در حالی که برخی رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی غرب تلاش دارند افکار عمومی را با ادعای «افول جبهه مقاومت» فریب دهند، اندیشکدههای غربی در تحلیلهای خود مکرر به سیاستگذاران آمریکایی یادآوری میکنند تهران مهره اصلی دو محور ضدامپریالیستی مهم است که منافع واشنگتن را تهدید میکند. یکی از آخرین تحلیلها در این زمینه به قلم «اساف اوریون» سرتیپ بازنشسته ارتش رژیم صهیونیستی نوشته شده که به عنوان محقق در مؤسسه مطالعات امنیت داخلی این رژیم و اندیشکده آمریکایی واشنگتن فعالیت میکند. او در این تحلیل به آمریکا هشدار میدهد «خرابکاری» و «تحریم»، دو ابزار جدی آمریکا و شاید تنها راهبرد این کشور برای مقابله با فعالیتهای ایران است.
«اساف اوریون» در این یادداشت، از دو محور مقاومت و محور اوراسیا یاد میکند و مینویسد: «وقتی صحبت از سیاست خارجی آمریکا باشد، دو «محور» جداگانه از سوی رسانهها مطرح میشود: یک محور اوراسیا که شامل چین، روسیه، ایران و کره شمالی است و محور دیگری به نام «محور مقاومت» غرب آسیا به رهبری ایران که شامل حزبالله لبنان، شبه نظامیان شیعه در سوریه و عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه و کرانه باختری و حوثیها در یمن میشود. به دنبال سقوط رژیم اسد، حضور روسیه و ایران در سوریه و خود محور مقاومت تضعیف شده، اما از بین نرفته است.»
ایران، مهره اصلی میدان مبارزه با هژمونی آمریکا
نویسنده هر دو محور مذکور را «دشمنان سرسخت آمریکا» خواند و افزود: «در حالی که اعضای این محورها ابزارها و انگیزههای متفاوتی دارند؛ اما ایدئولوژیهای تجدیدنظرطلبانه مشترکی دارند که با غرب و نظم جهانی مبتنی بر قوانین به رهبری آمریکا مخالف است. ایران شریک کلیدی هر دو محور است. صادرات نفت به چین و روسیه، به ایران کمک کرده است تا تحریمهای غرب را پشت سر بگذارد و به تهران اجازه میدهد سالانه بیش از ۵۰ میلیارد دلار درآمد داشته باشد.»
این کارشناس صهیونیست در بخش دیگری از مطلب خود مدعی شد: «مهم است که ایران را به عنوان یک گره حیاتی در تقاطع بین دو محور مذکور بدانیم. ایران دسترسی رقبای غرب به غرب آسیا را تسهیل کرده و تهدیدی علیه نیروها، شرکا و متحدان آمریکا در منطقه است. این کشور همچنین یک بازیگر فعال در ترویج فناوری نظامی، یادگیری عملیاتی و تجربه میدان نبرد در محور اوراسیاست که شرکا و منافع غربی در اروپا و اقیانوس آرام هند را به خطر میاندازد.»
نویسنده با بیان اینکه باید چالش جهانی که در اثر فعالیتهای دو محور اوراسیا و مقاومت به وجود آمده، مورد توجه قرار بگیرد، تأکید کرد: «مقابله با تهدیدات این دو محور باید مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی باشد. در سطح استراتژی کلان، موقعیت منطقهای و جهانی این محورها ایجاب میکند که غرب ساختاری موازی را با مشارکت سایر شرکای جهانی و منطقهای خود ایجاد کرده و رهبری و هدایت آن را به عهده بگیرد و به دنبال ترویج یکپارچگی درون منطقهای همکاری جهانی باشد.»
خرابکاری و تحریم: تنها راهبرد غرب برای مهار ایران
وی افزود: «از نظر عملیاتی، باید از جنگهای جاری برای نبردهای آتی درس گرفت. میدانهای نبرد اوکراین و (رژیم) اسرائیل منابع مهم یادگیری عملیاتی هستند و تجربه آنها به شرکای غربی کمک میکند برای آینده آماده شوند. ایران و چین از روسیه یاد میگیرند و تهران و پکن به احتمال زیاد درباره رویارویی خود با ناوگان پنجم و هفتم آمریکا در مورد منع دسترسی/ منطقه (A۲AD) و همچنین در مورد حملات بالستیک و واکنشهای غرب اطلاعاتشان را به اشتراک میگذارند. گفتوگوی عملیاتی بین فرماندهی مرکزی آمریکا، فرماندهی آمریکا در اروپا و فرماندهی آمریکا در اقیانوس آرام، با مشارکت اسرائیل، اوکراین و شرکای خاورمیانه، اروپا و اقیانوس آرام هند، میتواند گامی حیاتی در این زمینه باشد.»
به گفته وی، از نظر فناوری، غرب باید تلاشهای مشترک خود را برای توسعه پاسخهای پیشرفته و مقرونبهصرفه به تهدیدات کمی و کیفی دشمنان، با تأکید بر فناوری ضد موشکی، پهپاد، جنگ الکترونیک و سایبری و همچنین کاربرد هوش مصنوعی و جنگافزار انرژی هدایتشده تسریع کرده و گسترش دهد.
اوریون در ارائه راهکار برای شکست دو محور مذکور، بر مقابله با تهران تأکید و خاطرنشان کرد: «تولید و زنجیره تأمین دو محور اوراسیا و مقاومت باید با افزایش و تسریع محدودیتهای صادراتی، تحریمها، تلاشهای سایبری و در صورت لزوم، عملیات خرابکارانه و پنهانی مختل شود. برای خنثی کردن نقش تهران در هر دو محور، ایران باید کانون تلاشهای مشترکی باشد که از دستیابیاش به سلاح هستهای جلوگیری میکند. اقدامات دیگر باید شامل فرسایش زرادخانه موشکهای بالستیک و سقف تولید نظامی ایران، مختل کردن خطوط تأمین آن، تضعیف محور مقاومت و کاهش منابع تهران برای حمایت از هر دو محور باشد که با تحریم صادرات نفت این کشور به عنوان بخشی از کمپین فشار حداکثری محقق میشود.»