«حزبالله لبنان در بیانیهای شهادت سیدحسن نصرالله را تأیید کرد.» این گزاره بمب خبری اولین روز هفته گذشته بود؛ خبری که کوتاه بود، اما داغی بزرگ بر دلها مینشاند. هرچند پس از چند روز و در شامگاه سهشنبه دومین بمب خبری دنیا را به لرزه در آورد و به بسیاری از نیروهای مقاومت و مردم عادی غزه و لبنان روحیه داد: «حمله سنگین موشکی ایران به رژیم صهیونیستی.» در ادامه این خبر، ایران به حمله سنگینتر در صورت حماقت رژیم صهیونیستی تهدید کرد. با همه اینها، هزاران صهیونیست به یک تار موی سیدحسن نصرالله نمیارزند، همانطور که در شهادت شهید سردار قاسم سلیمانی گفتیم که هزاران آمریکایی به یک تار موی حاج قاسم نمیارزند. از این رو با توجه به اهمیت نقش سیدحسن نصرالله در منطقه بر آن شدیم تا زندگینامه این شهید والامقام را بررسی کنیم.
سیدحسن نصرالله که بود؟
سیدحسن نصرالله از روحانیون مبارز و مجاهد معاصر لبنان و دبیر کل جنبش حزبالله این کشور بود که سالها در مقابل تجاوزات و جنایات رژیم غاصب صهیونیستی ایستاد و از ملت مظلوم فلسطین دفاع کرد.
تحصیلات
سیدحسن نصرالله در ۳۱ اگوست ۱۹۶۰ میلادی در روستای «البزوریه» در جنوب لبنان به دنیا آمد. او در نوجوانی در سال ۱۹۷۶ به نجف رفت و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کرد. سیدحسن در سال ۱۹۷۸ به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر (ع)، که «شهید سیدعباس موسوی» آن را تأسیس کرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیتهای سیاسی در جنبش امل در منطقه بقاع مشغول شد.
دبیر کل حزبالله لبنان
در سال ۱۹۹۲ و پس از شهادت سیدعباس موسوی، دبیرکل وقت حزبالله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزبالله سیدحسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد. شهادت سیدعباس موسوی به همراه خانوادهاش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و بهویژه رزمندگان حزبالله گذاشت و پس از آن بود که مبارزات و حملات حزبالله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزبالله رو به فزونی نهاد. در این میان، رژیم صهیونیستی نیز در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ عملیاتهای «خوشههای خشم» و «تسویه حساب» را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزبالله، که از کمترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبهرو شد. در ماه سپتامبر ۱۹۹۷ دو نفر از رزمندگان حزبالله در حمله به یکی از مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه جبلالرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیدند و پیکر آنان بهدست نیروهای صهیونیستی افتاد. تلویزیون رژیم صهیونیستی بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خونآلود آنان را به نمایش گذاشت که بهسرعت مشخص شد یکی از این دو نفر، «سید هادی» فرزند سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله است. انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحولات بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی، هیچگاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروههای سیاسی یا شبهنظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.
این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیرکل حزبالله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت؛ بهگونهای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سیدحسن نصرالله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سیدهادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیرکل حزبالله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند.
پیروزی بر رژیم صهیونیستی
در سال ۲۰۰۰ میلادی و در زمانی که مذاکرات یاسر عرفات و مسئولان آمریکایی و صهیونیستی برای حل کشمکش خاورمیانه راه به جایی نبرده بود، ارتش رژیم صهیونیستی در حرکتی یکجانبه و بدون گرفتن کمترین امتیازی از حزبالله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقبنشینی کرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب کشید. این شکست مفتضحانه، افزون بر استحکام بخشیدن به مواضع حزبالله، مبتنی بر مقاومت سبب شد تا سیدحسن نصرالله به موفقیتی بیسابقه در میان اعراب دست یابد، تا اینکه به منزله مهمترین شخصیت جهان عرب شناخته شود. از سوی دیگر، حزبالله لبنان با تکیه بر این موفقیت، توانست حضور خود را در عرصه سیاسی لبنان تقویت کند و افزون بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سکان تعدادی از وزارتخانهها را نیز بهدست گیرد.
درس انتفاضه فلسطینیان از حزبالله
پیروزیهای پیدرپی حزبالله در عرصههای سیاسی و نظامی، در میان فلسطینیان نیز تأثیر خود را بر جای گذاشت. مردم آواره فلسطین بهویژه جوانان، که سالها به روند مذاکرات صلح خاورمیانه دل بسته بودند، دریافتند که مشکل فلسطینیان با مذاکره با رژیم اشغالگر حل نمیشود و با این پیشزمینه، انتفاضه دوم مسجدالاقصی شکل گرفت؛ انتفاضهای که به حماس قدرتی دیگر بخشید و با پیروزی حماس در انتخابات فلسطین وارد مرحلهای جدید شد؛ مرحلهای که دیگر با جنگ شش روزه اعراب و رژیم صهیونیستی پایان نمییابد، چه آنکه سیدحسن نصرالله در پیام خود چنین ایراد کرد: «از حالا به بعد، شما جنگی تمامعیار خواستید، پس این هم جنگ تمامعیار شما. حکومت شما خواست قواعد بازی تغییر کند، پس قواعد بازی تغییر میکند. شما نمیدانید امروز با چه کسی میجنگید. شما با فرزندان محمد (ص)، علی، حسن و حسین (ع) و با اهلبیت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شدهاید. شما با قومی میجنگید که ایمانی فراتر و برتر از همه انسانهای این کره خاکی دارد. شما خواستار جنگی تمامعیار با قومی شدید که به تاریخ و فرهنگ خود افتخار میکند و قدرت مادی، امکانات، مهارت، خرد، آرامش، عزم، ثبات و شجاعت دارد و به امید و یاری خدا روزهای آینده را میان ما و شما خواهیم دید.»
سیدحسن نصرالله در دوران کودکی
او به دلیل فشارهای اقتصادی جنوب لبنان به همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.
خودش خاطرنشان کرده است که در کودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگش را دور سر میپیچانده و به حاضران میگفته من روحانی هستم، پشت سرم نماز بخوانید. شخصیت سیدحسن نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت. وی در نوجوانی در نزد پدرش در مغازه میوهفروشی کار میکرد. سیدحسن نصرالله برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمینهای فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند النبعه، سنالفیل و برج حمود میرفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند. وی از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات بسیاری انجام داده است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای کویالنجاح و سنالفیل پشت سر گذاشت و همزمان با جنگهای داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد. جنبشهای چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند، اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسیصدر آن را در لبنان پایهریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن بهعنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسیاش را گسترش داد. او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام «سیدمحمد الغروی» آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در آنجا سید حسن نصرالله سراغ «آیتالله سیدمحمد باقر صدر» را گرفت؛ اما او را به شخصی به نام «سیدعباس موسوی» معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفتگو سعی کرد از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد. سیدحسن نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد سید عباس موسوی و آیتالله صدر ادامه داد و در سال ۱۹۷۸ مقدمات را بهپایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شده بود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبههای لبنانی نیز در این دوران با اتهامات گوناگونی، ازجمله همکاری با حزبالدعوه عراق، همکاری با جنبش امل در لبنان یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند. وی به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سیدحسن نصرالله از آموزشهای نظامی غافل نماند و دورههای گوناگون چریکی را پشت سر گذاشت. سیدحسن به دلیل توانایی در مدیریت و فرماندهی، به نمایندگی جنبش امل در دره بقاع منصوب شد.
حزبالله چگونه شکل گرفت؟
در سال ۱۹۸۲ با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به دو جریان تقسیم شد: جریان اول به رهبری «نبیه بری» خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری میکردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران صهیونیستی بود. مهمترین دلیل نیروهای شیعی در ملحقنشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی، چون «بشیر جمیل» بود؛ چرا که وی در کنار روابطش با رژیم صهیونیستی بهدنبال ریاستجمهوری لبنان بود.
آخر داستان یک اسطوره
سیدحسن نصرالله به دلیل ضرباتی که در طول دوران رهبری جنبش مقاومت حزبالله، به ویژه در جریان عقبنشینی رژیم صهیونیستی از خاک لبنان و همچنین جنگ ۳۳ روزه بر هیمنه این رژیم وارد کرد، برای سالیان متمادی در فهرست ترور رژیم صهیونیستی قرار داشت؛ ولی هر بار نقشه ترور او با شکست مواجه شد تا اینکه در ۶ مهر ۱۴۰۳ در پی حمله وحشیانه جنگندههای رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت، نام او در فهرست اسطورههای شهید مقاومت، همچون سیدعباس موسوی، عماد مغنیه و سردار حاجقاسم سلیمانی قرار گرفت و برای همیشه در تاریخ منطقه و جهان ماندگار شد.