخت و امامت را در برگزیدگان نهاد. آنگاه خداوند با قرار دادن امامت در نسل برگزیدگان و پاکان، آن را بزرگ و ارجمند داشت ... پس پیوسته و قرن به قرن، نسل او امامت را از یکدیگر به ارث بردند تا آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به ارث برد. فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَكْرَمَهَا اللَّهُ بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرِّیَّةِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ... فَلَمْ تَزَلْ تَرِثُهَا ذُرِّیَّتُهُ ع بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرِثَهَا النَّبِیُّ ص.»

امام رضا علیه‌السلام در مرحله بعد با تأکید مجدد بر اینکه «همانا امامت شأن و مقام پیامبران و میراث اوصیاء است»، اینگونه سخن خویش را ادامه می‌دهند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رَسُولِهِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ خِلَافَةُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع‏»؛ یعنی امامت، خلافت خدا و خلافت رسول او و مقام امیر مؤمنان و خلافت حسن و حسین است.

سپس امام علیه‌السلام در این مرحله است که به شأن اجتماعی امامت اشاره کرده و می‌فرماید «إِنَّ الْإِمَامَة زِمَامُ الدِّینِ‏ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ»؛ همانا امامت، زمام دین و نظم دهندۀ مسلمین و صلاح دنیا و بزرگمندى مؤمنان است.» باید در نظر داشت که این شأن اجتماعی در طول آن مقام معنوی امامت است که امام رضا علیه‌السلام در فرازهای قبل بر آن تأکید داشت.

در فرازهای بعدی حدیث، امام رضا علیه‌السلام به شئون معنوی و باطنی امام اشاره می‌کنند؛ از جمله آنکه فرمود «الْإِمَامُ‏ أَمِینُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ‏؛ امام، امین خداوند در زمینش و در میان آفریدگانش و حجت او بر بندگانش و خلیفۀ او در سرزمین‏‌هایش و دعوت‌‏کننده به خدا و پاسدار حریم خداست. بعد ادامه دادند «الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُیُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ؛ امام، از گناهان، پاک و از عیب‌‏ها، مبرّا و به علم، اختصاص یافته و به بردبارى شناخته شده است.» امام رضا علیه‌السلام پس از بیان برخی مقامات معنوی «امام» اینطور سؤال می‌کنند «پس چه کسى باشد که به شناخت امام یا کنه وصف او دست یابد؟ ... پس چگونه توانند که همۀ صفت‏‌هایش یا چگونگى آن را توصیف کنند؟ و یا کسى که جایگزین او شود یافت شود یا بی‌نیازى همچون او باشد که نیاز نیازمندان را برآورد؟» و در فرازهای بعد اشاره می‌کنند «آیا گمان دارند که امام جز در خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله یافت شود؟ به خدا سوگند که خودشان خویشتن را دروغ‏‌پرداز شمارند و بیهوده آرزو بردند، از گردنۀ بلند و جایگاه لغزنده‏‌اى که به پایین می‌‏لغزد بالا رفتند.» سپس با ردّ مجدد تفکر «انتخابی» بودن منصب امامت فرمود «آنها خواستند با نظرهاى [ناقص‏] خویش امامى را منصوب کنند و چگونه می‌‏توانند امامى را انتخاب کنند؟ و حال آن که امام عالمى است که نادانى نورزد، و نگهبانى است که حیله نکند؛ منبع نبوّت است...»

نتیجه آنکه آنچه همواره مورد اختلاف امت اسلام بوده و سبب شده سایر تنش‌ها میان جامعه اسلامی رخ دهد، مسئله امامت و زمامداری مسلمین بوده است. سوگوارانه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و طی ماجرای سقیفه، اولین جرقه‌های این تنش توسط صحابه ایجاد شد، همان صحابه‌ای که اندکی قبل در ماجرای غدیر خم شخصاً حضور داشتند و به امر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با امیر مؤمنان نسبت به امامت و خلافتش عهد بستند و به ایشان تبریک گفتند. این بدعت سبب شد راه برای سایر افراد و گروه‌ها همچون بنی‌العباس در مسیر ادعای امامت و خلافت ناحق مسلمین هموار شود. امام رضا علیه‌السلام در چنین فضایی به نحوی اندیشه و سنت شیخین در انتخاب منصب امامت را نفی کردند.

 

منبع: تسنیم

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات