پس از شهادت ناجوانمردانه سید حسن نصرالله در ضاحیه جنوبی بیروت، رسانههای وابسته به صهیونیسم و استکبار جهانی با استفاده از این فرصت، جنگ روانی گستردهای را علیه جبهه مقاومت آغاز کردهاند. آنها تلاش میکنند با بازنمایی افسانههای قدرت و شکستناپذیری خود، گروههای مقاومت را تهدید کرده و با القای شکاف میان متحدانشان، اعتبار آنها را تضعیف کنند. یکی از ترفندهای آنان، پخش شایعاتی است که تلاش میکند ایران را به خیانت علیه حزبالله متهم کند یا از نفوذ عوامل ایرانی برای فاش کردن محل اقامت فرمانده مقاومت سخن بگوید. از سوی دیگر، رسانههای جهانی در خدمت صهیونیسم، با انتشار اخبار ساختگی و تحریفشده، به تضعیف اعتماد عمومی میان نیروهای مقاومت و ایجاد تفرقه دامن میزنند. خبرهایی مانند "شهادت جانشینان احتمالی نصرالله" یا "انتقال رهبر ایران به مکان امن" مثالهایی از این قبیل اخبار جعلی بودند که به قصد گمراه کردن افکار عمومی و تضعیف همبستگی میان گروههای مقاومت منتشر شدند.
گسترش جنگ روانی پس از شهادت سید حسن نصرالله
اسرائیل مدتهاست که در زمینه روانشناسی جوامع منطقه تحقیق کرده و تلاش کرده با شناخت باورها و حساسیتهای فرهنگی و اجتماعی، در مواقع حساس بر احساسات مردم تأثیر بگذارد. با این اطلاعات، آنها سعی میکنند پس از هر عملیات نظامی یا تروریستی، جنگ روانی وسیعی را به راه بیندازند تا افکار عمومی را به سمتی که میخواهند هدایت کنند. این عملیات روانی میتواند به قصد ایجاد حس شکست، تحقیر یا تضعیف روحیه مقاومت باشد.
پس از ترور فرمانده مقاومت، شاهد تلاشهایی برای تزریق نظریههای توطئه و ایجاد تفرقه میان نیروهای مقاومت هستیم. هدف این جنگ روانی، تخریب اعتماد میان متحدان و ایجاد شکاف میان جبهه مقاومت است. همچنین این تلاشها برای بدنام کردن ایران و ایجاد نفاق میان گروههای سیاسی داخلی و خارجی صورت میگیرد.
در این شرایط حساس، گسترش این نظریههای توطئه و انتشار آنها، تنها به نفع دشمنان مقاومت خواهد بود و میتواند تأثیرات جبرانناپذیری بر امنیت و ثبات منطقه داشته باشد.
سگی که پارس کند، گاز نمیگیرد!
اسرائیل بارها با مانورهای نظامی و غیرنظامی یا با اظهارات خود سعی در تهدید ایران را دارد، اما اگر قدرت و تصمیم جدی برای حمله داشت دستاویز تهدیدات تکراری نمیشد. همیشه این ضرب المثل صادق است که این تهدیدات همچون طبل تو خالی است یا اینکه سگی که پارس کند، گاز نمیگیرد.
در همین راستا نیاز به یادآوری زمانی است که اسراییل علی رغم عملیات روانی گسترده، شکست مهلکی را در جنگ ۳۳ روزه پذیرفت و تا مدتها نتوانست چهره خود را در جامعه بین الملل بازسازی کند. لازم به ذکر است که عملیات روانی اسرائیل پیش از جنگ ۳۳ روزه (جنگ ۲۰۰۶) بخشی از استراتژی گستردهتر این رژیم برای آمادهسازی افکار عمومی، مدیریت تصور عمومی، و تضعیف روحیه جبهه مقابل بود. این عملیات روانی نهتنها در میدان رسانه، بلکه از طریق تحرکات دیپلماتیک و نظامی، زمینهسازی شد. این جنگ که در پی حمله حزبالله به نیروهای اسرائیلی و واکنش تند اسرائیل آغاز شده بود، یکی از مهمترین جنگهای ۳ دهه اخیر در منطقه خاورمیانه بهشمار میآید.
هدف اصلی عملیات روانی اسرائیل
اسرائیل همواره تلاش داشته تا با استفاده از ابزارهای رسانهای و روانشناختی، جبهه مقاومت را تضعیف و تصویر خود را بهعنوان نیروی بلامنازع منطقه ترسیم کند. پیش از جنگ ۳۳ روزه، این عملیات روانی به چندین شکل دنبال شد:
۱. نمایش قدرت و القای شکستناپذیری
اسرائیل از طریق رسانههای بینالمللی و منطقهای، بهطور مداوم بر قدرت نظامی خود تأکید داشت. تبلیغات رسانهای اسرائیل به گونهای بود که حزبالله را یک گروه ضعیف و فاقد توان مقابله با ارتش اسرائیل نشان دهد در نتیجه این اقدام، با هدف تضعیف روحیه مردم لبنان و همچنین جبهه مقاومت در نظر گرفته شده بود.
۲. القای ترس و تهدید
اسرائیل پیش از جنگ، تهدیدات متعددی علیه لبنان و حزبالله مطرح کرد. تهدید به حملات گسترده و ویرانگر از سوی مقامات اسرائیلی به طور مستمر اعلام میشد. این تهدیدات رسانهای و دیپلماتیک هدف داشتند که مقاومت لبنان را دچار تردید کنند و مردم لبنان را از حمایت از حزبالله بازدارند. در این دوره، بارها اعلام شد که هرگونه تحرک حزبالله با واکنش شدید و گسترده اسرائیل روبهرو خواهد شد.
۳. ایجاد شکاف در افکار عمومی لبنان
یکی از تاکتیکهای عملیات روانی اسرائیل، تلاش برای ایجاد شکاف در جامعه لبنان بود. اسرائیل با استفاده از رسانهها، سعی داشت حزبالله را عامل ایجاد تنش و جنگ در لبنان معرفی کند و بدینوسیله حمایتهای داخلی از حزبالله را کاهش دهد. این استراتژی شامل تأکید بر خسارتهای احتمالی جنگ بر مردم عادی لبنان و زیرساختهای کشور بود، تا مردم را از حزبالله و اقدامات آن ناخرسند کند.
۴. بهرهبرداری از جنگ داخلی سوریه
پیش از جنگ ۳۳ روزه، اسرائیل سعی داشت از بیثباتی در منطقه بهویژه در سوریه بهرهبرداری کند. عملیات روانی اسرائیل با تکیه بر بحرانهای داخلی کشورهای همسایه، بهویژه در سوریه و عراق، تلاش داشت حزبالله را بهعنوان یک نیروی متجاوز و عامل دخالتهای منطقهای معرفی کند.
۵. استفاده از رسانههای بینالمللی
اسرائیل توانست با استفاده از نفوذ در رسانههای بینالمللی، تصویر خود را بهعنوان قربانی حملات حزبالله نشان دهد. در عین حال، حزبالله بهعنوان یک گروه تهاجمی و تروریستی که مردم لبنان را به خطر میاندازد، معرفی میشد. اسرائیل همچنین تلاش کرد تا حمایتهای بینالمللی برای اقدامات نظامی احتمالی خود علیه حزبالله را جلب کند.
۶. تبلیغات گسترده درباره تجهیزات و فناوریهای نظامی
بخش دیگری از عملیات روانی اسرائیل پیش از جنگ ۳۳ روزه، تبلیغات درباره توانمندیهای پیشرفته نظامی و فناوریهای جدید این رژیم بود. این تبلیغات به گونهای برنامهریزی شده بود که حزبالله و دیگر گروههای مقاومت را به این باور برساند که امکان مقابله با قدرت نظامی اسرائیل را ندارند و هرگونه تلاشی محکوم به شکست است.
اما نتیجه چه بود؟
علیرغم این عملیات روانی گسترده، حزبالله لبنان نهتنها از این تهدیدات مرعوب نشد، بلکه با اجرای استراتژیهای دفاعی و حملات موشکی دقیق، توانست اسرائیل را در جریان جنگ ۳۳ روزه با شکستهای سنگینی مواجه کند. این جنگ یکی از معدود جنگهایی بود که در آن، اسرائیل موفق به دستیابی به اهداف اولیه خود نشد و در نهایت مجبور به پذیرش آتشبس و خروج از مناطق مورد حمله قرار گرفت.
عملیات روانی اسرائیل پیش از جنگ ۳۳ روزه نمونهای از تلاشهای این رژیم برای تضعیف روحیه دشمنان خود بود، اما به دلیل آمادگی و توانمندی حزبالله، این تلاشها به نتیجه مطلوب نرسید و این محور مقاومت بود که توانست تصویری قدرتمند از خود را در برابر اسرائیل در منطقه تثبیت کند.
نکته مهم این است که اسرائیل در پی حملات اخیر، سعی کرده به شکلی غیرمتعارف و بیرحمانه به دشمنان خود، از جمله حزبالله، آسیب بزند. این رویکرد میتواند یادآور جنگ ۳۳ روزه باشد که در آن نیز تصور میشد حزب الله به شدت ضربه خواهد خورد، اما با توجه به تاریخچه مبارزات و ویژگیهای ایدئولوژیک آنها، پیروزی از آن محور مقاومت شد. اکنون نیز با استناد به این سابقه، بعید نیست که این عملیاتهای روانی هم توخالی بوده و هیچ تأثیر ماندگاری نداشته باشد.