الگوی مصرف جوامع از سیاستهای اساسی قدرتهای جهانی است. الگوی مصرف، انواع گوناگونی دارد که ارزش امنیتی یا ضدامنیتی آنها یکسان نیست. در این میان، الگوی مصرف فکری حساسترین و برجستهترین آنها به شمار میآید. اگر الگوی مصرف فکری جامعهای از بیرون تعیین شود و از تولید فکری داخلی ارتزاق نکند، یا مصرف فکری بیرونی مساعدکننده تولید فکری مستقل نشود، الیناسیون فکری و متعاقباً وابستگی عمیق در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژیکی نتیجه و پیامد مستقیم آن خواهد بود. محققان بر این باورند که الگوی مصرف نقش برجستهای در امکان دستیابی جامعه به توسعه دارد. الگوی مصرف اگر منطبق با الگوی تولید باشد، با توسعه سازگار است و اگر منطبق با تولید نباشد، وارادتی شمرده خواهد شد و به ضد توسعه عمل خواهد کرد. در این صورت، نقش راهبردی الگوی مصرف به رابطه آن با استقلال و وابستگی جامعه برمیگردد.
از لحاظ تاریخی، غرب پس از رنسانس و انقلاب صنعتی و فراصنعتی به ویژه از اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قدرت بیستم تغییر الگوی مصرف فکری را مناسبترین و کم هزینهترین راه سلطه و استثمار سایر ملل جهان دانسته و بسترهای این الگوی مطلوبشان را فراهم کرد. پذیرش دانشجو و تربیت آنها ابتداییترین حرکت برای جابهجایی الگوی مصرف فکری از داخل به بیرون بود. سپس تأسیس دانشگاه مبتنی بر الگوی لیبرالی گام بعدی برای تغییر الگوی مصرف فکری بوده است. به موازات این گامها، صادرات کتب مورد نظر به ویژه در حوزه علوم انسانی و راهاندازی نهضت ترجمه موفق شد در بخش نخبگی، الگوی مصرف فکری را به جای تولید فکر دگرگون کند و الیناسیون فکری را شکل دهد؛ به گونهای که مرحوم شریعتی این وضعیت را اینگونه توصیف کرد:
بسیاری از روشنفکران در ایران نیز گرفتار چنین بیماری شدند. الگوی مصرف فکری غرب محور، سبب شکلگیری متفکران ترجمهای در ایران شده که به جای تولید فکر، تفکر ترجمهای تولید کردند. پیامد این متفکران مصرفی به جایی رسید که به تعبیر رهبر معظم انقلاب جرئت ایجاد فضای جدید علمی خودجوش نداشتند و جرئت هر گونه تشکیک در ایدهها و تفکرات غربی را نیز به خود راه ندادند، «این گروه، مطلقاً جرئت ایجاد یک فضای جدید علمی را به خود ندادند. نه فقط گفتند علم را از آنها بگیریم، بلکه معتقد بودند باید فرهنگ و اخلاق و تفکّرات و عقاید سیاسی و اجتماعی را هم از آنها بگیریم!»