صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۳  ، 
کد خبر : ۳۶۸۱۱۳

یادداشت روز‌نامه‌های شنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳

ستاد عملیات روانی ترامپ در تهران چه می‌کند؟!، اهداف رزمایش هیبریدی در سیستان و بلوچستان، ادامه سیاست‌های گذشته به ضرر ترامپ است؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۱۹ آبان

ستاد عملیات روانی ترامپ در تهران چه می‌کند؟!

 مسعود اکبری

1- با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، جریان غربگرا و به عبارتی افراطیون مدعی اصلاحات در داخل عزادار شده و در اقدامی مسبوق به سابقه، شروع به ارسال پالس ضعف و حقارت کرده است. تحرکات این طیف به گونه‌ای است که گویی ستاد عملیات روانی ترامپ در تهران فعال شده است. به این موارد توجه کنید:
- از بهمن 99 که ترامپ رفت تا امروز که بازگشت، 4 سال فرصت داشتیم که برجام را احیا کنیم...اما نخواستیم...و موفق نشدیم... و فرصت نیافتیم. حالا ترامپ با همان کینه پیشین بازگشته است.
- مهم است چه کسی در کاخ سفید باشد...کسانی در دوره بایدن فرصت‌های بی‌شماری را از ایران گرفتند.
- در صورتی که ترامپ درآمدهای نفتی ایران را کاهش دهد، فشار زیادی به بودجه دولت وارد می‌آید و کسری بودجه تشدید می‌شود که در این صورت تورم افزایش پیدا می‌کند. 
- پزشکیان برای مقابله با ترامپ باید ادبیات تنش‌زدایانه داشته باشد.
2- به نظر شما، این قبیل تحلیل‌ها تا چه اندازه مستند و مستدل است؟! برای پاسخ به این سؤال، کافی است تنها به بخش کوچکی از کارنامه افراطیون مدعی اصلاحات رجوع کنیم. این جریان سیاسی در حدفاصل سال‌های 92 تا 1400 با استدلال‌هایی شبیه مواردی که در بالا به آن اشاره شد و با ادعای تسلط بر زبان دنیا، تحریم‌ها را ۲ برابر کرد و در صنعت هسته‌ای بتن ریخت و با شرطی‌سازی اقتصاد، خسارت‌های هنگفتی به کشور و مردم تحمیل کرد.
روزنامه شرق- ۲۹ تیر ۱۴۰۰- در یادداشتی به قلم یکی از دیپلمات‌های سابق در نقد سیاست خارجی دولت مدعی تدبیر و امید نوشته بود:«دولت یازدهم و دوازدهم... روابط دوجانبه با کشورها و به‌خصوص همسایگان را تعطیل کرد و به تعبیر مخالفانش سیاست خارجی کشور را به زلف برجام گره زد... دولت روحانی در سیاست خارجی از دو ابراولویت «اقتصادی» و «همسایگان» سخن گفت که در عرصه عمل به‌اندازه سر سوزنی اجرائی نشد.»
3- رفتار افراطیون مدعی اصلاحات در واکنش به رقابت جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در آمریکا، همانند شرط‌بندی جمعی ساده‌لوح(البته با نگاهی خوشبینانه) و یا جمعی مأموریت‌دار(با نگاهی واقع‌بینانه) بر سر رقابت دو گروه شیاد و کلاهبردار است. 
«چلسی مانینگ» تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا پیش از این گفته بود: «تمامی دولت‌های آمریکا- چه دموکرات‌ها و چه جمهوری‌خواهان- سرکوبگر هستند و ما از یک دولت سرکوبگر به نوع دیگری از دولت سرکوبگر منتقل می‌شویم. من همیشه نسبت به تفاوت‌ میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در تردید بوده‌ام. مسئله، سیستم کلاهبرداری است که ما در آن زندگی می‌کنیم.»
جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها با همه اختلافات ریز و درشت در مسائل مختلف، وقتی پای مسئله منافع ملی و کلان- که در این‌جا دشمنی با جمهوری اسلامی ایران است- به میان می‌آید، همه اختلاف‌ها را کنار گذاشته و وحدت کلمه را البته در راه باطل، به نمایش می‌گذارند. این دو حزب آمریکایی در مواجهه با ایران، دارای تاکتیک متفاوت و راهبرد مشترک هستند. به همین دلیل است که دموکرات‌ها و جمهوری خواهان در تحریم اقتصادی علیه ایران و حمایت از آشوب و اغتشاش و ترور دانشمندان هسته‌ای و مقامات نظامی ایران و انواع و اقسام جنایت‌ها علیه ملت ایران، همواره با یکدیگر در حال رقابت و مسابقه هستند. مقایسه تعداد موافقین و مخالفین طرح‌های ضدایرانی در مجالس آمریکا نشان می‌دهد که جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در هر مسئله‌ای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران هیچ اختلاف‌نظری با هم ندارند. برای نمونه می‌توان به تصویب تحریم S۷۲۲ (مادر تحریم‌ها و یا همان سیاه‌چاله تحریم) در مجلس نمایندگان آمریکا- مرداد ۹۶- اشاره کرد. این تحریم با ۴۱۹ رأی موافق و ۳ رأی مخالف (که هر ۳ نفر هم جمهوری‌خواه بودند)، تصویب شد.
همچنین طرح تمدید ۱۰ ساله قانون تحریم‌های ایران(قانون آیسا)-آذر ۹۵- در مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۱۹ رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد.
دموکرات‌ها تاکید داشتند که تحریم‌ها علیه ایران  باید از سوی آنها اعمال شود و اگر نتیجه‌ای دربر داشته باشد به اسم آنها ثبت شود، کما اینکه بیشترین و شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران و از ۳۴ مورد ۲۳ مورد از سوی دموکرات‌ها علیه ملت ایران اعمال و اجرائی شده است. دموکرات‌ها معتقدند باید علاوه ‌بر چماق، هویج را هم نشان داد، اما هیچ‌گاه هویج را نباید داد بلکه هنگامی که ایرانی‌ها احساس کردند هویج را می‌توانند دریافت کنند، چماق را فرود آورد.
4- افراطیون مدعی اصلاحات حتی از کوچک‌ترین شناخت نسبت به «سیاست خارجی» و «روابط بین‌الملل» بی‌بهره هستند. این در حالی است که با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توان به انبوهی از اسناد درباره «واقعیت جاری در آمریکا» و «جایگاه دولت آمریکا در مقابل ایران» دست یافت.  چندی پیش نشریه «نیویورکر» از قول یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نوشت: «تحریم‌ها علیه ایران فرسوده شده‌اند، بدون آن‌که نتایج مدنظر آمریکا را محقق کرده باشند.» پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» نیز پیش از این در گزارشی نوشته بود: «سیاست خارجی آمریکا درباره ایران منسوخ شده و تاریخ مصرف آن گذشته است.»
در تیرماه سال جاری، «تد کروز» نماینده جمهوری‌خواه در جلسه استماع مجلس سنای آمریکا خطاب به «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «ایران امروز حدود ۲ میلیون بشکه در روز نفت می‌فروشد. با این حساب با وجود تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی، آنها از این طریق حدود ۸۰ میلیارد دلار درآمد دارند... امروز ناوگان اشباح ایران (شناورهای بدون امکان مکان‌یابی) بیش از ۴۰۰ فروند شناور را در اختیار دارد.» و اما بلینکن در بخشی از اظهارات خود در پاسخ به تد کروز، از توصیف جالبی استفاده کرد؛ وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «علت این مسئله آن است که آنها(جمهوری اسلامی ایران) مصمم هستند که این کار را انجام دهند.»
روزنامه «فایننشال تایمز» پیش از این در گزارشی نوشت: «واقعیت‌های موجود حاکی از شکست سیاست‌های آمریکا برای مقابله با تهران است... تداوم پیشرفت‌های هسته‌ای ایران در کنار افزایش نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی، از نشانه‌های شکست سیاست‌های غرب در قبال ایران است. سیاست آمریکا و اروپا در قبال ایران فاقد هرگونه «لنگرگاه» و «جهت‌گیری» است. دولت‌های غربی نتوانستند یک راهبرد متوازن، متحد و پایدار در قبال ایران اتخاذ کنند که فعالیت‌های جمهوری اسلامی را محدود کند. راهبرد غرب در قبال ایران، نه‌تنها هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند بلکه حتی چارچوب مشخصی هم ندارد.»
هفته‌نامه اکونومیست نیز چندی پیش در مطلبی نوشته بود:«در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا دست بالا را دارد.»
همچنین نشریه «نشنال اینترست» پیش از این در گزارشی نوشت:«آمریکا باید برای جهانی آماده شود که در آن قدرت، جای آرمان‌های لیبرال را خواهد گرفت و غرب برای حفظ ثبات بین‌المللی باید قوانین جدید را در هماهنگی با دولت‌هایی که در نظم جهانی جدید تاثیرگذار بوده‌اند، تدوین کند. پس از سه دهه از پایان جنگ سرد، دیگر جامعه‌ای متشکل از کشورهایی که توسط یک سیستم روابط بین‌الملل مبتنی بر قوانینی با الگوبرداری از ارزش‌های لیبرال- دموکراتیک آمریکا به هم مرتبط شده‌ باشند، مانند یک رؤیا به نظر می‌رسد.»
5- رهبر معظم انقلاب پیش‌تر در زمان پیروزی بایدن در انتخابات سال 2020 میلادی فرمودند: «سیاست ما در قبال آمریکا مشخص است و با رفت و آمد اشخاص تغییری نمی‌کند. اینکه چه کسی برود و بیاید برای ما فرقی نمی‌کند.» ایشان در آبان ماه 1389 نیز در سخنانی اظهار داشتند: «رؤسای‌‌جمهور آمریكا در دوره‌های مختلف بعد از پیروزی انقلاب خیلی دولا راست شدند، خیلی حرف‌های چرب و نرم زدند، شاید بتوانند این راه بسته را دوباره باز كنند. ظاهراً حرف‌هائی می‌زنند، اما باطن قضیه همان پنجه‌ چدنی است كه من گفتم در زیر دستكش مخملی پنهان شده است.»
6- ما اکنون در شرایطی هستیم که حتی سران دولت‌های اروپایی هم صریحا از دنباله‌روی از آمریکا ابراز پشیمانی می‌کنند. به عنوان نمونه «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه چندی پیش گفته بود: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنباله‌روهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد...اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
7- در شهریور ۹۹ رئیس‌جمهور صربستان با خفت و خواری در مقابل ترامپ نشست؛ با این‌حال مدعیان اصلاحات این رفتار را نشانه عقلانیت سیاسی دانسته و رئیس‌جمهور صربستان را انسانی سرافراز و متعهد به منافع ملی نامیدند! این در حالی است که تحلیلگران و رسانه‌های خارجی، رفتار رئیس‌جمهور صربستان را رفتاری تحقیرآمیز و ذلت‌بار توصیف کردند. در همین رابطه نشریه زنجیره‌ای «صدا» در همان مقطع با اشاره به این دیدار در مطلبی نوشت:«عکسی که ترامپ از مذاکره و مذاکره‌کننده می‌پسندد، این است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ».
مدل مطلوب افراطیون مدعی اصلاحات برای سیاست خارجی ایران در مواجهه با آمریکا، قرارگرفتن یک برده در مقابل ارباب خود است؛ و به عبارت دیگر قرارگرفتن یک برّه در مذبح است. در مدل مطلوب جریان تندرو مدعی اصلاحات، باید بر هر آنچه که مؤلفه قدرت برای ایران محسوب می‌شود، از صنعت هسته‌ای تا توان دفاعی و قدرت منطقه‌ای و...چوب حراج زده شود و دودستی تقدیم ارباب آمریکایی (جمهوری‌خواه- دموکرات) شود. 
8- یکی از لیدرهای افراطیون اصلاح‌طلب و از بازداشت‌شدگان فتنه ۸۸ پیش از این گفته بود: «در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوری‌خواهان چه با دموکرات‌ها، چه بی‌واسطه و چه با واسطه...از تقاطع دو متغیر «خارج» و «مذاکره»...مقرر است میان دولت‌های خارجی و نظام مذاکراتی صورت بگیرد که اولا در رفتار نظام تغییراتی ایجاد شود و ثانیا بر سر مسائلی از جمله فعالیت‌های منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای توافقاتی حاصل شود.»
واقعیت این است که برای افراطیون مدعی اصلاحات، لغو تحریم‌ها و گشایش اقتصادی اصلا محلی از اعراب ندارد؛ که اگر داشت، در دوران روی کار بودن این طیف شاهد 2 برابر شدن تحریم‌ها و رکوردزنی افزایش قیمت دلار نبودیم.  به جرأت می‌توان گفت که الگوی طیف تندرو مدعی اصلاحات در سیاست خارجی، شخصی با مختصات «معمر قذافی» است. همان شخصی که با اعتماد به آمریکا و اروپا،مؤلفه قدرت خود (توان هسته‌ای) را بار کشتی کرده و آن را تقدیم آمریکا کرد؛ اما اعتماد او به غرب در نهایت به مرگی ذلت‌بار منجر شد.
9- آنهايي که در ظاهر نقش سخنگويان و فعالان ستاد دموکرات‌ها در ايران را بازي مي‌کنند و در اصل، آب به آسیاب ستاد عملیات روانی جمهوری‌خواهان علیه ایران می‌ریزند، بايد به اين سؤال ساده پاسخ دهند که چه تفاوتي ميان راهبرد فيل و الاغ در برابر ايران وجود دارد؟ آيا اين تفاوت جز در تاکتيک‌ها و روش‌هاي دشمني و فشار است؟ فيل‌ها از فشار حداکثري مي‌گويند و الاغ‌ها دنبال فشار هوشمند هستند. يکي با چماق تهديد مي‌کند و ديگري با چاقو. آن که چاقو دارد خطرناک‌تر است يا آن که چاقو را مرهم و نوشدارو جلوه مي‌دهد؟!  این انتظار از دستگاه قضاء و دیگر نهادهای متولی حراست از «امنیت روانی جامعه» وجود دارد که با قاطعیت و جدیت با سم‌پاشی این جریان بدسابقه برخورد کنند. 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۱۹ آبان

اهداف رزمایش هیبریدی در سیستان و بلوچستان

مرتضی سیمیاری

در آشوب‌های ۱۴۰۱ در برخی مناطق از استان سیستان و بلوچستان اغتشاشات از سطح محلی خارج شده و معنای جنگ شهری به خود گرفته بود. در آن روز‌ها برخی گروهک‌های تروریستی در نقش پروکسی برای برخی سرویس‌های فرا منطقه‌ای بازی کرده تا همه گسل‌های موجود در جنوب شرق کشور را فعال سازند. 
در آن روز‌ها یکی از کشور‌های همکار با ایران پیشنهاد داده بود که اگر بندر چابهار فعال گردد، امنیت منطقه نیز تأمین خواهد شد، در آن زمان این طرح استراتژیک روی میز قرار گرفت که تأمین امنیت و بازدارندگی چند وجهی بوده و روش‌های متنوع و پیچیده‌ای برای آن می‌توان طراحی کرد. 
همزمان با تلاش برای ایجاد مدل‎های جدید امنیتی در جنوب شرق، جلسه‌ای محرمانه با حضور جواد دبیران نماینده گروهک تروریستی منافقین، عبدالغفار نقشبندی، حبیب الله بلوچ (سربازی) سرکرده گروهک تروریستی تجزیه طلب سهاب و نماینده گروهک تروریستی جیش العدل با هدف هماهنگی پیرامون اتحاد منافقین و این گروهک‌ها در یکی از کشور‌های همسایه برگزار می‌شود. در آن جلسه پیامی از مریم رجوی نیز خوانده شده که در آن به این موضوع توجه شده بود که این گروهک تروریستی خودمختاری در سیستان و بلوچستان و نیز کردستان را به رسمیت خواهد شناخت. 
برگزاری این جلسه خاص به معنای آن بود که سازمان‌دهی تیم‌های تروریستی با کارفرمایی و تأمین مالی منافقین ادامه خواهد یافت، نکته قابل توجه نیز آن بود که تروریست‌ها پس از این جلسه شیوه‌های عملیاتی خود را نیز تغییر دادند و به یک پیوستگی جدید و کانونی در تولید ناامنی رسیدند که نتیجه آن افزایش فعالیت‌های تکفیری تبلیغی بود. 
از نگاه تروریست‌ها جریان سفارشی و رادیکال تروریستی در پاکستان، نفوذ اجتماعی محدودی داشته و تنها راه محوریت‌سازی برای ناامنی جریان تبلیغ است. در آن مقطع منافقین برای گروهک‌های تکفیری هسته‌های تبلیغی- میدانی در روستا‌ها و شهرستان‌های کوچک مرزی و مدارس سلفی ایجاد کردند، حجم این تبلیغات در سطحی بود که بسیاری از علمای اهل سنت در نماز‌های جمعه نسبت به تولید تفکرات سلفی – تکفیری اعلام خطر کردند. 
شکسته شدن مارپیچ سکوت برخی علمای اهل سنت نسبت به اقدامات افراطی و ضد اسلامی گروهک‌های تروریستی در شرق کشور نتیجه قابل توجهی داشت و نشان داد که ناآرام‌سازی استان سیستان و بلوچستان تک عاملی نیست و علاوه بر راه‌حل‌های بیرونی نیاز به متغیر‌های درونی نیز دارد. توجه به تمامی سطوح از عوامل ناامن سازی، باعث ایجاد یک نگاه جدید به مسئله امنیت در میان تحلیل‌گران شده است. تجربه نشان داد که برخورد با پدیده تروریسم تکفیری نیاز به مدیریت چند وجهی دارد. اجرای رزمایش عملیاتی شهدای امنیت که به صورت هیبریدی با پدیده تروریسم برخورد می‌کند نشان از ارتقای سطح برخود با این عامل ناامن‌سازی دارد، همچنین همراهی کشور پاکستان با آن نشان داد که لازم نیست برای اجرای یک طرح عملیاتی همواره از پله اول شروع کنیم. 
همکاری دولت پاکستان در مسئله مبارزه با تروریسم نشان داد که بلوغ امنیتی در منطقه شکل جدیدی به خود گرفته است، ایجاد مسئله مشترک با همسایه و اعتماد‌سازی در بالاترین سطح دیپلماتیک باعث شد تا در جنگ خاکستری با رژیم صهیونیستی حوزه‌های اقدام دشمن به صورت چشمگیری کاهش سطح پیدا کند و خط ناامن‌سازی زنجیره‌ای شکسته شده است. برخورد هیبریدی با پدید تروریسم تکفیری ذیل مکتب امنیتی تهران، تابوی اعمال عملیات تاکتیکی در بیرون از مرز را به شکل قابل تأملی شکست و بانک اطلاعاتی مبارزه با تروریسم را تکمیل کرد. این سطح از عملیات دارای چنان ظرافتی بود که کانال‌های هواداری جیش العدل (ظلم) را نیز تحت تأثیر قرار داده است. 
اما مهم‌ترین سکانس از این رزمایش عملیاتی و ادراکی (هیبریدی) با حضور مولوی عبدالحمید در مراسم معارفه استاندار سیستان و بلوچستان شکل گرفته است، سخنرانی امام جمعه مسجد مکی طراحی برنامه عملیاتی شبکه منافقین را به هم زده است، تا جایی که محمد خوانساری مسئول شبکه تبلیغ نفاق در اروپا گفته است که سوژه نماز جمعه‌های زاهدان برای همیشه سوخته است!

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۱۹ آبان

ادامه سیاست‌های گذشته به ضرر ترامپ است

رامین مهمانپرست

در حال حاضر نظرات متنوعی درباره رفتار دولت دوم ترامپ وجود دارد و برخی بر این باورند که ممکن است شاهد تغییرات جدی در سیاست خارجی آمریکا باشیم.

ترامپ در دور اول ریاست جمهوری به دلیل نا‌آشنایی با مسئولیت خطیری که به عهده داشت و شخصیت خود او که عمدتا غیرقابل پیش‌بینی بود مواضعی را دنبال می‌کرد که در دور دوم شاید شاهد تفاوت جدی در عملکرد او باشیم. در شرایط کنونی و با توجه به این‌که هنوز ترامپ در کاخ سفید مستقر نشده داوری درباره رفتار او و مواضع جدیدش شاید کمی دشوار به نظر برسد. با این وصف به دلیل بحران‌های بین‌المللی که وجود دارد این احتمال را می‌توان داد که دولت آمریکا، چین را به عنوان قدرت برتر اقتصادی و روسیه را به عنوان قدرت برتر نظامی در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد. همچنین نوع واکنش او در خصوص اروپا نیز اهمیت دارد، زیرا ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری مواضع سختگیرانه‌ای درباره اروپایی‌ها داشت و عنوان کرد دلیلی ندارد که آمریکایی‌ها برای اروپا هزینه کنند و اروپا باید سهم بیشتری را در قبال ناتو متحمل شود. با توجه به این‌که ترامپ در دوران رقابت انتخاباتی اعلام کرده بود که به محض پیروزی به دنبال آتش‌بس و توقف درگیری‌ها در منطقه غرب آسیا خواهد رفت و اگر این موضوع به عنوان یک راهبرد از سوی رئیس‌جمهور جدید آمریکا مطرح باشد به معنای آن است که آنها می‌خواهند ازدغدغه‌های خود درمنطقه بکاهند تا به اهداف اصلی خود دررقابت‌های بزرگترباچین وروسیه بپردازند. اگر آمریکایی‌ها قصد مقابله با جمهوری اسلامی و ادامه رفتار‌های گذشته را داشته باشند با توجه به تجارب چهاردهه گذشته به خوبی معلوم است که تحقق این هدف برای آنها امکان‌پذیر نیست و درگیری‌ها و تنش‌ها می‌تواند برای اقتصاد جهانی هم مشکلات زیادی را به‌وجود آورد و هزینه‌های سنگینی را به اروپا و آمریکا تحمیل کند.
بر همین اساس به نظر می‌رسد ترامپ با تفکراتی که دارد بیشتر به سمت تنش‌زایی در داخل ایران تمرکز کند و بر همین اساس شبکه‌های رسانه‌ای که عمدتا تبلیغات منفی علیه جمهوری اسلامی دارند این روز‌ها بیشتر روی مسائل داخلی کشورمان تمرکز کرده‌اند و تلاش می‌کنند نارضایتی بخش‌های مختلف مثل بازنشستگان یا اقشاری را که نسبت به حقوق و حقوق خود خواسته‌های صنفی دارند، برجسته کنند. اما به هرحال آنچه برای ایران ملاک است رفتار رسمی دولت آمریکا خواهد بود و آن موقع می‌شود قضاوت کرد که باید چه واکنشی داشت. ما از ابتدا اعلام کردیم که به دنبال جنگ نیستیم ولی تجاوز رژیم صهیونیستی و جنایات و نسل‌کشی آنها نباید بی‌پاسخ بماند. آمریکایی‌ها نیز باید بر اساس تجارب گذشته به این نتیجه رسیده باشند که مباحث مربوط به تغییر نظام و همچنین فشار‌های حداکثری علیه جمهوری اسلامی را کنار بگذارند و سخنان اخیر برایان هوک نیزمی‌تواند درهمین چارچوب تحلیل شود که البته با ادبیات خاص خودشان این مطلب را بیان کرده است. آنها می‌دانند اینگونه رفتار‌ها تاثیری نخواهد داشت و ما را در پیگیری آرمان‌های انقلاب مصمم‌تر می‌کند وبه نفع خود آنهاهم نیست که سیاست‌های خصمانه رادرقبال کشورمان ادامه دهند. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۱۹ آبان

تبعات بازپس‌گیری کـاخ سفید

مهدی تدینی

ترامپ برگشت. هیچ تردیدی در این نیست که این یکی از بزرگ‌ترین کامبک‌های تاریخ آمریکا بود. البته میل دارم بگویم: «ترامپ کاخ سفید را از کرونا پس گرفت.» اگر کووید در ماه‌های سرنوشت‌ساز گریبان آمریکا را نمی‌گرفت، بعید می‌دانم ترامپ شکست می‌خورد. کووید زلزله‌ای بود که صندلی را از زیر هر رئیس‌جمهوری در آمریکا می‌کشید. ترامپ هر کاری می‌کرد شکست می‌خورد. قضیه به نظام انتخاباتی آمریکا ربط دارد: به دلیل رقابت نزدیک دو حزب و شیوۀ الکترال، دهم درصد اهمیت می‌یابد و در چنین مبارزۀ نزدیکی یک بحران بزرگ و مهارناشدنی مثل کووید دست‌کم بین سه تا پنج درصد آرا را به هم می‌ریزد.
شاید بگویید ترامپ در ابتدای کووید سهل‌انگارانه عمل کرد، وگرنه شکست نمی‌خورد. اما نمی‌توان چنین گفت، زیرا همان اندازه که تدابیر سهلگیرانه نارضایتی ایجاد می‌کرد، تدابیر سختگیرانه هم با نارضایتی روبرو می‌شد. اگر ترامپ قرنطینۀ شدیدی اعمال می‌کرد، باز هم بازندۀ انتخابات بود، زیرا نارضایتی بخش دیگری را برمی‌انگیخت. اینکه ترامپ آن اوایل پس از شکست در انتخابات می‌گفت «به ویروس چینی باخته است»، بیراه نبود؛ گرچه لازم نیست به تئوری توطئه باور داشته باشیم؛ همین بیان واقعیات عینی کافی است.
آمریکا از زمان جنگ جهانی اول بازیگر تعیین‌کنندۀ جهان بوده است. اگر از منظر ایدئولوژی‌ها به جهان بنگریم، بزرگ‌ترین پرسش این است که چرا ایدئولوژی‌های ضدآزادی مانند فاشیسم و کمونیسم در آمریکا ظهور نکرد؟! اینکه آمریکا ــ برخلاف اروپا ــ هیچ‌گاه به کارخانۀ تولید توتالیتاریسم تبدیل نشد و ارتجاع فاشیستی و کمونیستی پدید نیاورد، ریشه در خاستگاه این کشور دارد و بحث گسترده‌ای می‌طلبد، اما دست‌کم با مشاهدۀ تاریخ و عینیات آن می‌توان فهمید که اگر آمریکا نبود، اروپا از فرانکنشتاین‌های توتالیتری که بر میز آزمایشگاه خود ساخته بود، کمر راست نمی‌کرد. کمونیسم و فاشیسم هر دو شورش اروپایی بودند: شورش علیه لیبرالیسم؛ علیه آزادی‌های فردی؛ علیه کاپیتالیسم و پیشرفت‌باوریِ انفجاری آن.
بنابراین آمریکا برای اروپا مانند لنگر عمل کرده است. بریتانیا برای نجات اروپا کافی نبود و دست‌تنها نه در برابر فاشیسم یارای مقاومت داشت و نه در برابر کمونیسم. لازم بود برادری از آن سوی آتلانتیک جلوی توتالیتاریسم‌های اروپای مرکزی و شرقی بایستد. این معادله همچنان عوض نشده است. نسبتی که میان اروپا و آمریکا وجود داشت، همچنان کم‌وبیش وجود دارد و در این میان آنچه خطرناک است این است که یک آمریکای منحصربه‌فرد کنار اروپا وجود نداشته باشد. ایرادی که بر دموکرات‌ها وارد است این است که به دنبال «اروپائیزه کردن آمریکا» هستند. اینکه اکثریت مطلق اروپایی‌ها هریس را به ترامپ ترجیح می‌دهند حکایت از همین دارد که این شکاف هویتی همچنان میان آمریکایی و اروپا وجود دارد. اروپای سوسیال‌دوست آمریکای کاپیتالیست را نمی‌فهمد و نمی‌خواهد. این شکاف نباید پر شود، زیرا اروپا از آزمون مدرنیته سربلند بیرون نیامده و نقاط تاریکی در کارنامه دارد. نه شخص ترامپ، بلکه کلیت جمهوری‌خواهان در این زمینه بهتر از دموکرات‌ها عمل می‌کنند و از اروپائیزه شدن آمریکا جلوگیری می‌کنند. آمریکا موتورخانۀ جهان است، بهتر است سکاندار آن مدافع هویت آمریکایی باشد. نفع اروپا هم در وجود همین شکاف است؛ گرچه در برابر آمریکا ژست روشنفکری بگیرد و نفهمد چقدر آمریکا در بهروزی خود و جهان مؤثر است.

روزنامه شرق

ترامپ به کجا نظر دارد و به دنبال چیست‌

سیدعلی موجانی

درباره ترامپ و آینده سیاسی او کم و بیش مطالعه و بررسی کرده و گاه مطالبی منتشر کرده‌ام. یکی از آن نمونه‌ها، گفت‌وگوی بهمن 1399 با روزنامه شرق بود. آنجا خاطرنشان شد که چهل‌وپنجمین رئیس‌جمهور آمریکا میراثی ناتمام دارد. در نوبت آخر 11 مرداد 1403 در گفت‌وگویی دیگر از بازآمدن و سلوک او در مقام چهل‌وهفتمین ریاست‌جمهور ایالات متحده چند سخنی بازگفته شده است. اکنون ترامپ ــ بدون آنکه شگفتی برایم ایجاد کند- بار دیگر آمده است. در این چهره‌گشایی تازه فرصت دوباره برای او را نباید به منزله تکرار اپیزودهای پرهیجان و گاه ماجراجویانه گذشته دانست. زیرا از شواهد پیداست او قصد دارد در این دوره صرفا بر روی چند پرونده خاص متمرکز شود و با نتیجه‌گرفتن و ثبت آن، کارنامه ناتمام دو دوره ریاست‌جمهوری خود بر 50 ایالت آمریکا را مزین کند. حتی به نظر می‌آید او هم‌زمان به آینده نیز نظر دارد و چه‌بسا بخواهد از این منظر جایگاه نسل دوم خانواده ترامپ در تاریخ سیاسی آمریکا را - آن‌گونه که کندی‌ها و بوش‌ها پیش بردند- به آزمون بگذارد. بنا بر چنین نگرشی او در این نوبت عاقلانه و هوشمندانه‌تر از گذشته به سراغ جاه‌طلبی‌های خود خواهد رفت و البته همان‌گونه که اشاره شد، در این مسیر نیم‌نگاهی نسلی هم به امتداد سیادت خانواده ترامپ بر سیاست آمریکا دارد، پس برخلاف دوره قبل بعید نیست با یک ترامپ محتاط و هوشیار روبه‌رو باشیم.

براساس این مقدمه پرسش برابر ما آن است که اولویت اصلی برای ترامپ از میان بحران‌های بی‌شمار داخلی و خارجی که گریبان آمریکا را گرفته، کدام است و نگاه او برای اجرای یک «سیاست ملی و بین‌المللی نتیجه‌بخش» سوی کدام «کنج و زاویه» از پستوهای بازار سیاست جهان روزگار ماست. اینجا عامدامه از کنج و زاویه یاد کردم تا به «اقتضا، ناچاری و پنهانی» توجه دهم. زیرا آن که اصولا در گوشه و کنج افتاده، ممکن است انتخاب محدودی داشته باشد و از سر ناگزیری در گوشه پستو زانو زند.

در نگاه اول ترامپ وارد معرکه‌های پرهزینه که بازیگران زیادی در آن هستند و اجماع نظر درباره آنها نیاز به تکاپوی بسیار دارد، نخواهد شد. این نافی آن نیست که او چشم خود را بر حوادث فلسطین و لبنان یا جنگ روسیه و اوکراین، حتی شرایط چین و تایوان ببندد و دیپلماسی آمریکا را معطل و بی‌کار بگذارد، یا فرصت خودنمایی در ابراز مواضع و حضور در صحنه مذاکرات احتمالی را نادیده انگارد. اتفاقا او دانسته است که برای اقتصاد آمریکا این بازارها چقدر سودآوری دارد. همچنان که روزولت با ورود به جنگ، آمریکا را برنده جنگ بزرگ کرد، ترامپ نیز اگر جنگ را بزرگ ارزیابی کند و بازنده را درست تشخیص دهد، بی‌محابا وارد نبرد خواهد شد. اما مسئله اصلی این است که در این منازعات هنوز «جهت بازنده» معلوم نیست تا سهم‌گیری آشکارا مقرون به صرفه باشد. از سوی دیگر، ترامپ در هر اقدامی به پایگاه رأی خود و افکار عمومی جامعه آمریکا هم توجه دارد. او پیوسته به تزریق این باور دامن زده که مجد و شکوه آمریکا به عنوان یک قدرت و یک ملت واحد حاصل کوشش اوست و آمده است تا آنچه را «مایه شرمساری برای آمریکا» است ‌از پیشانی مردم خود بزداید.

با این نگرش و براساس سخنرانی‌ها، مواضع و تک‌پرانی‌های ترامپ طی کارزار انتخاباتی، برای نویسنده این سطور روشن است که دستور کار او معلوم است. او دریافته که یک اقدام ملی و بین‌المللی که کم‌هزینه‌تر و نتیجه‌بخش‌تر باشد، کدام است. ترامپ حتی بسیار روشن معلوم کرده اقدامی که محبوبیت داخلی او را چشمگیر کند و لگدی بر تابوت خاطره حکمرانی رقبای دموکراتش بزند، بازگشت به صحنه افغانستان است. او در تنها مناظره خود با هریس که تصادفا در 11 سپتامبر انجام شد، نحوه تخلیه افغانستان توسط ارتش کشورش را «شرم‌آورترین خروج نظامی در تاریخ» خواند و خاطرنشان کرد «85 میلیارد دلار تجهیزات نظامی آمریکا» در افغانستان بر جای مانده است که حکومت تحت رهبری او برای بازپس‌گیری این تجهیزات از طالبان اقدام خواهد کرد. او حتی چند روز قبل از رأی‌گیری تهدید کرد که انتظار دارد درخواست استعفای فرماندهان نظامی را که در پرونده فاجعه‌بار خروج از آمریکا مسئولیت داشتند، همان روز تحلیف و پیش از صدور احکام اخراج آنان دریافت کند.

 

بنا بر همین چند مثال و با بررسی برخی مواضع پراکنده دیگر -همچون اتهام فروش تسلیحات آمریکایی توسط طالبان- ساده‌انگارانه است که تصور شود او بدون مطالعه و هماهنگی گام در مسیر چنین گفتمانی نهاده باشد. در حقیقت آنچه راقم این سطور را بیشتر متقاعد می‌کند که جهت اصلی سیاست ملی و بین‌المللی نتیجه‌بخشی که ترامپ آغاز خواهد کرد، متوجه افغانستان است، همانا واکنش حکومت سرپرست به انتخاب ترامپ است. اعلامیه وزارت خارجه حکومت سرپرست در استقبال از پیروزی ترامپ متضمن دو نکته مهم و شگفت‌آور بود:

اول: همچون بیانیه 2020 که طالبان برای پیروزی بایدن انتشار داد، در این متن هم به توافق‌نامه دوحه ارجاع شده است. تردید روا نیست که عبارت مندرج در این اعلامیه - با شناختی که از سخنگویی وزارت امور خارجه دارم - تنها پس از بررسی دقیق عبارات اولیه و «هدایت مقامات عالی» حکومت سرپرست نشر شده است. اما آنچه مایه شگفتی است آن است که عبارت‌بندی این متن درباره توافق‌نامه دوحه نه فقط نشان از موضع قوت و قدرت «امارت اسلامی» ندارد بلکه مطالعه آن حس غریبی را در خواننده ایجاد می‌کند: «توافق‌نامه دوحه میان ا.ا.ا. و ایالات متحده آمریکا در زمان حکومت رئیس‌جمهور دونالد ترامپ امضا شد که پس از آن اشغال 20ساله افغانستان پایان یافت». در واقع پس از جمله خبری اولیه این گزاره نتیجه‌گیری برایم مسئله شد. مخاطب با تعجب در مسندالیه این جمله درمی‌یابد که مقامات طالبان گویی از تمام اظهارات سه سال اخیر خود که پایان اشغال را نتیجه «جهاد و مجاهدت» عنوان می‌کردند، دست برداشته‌اند.

دوم: فراز سوم این اعلامیه متضمن توصیه مقامات طالبان است که «متوقع است آقای ترامپ در پایان‌دادن جنگ‌های جاری در منطقه و جهان به ویژه مظالم و تجاوز جاری در غزه و لبنان نقش سازنده ایفا کند». این عبارت هم از این جهت حائز اهمیت است که ترکیب‌بندی آن چنین القا می‌کند که نویسندگانش گویا خوف از آن دارند که «آقای ترامپ» به جای توجه به «جنگ‌های جاری در منطقه»، توجه خود را مبذول به بررسی «جنگ‌های پایان‌یافته در منطقه» کند.

این ارزیابی‌ها وقتی کامل خواهد شد که این آگاهی افزوده شود که قریب به یک سال پیش، قندهار خواهان کسب «تجارب لازم در زمینه چگونگی مواجهه در برابر کمپین مبارزات انتخاباتی آمریکا به ترتیبی بود که عوارض سوء برای افغانستان نداشته باشد».

در حقیقت رهبران طالبان با دقت‌ نظری جدی‌ انتخابات آمریکا را زیر نظر داشتند. ای‌ بسا قوه رهبری آنها برخلاف تحلیل ساده برخی از مقامات جوان و میانی طالبان که از سال قبل خرسندانه از احتمال بازگشت ترامپ به صحنه یاد می‌کنند، به این ادراک دقیق رسیده بودند که بازگشت ترامپ، کسی که در مناظره رسمی ابراز می‌کند که «طالبان مواد توافق‌نامه را نقض کردند، ما نیز آن را فسخ کردیم چون آنها کاری را که قرار بود، انجام ندادند»، چندان مایه امیدواری نیست.

با این همه، از نگاه من بررسی رسانه‌های کم‌شمار داخل افغانستان و ارزیابی آرای اجتماعی نحله‌های مختلف اثرگذار درون حکومت سرپرست در 48 ساعت اخیر نشان از قطب‌بندی جدی دو لایه موافقان و مخالفان ترامپ دارد. برخی پیام‌های چند ماه اخیر و به‌ویژه هفته‌های گذشته که یا «فرستاده» در کابل داد ‌ یا «علما» به قندهار بردند، نه فقط بر این صف‌بندی افزوده است، بلکه فضا را برای در کنج و زاویه نگه‌داشتن سوژه از نظر ترامپ مهیا کرده است.

آن ارزیابی برخی مخالفان طالبان که تصور داشتند با حمایت از ترامپ خواهند توانست در دوره جدید چشمداشتی برای بازگشت به قدرت داشته باشند، همچنان سخیف و خام بوده و هست. برای ترامپ موضوع تحصیل دختران و کار زنان، کیفیت حکومت و سهم اقوام یا نقش طالبان در مبارزه با داعش و استفاده از خاک افغانستان توسط گروه‌های تروریستی -مگر القاعده- ارزش و اعتباری ندارد. ترامپ به صراحت در میانه تابستان امسال و طی نشست کنوانسیون ملی حزب جمهوری‌خواه ابراز کرد که فقط به بگرام نیاز دارد و خواهد کوشید پایگاه بگرام را که در یک‌ساعتی محل ساخت تسلیحات هسته‌ای چین است، در چارچوب یک «مذاکره تجاری» در اختیار گیرد.

بنا بر این سلسله ارزیابی، به نظر می‌رسد جهت گام اولیه ترامپ برای اجرای یک سیاست ملی و بین‌المللی نتیجه‌بخش را به سوی افغانستان باید دید. او در وهله اول خواهد کوشید ناموس برجای‌مانده از سربازان خود را از دست حکومت سرپرست برهاند، بنابراین فهرستی بلندبالا و ۵/۸ میلیارد دلاری را روی میز گذاشته است. کوشش او برای بازپس‌گیری تسلیحات برجامانده در جامعه آمریکا موجی از محبوبیت اجتماعی را برای او رقم خواهد زد. او اگر در ستاندن این تسلیحات موفق شود، از شکست مفتضحانه حاصل از 20 سال اشغالگری آواز پرطنین افتخار را سر خواهد داد و بر طبل پیروزی بر طالبان خواهد کوبید. مرحله دوم اقدام او ایجاد پایگاه در افغانستان و ملزم‌کردن طالبان به تعهداتی است که در توافق‌نامه دوحه مندرج است.

