تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۲  ، 
کد خبر : ۳۷۳۷۰۷

افطاری خوشمزه‌!

ماه مبارک رمضان در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شد؛ چون از کودکی این ماه را دوست داشتم. نخستین روز ماه رمضان سپری شد، هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم و به سیر در عالم خاطرات این ماه – به‌ویژه خاطرات ساعت افطار و شادمانی روزه‌داران در هنگام افطار- پرداختم؛ سماوری که در برابرمان می‌جوشید و به‌ویژه آن خوردنی سبک و اندک «ماقوت» را که بیشتر برای افطار دوست داشتم، به یاد آوردم.

ناگهان به خود بازآمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شام آوردند که به‌خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی‌کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت.

روز دوم، نگهبان اطلاع داد که چیزی برای شما فرستاده شده است. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذا‌هایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده است. این غذا‌ها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده کرده بود و توانسته بود به زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وسایل تهیه کرده و چای آوردند؛ بنابراین افطاری خوشمزه و مطبوعی بود که به قدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.
 خاطرات رهبر معظم انقلاب
شماره ۲۳۳ نشریه خط حزب الله

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات