تاکیدات رهبری بر جهاد تبیین
مقام معظم رهبری در اربعین ۱۴۰۰ که مصادف بود با پنجم مهرماه، در جمع دانشجویان، خطاب به آنان فرمودند: شما به معنای واقعی کلمه میوه دل این ملت هستید و باید به مساله تبیین اهمیت بدهید. ایشان در دیدار بعدی دستان خود را به نشانه دعا بلند کردند و فرمودند: خدایا! ما را جزء مجاهدان جهاد عظیم این روزگار که جهاد تبیین است، قرار بده! در دیدار بعدی فرمودند: کار بزرگ زینب کبری(س) جهاد تبیین بود. در دیدار بعد فرمودند: جهاد تبیین را جدی بگیرید. در دیدار بعد فرمودند: هیات کانون جهاد تبیین است. در دیدار بعد فرمودند: جهاد تبیین یک فریضه قطعی و یک فریضه فوری است... یک سال موضوع اغلب سخنرانیهای ایشان، جهاد تبیین بود. دقیقا در روزی که یک سال از صدور حکم جهاد تبیین میگذشت، یعنی اربعین ۱۴۰۱، فتنه شروع شد. شاید به خاطر آن که فرمایش نایب امام عصر را روی زمین گذاشتیم، این اتفاق یک سیلی به ما بود.
شاخصههای جهاد تبیین
امروز پس از دو سال و نیم از حکم جهاد تبیین، باید مولفههای آن را بررسی کنیم و ببینیم هر کدام از این شاخصهها و مولفهها چگونه در کارهای ما قابل استفاده است. ممکن است یک نفر در عرصه سخنرانی و مداحی کار کند یا کسی اهل فیلمسازی باشد یا در تولید نوشتافزار و محصولات فرهنگی فعال باشد؛ در هر عرصه باید محورها را شناخت.
تعداد شبههها و گرههای ذهنی مخاطبان ما، در حدود دو هزار و ۵۰۰ تا احصا شده است. در فتنهای که در سال ۱۴۰۱ رخ داد، تنها ۱۷ شبهه از این تعداد پررنگ شد یا در انتخابات مجلس، آنان که روی رایندادن تمرکز کرده بودند، ۳۹ شبهه را برجسته میکردند. از این دو هزار ۵۰۰ شبهه، در هر رویداد، تعدادی برجسته میشوند. از این میان، ۷۵۰ شبهه پرتکرار و ۱۵۰ شبهه بسیار پرتکرار است. در یک تقسیمبندی کلی، تمام این دو هزار و ۵۰۰ شبهه را میتوان در محورهایی که حضرت آقا برای جهاد تبیین مورد اشاره قرار دادهاند، دستهبندی کرد. یعنی اگر به محورهای مورد نظر مقام معظم رهبری در جهاد تبیین احاطه داشته باشیم، پیشدستانه تمام شبهات را میتوانیم پاسخ دهیم.
مهمترین محور جهاد تبیین
تعداد محورهای جهاد تبیین را باید پنج به علاوه یک دانست. پنج مورد از این محورها به صورت مستقیم در بیانات مقام معظم رهبری آمده، ولی یکی از آنها، به صورت مستقیم مورد اشاره قرار نگرفته است. از قضا همان یک محور که به آن اشاره نشده، از دیگر محورها مهمتر است و بیشترین هجمه دشمن به آن صورت میگیرد: شخصیت خودِ مقام معظم رهبری. متاسفانه در این کشور، برای همه موضوعات کار میکنیم، جز شخصیت خودِ حضرت آقا.
در همین موضوع نوشتافزار و محصولات فرهنگی، فعالان این عرصه دریافتهاند که یک نوجوان، به دنبال قهرمان است. یکی از دلایلی که کمونیستها در زمان خود موفقیتهای زیادی کسب کردند، این بود که در تولید قهرمان دستاوردهای خوبی داشتند. در برههای چگوارا با تبلیغات فراوان، تبدیل شده بود به قهرمان همه جوانان. در مقابل نظامهای لیبرالیستی به خاطر آن که عُرضه تربیت قهرمان ندارند، «سلبریتی» به وجود میآورند و آن را به جای قهرمان جا میزنند... ولی نظام اسلامی نه قهرمان تربیت میکند، نه سلبریتی، بلکه «ابرقهرمان» معرفی میکند. یعنی ناگهان شخصیتی را معرفی میکند که هیچ کدام از نظامهای دیگر توان ایجاد آن را ندارند، مانند حاج قاسم یا شهید حججی و علی لندی. شخصیتهایی که در این کشور تربیت میشوند، عجیبند، ولی از بس مشکلات اقتصادی به چشم میآید، حواسمان از آن پرت میشود.
باید تفاوت دو انقلاب اسلامی را درک کرد: یک نظامِ فشل دیوانسالار اداری وجود دارد که هر کس با آن درگیر میشود، با انقلاب زاویه پیدا میکند؛ نظامِ دیگر نظام امت و امامت است که میتواند حاج قاسم تربیت کند. نظام اداری که نمیتواند حاج قاسم تربیت کند! تمام برکتها و خیر دنیا و آخر در نظام امت و امامت و ایستادن پای آن است.
خداوند حامی جبهه حق است
در ۴۵ سال اخیر، بسیاری افراد ضد انقلاب شدند. حتی اگر با نگاه مادی بررسی کنیم، آنان ذلیل و زبون شدند، اما در طرف مقابل، انقلابیها روز به روز عزت بیشتر پیدا کردند. کسانی که پایِ این نظام ایستادند، در همین دنیا عزیز شدند. در حوادث سال ۱۴۰۱، همه دست به دست هم دادند تا عزت نظام را کم کنند، ولی ذرهای از آن کم نشد.
خداوند جبهه حق را همواره یاری کرده است. روزی کل جبهه حق سوار بر کشتی بود و تمام جهان را آب فرا گرفته بود. روز دیگر کل جبهه حق خلاصه میشد بر کسی که درون منجلیق قرارش داده بودند تا او را در آتش بیاندازند. زمانی فرا رسید که حقمداران به بنبست رسیدند؛ جلوی آنها رود نیل بود و پشت سرشان، ابرقدرتی به نام فرعون. در آن لحظه برخی رو به موسی گفتند «إنا لمترکون»، یعنی نابود شدیم و دیگر اثری از ما باقی نمیماند... جبهه حق در زمانی درون غار بود و قریش به چند قدمی او رسیده بودند، ولی یک تار عنکبوت جبهه حق را محافظت کرد... زمانی کشورهایی که دو طرف جنگ جهانی بودند، جلوی ما ایستادند. امروز ولی بحث بر سر این است که آیا ایران به ابرقدرتی همچون روسیه پهپاد میدهد یا نه!
شخصیت پرجاذبه
شخصیت مقام معظم رهبری به شدت پرجاذبه است ولی ابعاد شخصیتی ایشان، به گوش کسی نرسیده است. در میانه فتنه، برگ برنده ما، حاج قاسم و حضرت آقا بود. محبوبیت حاج قاسم بسیار عجیب است، در حدی که میتوان آن را غیر قابل تصور توصیف کرد. محبوبیت مقام معظم رهبری از حاج قاسم هم بیشتر است.
روزگاری شاهی در ایران بود به نام محمدرضا. در دوران پادشاهی او دو بار در ایران اغتشاش شد و او هر دو بار از ایران گریخت. در زمان مصدق، او آن قدر ترسید که همسرش ثریا را در فرودگاه جا گذاشت و فرار کرد. بعدا از برج مراقبت با او ارتباط گرفتند و برگشت تا ثریا را سوار کند. دفعه دوم آن قدر ترسیده بود که خودش به عنوان خلبان هواپیما را هدایت کرد، مبادا خلبان خیانت کند و او را به کشوری دیگر ببرد!
این رفتار را مقایسه کنید با زمانی که ایران عینالاسد را مورد اصابت قرار داده و ترامپ، رئیس جمهور آمریکا درباره آمادگی برای هدف قرار دادن ۵۲ نقطه ایران توییت زده که اولین نقطه آن، بیت رهبری است. رفتار طبیعی این است که مقام معظم رهبری بیت را خالی کنند و به جای دیگری بروند، ولی نه تنها بیت را خالی نمیکنند، بلکه دیدارشان با مردم قم را هم طبق برنامه برگزار میکنند. همان دیدار برای نخستین بار از شبکههای رادیویی و تلویزیونی به صورت مستقیم پخش شد، به این معنی که من این جا نشستهام، اگر جرات دارید بزنید! سردار حاجیزاده میگفت من خودم سه بار از حضرت آقا خواهش کردم بیت را خالی کنند، ولی ایشان قبول نکردند. چنین شجاعتی بینظیر است. البته فقط شجاعت نیست، در هر کدام از ابعاد شخصیت انسانی دست بگذاریم، ایشان سرآمد است. در حوزه کتاب و حتی موسیقی ایشان اطلاعات بسیار دقیقی دارند. این موضوع باید به شکلی به گوش دانشآموزان برسد.