این درست است که بخشی از نیروی عمل‌کننده طالبان در افغانستان پس از شکست ترامپ و در پی جابه‌جایی در کاخ سفید، از فرصت استفاده کرد و خارج از مسیر مذاکراتی دوحه وارد کابل و تجدید امارت شد، شاید آن روز کسی در میانه فرماندهان و رهبران طالبان تصور این را نداشت که سه سال و اندی بعد، ترامپ طرف تعهد دیروز سرحال و سرخوش از باده سرمستی بار دیگر مقابل آنها قرار گیرد و مطالبه تعهدات نقض‌شده توافق‌نامه را همراه با ۵/۸ میلیارد دلار تسلیحات کند.

امروز ابزارهای ترامپ برای اثرگذاری بر شرایط جاری کم از چهار سال پیش نیست. او می‌داند اقتصاد افغانستان وام‌دار سالانه هفت میلیارد دلار کمک بلاعوض آمریکاست. همچنین با تهدید لفظی اخیر خود که خاطره فرستادن تصویر هوایی منزل ملا برادر را بازگفت، حتی قبل از ورود به کاخ سفید یادآور شد «سامانه پهپادی آمریکا از همان ظرفیتی برخوردار است که توانست تفاهم در دوحه را شکل دهد».

صرف‌نظر از یکی، دو همسایه واکنش همسایگان و برخی از کشورهای منطقه نسبت به انتخاب مجدد ترامپ هم مؤید آن است که تعهدات و توافقات دوجانبه آنها با حکومت سرپرست به اقتضای شرایط جدید جهانی می‌تواند به سرعت روزآمد شود. عموم این‌گونه کشورها در مسیر همکاری طالبان با آمریکا، گشایش بیشتر و در شرایط سرسختی کابل و قندهار، انقباضی همه‌جانبه را پیشه خواهند کرد.

در یک جمع‌بندی معتقدم سیاست موازنه‌محور اعلام‌شده حکومت سرپرست به دلیل ناروشنی و فرصت‌طلبی با چالش سختی روبه‌رو شده است. ترامپ برخلاف پیشنهاد سخنگوی وزارت خارجه حکومت سرپرست که توقع‌مند است به رفع مظالم غزه و لبنان توجه نشان دهد، معتقد است برای ورود به بحران خاورمیانه یا مسئله اوکراین تنها پس از «تغییر روایت جنگ افغانستان» باید عمل کرد.

ترامپ مانند ناپلئون سرداری نیست که نتیجه را در میدان جنگ رقم بزند بلکه تاجری است که در کنج و زاویه پستوی یکی از حجرات این بازار شلوغ سیاست معامله خواهد کرد. برای «آمریکای عصر ترامپ دوم»، «بازپس‌گیری تسلیحات متعلق به ملت آمریکا از چنگ طالبان» یک اثر روانی داخلی و بین‌المللی ایجاد می‌کند. بی‌جهت نیست که رهبر طالبان دستور اکید صادر کرد که مقامات وزارت دفاع و کشور بدون استیذان از او دیگر حق گشودن دپوهای تسلیحاتی در اختیار خود را ندارند.

از نگاه من، ترامپ تا حل مسئله افغانستان وارد معرکه‌های بزرگ‌تر نخواهد شد و این ناشی از آن است که بخشی از زمان به دلیل اشتباه محاسباتی در داخل حکومت سرپرست افغانستان برای طالبان از دست رفت. این میزان عقبگردِ شتابزده که در چینش متن اعلامیه سخنگوی حکومت سرپرست مندرج است، حتی برای نگارنده که بر در و دیوار اطراف ساختمان وزارت خارجه و میادین و خیابان‌های کابل شعار «رفع اشغال: نتیجه جهادِ مردم افغانستان» را دیده بود، جای تعجب داشت.

پذیرش و اعلان این منطق در یک اعلامیه رسمی حکومتی مبنی بر اینکه تن‌دادن به مصالحه‌ای که «در زمان حکومت رئیس‌جمهور دونالد ترامپ امضا شد» و «پس از آن اشغال 20ساله افغانستان پایان یافت»، از اثر الهام‌بخشی که طالبان در میان هواداران خود داشت، به نحو مؤثری خواهد کاست. شک ندارم که اگر این خطا ترمیم نشود و این زخم گشوده چرکین شود، ریزش نیروهای جهادی طالبان یا جذب آنها به سوی داعش حداقل ممکن خواهد بود.

روزنامه خراسان

روزگار کمیابی روحانیان مردمی

صادق غفوریان 

​​​​​​​تاریخ و زیست بوم فرهنگی، اعتقادی و آیینی مردم این سرزمین نشان می دهد، آنان همواره با آیین های مذهبی و سنت برپایی محافل وعظ و خطابه انسی دیرپا داشته و دارند. یک سوی این سنت دیرینه، حضور واعظان، خطیبان و روحانیانی است که در شکل و ساختاری تاریخی، بخش معرفتی و فرهنگی این محافل توسط آنان اقامه می شود. در چند دهه اخیر و دوران معاصر خطیبان مشهوری همچون شیخ مهدی واعظ خراسانی در مشهد، محمد تقی فلسفی، احمد کافی، استاد عبدا... فاطمی نیا، استاد شیخ حسین انصاریان و فراوان واعظان دیگری که علاوه بر دارابودن وجوه معرفتی، مردمی بودن و مواجهه رحمانی و محبت آمیز با مردم از جمله شاخص های آنان بوده و هست. علاوه بر این مهم، پرهیز از افراط و تفریط و اهتمام براخلاق عملی در امر تبلیغ و نشر دین و به ویژه ارائه معارف بلند اسلامی با طعم شیرین محبت و عاطفه از دیگر خصوصیات این روحانیانی است که به کلام آنان در میان توده و طبقات گوناگون مردم قدرت و نفوذ کلام بخشیده است؛ نمونه بارز و عینی این مشی تبلیغی و رفتاری را امروز در محافل استاد شیخ حسین انصاریان شاهدیم.اگر مبلغان دینی را در نسبتی عرفی در شمار وارثان پیامبر رحمت(ص) بدانیم، حضرت پروردگار در آیه ۱۰۷ سوره مبارکه انبیاء درباره رسالت نبوی می فرماید: «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.» این یعنی، فلسفه نبوت، تربیت و راهنمایی بشر و ارائه دین، مکتب و آیین الهی در سایه رهبری و هدایت پیامبری است که تمام وصف او در کلام حق، رحمت، مهر و عطوفت و لطف برای جهانیان است. از این روست که تمامی مصادیق این امر، در حوزه تبلیغ دینی و تعلیم و تربیت، آن گاه که از ناحیه مهر و افرادی متخلق به رفتارهای عطوفانه صادر می شود، به دل می نشیند و تاثیر و نفوذ کلام را تا عمق جان عموم مردم حتی افتادگان اخلاقی می نشاند.با این وصف، یک پرسش اساسی اینک پیش روی ماست؛ در روزگار ما که زمانه ای متفاوت از ادوار پیشین است در تعامل با نسل جوان که در بستری متفاوت از گذشته زیست می کند، آیا می توان بدون دارا بودن و متخلق بودن به وجوه و اخلاق «پیامبر رحمت»، به انتشار معارف دینی دست زد و تاثیر آن را در بستر اجتماعی مشاهده کرد؟
آیا می توان به وعظ و خطابه نشست در حالی که خود اهل عمل نبود؟ و آیا می توان کاین جلوه در محراب و منبر کرد و چون به خلوت رفت، آن کار دگر کرد؟ با این نگاه، شاید حرف دوری نیست اگر به زبان آوریم که روزگار ما، روزگار کیمیای روحانیان مردمی، عامل و صاحب نفوذ کلام است
 

 روزنامه رسالت

صدای پای فاشیسم!

محمدکاظم انبارلویی
۱- اگر روایت دموکرات‌ها از مکتب و مسلک ترامپ در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را بپذیریم که تصریح کردند ،
 «ترامپ یک فاشیست است» باید این گزاره را صادق بدانیم که ازاین‌پس گام‌هایی که اجاره‌نشین‌های جدید کاخ سفید برمی‌دارند صدای پای فاشیسم را سراپرده تاریخ معاصر واتاب می‌دهند.
۲- دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری با یک اختلاف جدی پیروز شد. سنا و مجلس نمایندگان هم به دست جمهوری‌خواهان افتاد. آن‌ها که از دور به آراء ایالت‌ها نگاه می‌کردند دیدند که «الاغ‌ها»  زیر پای «فیل‌ها» له شدند. حتی ترامپ در آرا مردمی هم یک فاصله نجومی دارد، تا کسی به پیروزی او شک نکند.
دموکرات‌ها متهم به نسل‌کشی در غزه و لبنان و ارتکاب جنایات جنگی هستند. آن‌ها حتی به لحاظ اخلاقی چون طرفدار سقط‌جنین و حمایت از هم‌جنس‌گرایان می‌باشند مورد نفرت افکار عمومی می‌باشند.
رأی به ترامپ در حقیقت یک رأی سلبی بود. اغلب به این نیت رأی دادند که دموکرات‌ها را از کاخ سفید، سنا و مجلس نمایندگان اخراج کنند.آن‌ها بین بد و بدتر اولی را انتخاب کردند.
۳- پدیدارشناسی ترامپ می‌گوید ظهور وی حکایت از ظهور یک نظام معنایی در سیاست‌ورزی رجال سیاسی آمریکا است که مختصات آن را در مفهوم نوعی« فاشیسم » می‌توان جستجو کرد. این مختصات در چارچوب فساد اخلاقی ، فساد مالی، ستم پیشگی  ناشی از مستی قدرت و تک‌خوری در جهان‌خوارگی تعریف می‌شود. این نظام معنایی ، خبر از انحطاط ، فروپاشی و زوال می‌دهد.
۴- بسیاری از کسانی که پای صندوق رأی آمدند به وعده‌های ترامپ مبنی بر ایجاد میلیون‌ها فرصت شغلی‌،کاهش مالیات ، پایان دادن به بدمستی‌های نظامی در غرب آسیا و خاتمه بازیگوشی نظامی در اوکراین اعتماد کردند و ترامپ سوار این موج، راهی کاخ سفید شد.
ضمن این‌که برخی بر این باور بودند اگر او رأی نیاورد آمریکایی باقی نخواهند ماند وحوادثی نظیر تسخیر کنگره و ناآرامی‌ها در دور قبل تکرار خواهد شد.
۵- ترامپ به دلیل جرائم مالی و اخلاقی دو پرونده سنگین در دو ایالت دارد.
به لحاظ حقوقی قطعا او محکوم و جرائم او احراز شده است.
حالا که او رئیس‌جمهور شده این اختیار را قانون اساسی به او داده است که هر کس را می‌خواهد مورد عفو قرار دهد!
او خود را یکی از آن «هرکس» می‌داند در اولین گام خود را مورد عفو قرار می‌دهد و آن دو پرونده را برای همیشه می‌بندد.
۶- دیوان عالی آمریکا عالی‌ترین مرکز فیصله بخش به نزاع‌های حقوقی ۹ قاضی دارد که اکنون ۶ نفر جمهوری‌خواه و ۳ نفر دموکرات هستند. ترامپ با دیوان عالی هم مشکلی ندارد، یک حاکمیت یک‌دست و یک مملکت یک صدایی را به ارث برده است.
۷- از هر ۱۰آمریکایی ۸ نفر می‌گویند اوضاع اقتصادی کشور فاجعه‌بار است اگر ترامپ بخواهد به صدای قابلمه‌به‌دست‌ها ، کارتن‌خواب‌ها و ۴۵ میلیون انسانی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند گوش کند باید جنگ اوکراین را خاتمه دهد و اگر نتوانست حداقل هزینه‌های آن را روی دوش اتحادیه اروپا بگذارد.
او در غرب آسیا باید در مورد ماندن و نیز حمایت از رژیم صهیونیستی هزینه – فایده کند. هزینه ماندن و حمایت هولوکاستی را از گردن مالیات‌دهندگان آمریکایی بردارد و یک سرودستی روی زیرساخت‌های ویران اقتصادی و اجتماعی این کشور بکشد.
۸- سؤال کلیدی این است تکلیف ملت ما و جبهه مقاومت با اصحاب فیل در کاخ سفید چیست؟ هیچ افق روشنی از آتش‌بس و صلح در رفتار فیل‌سواران دیده نمی شود. ترامپ سند برجام که مزین به امضای ۶ قدرت جهان و ازجمله آمریکا بود پاره کرد و همه تعهدات را زیر پا گذاشت. پس هیچ توافقی روی کاغذ دست‌یافتنی نیست.
فیل سواران کرکره دیپلماسی را پایین کشیده‌اند به چندوچون میدان فکر می‌کنند.
این سخن هوشمندانه شیخ نعیم قاسم، دبیر کل حزب‌الله و خلف صالح سیدحسن نصرالله که فرمود : «راه توقف جنگ از میدان نبرد می‌گذرد.» هوشمندانه‌ترین ، سیاستمدارانه‌ترین و راهبردی‌ترین پاسخ به اوضاع کنونی است.
او تأکید کرد : «کاری می‌کنیم رژیم صهیونیستی خود خواهان آتش‌بش شود و به التماس افتد.» ترامپ هیچ زبانی را نفهمد که نمی‌فهمد زبان زور و میدان را درک می‌کند. او در ضربه عین‌الاسد فهمید باید به پیام‌های میدان احترام گذاشت و رجزخوانی‌های قبل را نادیده گرفت و در رجزخوانی‌های جدید «حد» نگه دارد.
۹- مقام معظم رهبری در تازه‌ترین موضع‌گیری در مورد تحولات منطقه و جهان در دیدار اعضای مجلس خبرگان از هر دری سخن گفتند ، الا از انتخابات آمریکا و انتخاب ترامپ.!
مفهوم این بی‌اعتنایی آن است که گویی نه خانی آمده نه خانی رفته، لذا احتمال هیچ تغییری با این انتخاب در سیاست آمریکا مبنی بر توقف جنایات و خون‌خواری صهیونیست‌ها متصور نیست.
روزنامه وطن امروز
 
نگاهی به توانمندی‌های یک «مبلغ دین»
شیخ حسین مردم
امیرحسین ثمالی
در یک قانون نانوشته در حوزه‌های علمیه، به کسی که خیلی اهل درس و بحث نیست می‌گویند «روضه‌خوان» و شاید برخی اهل علم نیز چندان خوش نداشته باشند به این صفت شناخته شوند اما جالب است بدانید طلبه‌ای که ادبیات عرب و معالم‌الاصول را به ‌صورت خصوصی نزد آیت‌الله میرزاعلی فلسفی خوانده، سطوح عالی فقه و اصول را محضر فقهایى چون مرحوم آیت‌الله سیدمحمد محقق‌داماد، مرحوم آیت‌الله حاج‌شیخ ابوالفضل نجفى‌خوانسارى و مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج میرزاهاشم آملى رحمت‌الله‌علیهم گذرانده و تقریرات میرزاهاشم را به رشته تحریر درآورده، تا امروز حدود 120 جلد کتاب را (در موضوعات گوناگون تفسیری، عرفانی، حدیثی، تاریخی و...) تألیف کرده که برخی از آنها به 5 زبان دنیا ترجمه شده‌اند و از چند تن از مراجع بزرگ شیعه یعنی آیات عظام میلانى، آخوند همدانى، کمره‌اى، گلپایگانى، سیداحمد خوانسارى، مرعشى نجفى و حضرت امام خمینى صاحب اجازات علمیه و روائیه است، خودش اصرار دارد او را به ‌عنوان «روضه‌خوان» بشناسند!  او خود را یک «روضه‌خوان» می‌خواند تا از یک‌ طرف ارتباط وثیق و جداناشدنی خود با دستگاه سیدالشهدا علیه‌السلام را نشان دهد و از طرف دیگر ارتباطش با عموم جامعه هر چه بهتر حفظ شود و مردم احساس نکنند برای دسترسی به این عالم وارسته نیاز به حضور در کلاس‌های تخصصی فقه و اصول و فلسفه دارند. هر اندازه از حلاوت و ملاحت این استاد اخلاق بگوییم، نمی‌توانیم آن را بخوبی توصیف کنیم و هر آن که فقط یک‌بار پای منبر او حاضر شده باشد، بخوبی این خصایص را درک کرده و وابسته به این‌ همه خوبی و حسنه می‌شود. روز پنجشنبه به پاس 6 دهه فعالیت تبلیغی، دینی و اخلاقی استاد حسین انصاریان در تالار وحدت برای او بزرگداشتی برگزار شد که از روسای قوا تا طلاب و مردم کوچه و بازار به تکریم استاد آمدند. به همین مناسبت خالی از لطف نیست چند ویژگی مهم شیخ حسین را به مرور بنشینیم. 
* زبان ساده و روان
نخستین ویژگی هر مبلغ و خطیب توانمند و خلاقی، ساده‌سازی - و نه ابتذال - معارف عمیق و حساس دینی است. چنانکه روزگاری مرحوم آیت‌الله محمدتقی فلسفی توانست با انباشته عظیم علمی خود، ذهن و فکر جوانان عصر پهلوی را مشغول خود سازد و متفکر شهید استاد مطهری نیز با بازخوانی و روان‌سازی منظومه فکری اسلام، توجه روشنفکران و دانشگاهیان را به خود جلب کند، شیخ‌ حسین انصاریان نیز بخوبی از این خصیصه برخوردار است که بتواند معارف و علوم آموخته خود در زمینه‌های تاریخی، تفسیری، حدیثی، ادبیات عرب، فقه و... را برای مخاطبان به صورت شیوا و روان بیان کند و راه جدیدی را برای آنها بگشاید.
* توجه به نیازهای مردم در حوزه دین
جامعه امروز ما که از رهگذر مدرنیته، عوارض رشد بی‌قاعده شهرنشینی، نابسامانی‌های اقتصادی، آسیب‌های اجتماعی و... در معرض مخاطرات اخلاقی قرار دارد، بشدت تشنه اخلاق ناب اسلامی است که قرن‌ها با آن زندگی کرده و خو گرفته و استاد انصاریان با درکی دقیق از این نیاز، بخش مهمی از منابر و فعالیت خود را در این حوزه متمرکز ساخته است. نگاهی به فعالیت‌های اجتماعی استاد انصاریان از سال‌های پیش از پیروزی انقلاب تا امروز بخوبی گواهی بر این مدعاست، او دهه‌هاست با تبدیل‌ مسجد و کتابخانه هدایت به یک مرکز دینی، بخوبی در متن جامعه قرار گرفته و از کودک و نوجوان تا افراد کهنسال در این مرکز دینی در آمد و شد هستند.  
استاد انصاریان همان کسی بود که در گرماگرم روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی‌ که بخش مهمی از متدینان دغدغه تخریب محله شهرنو را داشتند، از طرف آیت‌الله شهید قدوسی مأمور ساماندهی اوضاع شد و به اخلاقی‌ترین و روامدارانه‌ترین شکل ممکن ورود کرد و ضمن دعوت کردن زنان روسپی به توبه نصوح، اجازه تندی و برخورد خشن با آنها را نداد و در سکوتی دلنشین، بسیاری از زنان بازمانده را به اسلام و آموزه‌های اخلاقی آن دعوت کرد و پس از خرید تمام خانه‌های آن محله از صاحبان، دستور تخریب خانه‌ها صادر شد. منابر وی آکنده از نکات اخلاقی در حوزه‌های مختلف آداب فردی، ارتباطات اجتماعی، حقوق افراد جامعه نسبت به یکدیگر، حقوق خانواده، اخلاق در سیاست، توصیه به سیاستمداران، توصیه به کسبه و بازاریان و... است که جملگی نشان از تمرکز استاد در این زمینه دارد. شاید بتوان دعاهای خاص استاد در شب‌های قدر در حق اقشاری که کمتر کسی آنها را به یاد دارد (خلبان‌ها، ملوانان، رفتگرها، پرستاران، پزشکان، رانندگان کامیون، گناهکاران، کسانی که حتی علاقه‌ای به حضور در مجالس اهل‌بیت ندارند و...) را نیز جلوه‌ای مهم از اخلاق‌مداری و اقدامات ترویجی ایشان در جامعه دانست. 
او مانند طبیبی دوار در طول سال در شهرها و شهرستان‌ها حاضر می‌شود و به ‌رغم کهولت سن و بیماری‌، خود را به اقصی ‌نقاط کشور می‌رساند تا حضور خود در متن جامعه را حفظ کرده و همگان را از این معارف بهره‌مند کند. 
* تبیین مفهوم دقیق اسلام
هر آنچه سیاستمداران در ایران و سایر کشورهای اسلامی - بویژه ترکیه - از مفهوم اعتدال در اسلام سوءاستفاده کردند، استاد حسن انصاریان به ‌صورت صحیح از تساهل، تسامح و اعتدال و میانه‌روی در آموزه‌های اخلاقی و دینی سخن گفت و مفهوم تعادل بین خوف و رجا را بدرستی برای عموم مردم ترجمه کرد و اینچنین توضیح داد: «خوف‌ و رجا یا بیم و امید در آیات و روایات ۲ صفت از صفات خوب مؤمنان راستین است. اهل ایمان نه از غضب و عذاب خداوند ایمن می‌شوند و نه از رحمتش مأیوس و ناامید. 
توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خداست، همواره در وجودشان حکم‌فرماست... منظور از اجتماع خوف‌ و رجا بهره‌مندی آدمی از این ۲ ویژگی درونی است به‌ طوری‌ که تعادل درونی خود را به طور مداوم حفظ کند و هرگاه غرور و غفلت دامنگیر او شد، خوف و ترس سراسر وجودش را فراگیرد و هرگاه ناامیدی و افسردگی دامنگیر او شد، رجا و امید به رحمت، دل او را لبریز کند». 
* حلقه وصل سیاست و اجتماع
اما ویژگی جالب - و تا حدودی منحصربه‌فرد - استاد انصاریان، حضور وی در متن حوادث سیاسی و عدم آلودگی به آسیب‌های سیاست است. او که دارای سوابق مبارزاتی در دوران پهلوی است، پس از پیروزی انقلاب نیز همچنان در متن بسیاری از حوادث مهم از جمله جنگ تحمیلی و حضور در جبهه‌ها بود و در عین ‌حال در سالیان متمادی نسبت به کلان‌مسائلی چون لزوم مقابله با استکبار، جنگ نرم و جنگ فرهنگی و بسیاری دیگر از مسائل که صبغه سیاسی دارند، کاملا آگاه بوده و نسبت به آن هشدار داده است. به نظر می‌رسد حتی فراتر از این موارد، می‌توان از استاد انصاریان به‌ عنوان حلقه وصل اجتماع و سیاست نام برد که در بزنگاه‌های مهم و گسست‌های اجتماعی بخوبی نقش‌آفرینی می‌کند. همگان به ‌خاطر دارند پس از اغتشاشات پاییز 1401 و بحران مرگ مهسا امینی، سخنان استاد انصاریان در شب‌های قدر خطاب به دختران و زنان جامعه که اقدام به هنجارشکنی می‌کنند، چه تاثیر گسترده‌ای داشت و در شب‌های بعد قدر چه موجی از دختران و زنان نه چندان محجبه را به مجلس اهل بیت کشاند. 
آری! استاد شیخ حسین انصاریان در طول 6 دهه فعالیت تبلیغی ـ دینی خود با چنین خصیصه‌های مهمی و همچنین با تعمقی شگرف در آموزه‌های دینی، در جامعه ایران نقش‌آفرینی کرده و میراث گرانبهایی را از خود به جا گذاشته که به نظرم «حضور در اجتماع» توسط یک عالم دین، مهم‌ترین این یادگارهاست.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات