«رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تازهترین مواضع خود، بار دیگر اتهاماتی را متوجه ماهیت فعالیتهای هستهای کشورمان کرده و بدون کمترین اشارهای درباره خروج یکجانبه و خسارتبار واشنگتن و بیتعهدی محض اتحادیه اروپا در عمل به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میلادی (برجام)، مدعی شده است با هدف ترسیم شرایط جدید، لازم است با مقامات دولت جدید آمریکا گفتوگو کند. در این زمینه نکاتی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت.
نخست؛ رافائل گروسی از ابتدای حضور خود در مسند مدیرکلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خلق پارادوکسهای هدفمند در تقابل با تهران را در دستور کار خود قرار داده و به نوعی، آن را به یک نقشه راه کلان در مناسبات ایران و آژانس تبدیل کرده است. در این نقشه راه، گروسی نه تنها نقض توافقات بینالمللی بر سر فعالیتهای هستهای ایران، به ویژه دو سند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد را نادیده گرفته، بلکه بر روی هدف خطرناک اعتمادسازی یکطرفه ایران متمرکز شده است. طرح مکرر موضوع همکاریهای فراپادمانی و فرانظارتی آژانس بر فعالیتهای هستهای کشورمان، در همین راستا صورت میگیرد: جایی که عملاً گروسی ایران را به اجرای یکطرفه تعهدات برجام در مقابل «هیچ» دعوت کرده و حتی در این مسیر توافق دوجانبه تهرانـ آژانس در مارس ۲۰۲۳ میلادی را نیز رسماً زیر پا گذاشته است. در این پارادوکس خودساخته، گروسی از یکسو برجام را مبنای ادعایی خود به منظور پایبندی ایران به نظارتهای فراپادمانی قلمداد کرده و از سوی دیگر، مدام تأکید میکند که توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میلادی دیگر عملاً از بین رفته و موضوعیتی ندارد!
دوم؛ گروسی را در معادله کنونی نیز نباید بهمثابه بازیگری مستقل در حوزه سیاست خارجی (به ویژه مسئله هستهای ایران) مورد شناسایی و تحلیل قرار داد. ماهیت مواضع گروسی، زمان بیان این مواضع و از همه مهمتر، تعریف این مواضع سلبی و بازدارنده در بطن استراتژی فشار حداکثری غرب علیه ایران، جملگی نشان میدهد گروسی ضلع سوم مثلثی است که آمریکا و اتحادیه اروپا دو ضلع آن را تشکیل دادهاند؛ از این رو مواضع گروسی را اساساً نباید در فرامتنی حقوقی و ساختاری (وفق اساسنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی) تحلیل کرد. مواضع گروسی ناظر بر یک فرامتن کلان قابل تفسیر است که ابعاد و جزئیات آن نه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بلکه در اتاق فکر و عملیات دولتهای آمریکایی، اعم از دموکرات و جمهوریخواه و اتحادیه اروپا چیده میشود. در این معادله، اساساً نیازی به یادآوری نقش پررنگ رژیم صهیونیستی و لابیهای ضد ایرانی در تلآویو و دیگر نقاط جهان وجود ندارد! لابیهایی که بر اتاقهای فکر و عملیات غرب مسلط بوده و در بزنگاههایی، مانند برگزاری جلسات شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نقش آنها پررنگتر میشود.
سوم؛ راه مواجهه با پارادوکس خودساخته گروسی، حفظ ثوابت و خطوط قرمز هستهای ایران و اصرار بر آنهاست. باید توجه داشت که پارادوکس خودساخته گروسی، نظر بر دفرمهسازی این خطوط قرمز یا کمرنگ کردن آنها صورت میگیرد. مواضع کنونی گروسی، ادامه همان سریالی است که در دوران مدیر کلی وی شاهد آن بودهایم! گروسی حتی زمانی که رژیم اشغالگر قدس تهدیدهایی را درباره هدف قراردادن نیروگاههای هستهای کشورمان صورت داد، حاضر به صدور یک بیانیه یا موضعگیری در تقابل با تلآویو نشد. از سوی دیگر، اصرار خاص گروسی بر دیدار با مقامات سیاسی کشورهای امضاکننده اولیه برجام، خصوصاً دولت کنونی آمریکا که اتفاقاً از توافق نیز خارج شده است، نشان میدهد او نسبت به اتخاذ راهکار سیاسی برای حل پروندهای که خود آن را ایجاد کرده، علاقه بیشتری دارد تا راهکارهای فنی و حقوقی! این رویکرد مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، منبعث از آگاهی قطعی گروسی در قبال ساختگی بودن بسیاری از پروندههای مطروحه علیه جمهوری اسلامی ایران، از جمله بخشهای مهمی از پرونده موسوم به «موارد ادعایی» است. قطعاً در این خصوص نباید حتی لحظهای نسبت به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نقشه راهی که در زمان حال یا آینده ترسیم میکند، حسن نیت داشت! این حسن نیت یکطرفه، همان موضوعی است که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی قویاً به دنبال آن است.