اتاقهای فکر باید بررسی کنند که کدام جنبه شخصیتی مقام معظم رهبری برای هر قشر جذابیت بیشتری دارد. برای مثال برای یک زن، خانوادهدوستی ایشان جاذبه دارد. چنین ویژگی مهمی را مقایسه کنید با محمدرضا که در عیاشی، همتا نداشت و در نهایت هم به خاطر افراط در این مسائل، به سرطان مبتلا شد. اردشیر زاهدی گفته که در یک پرواز هواپیمایی لوفتهانزا، یک مهماندار موطلایی حضور داشت و دست و پای اعلیحضرت با دیدن او به لرزه افتاده بود. بعدها هزینه بسیاری صرف کردیم تا او را به دربار بیاوریم.
تبیین دستاوردها نظام
دومین محور، تبیین دستاوردهای ۴۵ ساله نظام است. دشمن تمام هم خود را برای پوشاندن نقاط قوت و برجسته کردن نقاط ضعف اختصاص داده است، حتی تلاش دارد نقاط قوت ما را به عنوان نقطه ضعف نشان دهد؛ امنیت، قدرت نظامی یا دسترسی به امکانات، نقطه قوت کشور است و دشمن هر کاری کرده، نتوانسته است آن را از میان ببرد، با این حال کاری میکند که اشخاصی این مسائل را دستاویز تمسخر قرار دهند. دلیلی که دشمن در این کار تا این حد اعتماد به نفس پیدا کرده، این است که در کشور جهاد تبیین اتفاق نمیافتد.
دو سال و نیم پیش، امارات ماهوارهای به فضا ارسال کرد. در کشور جوی راه افتاد و بسیاری گفتند اماراتیها که تا ۴۰ سال پیش در چادر زندگی میکردند، ماهواره به فضا فرستادند تا دستاوردهای ما را کوچک جلوه دهند. در حالی که ماهواره اماراتیها طراحی آمریکا و ساخت انگلیس بود و از ژاپن پرتاب شد. در واقع امارات یک گاو شیرده بود که فقط پول داد، در حالی که ایران، ۲۰ سال پیش موجود زنده به فضا فرستاد. ایران بدون کمک هیچ کشور دیگر ماهواره به فضا پرتاب کرد.
به سوی پیشرفت یا در مسیر دره؟
ایران مسیری را در پیش گرفته است. اما آیا این مسیر به پیشرفت منتهی میشود یا ما را به دره میبرد؟ پاسخ به این سوال بسیار اساسی است. در مقابل این مسیر، مسیری است که شاه در حال پیمودن آن بود. در کتاب «صعود ۴۰ ساله ۲» ثابت کردهایم که شاه با کارهایش، ایران را به ته دره میبرد، ولی جمهوری اسلامی در مسیر قله قرار دارد. منطق این حرف هم وضعیت ابرقدرتهای دنیاست: آنها کجا بودهاند و چه مراحلی را طی کردهاند تا به وضعیت امروز رسیدهاند. درست است که در خودرو، ارزش پول ملی و برخی مسائل دیگر مشکل داریم، ولی این مسیر، در نهایت به کجا ختم میشود؟
در بحث اقتصادی، دلار و مارک و چند کشور دیگر در طول تاریخ توانستند ارز خود را به مرجع مبادلات جهانی تبدیل کنند. برخی کشورهای دیگر تلاش کردند ارز خود را به این شکل بر همه غالب کنند، ولی در میانه مسیر دچار مشکل شدند. آرژانتین یکی از همین کشورها بود که در عرض چند دهه، مجبور شد ۱۲ صفر را از واحد پول ملی خود حذف کند.
ایران از نظر مبنایی با سلطهگران و ابرقدرتها مشکل دارد، ولی مراحلی که به ابرقدرت شدن ختم میشود، همین مراحلی است که آنان پیمودهاند. هرچند در جزئیات این مراحل، ما نباید راه آنان را برویم. ابرقدرتهای مختلف در طول تاریخ، همگی در روزگاری از بیچارهترین و فقیرترین کشورها بودهاند. تاریخ هلند، انگلیس، آلمان و آمریکا بیانگر همین واقعیت است. دقیقا به همین دلیل بود که آنان به انقلاب دست زدند و به محض پیروزی در انقلاب، مورد هجوم ابرقدرت آن زمان قرار گرفتند. برای مثال بعد از این که هانری هفتم در انگلیس اعلام کرد خامفروشی را از میان خواهد برد، فرانسه به این کشور حمله کرد و جنگ ۱۰۰ ساله را شکل داد. زمانی که جورج واشنگتن فعالیت برای استقلال آمریکا را آغاز کرد، بریتانیا به این کشور حمله کرد و هشت سال جنگید. آلمان پس از آن که تصمیم گرفت محصولات کشاورزی دلخواه خود را پرورش دهد، از سوی اتریش و فرانسه مورد حمله قرار گرفت. در مرحله بعد، آنان در بخش نظامی تمرکز کردند و با وجود بیپولی و بیثباتی ناشی از انقلاب، قدرت نظامی به دست آوردند. در مرحله بعد، این کشورها متوجه شدند دلیل قدرتمند شدن ابرقدرتهای آن دوران، احاطه بر مسائل علمی است، از این رو برای دستیابی به علم و دانش سرمایهگذاری کردند. هلند با وجود تمام مشکلاتش، به قدری روی علم سرمایهگذاری کرد که موفق شد ۳۳ درصد از اختراعات آن زمان دنیا را به نام خود ثبت کند. این در حالی بود که هلندیها در آن زمان حتی بلد نبودند چگونه از اختراعات خود استفاده کنند. با این حال با استفاده از نوآوریها، کشتیسازی را رونق دادند. در دوران انقلاب انگلیس، ۶۰ درصد اختراعات مربوط به آن کشور است. سه چهارم کتابهایی که در آمریکا نگارش شد، مربوط به چهل سال پس از انقلاب آن است.
گره زدن علم و تولید، مرحله بعدی پیشرفت ابرقدرتها بود. آنها به تدریج فناورمحور شدند تا بتوانند از علم خود استفاده کنند. اختراع لامپ، تلگراف، موتور بخار و لوکومتیو در همین مرحله اختراع شده است. در مرحله پنجم، به شکلی گسترده از تولید داخل حمایت کردند. با وجود آن که پیشرفتهای خوبی در حوزههای مختلف نصیب کشورهای نوظهور میشد، کشورهای ابرقدرت محصولاتی بهتر از آن چه تولید میکردند در اختیار داشتند، به همین خاطر کشورهای نوظهور مرزها را بستند تا کالای خارجی وارد کشور نشود. بریتانیا تعرفه واردات را تا ۵۵ درصد افزایش داد تا واردات صرفه اقتصادی نداشته باشد.
در این پنج مرحله، کشور فقط حمایت کرده و هزینه داده، در نتیجه ابرتورم در کشورها به وجود آمده است. در این جا بود که مردم آلمان فقط سیبزمینی میخوردند، در حالی که تنها ۴۰ سال به ابرقدرتشدن آن باقی بود. ششمین مرحله، مدیریت نقدینگی و اصلاح ساختارها بود. دولت در این دوره ورود میکرد و معاملات را سامان میداد. پس از آن مرحله سودآوری تمام شد و هزینهها به پایان رسید. مرحله هفتم صادراتمحوری شروع شد و خباثت کشورها با استعمار و غارت کشورهای دیگر به منصه ظهور رسید. در نهایت در مرحله هشتم، این کشورها ارز خود را به ارز ذخیره جهان تبدیل کردند. در دورهای ۶۰ درصد مبادلات جهانی به پوند انگلیس انجام میشد، همان طور که پس از جنگ جهانی دوم، دلار ارز مرجع ۸۰ درصد مبادلات جهانی بود.
تحقیر بیسابقه ملت ایران در دوره پهلوی
با چنین مسیری، وضعیت ایران چطور است؟ در دوره شاه، ایران در هر زمینهای که تصور کنید، تحقیر میشد و فضا به شدت غیر قابل تحمل بود. شدیدترین برف و بوران تاریخ در سال ۱۹۷۲ میلادی یا ۱۳۵۰ خورشیدی در ایران رخ داد که در آن، ۲۰۰ روستا زیر برف دفن شدند و به صورت کامل از بین رفتند. شاید بگویید که این موضوع یک حادثه طبیعی است و به شاه ربطی ندارد، ولی شاه در این زمان، در سوئیس به سر میبرد و مشغول اسکیسواری بود و شش ماه به ایران نیامد. ملت ایران در این حد تحقیر میشد! هویدا نقل میکند که پس از این که از خارج آمدن در خوزستان خواستم به باشگاهی وارد شوم، ولی روی در آن نوشته بود ورود سگ و ایرانی ممنوع است. در گزارشی از ساواک، میزان خرجی که برای مبلمان قصر فرح صرف شده، معادل حقوق ماهانه ۸۳ هزار کارگر عنوان شده است. اینها فقط نمونهای از تحقیرهای عجیب ملت ایران در دوره پهلوی بود. مقام معظم رهبری به همین دلیل بارها گفتهاند که با بزک پهلوی، مقابله کنید. دشمن به جایی رسیده که میخواهد ساواک را هم بزک کند!
مراحل ابرقدرت شدن ایران
پس از آن که ایران مرحله اول را پشت سر گذاشت و انقلاب کرد، بلافاصله بحرانها شکل گرفت. ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تجزیهطلبی شروع شد، درگیر تجزیهطلبی بودیم که جنگ شروع شد. همزمان با جنگ ترورها اتفاق افتاد و بسیاری از مقامات حکومتی به شهادت رسیدند. کل جنگ حدود ۲۷۵۰ روز طول کشید، ولی فقط جزیره خارگ که صادرات نفت ایران از آن انجام میشد، ۲۸۰۰ بار موشکباران شد تا نبض اقتصادی ایران از کار بیافتد.
در مرحله سوم، ایران به تدبیر امام(ره) نهضت سوادآموزی را به راه انداخت و حضرت آقا نیز نهضت علمی را شکل داد. از آن به بعد ایران در تولید علم سرآمد شده، به طوری که به گزارش نیوساینتیست تولید علم ایران ۱۱ برابر متوسط دنیاست. ۲۵ سال پیش فقط یک دهم درصد از تولید علم دنیا در ایران شکل میگرفت، ولی امروز این میزان به دو درصد رسیده، آن هم در شرایطی که جمعیت ایران در هر دو برهه تاریخی، یک درصد دنیا بوده و از نظر نسبی، تغییری نداشته است. ۱۵ سال پیش هیچ مقالهای از ایرانیان، در میان مقالات پر استناد دنیا به چشم نمیخورد ولی امروز سه برابر نسبت جمعیتی خود، صاحب مقالات پر استنادی هستیم. در برخی رشتههای حساس، مثل مهندسی مکانیک، یک سوم مقالات پر استناد دنیا از ایران است. ایران هفتمین کشور از نظر ثبت اختراع در دنیاست.
علم باید در مرحله چهارم به تولید میرسید. مرحلهای که در دهه ۸۰ به آن وارد شدیم. حداقل ۱۷ اقدام ذیل مرحله چهارم انجام شد و زیستبومهای فناوری به وجود آمد. در مرحله بعد باید حمایت از تولید داخل رخ میداد، اتفاقی که در دهه ۹۰ شاهد آن بودیم. اگر نامگذاری سالهای مختلف را دنبال کنید، متوجه میشوید که این شخص حکیم چه کار میکند. پس از شروع حمایت از تولید داخل، دولتی در راس کار آمد که اعتقادی به آن نداشت. با این حال با نظارت حضرت آقا، به این مرحله هم ورود خوبی صورت گرفت و از سال ۱۴۰۰ ششمین مرحله شروع شد. البته این مراحل به گونهای نیست که ورود به هر کدام نیازمند تمام شدن قبلی باشد، همان طور که در مرحله پنجم، با وجود آن که به تازگی اقدامات شروع شده بود، وارد مرحله ششم شدیم. در این مرحله شاخصهایی همچون تورم نقطهبهنقطه تولیدکننده مدیریت شد. در سال ۱۴۰۰ این شاخص ۱۰۵ درصد بود و تمام تولیدکنندگان دچار مشکل شدند، ولی امروز این تورم به ۳۵ درصد رسیده است. تولیدات غیر نفتی ایران در سال ۱۴۰۱ توانست رکورد تاریخی خود را بشکند و از صادرات نفتی پیشی بگیرد. این زمینه ورود ایران به مرحله صادراتمحوری است.
در آستانه قله
فعالان اقتصادی باید گوشهچشمی به صادرات گسترده داشته باشند. در زمینه نوشتافزار، مرحله ششم در دسترس است و باید بازار سایر کشورهای دنیا را هدف قرار داد تا به مرحله هفتم وارد شد. باید دید در سایر کشورها، مشتریان به دنبال چه محصولاتی هستند تا بازار آنان به دست ما افتد. در مرحله ششم به بعد، سودآوری شروع میشود و قلهای که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند، به دست میآید. البته هدف اصلی ظهور منجی و برقراری تمدن نوین اسلامی است، ولی حل مشکلات اقتصادی با طی این مراحل دشوار در دسترس قرار میگیرد.
حضرت آقا فرمودند دوران ناامیدی نیست، دوران شور و شعف و امیدواری است، زیرا امروز دوران سودآوری است و هزینهها تمام شده است.