صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۶  ، 
کد خبر : ۳۶۶۵۸۹

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

ماجرا از این نقطه آغاز شد، اعتراف صهیونیست‌ها به شکست، یک سالگی هفتم اکتبر؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۹ مهر

ماجرا از این نقطه آغاز شد 

حسین شریعتمداری
۱- پیش از این در یادداشتی و به مناسبتی آورده بودیم؛
«موشه دایان» یکی از معروف‌ترین فرماندهان نظامی رژیم اشغالگر قدس بود، او در جریان اشغال فلسطین و قتل عام وحشیانه مردم مظلوم این سرزمین نقش مؤثری داشت و به خونریزی و جنایت و مخصوصاً قتل عام زنان و کودکان فلسطینی شهرت داشت.
روزنامه اکسپرسیون فرانسه به نقل از مقامات رژیم صهیونیستی نوشته بود: «ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی را در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ‌ هار» را داشته باشند»! سگی که بی‌ملاحظه به هر که بخواهد حمله می‌کند و گاز می‌گیرد و می‌کشد!
 موشه دایان در جریان جنگ جهانی دوم بر اثر اصابت گلوله چشم چپ خود را از دست داده بود ولی تا پایان عمر1981(1360) یک چشم‌بند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و بر اساس همان دیدگاه یاد شده، اصرار داشته است که چهره مخوفی داشته باشد‌»!
۲- خانم «‌نیکی هیلی‌» نماینده دولت ترامپ در سازمان ملل بعد از برکناری، در مصاحبه‌ای گفت: ترامپ به من توصیه می‌کرد که او را به عنوان رئیس‌جمهوری که غیر‌قابل پیش‌بینی است معرفی کنم و تاکید کنم که برای رسیدن به اهدافش،
هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد! 
نیکسون رئیس‌جمهور اسبق آمریکا (در دوران جنگ ویتنام‌) نیز اصرار داشت از این ترفند استفاده کند و می‌گفت: من نام این پدیده را «‌تئوری مرد دیوانه» می‌گذارم! نیکسون گفته بود باید به جنگجویان ویتنام بگویید: «‌وقتی نیکسون عصبانی است کسی نمی‌تواند جلودارش باشد و دستش را روی دکمه بمب هسته‌ای می‌گذارد. آن‌وقت خواهید دید که هو شی مین (رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست ویتنام‌) دو روز بعد سراسیمه برای امضای معاهده صلح به پاریس خواهد آمد!
۳- مرحوم احسان طبری (یکی از ۵ تئوریسین برجسته مارکسیسم در آکادمی علوم شوروی سابق‌) بعد از بازگشت به آغوش اسلام که با تدبیر حکیمانه حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، 
صورت پذیرفت، می‌گفت؛ تئوری «‌مرد دیوانه‌» نیکسون و پیش از او «‌نیکولا ماکیاولی‌» سیاستمدار برجسته ایتالیا در قرن پانزدهم را امام خمینی(ره) آتش زده و دود آن را برباد داده است. مرحوم طبری به بحران سال ۱۹۶۲ میان آمریکا و شوروی در کوبا اشاره کرده و می‌گفت؛ وقتی جان کندی رئيس جمهور وقت آمریکا، نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی را تهدید کرد که اگر موشک‌های میان‌برد خود را که تهدیدی برای آمریکاست، از کوبا جمع‌آوری و خارج نکند به شوروی حمله خواهد کرد، خروشچف در مقابل این تهدید مقاومت نکرد و به خواسته آمریکا که غیر‌قانونی هم بود، تن داد. ولی در ایران، شما سفارت آمریکا را تسخیر کرده و دیپلمات‌های آمریکایی را اسیر کرده‌اید با این وجود، حضرت امام، رمزی کلارک، فرستاده کارتر را که برای مذاکره عازم ایران بود، از فراز آسمان ترکیه باز می‌گرداند و می‌گوید؛ شرایط ما مشخص است و مذاکره‌ای نداریم. مرحوم طبری تاکید می‌کرد که این دیدگاه امام خمینی دنیای سیاست را تغییر خواهد داد و بلوک‌بندی‌های کنونی جهان را فرو خواهد ریخت.
۴- وقتی امام راحل ما -رضوان‌الله تعالی علیه- با صلابت و اطمینان فرمود: «اسرائيل باید از صفحه روزگار محو شود‌»، رژیم صهیونیستی به ظاهر در اوج قدرت بود. چهارمین ارتش قدرتمند جهان! شکست‌ناپذیر! قدرت برتر منطقه! دارای برترین سیستم اطلاعاتی و امنیتی! برخوردار از حمایت‌های مالی، سیاسی، تسلیحاتی و تکنولوژیک آمریکا و کشورهای اروپایی! پیروز جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (خرداد ماه ۱۳۴۶‌) در مقابل ۴ کشور قدرتمند مصر، سوریه، اردن و عراق! افزودن بخش‌های مهمی از خاک سه کشور مصر، اردن و سوریه به سرزمین‌های قبلاً اشغال شده فلسطین و‌... مقابله با رژیم غاصب اسرائیل با مشخصات و مختصات یاد‌شده در نگاه همگان، ناممکن به نظر می‌رسید. به همین علت پیشنهاد حضرت امام که «‌اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود‌» را در حد و اندازه یک شعار برخاسته از احساسات انقلابی و دور از واقعیت ارزیابی می‌کردند! اما، در این میان اظهار‌نظر دیگری نیز نگاه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب کرده بود. بخوانید!
۵- «‌اَبا اِبان- ABBA EBAN‌» یکی از استراتژیست‌های مشهور رژیم صهیونیستی بود که پست‌های کلیدی حساسی نظیر وزارت امور خارجه، وزارت آموزش و فرهنگ، معاونت نخست‌وزیر و‌... را در کارنامه خود داشت و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، سفیر دائمی اسرائيل در سازمان ملل متحد بود. ابا ابان، روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۷ یعنی ۵ روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه‌ای گفته بود: «‌رخدادی که در ایران شکل گرفته و در حال وقوع است، اگر اتفاق بیفتد، زلزله‌ای در منطقه ‌ایجاد می‌شود که قبل از همه، اسرائيل را به نابودی تهدید خواهد کرد‌». 
۶- قدرت‌های استکباری و سلطه‌گران از صدر اسلام تا به آن روز با آنچه در ایران شکل گرفته و در حال انجام بود، آشنا بودند و با همه توان خود با آن به مقابله برخاسته بودند. ابا ابان، نیز مانند بسیاری از آنها این پدیده را می‌شناخت؛ کوچ اسلام ناب‌محمدی(ص) از حاشیه و از عرصه تئوری به عرصه حاکمیت. آنها می‌دانستند که ظلم‌ستیزی، یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های اسلام است و اگر این نسخه بر کرسی حاکمیت بنشیند، اولین اثری که حتماً به دنبال خواهد داشت مقابله با قدرت‌های استکباری و حکومت‌های دست‌نشانده آنها در منطقه است. امام راحل ما (رضوان‌الله تعالی علیه)غبار قرن‌ها بدعت و تحریف را از چهره اسلام ناب زدوده و این هدیه الهی را که به فراموشی سپرده شده بود، همان‌گونه که در صدر بود بر کرسی حاکمیت نشانده بود. ماجرا از این نقطه آغاز شد و اسرائیل به عنوان یک رژیم جعلی و دست‌ساز قدرت‌های استکباری به وضوح می‌دانست که بعد از حکومت دست‌نشانده شاه، اولین حکومت دست‌نشانده است که به قول حضرت امام(ره) باید از صفحه روزگار محو شود. این دیدگاه با ایمانی آمیخته به درایت مثال‌زدنی (بخوانید بی‌مثال‌) و با جدیتی فراموش‌نکردنی از سوی رهبر فرزانه و شجاع انقلاب دنبال شد و امروز‌... بخوانید!
۷- حالا فقط نیم‌نگاهی به اطراف بیندازید و مختصات کنونی منطقه و حال و هوای امروز رژیم صهیونیستی را با زمانی که امام راحل ما دستور محو اسرائیل از صفحه روزگار را صادر فرمود به مقایسه بنشینید. صهیونیست‌ها (بخوانید مجموعه آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و‌...) از کجا به کجا آمده‌اند؟! نه! از کجا به کجا آورده شده‌اند؟! اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در هر معرکه‌ای که وارد شده، با شکست رو‌به‌رو شده است ... و امروز، نه فقط سرکردگان وحشی رژیم صهیونیستی، بلکه حامیان تابلودار آنها نیز سقوط رژیم را قطعی می‌دانند. آنچه امام راحلمان در پی آن بود و خلف حاضر او بی‌وقفه دنبال فرمود به بار نشسته و ناقوس سقوط حریف در هر دو عرصه، میدان رزم و افکار عمومی مردم جهان به صدا در‌آمده است‌... چه کسی باور می‌کرد که توده‌های عظیم مردم و دانشجویان و دانشگاهیان در آمریکا و اروپا و همه جای دنیا شعار مرگ بر اسرائیل را فریاد کنند؟ 
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۱۹ مهر

اعتراف صهیونیست‌ها به شکست

سید عبدالله متولیان
 یک سال از عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی گذشته و تلاش‌های رژیم صهیونیستی (با استفاده از همه ظرفیت امپراتوری رسانه‌ای غرب) برای جابه‌جایی برنده و بازنده بی‌حاصل بوده و عملاً به در بسته خورده و نتیجه عکس داده است. 
رژیم صهیونیستی در اوج عصبانیت و وحشی‌گری هر روز برای خروج از تله محور مقاومت، دیوانه‌وار مناطق مسکونی را در غزه، بیروت و دمشق بمباران می‌کند، اما نه تنها نمی‌تواند راهی برای فرار از تله شکست پیدا کند، بلکه هر روز بر موج نفرت افکار عمومی جهان علیه رژیم سفاک و اشغالگر افزوده می‌شود و آثار ناشی از مرگ انتظاری را تجربه می‌کند. 
حقیقت این است که به فرمایش رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی «عملیات طوفان الاقصی ۷۰ سال رژیم صهیونیستی را به عقب برگرداند». عملیات طوفان الاقصی تغییر وضعیت مقاومت فلسطین از حالت پدافند و دفاع به میدان آفند و حمله (در چارچوب قوانین و قطعنامه‌های سازمان ملل متحد) بود و این تغییر وضعیت به معنی زیر پا گذاشتن (تقریباً) تمام خطوط قرمز اشغالگران صهیونیست و زیر پا گذاشتن دکترین چهار وجهی بن گوریون و آغازی بر پایان عمر رژیم اشغالگر است. 
رژیم صهیونیستی از همان روز‌های آغازین نبرد طوفان الاقصی (که شیرازه امور از دستشان خارج شده بود و اگر امریکا وارد میدان نمی‌شد، چه بسا که شاید جهان شاهد سقوط و فروپاشی صهیونیست‌ها می‌شد) خود را شکست خورده میدان نبرد می‌دانستند. در آن روز‌های اولیه یورش وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه، دو گزاره و دو دیدگاه از سوی سران رژیم صهیونیستی بیش از همه مواضع و اظهارنظر‌ها جلب توجه کرد:
بنی‌گانتس (وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی) تنها ۲۰ روز پس از آغاز حمله به غزه ضمن اعتراف رسمی به قدرت حماس گفت: «هیچ علاقه‌ای به گسترش دامنه جنگ نداریم. ولی جنگی طولانی در پیش داریم (که در آن جنگ) یا ما می‌مانیم یا حماس». 
در همین حال نتانیاهو، نخست وزیر رژیم کودک‌کش نیز در اظهاراتی موازی با وزیر دفاع خود گفت: «جنگ غزه سخت و طولانی خواهد بود». این دو جمله کوتاه به این معنی بود که صهیونیست‌ها پذیرفته‌اند که حماس یک نیروی ورزیده و بلکه یک تفکر ریشه دوانده در سرزمین فلسطین است که اولاً قدرت تحمیل اراده و طولانی کردن جنگ را دارد و ثانیاً به زعم صهیونیست‌ها ممکن است پیروز جنگ هم باشد. 
یک سال پیش در هجدهم مهرماه ۱۴۰۲ تن‌ها سه روز پس از طوفان الاقصی و آغاز حملات وحشیانه صهیونیست‌ها به غزه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیرو‌های مسلح با نگاهی ژرف و دقیق فرمودند: «در این قضیه ۱۵ مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی هم از لحاظ نظامی هم از لحاظ اطلاعاتی (و هم از لحاظ اخلاقی) یک شکست غیر قابل ترمیم خورده. شکست را همه گفتند، من تأکیدم به غیرقابل ترمیم بودن است. من می‌گویم این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازه‌های اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازه‌ها به این آسانی امکان‌پذیر نیست». اینک نتیجه و حاصل یک سال تلاش وحشیانه صهیونیست‌ها در منطقه چیزی نیست جز:
۱ـ شکست سنگین در تحقق اهداف سه‌گانه اعلام شده. 
۲ـ تبدیل جنگ «فلسطینی/اسرائیلی» به جنگ چندجبهه‌ای محور مقاومت با صهیونیست‌ها. 
۳ـ تلفات بسیار سنگین و بی‌سابقه انسانی (کشته‌ها، مجروحان و معلولان) اشغال‌گران در طول ۷۵ سال گذشته. 
۴ـ گسترش بحران‌های روحی، روانی و امنیتی در بین ساکنان سرزمین‌های اشغالی. 
۵ـ نابودی دکترین بن گوریون و افتضاح وحشتناک رژیم در حوزه تأمین امنیت هوایی موسوم به گنبد آهنین. 
۶ـ مرگ انتظاری و انتقال ترس و وحشت به ساکنان شهرک‌های صهیونیست‌نشین در سرزمین‌های اشغالی. 
۷ـ تحمیل هزینه‌های فوق سنگین نظامی و امنیتی به رژیم. 
۸ـ فروپاشی اقتصادی اشغالگران به ویژه اقتصاد توریسم و فروش تسلیحات نظامی. 
۹ـ بالاگرفتن اختلافات و شکاف‌های سنگین سیاسی در حاکمیت رژیم صهیونیستی. 
۱۰ـ خنثی شدن تلاش‌های ماشین رسانه‌ای غرب و مخدوش و لجن مال شدن چهره رژیم در افکار عمومی جهان. 
۱۱ـ محکومیت سران رژیم در دیوان بین‌المللی دادگستری برای اولین بار.
۱۲ـ بازشدن پای ایران به معرکه جنگ و تسریع در فروپاشی رژیم. 
۱۳ـ مشکلات عظیم تخلیه شهرک‌های شمالی و آوارشدن صد‌ها هزار نفر بر سر سران رژیم. 
۱۴ـ ایجاد شکاف و بی‌انگیزگی در دولت‌های غربی در حمایت از رژیم. 
۱۵ـ سرایت و گسترش مقاومت غزه و حماس به سرتاسر فلسطین و پیدایش موج جدید از مقاومت در بین همه فلسطینیان. 
آثار و نتایج تلخ عملیات طوفان الاقصی برای اشغالگران صهیونیست یادآور سخنان حضرت امام خمینی (ره) در باره پایان جنگ تحمیلی است که فرموده بودند: صدام باید یک‌‎ ‏سیلی دیگری بخورد و برود سراغ کارش، یا خودکشی کند یا فرار کند. اینک سران رژیم صهیونیستی نیز هیچ راهی جز خودکشی و نابودی یا تخلیه و فرار از سرزمین‌های اشغالی فراروی خود نمی‌بینند
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۱۹ مهر

یک سالگی هفتم اکتبر

صلاح الدین هرسنی

شاید کمتر کسی تصور می کرد که حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس بخواهد ابعاد تازه ای بابت تاریخ منازعات اعراب و اسرائیل را باز نماید و تحولات در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا را در مسیر تازه ای قرار دهد.
حال در یک سالگی هفتم اکتبر، حماس را باید «برنده تاکتیکی» هفتم اکتبر دانست.
برنده بودن تاکتیکی حماس در یک سالگی هفتم اکتبر بدان جهت است که حماس با رعایت «اصل غافلگیری» و عبور از خط «بارلو» به افسانه شکست ناپذیری اسرائیل پایان داد، به گونه ای که ضربه کاری و مهلک هفتم اکتبر، خاطره و وجدان جمعی رهبران اسرائیل را دستخوش یک «تِروما» و زخم روان بزرگی کرده که بعید است که چنین آسیبی به رغم همه جنگ طلبی و ماجراجویی های نتانیاهو ترمیم شود.
به واقع طوفان الاقصی حماس بابت محاسبات در تلفات انسانی، یک شکست بزرگی برای اسرائیل در طول منازعات با اعراب محسوب می شود.
ضمن آنکه تاکتیک و الگوی جنگ نامتقارن حماس موجب شد که تلاش های اسرائیل نتواند در هدف گذاری یعنی دستگیری و نابودی رهبران حماس قرین توفیق شود.
در شرایط حاضر، ناتوانی اسرائیل در دستگیری «یحیی سنوار» رهبر حماس، خلا های امنیتی بزرگی را در قالب «تله های انفجاری» در درون تونل های هزارتوی حفر شده در سراسر زیر زمین غزه برای اسرائیل به وجود آورده به گونه ای که همین ناتوانی نتانیاهو را دچار بحران مشروعیت سیاسی کرده تا یک گام به پایان عمر سیاسی خود نزدیک شود.
افزون بر این، حماس در تبادل اسرا نیز دست بالا را دارد. چراکه تل آویو در گذشته در قبال یک اسیر، هزار فلسطینی را آزاد کرده است. اکنون که تعداد اسیران اسرائیل از سوی حماس بیشتر از صد نفر است، معادله ی یاد شده هم تغییر می کند.
اما بازنده بودن استراتژیک در یک سالگی هفتم اکتبر بدان جهت است که اسرائیل توانست در پاسخ متقابل به طوفان الاقصی و از رهگذر کنش انتقامی،کنترل غزه را از دست بدهد و به عمر دولت «دوفاکتوی» آن پایان دهد و از شهروندان غزه به عنوان سپر انسانی استفاده کند.
گفته می شود که در یک سالگی طوفان الاقصی تمامی زیر ساخت های غزه ویران و به تلی از بتن و آهن تبدیل شده و بالغ بر ۴۱ هزار و ۸۵۱ نفر در غزه کشته و اسرائیل در غزه با کشتار غیر نظامیان، «حمام خون» راه انداخته است.
از منظر ژیوپلیتیک نیز اسرائیل توانست کنترل و نظارت محور «فیلادلفی» یا همان محور «صلاح الدین» را به منظور جلوگیری از انتقال سلاح به جنبش حماس به دست گیرد، چراکه در نگاه اسرائیل این کریدور یکی از مسیرهای سنتی انتقال زیر زمینی سلاح به غزه و جنبش حماس می باشد. همچنین به واسطه این کریدور اعضای شبکه مقاومت  می توانست با هسته‌های حامی فلسطین در کشورهایی همچون سودان، لیبی و مصر برای دریافت برخی تسلیحات یا مواد اولیه برای ساخت انواع موشک و  پهپاد ارتباط بر قرار کند.
اسرائیل بعد از کنترل در جنوب غزه، کانون جبهه جنگ را به سمت شمال اسرائیل به منظور ایمن و آزادی سازی انتقال داده است که تلاشی برای بازگشت آورگان اسرائیلی به شمال می باشد. مسئله ای که علت آن گشوده شدن جبهه جدیدی از شمال از فردای هفتم اکتبر از سوی حزب الله بوده است.
چنین هدفی عزم اسرائیل را در مقابله با حزب الله ابتدا در قالب جنگ «پیجرها» و سپس ترور «سید حسن نصرالله» رهبر جنبش «حزب الله» و بسیاری دیگر از فرماندهان تراز اول این جنبش جدی کرده است. هم اینک نیز نشانه هایی بابت حمله اسرائیل به شمال لبنان دیده می شود.

روزنامه شرق

دولت بدشانس یا راکد

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

 برخی دوستان می‌گویند که دولت چهاردهم دولتی بدشانس است. بلافاصله پس از تشکیل با آنکه وفاق را دستمایه دولت قرارداده بود، طرف وفاق که آدم‌های خودشان را به دولت هدیه داده بودند، سر ناسازگاری با دولت برداشته و تخریب می‌کنند. از طرفی مناقشه اسرائیل با ایران بالا گرفته و دولت را در محذور قرار داده است، بنابراین دولت به قول معروف «از اینجا مانده و از آنجا رانده» شده است. عادت داریم که همه مشکلات خود را به عوامل بیرونی نسبت دهیم. این موضوع فقط درباره مدیریت کشور نیست، بلکه این مفهوم از افراد و خانواده شروع می‌شود و «دگرمقصربینی» تا اداره کشور امتداد می‌یابد، مثلا خانواده‌ای با هم تفاهم ندارند، آن را به گردن مادرزن یا مادرشوهر یا فلان شخص می‌اندازند. از تاریخ 31 مرداد 1403 یعنی رأی به وزرا از طرف مجلس تا امروز حدود 50 روز می‌گذرد. در این 50 روز که البته در عمر یک دولت بسیار کوتاه، اما از لحاظ فرصت بسیار مغتنم است، دولت حتما شبانه‌روز کار کرده و البته حوادث مختلفی در کشور را تجربه کرده و از همه مهم‌تر خود را در میان بحران شدت‌گرفته غزه و لبنان و سخت‌شدن مقابله ایران و اسرائیل دیده است. برخی می‌گویند دولت در این بحران چه می‌تواند بکند، برخی می‌گویند امکانات دولتی جذب این بحران می‌شود. برخی می‌گویند دولت بماند، ببیند آخر کار به کجا می‌رسد؟ و البته به نظر می‌رسد دولت همچنان انفعالی عمل می‌کند و ابتکار خاصی از خود بروز نمی‌دهد یا دست‌کم به حرف‌و‌حدیث روزگار می‌گذراند. مثال آن را هم FATF و فیلترینگ و آزادی‌های اجتماعی می‌آورند که آدم‌های دولت هریک حرفی می‌زنند و مثال دیگر هم حرف‌های درست‌وحسابی رئیس‌جمهور درباره آموزش و پرورش و تربیت دانش‌آموزان است که به باد هوا می‌رود و اگر قبول کنند وزارت آموزش و پرورش اصلا به فکر این حرف‌ها نیست، چراکه حرف‌های جناب وزیر چیز دیگری است! البته توجیه خواهند کرد، ولی نخواهند توانست، چون بین حرف‌ها رزنانسی وجود ندارد. اتفاقا هرچه دولت در میان بحران‌های بیشتر باشد، باید چابک‌تر، منعطف‌تر و تصمیم‌گیرتر باشد و در مقابل کژی‌ها و ناراستی‌ها محکم‌تر قدم بردارد. شاید دلیل آنکه دولت همچنان کج‌دار و مریز راه می‌رود، آن است که گفتمان مشخصی را انتخاب نکرده است. نقل است نزد یک قاضی، شاکی و متشاکی نشسته بودند و هر‌یک از دیگری شکوه داشتند. شاکی وقتی حرف‌های خود را زد، قاضی به تصدیق سر جنباند و وقتی متشاکی حرف‌های خود را زد، باز هم سری به تصدیق فرود آورد. شخص ناظری از دوستان قاضی به او گفت این راست می‌گوید یا آن؟ چرا حرف هر دو را تصدیق کردی؟ قاضی گفت تو هم راست می‌گویی! دولت نباید چنین باشد. خط مستقیم خود را باید انتخاب کند و بر اساس آن حکم براند. اینکه دولت چه گفتمانی را انتخاب کند، با خود دولت است، ولی پیشنهاد شده بود که دولت گفتمان صرفه‌جویی و اسراف‌نکردن و مبارزه با هدرکردن ثروت‌های کشور را انتخاب کند که اتفاقا بسیار مناسب زمان‌های بحران است و بدون این خط‌مشی بحران‌ها تشدید می‌شود. مثال بسیار ساده و بسیط آن، آن است که دولت تلویحا یا تصریحا تصدیق می‌کند که روزانه تا 20 میلیون لیتر بنزین و گازوئیل قاچاق می‌شود و البته سرنخ آن هم دست دولت است و دولت ظاهرا نمی‌داند، والا مگر ممکن است این حد از پمپ‌بنزین‌ها آن‌هم در یک استان یا در یک شهر خروجی پیدا کند؟ حتی به نظر می‌رسد جزئیات امر را هم دولت می‌داند، ولی نه می‌گوید و نه عملی انجام می‌دهد. انتخاب گفتمان دولت چهاردهم بسیار مهم است، همچنان‌ که گفتمان وزارتخانه‌ها باید مورد توجه قرار گیرد. گفتمان وزارت آموزش و پرورش چیست؟ آموزش صرف یا تربیت نورسته‌ها یا چانه‌زنی امتیاز برای معلمان؟ گفتمان وزارت صمت چیست؟ اداره وزارتخانه یا مدیریت صنعت و معدن کشور؟ گفتمان وزارت کشاورزی چیست؟ هرج‌ومرج فعلی یا به سوی بهینه‌سازی کشاورزی؟

گفتمان محیط زیست چیست؟ نگهداری بخش‌های حفاظت‌شده کشور یا حل مسئله آلودگی رودخانه‌ها، نشست دشت‌ها و مبارزه با آلودگی پسماندها در کشور. اینکه دولت بهانه بیاورد یا در ذهنش به صداقت بیندیشد که بگذار مسائل سیاسی و دفاعی حل شود تا ابتکارها انجام شود، نشانه ورشکستگی و اطمینان از شکست است (البته دولت چنین نکرده است). همواره در عین مبارزه با استکبار جهانی با فساد داخلی و اسراف هم باید مبارزه کرد، والا فساد و جریان‌های نادرست داخلی، خود باعث شکست و تلاشی می‌شود. خوب است این گفته هنری کیسینجر، رهبر واقعی صهیونیست‌ها و استراتژیست یهودی-آمریکایی را بفهمیم که گفته بود به ایران کاری نداشته باشید؛ خودشان با خودشان درگیرند. آیا نگاه واقع‌بینانه داخلی جز به این اعتقاد رسیده است؟

روزنامه خراسان

هدف ناراضی کردن مردم است؟!

مسعود حمیدی
همین دو سه سال پیش بود که قیمت برنج ایرانی در بازار به کیلویی ۱۸۰ هزار تومان و برنج پاکستانی به ۱۰۰ هزار تومان رسید و یک بلبشوی عجیب در سفره مردم ایجاد شد و تنها کسانی که از این بلبشو سود بردند، «سوداگران و دلال‌ها» بودند. این نابسامانی که هرساله با شروع فصل تابستان و به‌نوعی برداشت برنج در شمال کشور آغاز می‌شود، ناشی از مصوبات بالادستی مبنی بر ممنوعیت واردات برنج با اسم حمایت از تولید داخل و برنج‌کاران شمالی است. سال گذشته دولت سیزدهم برای حمایت از مردم و ثبات در قیمت‌ها، بعد از سال‌ها مصوبه ممنوعیت واردات برنج را لغو کرد و این تصمیم دولت باعث عقب نشینی قابل‌توجه قیمت برنج ایرانی و خارجی شد، طوری که برنج ایرانی تا ۴۰ هزار تومان و برنج خارجی تا ۳۰ هزار تومان کاهش قیمت را تجربه کرد. بارها در گزارش‌های پیگیرانه این مسئله را یادآور شدیم که دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۲ تمام هم‌وغم خود را برای تأمین ارز جهت واردات کالای اساسی گذاشته است و از ابتدای سال ۱۴۰۳ زمزمه‌های حذف این ارز منجر به رشد قیمت برخی محصولات شده است و تقریباً برای همه مسجل شده بود که امسال از ابتدای مردادماه واردات برنج ممنوع می‌شود، به همین دلیل بازرگانان اقدام به واردات برنج پاکستانی کردند ولی دست بر قضا در دوره تغییر دولت و روی کار آمدن دولت چهاردهم و بی‌ثباتی تصمیمات جلوی ترخیص برنج‌های واردشده گرفته شد و حجم برنج دپوشده در گمرکات کشور به بیش از ۱۰۰ هزار تن رسید و این رویه منجر به نامه‌نگاری انجمن واردکنندگان برنج با معاون اول شد و اختلافات در بدنه وزارت صمت، جهاد کشاورزی و حتی سازمان برنامه به‌ نوعی عیان شد. ستاد تنظیم بازار ۱۸ تیرماه مصوب می‌کند که برنج‌های واردشده موجود در گمرک تا پایان تیرماه ترخیص شوند اما این ترخیص انجام نمی‌شود. در این میان شالی‌کاران و مجمع نمایندگان استان‌های شمالی کشور از این عدم ترخیص حمایت می‌کنند اما بازار به هم می‌ریزد و برنج ایرانی افزایش قیمت پیدا می‌کند و برنج پاکستانی از کیلویی ۶۰ هزار تومان به بالاتر از ۸۰ هزار تومان می‌رسد.
این رویه بدون شک منجر به بلبشو در بازار برنج خواهد شد و هزینه‌های خانوار ایرانی و به همان نسبت افزایش و وضعیت تورم در سفره مردم را تحت تأثیر می‌گذارد. در این میان بازهم بازار دلالی و سوداگری احیا می‌شود، اما متضرران این روند تنها مردم  هستند.
چند سؤال و مسئله
آیا غیرازاین است که کشور ایران در حال حاضر با خشکسالی و کمبود آب ‌دست و پنجه نرم می‌کند و متأثر از همین موضوع در برخی مناطق کشور کشت برنج کلاً ممنوع و اراضی زیرکشت برنج در شمال کشور کاهش قابل‌توجهی پیداکرده است و این یعنی کاهش تولید برنج در داخل کشور و کاهش یعنی کمبود و این کمبود یعنی سوداگری و افزایش بی‌قاعده قیمت برنج در کشور. پس چرا اصرار می‌شود در چنین شرایطی واردات برنج به کشور ممنوع شود؟ با علم این ممنوعیت «از ابتدای مرداد تا ابتدای آذر»، چرا اجازه ترخیص برنج‌های واردشده قبل از این بازه زمانی داده نمی‌شود؟
آیا تجربه سال گذشته مبنی بر رفع ممنوعیت واردات برنج منجر به متضررشدن شالی‌کاران شمالی شده است یا ثبات در قیمت برنج داخلی و خارجی باعث شده ۸۵ میلیون ایرانی بتوانند سفره خود را خالی از برنج نبینند؟
مسئله مهم دیگر آن‎که حمایت از تولید داخل در شرایطی قابل حمایت است که بتوان بدون آسیب زدن به محیط‌زیست، میراث آیندگان و توسعه پایدار کشور محصولی را تولید و نیاز کشور را تامین کرد. در شرایطی که به دلیل خشکسالی، بی‌آبی جدی بر اقلیم ایران حاکم است، چرا باید اصرار شود به نام حمایت از برنج‌کاران شمالی کل کشور با بلبشوی بازار برنج درگیر شود و موجبات نارضایتی مردم را فراهم کرد؟ چه کسانی از نارضایتی و بی‌ثباتی در کشور سود می‌برند؟
 
روزنامه رسالت

شکست دشمن در مدیریت جنگ و بحران

حنیف غفاری
مدیریت جنگ و مدیریت بحران، معمولا در بزنگاه‌های حساس و سرنوشت‌ساز درهم‌تنیده است. توانایی در مدیریت جنگ لزوما به معنای توانایی در مدیریت بحران نیست.این قاعده در خصوص همه منازعات گذشته و جاری در حوزه روابط بین‌الملل صدق می‌کند. اما آنچه در قبال جنگ غزه و لبنان خودنمایی می‌کند، معطوف به از دست دادن هم‌زمان مدیریت میدان و بحران از سوی رژیم اشغالگر قدس است. برخی تحلیلگران صهیونیستی و غربی از این پدیده تحت عنوان «فقر راهبردی»و حتی «سردرگمی تاکتیکی»درتل آویو یاد  می‌کنند اما بحران مذکور به‌مراتب فراتر از موارد مذکور است. 

در ترسیم مختصات نقطه‌ای که امروز صهیونیست‌ها در آن قرارگرفته‌اند، همین بس که اهداف پسینی آن‌ها در جنایت ضاحیه جنوبی، که منجر به شهادت مظلومانه دبیر کل حزب‌الله شد، تعبیری معکوس یافته است.عملیات وعده صادق ۲، نقطه آشکارساز این ادعاست. اخیرا  تحلیل‌های زیادی پیرامون ماهیت و اهداف عملیات وعده صادق ۲  در رسانه‌های صهیونیستی منتشرشده که قدر متیقن همه آن‌ها، آسیب‌پذیری مطلق رژیم اشغالگر قدس در برابر توان موشکی و عملیاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ناکارآمدی عملکرد گنبد دفاعی در برابر حجم انبوه موشک‌های بالستیک و هایپرسونیک ایران و جبهه مقاومت است.از سوی دیگر، رژیم اشغالگر قدس در جبهه لبنان بیش از هر زمان دیگری زمین‌گیر شده و برخلاف محاسبات و پیش‌فرض‌های ذهنی صهیونیست‌ها، ترور سید مقاومت انگیزه فرزندان غیور سرزمین سروها را جهت انتقام از دشمن اسرائیلی  دوچندان ساخته است. 
از سوی دیگر، مقاومت لبنان ضمن ناکام گذاشتن حمله زمینی طراحی‌شده از سوی صهیونیست‌ها در جبهه شمال، کنشگری و عملیات مؤثری را در حیفا صورت داده که منجر به فلج شدن نبض اقتصادی رژیم اشغالگر قدس شده است. هدف مثلث موساد-کابینه-ارتش در اراضی اشغالی از ترور سید مقاومت، محدودسازی توان جبهه مقاومت در میدان و خلق بحران‌های زیربنایی در حزب‌الله بوده است.
بااین‌حال سرعت عمل و قدرت تحلیل مقاومت لبنان به‌گونه‌ای بود که منتج به شکست هم‌زمان تل‌آویو در تسلط بر صحنه جنگ لبنان  و مدیریت بحران‌های پسینی آن شده است. نتانیاهو و همراهانش نه‌تنها بر جنوب لبنان تسلط پیدا نکرده‌اند، بلکه در مواجهه با بحران‌ها و معضلات ناشی از انتقام جبهه مقاومت نیز ناکام مانده‌اند. 
این ناکامی و شکست، خالق بحران‌های مزمن و گسترده‌ای در مناسبات درونی صهیونیست‌ها بوده و خواهد بود. برخی از این منازعات، به‌زودی از سطح پنهان، به سطح آشکار تسری پیداکرده و استیصال مطلق متنی و فرامتنی تل‌آویو در جنگ غزه و لبنان را رقم خواهد زد.ارتکاب جنایت اخیر صهیونیست‌ها در ضاحیه جنوبی مصداق قمار دوسرباختی است که عواقب راهبردی، میدانی، سیاسی و روانی آن گریبان گیر تل‌آویو و واشنگتن خواهد شد. عملیات وعده صادق ۲ و سلسله عملیات انتقامی حزب‌الله در عمق استراتژیک اراضی اشغالی، نقطه عطفی در معادلات جنگ غزه و لبنان محسوب می‌شود .
محاسبه و حتی پیش‌بینی تبعات این تحول اساسی، از عهده سران امنیتی و سیاسی رژیم اشغالگر قدس و کاخ سفید خارج خواهد بود.
روزنامه وطن امروز
همان که نصرالله گفت
محمدعلی‌ حسن‌نیا 
برآورد اولیه اکثر سیاستمداران و تحلیلگران اسرائیلی بعد از ترور شهید سیدحسن نصرالله این بود که حزب‌الله به بن‌بست می‌رسد و دیگر ماشین نظامی و جنگی این گروه مانند گذشته کار نمی‌کند. درست بعد از ترور دبیرکل حزب‌الله موجی از حملات موشکی و راکتی به اراضی اشغالی فلسطین انجام شد و صهیونیست‌ها در بهت فرو رفتند که چگونه این اتفاق حتی بعد از این ترور سنگین رخ داده است!
اکنون بعد از چند روز که از ترور دبیرکل شهید حزب‌الله می‌گذرد، عمق و سطح موشک‌ها نیز افزایش می‌یابد. موشک‌های حزب‌الله از فادی 1 و 2 به فادی3 ارتقا یافت و با موشک‌های نور اسرائیل را هدف قرار داد. این برای بار نخست بود که حزب‌الله راهبرد موشکی خود را کمی تغییر داد و به جای موشک‌های با برد کوتاه از موشک بالستیک استفاده کرد. این حملات بویژه به حیفا، کریات شمونه و صفد چند پیام مهم را برای طرف اسرائیلی خواهد داشت. اول اینکه روند نظامی حزب‌الله با تغییرات سیاسی یا ترور در سطوح فرماندهی تغییر نمی‌کند، شاید خسارت زیادی به سطح فرماندهی حزب‌الله وارد شده است اما این روند ترور باعث توقف عملیات‌ها نمی‌شود.
به زبان ساده‌تر می‌توان اینگونه گفت «ماشین ترور اسرائیل، ترمز ماشین نظامی حزب‌الله» را نمی‌کشد و حزب‌الله همچنان بدون ترمز در حال زدن شهرها و پایگاه‌های مختلف رژیم صهیونیستی است. مقاومت لبنان هم به این درک رسیده است که بعد از ترور شهیدسیدحسن نصرالله دیگر نمی‌توان خوشبین به مذاکره و روند سیاسی بود و باید از رهگذر قدرت نظامی و موشکی به میز مذاکره فشار آورد تا جنگ پایان یابد. برنده و بازنده اصلی این جنگ اراده‌های 2 طرف است. حزب‌الله عزم خود را جزم کرده است که حملات موشکی را به شهرهای حیفا و حتی شاید در عمق بعدی به تل‌آویو برساند. از همان ابتدا مقاومت لبنان قصد نداشت جنگ را تا آسمان تل‌آویو بکشاند. به همین دلیل هر بار در پاسخ به جنایات بیشتر اسرائیل، یک مکان و یک هدف جدید را در عمق بیشتر با سلاح پیشرفته‌تر هدف گرفت. این نشان از تعادل روانی حزب‌الله در میدان دارد. 
حزب‌الله قصد دارد بر اساس یک جنگ فرسایشی عمل کند و هر بار یک خسارت بزرگ را به تل‌آویو تحمیل کرده تا از این رهگذر بتواند شروط اصلی خود برای پایان جنگ را محقق کند. عملیات‌های حزب‌الله شاید در نبرد کلاسیک به عنوان پیروزی به حساب نیاید اما زمانی که این جنگ شیوه نامتقارن به خود می‌گیرد نشان می‌دهد چه ضربه بزرگی به تل‌آویو وارد آمده است. اسرائیل اصل بازدارندگی خود را زیر سوال می‌بیند. برای 100 هزار آواره شمال پاسخی ندارد. نمی‌تواند وارد حمله زمینی تمام‌عیار شود، زیرا نمی‌داند حزب‌الله چه غافلگیری‌هایی را آماده کرده. به همین خاطر هم چند بار گردان‌های ویژه اسرائیل به مرز لبنان رفتند و تنها به پیدا کردن چند تونل غیرفعال بسنده کردند و پارکی را در مارون‌الراس تخریب کرده و دستاورد نظامی برای آن ساختند اما به این زاویه نپرداختند که حزب‌الله در چند روز گذشته بیش از 20 نظامی اسرائیلی را در کمین هلاک و چندده نفر دیگر را زخمی کرده است. این پاسخ‌ها در کنار حملات موشکی به کریات شمونه که ۲ کشته برجا گذاشت نشان می‌دهد میدان لبنان بسیار فراخ است و اسرائیل نمی‌تواند به راحتی از آن رهایی یابد. تحولات میدانی مرزی اخیر پس از حملات هوایی و توپخانه‌ای سنگین می‌‎تواند سنجه و نشانه‌ای از چشم‌انداز حمله زمینی برای اسرائیل و چه بسا تکرار تجربه 2006 باشد. هر چند فعلا در آغاز حمله زمینی برای قضاوت درباره سرنوشت آن زود است اما «اگر» روند پرتلفات این ۲ روز در سایه پاتک‌ها و کمین‌های پی‌ در پی علیه نیروهای اسرائیلی بویژه پس از ورود تانک‌ها در هفته‌های آتی نیز ادامه یابد، می‌توان گفت در این حالت نتانیاهو با صدور مجوز حمله زمینی به لبنان بزرگ‌ترین اشتباه عمر خود را کرده است و به احتمال زیاد با بن‌بستی شبیه غزه در جنوب لبنان نیز مواجه خواهد شد. 
نتانیاهو پس از موفقیت‌های تاکتیکی در لبنان و تصویر برساخته از آن می‌پنداشت شرایط برای تکمیل این روند و تبدیل این موفقیت‌ها به پیروزی راهبردی با شکست تاریخی حزب‌الله به عنوان نقطه عزیمت بازآفرینی موازنه‌ها و نظم امنیتی و ژئوپلیتیک خاورمیانه فراهم است و سخنان او درباره تغییر چهره منطقه نیز معطوف به این برآورد بود. این شکست هم جز با حمله زمینی، ایجاد منطقه حائل در داخل لبنان و دست‌کم پایان دادن به حضور نیروهای حزب‌الله در جنوب لبنان و سپس حرکت در جهت خلع سلاح و حذف آن از معادلات داخلی لبنان میسر نمی‌شد. برگردان اولیه چنین وضعیتی نیز فراهم شدن شرایط بازگشت 100 هزار آواره اسرائیلی به شهرک‌های غصبی تخلیه شده در شمال بود.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات