تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۰  ، 
کد خبر : ۳۷۳۶۷۹

خون، مهر تأیید قدرت مقاومت

پایگاه بصیرت / سیدرحیم هاشمی

با روشن شدن چراغ طوفان‌الاقصی، چشم بسیاری از رهبران دنیا، به ویژه دنیای عرب، به سمت و سوی فلسطین دوخته شد؛ منطقه‌ای که سال‌هاست تحت اشغال صهیونیست‌هاست و بدون تجهیزات مدرن نظامی و دفاعی در حال مبارزه با این رژیم است، آن هم برای یک هدف؛ آزادی قدس شریف.
مقاومتی که البته خارج از تعریف عرفی حد و مرز گسترده شده و یک سر آن به جغرافیای لبنان می‎رسد، کشوری که همسایه فلسطین است و برای مدت‌های زیادی طعم اشغال صهیونیست‌ها را چشیده بود تا آنکه رزمندگان عزم‎شان را جزم کردند و بساط اشغال را برای همیشه از خاک لبنان بر چیدند.
آزادی حاصل شده بی‌شباهت به آن چیزی نبود که سال ۱۹۷۹ در ایران رخ داد؛ مبارزه برای دفاع و رهایی طبق همان الگویی که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند با وجود رهبری واحد و مکتبی که بر پایه و اساس مبانی اسلام قدم بر می‌داشت.
لبنان جنگ‌های زیادی را در مقابل ارتش رژیم صهیونی انجام داد تا آخرین آن، معروف به جنگ «۳۳ روزه» که برای همیشه کابینه رژیم صهیونی تصمیم گرفت پایش را از خاک لبنان عقب بکشد. هرچند همچنان دست درازی‌هایی به جنوب این کشور دارد و به بهانه حمله به آنجا هر بار اهالی غزه را جان به سر می‌کند.
از میان برداشتن رهبران مقاومت برای ارتش رژیم صهیونی همیشه در اولویت برنامه‌ریزی‌های حمله و جنگ بوده است؛ از همان روز‌ها که قدرت مقاومت لبنان و فلسطین توانست در برابر زورگویی‌های رژیم صهیونی و اشغالگری‌های آنها قد علم کند.
جنبش حماس از داخل سرزمین فلسطین و حزب‌الله از لبنان، در برابر صهیونیست‌ها ایستادند و در ۷ اکتبر حساب و کتاب صهیونیست‎ها را به هم ریخته و محاسبات نظامی آنها را با چالش‌هایی جدی مواجه کردند؛ از کم آوردن در برابر تاکتیک‌های نظامی گرفته تا مواجهه با موج اعتراضی از سراسر دنیا که تا همین امروز نیز ادامه دارد.

چهره جدید مقاومت 
پس از جنگ غزه و جنایات گسترده رژیم صهیونی، «سیدحسن نصرالله» فرمانده بزرگ مقاومت در برابر اشغال وطن و مبارزه با تروریسم، به حمایت از مردم فلسطین برخاست؛ حمایتی که اگر چه تازه و جدید نبود، اما این بار شاکله‌اش تفاوت عمده‎ای داشت که در پرتو مفهوم پایداری و مقاومت در برابر تجاوز و نسل‎کشی و نامیرایی تفکر دفاع از وطن و شرافت، مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونی و دفاع از حقوق مردم فلسطین به آرمان آزادگان جهان مبدل شد.
آنچه برای همه مشخص است، روندی است که قرار است مقاومت برای ادامه راه داشته باشد؛ راهی که ترسیم آینده آن با گذشته دستخوش تغییرات بسیاری شده و بسیاری از کارشناسان غرب را سر ذوق آورده که موفق شده‌اند پی این ساختمان پر قدرت را با یک تنش سنگین و ارزش بی‌پایان مواجه کنند.
به شهادت رساندن رهبران کلیدی مقاومت در لبنان و فلسطین، موجب شد آنها تصور کنند توانسته‌اند پرونده مقاومت را به سمت مختومه شدن هدایت کنند؛ اما اتفاقات چند روز اخیر و توافق بین حماس و رژیم صهیونی ثابت کرد، مقاومت نه تنها چهره ضعیفی به خود نگرفته است؛ بلکه پر قدرت‌تر به راه و آرمانش ادامه می‌دهد.
برخی از فرماندهان و رهبران گروه‌های مقاومت در چند دهه اخیر از طریق عوامل داخلی یا توطئه خارجی ترور شدند؛ ولی روند تحولات به‌گونه‌ای پیش رفت که نه‌تنها آسیبی به جبهه مقاومت وارد نشد؛ بلکه آن را گسترش داد و به یک بازیگر بزرگ و مهم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تبدیل کرد. از این رو، به شهادت رساندن فرماندهانی، چون سیدحسن نصرالله، یحیی السنوار و اسماعیل هنیه، نه تنها خللی در این مسیر ایجاد نخواهد کرد؛ بلکه مانند خونی تازه در رگ‌های جبهه مقاومت عمل خواهد کرد و باید شاهد تحولات بنیادین در آینده بود.

صحنه‌گردانان جدید محور مقاومت 
در حال حاضر، جبهه مقاومت، یک بازیگر فعال و تأثیرگذار در کشور‌های مبدأ و سراسر منطقه است. هرگونه تغییر و تحول بنیادی در منطقه بدون در نظر گرفتن این جبهه، امکان شکل‌گیری یا ادامه ندارد.
با وجود تغییراتی که در رهبری جبهه مقاومت، چه در فلسطین و چه در لبنان اتفاق افتاد؛ توجه به این نکته مهم است که یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی که به قوام و ادامه حیات جبهه مقاومت کمک کرده، تفاوت ماهوی آن با سایر الگو‌ها و روند‌های قدرت و اقتدار در حوزه بین‌الملل است.
مؤلفه‌ای که به جرئت می‌توان آن را یکی از مهم‌ترین گفتمان‌ها با محور مقاومت و ایستادگی در منطقه غرب آسیا دانست، الگویی که در ایران و عراق و سوریه به نتیجه نشسته است، از این‌رو نمی‌توان اینگونه توصیف کرد که محور مقاومت، قائم به رهبری است، بلکه باید این مسئله را اینگونه تعبیر کرد که مقاومت بر پایه یک هدف واحد و آرمانی مشخص استوار است و وجود رهبری قدرتمند می‎تواند مسیر را برای نیل به این هدف روشن سازد.
اگر کمی به عقب نگاه کنیم، می‌بینیم هر جا که مقاومت حرفی برای گفتن داشته و توانسته است گام‌های خوبی را در این مسیر بردارد، دست و پای تجاوز‌ها بسته شده است. نمونه پر واضح آن جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶ است. اگر چه هر از چندگاهی از سوی ارتش رژیم صهیونیستی تحرکاتی علیه مرز‌های جنوبی این کشور انجام می‌شود، اما تا کنون جرئت حمله و اشغال مجدد این کشور را نداشته است. 
یمن نیز شاهد دیگری برای این مدعاست؛ کشوری که در جریان نبرد طوفان‎الاقصی و حملات متعدد رژیم صهیونیستی به غزه، کنار محور مقاومت ایستاده و از موضع قدرت در برابر غرب و رژیم صهیونیستی حرف می‎زند. 
یمن نیز حدود ۱۰ سال پیش بود که با تجاوز ائتلاف عربی به رهبری عربستان مواجه شد؛ حملاتی که تلفات زیادی را برای صنعا به دنبال داشت، اما این تجاوز و از دست دادن تعداد زیادی از اهالی این کشور، نه تنها موجب تضعیف آن نشد؛ بلکه حالا به بازیگر اصلی تحولات کشور یمن تبدیل شده است. 

پایان متفاوت
بازیگری که قادر است برای رژیم صهیونی یک چالش جدی ایجاد کند و آنها را به یک باتلاق هدایت کند.
آنچه حالا شرایط را به نفع جبهه مقاومت تغییر می‌دهد، تغییر در معادلات جهانی است؛ تغییر دیدگاهی که باعث شد بسیاری از مردم دنیا بفهمند آنچه در غزه و لبنان می‌گذرد، نه تنها حق مشروع صهیونیست‌ها برای تخریب و غصب و نسل‌کشی نیست؛ بلکه خوی وحشی‌گری رژیم صهیونیستی را واضح‌تر از گذشته برای گروه‌های گوناگون مردمی در دنیا نشان داد.
از سوی دیگر تغییر در سیاست‌های غرب در برابر رژیم صهیونیستی، هر چند از روی منفعت، بال گرفتن اعتراض‌های داخلی در سرزمین‌های اشغالی به جهت انجام سیاست‌های غلط کابینه این رژیم، وقوع دومینوی استعفا‌ها در دولت رژیم و ارتش صهیونیستی و اعترافی است که نسبت به قدرت حماس در بازسازی نظامی و جذب نیرو‌های بیشتر نسبت به قبل از عملیات طوفان‌الاقصی صورت گرفته است، همه این موارد مبین این تحلیل است که مقاومت آن روی دیگرش را به نمایش گذاشته است. آن چهره‌ای که با وجود تقدیم کردن چیزی حدود ۵۰ هزار شهید و صد‌ها هزار مجروح و جانباز در عرض یک سال و چند ماه و فقدان رهبرانی مهم و تأثیرگذار، همچنان با قدرتی مضاعف ایستاده است و حتی در جریان تبادل اسرا، دست برتر میدان را دارد و این، یعنی مهری تأیید بر قدرت و پیروزی جبهه مقاومت.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات