صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۷۵۱۰۵
رمزگشایی از طرح‌های رژیم صهیونی برای فردای پایان جنگ غزه

 آینده غزه و معمای سناریوی «روز بعد»

راهبرد کنونی رژیم صهیونی، اگرچه ممکن است به دستاوردهای تاکتیکی و کنترل بیشتر بر غزه منجر شود، اما با نادیده گرفتن ریشه‌های بحران، یعنی اشغالگری و نفی حقوق فلسطینیان، نه تنها امنیت پایدار را برای این رژیم به ارمغان نخواهد آورد، بلکه بذر درگیری‌های شدیدتر در آینده را می‌کارد
پایگاه بصیرت / نوید کمالی
این روزها و پس از ماه‌ها جنگ و کشتار بیش از پنجاه هزار نفر زن و کودک فلسطینی در جریان جنگ غزه، و در پسِ هیاهوی بیانیه‌های سیاسی و نظامی، پرسشی بنیادین افکار عمومی جهان را به خود مشغول داشته است: «پایان این جنگ خون‌بار و سراسر جنایت علیه ملت فلسطین کجاست و چه سرنوشتی در انتظار باریکه‌ غزه به عنوان نماد مقاومت و مظلومیت است؟»
بر کسی پوشیده نیست که جنگ غزه، فراتر از یک درگیری نظامی صرف، به آوردگاهی برای تقابل راهبردها و آزمون اراده‌های قدرت‌های جهان تبدیل شده است. در یک سو رژیم صهیونی، پس از ضربه غافلگیرکننده عملیات طوفان الاقصی، با تمام قوا و با بهره‌گیری از حمایت‌های بی‌دریغ متحدان غربی خود، به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، کارزاری بی‌سابقه را با اهدافی بلندپروازانه برای پایان دادن به روح مقاومت در میان ملت فلسطین آغاز کرد،  در سوی دیگر هم ملتی مظلوم با کمترین امکانات و تنها با تکیه بر اراده پولادین مقاومت در مقابل تهاجم همه جانبه دشمن صهیونی سینه سپر کرد. اکنون اما با گذشت ماه‌ها و فرسایشی شدن جنگ و ناکام ماندن اسرائیل در نابودسازی مقاومت غزه، نشانه‌هایی از بازنگری تاکتیکی و تلاشی جدید صهیونیست‌ها برای ترسیم یک «روز بعد» یا به عبارت بهتر تصویرسازی روز پسا پایان مقاومت در غزه که نتانیاهو از آن با عنوان Day After یاد می‌کرد به چشم می‌خورد؛ چشم‌اندازی که در صورت محقق شدن نه تنها آینده غزه، بلکه ثبات کل منطقه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد!
همانگونه که مشخص است درک عمیق نیات و اهداف راهبردی بازیگران اصلی جنگ غزه و تحلیل سناریوهای محتمل و پیش روی این جنگ، نه یک تمرین دانشگاهی، بلکه ضرورتی جدی برای فهم روندهای آتی پیش روی منطقه است. از این رو نگارنده در ادامه تلاش دارد تا ضمن واکاوی طرح‌های اعلامی رژیم صهیونی برای پایان دادن به جنگ غزه که اخیراً در فضاهای نخبگانی رژیم مورد طرح و بررسی قرار گرفته‌اند، به ترسیم چشم‌اندازهای محتمل برای آینده این باریکه بپردازد و ابعاد پیچیده این معادله چندمجهولی را روشن سازد.
رژیم صهیونی، به‌ویژه پس شکست آتش‌بس موقت و شروع دور جدید حملات خود به غزه، ظاهراً مصمم‌تر از پیش به دنبال تحقق اهداف حداکثری خود در قبال این باریکه است. اظهارات بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات کابینه امنیتی وی، اگرچه گاه با لفاظی‌های رسانه‌ای آمیخته، اما خطوط کلی یک راهبرد چندوجهی را آشکار می‌سازد.
 
امروز می‌دانیم که اولین و صریح‌ترین هدف نتانیاهو و کابینه‌اش، نابودی کامل توان نظامی و حکومتی مقاومت غزه و آزادسازی تمامی اسرای باقی‌مانده است. این هدف، که از روزهای نخست جنگ بر آن تأکید شده، اکنون با شدت عمل بیشتری دنبال می‌شود. تل‌آویو با هدف قرار دادن عامدانه زیرساخت‌های عمومی باقی‌مانده در غزه، ترور هدفمند مدیران ارشد غیرنظامی حماس در کنار سایر رهبران نظامی و سیاسی این گروه از قبل هم در لیست ترور اسرائیل بودند و همزمان تشدید محاصره کامل و قطع تقریباً تمامی مسیرهای ارسال کمک‌های بشردوستانه به مردم جنگ زده غزه، به دنبال ایجاد یک خلاء حکومتی و فلج کردن توانایی حماس برای اداره امور این باریکه است. این راهبرد، که به وضوح مصداق تنبیه دسته‌جمعی و نقض فاحش قوانین بین‌المللی است، با این توجیه صورت می‌گیرد که حماس از طریق کنترل کمک‌ها، قدرت خود را حفظ می‌کند! ادعایی که هیچ‌گاه به اثبات نرسیده اما دستاویزی برای تشدید فشار بر مردم بی‌دفاع غزه شده است. استراتژی اعمال فشار حداکثری از طریق تحمیل گرسنگی عمومی و فروپاشی خدمات عمومی، با این تصور دنبال می‌شود که مقاومت را در هم شکسته و حماس را وادار به تسلیم بی قید و شرط، تحویل اسرا و خلع سلاح کامل خواهد کرد. این رویکرد، با دریافت چراغ سبز از سوی دولت آمریکا به رهبری ترامپ و نادیده گرفتن توافق آتش‌بس قبلی که با میانجیگری واشنگتن حاصل شده بود، تقویت شده است.
پس شکست آتش‌بس موقت و شروع دور جدید حملات خود به غزه، ظاهراً مصمم‌تر از پیش به دنبال تحقق اهداف حداکثری خود در قبال این باریکه است. اظهارات بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات کابینه امنیتی وی، اگرچه گاه با لفاظی‌های رسانه‌ای آمیخته، اما خطوط کلی یک راهبرد چندوجهی را آشکار می‌سازد.
 
هدف دوم و بلندمدت‌تر رژیم صهیونی، بازمهندسی دائمی ساختار جمعیتی، جغرافیایی و امنیتی نوار غزه است. اقدامات میدانی ارتش صهیونی گویای این نیت است که صهیونیست‌ها به جد در پی تغییر بافت انسانی غزه هستند. ایجاد و گسترش مناطق حائل در امتداد مرزها، تصرف و تخریب مناطق وسیعی از غزه -بیش از نیمی از خاک غزه اکنون مستقیماً تحت کنترل نظامیان صهیونیست است-، و ایجاد کریدورهای جداکننده مانند «کریدور نتساریم» که غزه را به بخش‌های شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند، همگی در راستای تکه‌تکه کردن این باریکه و غیرقابل سکونت کردن بخش‌های بزرگی از آن است. طرح حمله همه‌جانبه و تخریب گسترده شهر رفح در جنوب غزه، که پیش از جنگ میزبان صدها هزار نفر و پس از آن پناهگاه بیش از یک میلیون آواره فلسطینی بوده، نقشی کلیدی در این پازل دارد!
تصرف رفح و منطقه مرزی با مصر که تحت عنوان محور فیلادلفیا شناخته می‌شود، به معنای قطع کامل ارتباط غزه با جهان خارج از طریق گذرگاه رفح و تحت کنترل کامل رژیم صهیونی قرار گرفتن تمامی ورود و خروج‌هاست. این اقدامات، غزه را به مجموعه‌ای از بخش‌های تکه پاره و منزوی و البته تحت محاصره، شبیه به الگوی اعمال شده در کرانه باختری، تبدیل می‌کند و عملاً امکان تشکیل یک واحد سیاسی فلسطینی یکپارچه و مستقل را از بین می‌برد. پر واضح است که این رویکرد، نه تنها کنترل امنیتی بلندمدت را برای تل‌آویو تسهیل می‌کند، بلکه زمینه را برای تحقق هدف سوم فراهم می‌سازد!
 
هدف سوم، که توسط جریان‌های راست افراطی در کابینه نتانیاهو با صراحت بیشتری دنبال می‌شود، بهره‌برداری از وضعیت کنونی به عنوان یک «فرصت تاریخی» برای تعمیق اشغالگری در تمامی سرزمین‌های فلسطینی (غزه و کرانه باختری) و وارد آوردن ضربه‌ای مهلک به هرگونه چشم‌انداز واقعی برای تعیین سرنوشت فلسطینیان است. نسخه افراطی‌تر این چشم‌انداز، شامل اخراج بخشی یا تمامی جمعیت ۲.۲ میلیونی غزه از این باریکه است؛ ایده‌ای که از ابتدای جنگ توسط برخی مقامات صهیونیست مطرح شده و با اظهارات دونالد ترامپ در مورد جابجایی جمعیت غزه و ساخت «ریویرای خاورمیانه» در آن، ابعاد نگران‌کننده‌تری یافته است.
اگرچه این طرح با عنوان فریبنده «مهاجرت داوطلبانه» ارائه می‌شود، اما با توجه به غیرقابل سکونت کردن عمدی مناطق وسیعی از غزه، ماهیت آن چیزی جز پاکسازی قومی فلسطینیان نیست! مزایای چنین طرحی برای رژیم صهیونی آشکار است: «تصاحب سرزمین بیشتر»، «کاهش مقاومت محلی» و «تغییر ترکیب جمعیتی به نفع یهودیان در کل سرزمین‌های تحت کنترل این رژیم».
با این حال، عملیاتی شدن چنین سناریویی با موانع جدی، از جمله مخالفت قاطع کشورهای همسایه مانند مصر و اردن و همچنین تردیدهایی در مورد امکان‌پذیری آن در میان بخشی از بدنه سیاسیون و نخبگان صهیونی روبروست! همزمان با پیشبرد این اهداف در غزه، عملیات نظامی در کرانه باختری نیز تحت عنوان دیوار آهنین تشدید شده و با الگوبرداری از غزه، شاهد تخریب گسترده زیرساخت‌ها، حملات به اردوگاه‌های آوارگان و آواره‌سازی ده‌ها هزار فلسطینی دیگر هستیم که نشان‌دهنده یک راهبرد یکپارچه برای تضعیف کلیت جامعه فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی است.
 
در مقابل این راهبرد تهاجمی، مقاومت فلسطین به رهبری حماس نیز در حال تطبیق خود با شرایط جدید است. از منظر نظامی، به نظر می‌رسد حماس با درک عدم توازن قوا، از درگیری مستقیم و گسترده با دشمن اجتناب کرده و توان خود را برای یک جنگ چریکی فرسایشی و بلندمدت ذخیره می‌کند، به همین دلیل شلیک محدود راکت‌ها به سمت اهداف اسرائیلی بیش از آنکه جنبه عملیاتی داشته باشد بیشتر جنبه نمادین و نمایش در جریان بودن مقاومت را دارد. در اینجا بایستی به این نکته توجه داشت که بخش قابل توجهی از زرادخانه تسلیحاتی و نیروهای آموزش‌دیده مقاومت غزه در ماه‌های گذشته به شهادت رسیده‌اند و هرچند توانایی جذب نیروی جدید از میان انبوه جوانان شهادت طلب و آزادی‌‌خواه غزه همچنان وجود دارد، اما بدون شک کیفیت رزمی آن‌ها قابل قیاس با نیروهای اولیه نیست چرا که امکان آموزش کیفی و مستمر رزمندگان جدید در زیر چتر جاسوسی بیست و چهار ساعته پهپادهای اسرائیلی وجود ندارد!
حماس با درک عدم توازن قوا، از درگیری مستقیم و گسترده با دشمن اجتناب کرده و توان خود را برای یک جنگ چریکی فرسایشی و بلندمدت ذخیره می‌کند، به همین دلیل شلیک محدود راکت‌ها به سمت اهداف اسرائیلی بیش از آنکه جنبه عملیاتی داشته باشد بیشتر جنبه نمادین و نمایش در جریان بودن مقاومت را دارد
اما در عرصه سیاسی شاهدیم که مقاومت غزه به رهبری حماس کانال‌های مذاکره را باز نگه داشته اما بر موضع خود مبنی بر پیوند زدن آزادی اسرا به یک توافق جامع‌تر که شامل آتش‌بس دائمی، خروج نیروهای اشغالگر، بازسازی غزه و تعیین تکلیف آینده سیاسی آن باشد، پافشاری می‌کند. همچنین مقاومت به دشمن صهیونی و برادر بزرگتر وی ایالات متحده آمریکا فهمانده است که از واگذاری اهرم اصلی مذاکره خود یعنی اسرا بدون دریافت تضمین‌های لازم برای پایان جنگ امتناع می‌کند.
 
به این نکته بایستی توجه داشت که مقامات حماس بارها آمادگی خود را برای واگذاری حکومت غزه به شرط روی کار آمدن یک دولت وحدت ملی فلسطینی اعلام کرده‌اند و همزمان نیز از طرح تشکیل «کمیته حمایت اجتماعی» غیرحزبی برای اداره غزه حمایت کرده‌اند؛ طرحی که موضوع گفتگوهای آشتی با جریان فتح بوده و در طرح بازسازی اتحادیه عرب نیز به آن اشاره شده است. با این حال، ابهام در مورد آینده شاخه نظامی حماس و مسئله خلع سلاح که از جانب قدرت‌های جهانی پیگیری می‌شود، همچنان نقطه اختلاف اصلی با رژیم صهیونی و همپیمانان غربی آن باقی مانده است!
همزمان، حماس با چالش فزاینده در غزه روبروست و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی بحران زده و عمدتاً فروپاشیده غزه نیازمند به ترمیم و بازسازی فوری است. در این میان، وضعیت انسانی غزه به یک فاجعه تمام‌عیار برای بیش از دو میلیون فلسطینی ساکن آن تبدیل شده است. از سرگیری حملات صهیونیست‌ها و تشدید محاصره، ساکنان غزه پس از یک دوره آتش بس کوتاه مجددا در معرض نسل کشی قرار داده است. حملات عامدانه به کارکنان سازمان ملل و هلال احمر، مدارس مملو از آوارگان و بیمارستان‌های نیمه‌فعال، و هدف قرار دادن مکرر چادرهای آوارگان در مناطق به اصطلاح امن، نشان می‌دهد که هیچ نقطه‌ای در غزه از ماشین جنگی رژیم صهیونی در امان نیست. این وضعیت وخیم، نه تنها یک بحران انسانی، بلکه بخشی از استراتژی جنگی برای تحت فشار قرار دادن مقاومت و مردم غزه است!
با توجه به این شرایط پیچیده، در طی هفته‌های اخیر اندیشکده‌های صهیونی از عبارت «پایان بازی» و «برنامه ریزی برای فردای غزه» برای اشاره به مهیا شدن زمینه پایان جنگ غزه سخن می‌گویند! رژیم صهیونی با تکیه بر برتری نظامی خود، حمایت آمریکا و ضربات وارد شده به توان مقاومت، بر این باور است که در آستانه دستیابی به پایان جنگ و کسب پیروزی در این نبرد نابرابر است. در این رابطه مقامات تل‌آویو امیدوارند حتی اگر در نابودی کامل حماس و بازگرداندن تمام اسرا موفق نشوند، بتوانند طرح‌های بزرگتر خود برای کنترل بلندمدت غزه، تغییر بافت جمعیتی و ایجاد واقعیت‌های جدید بر روی زمین را محقق کنند. با این حال، عوامل متعددی امکان برهم زدن این محاسبات را دارند! تضاد آشکار بین هدف آزادی تمام اسرا و نابودی حماس، موضوعی است که در داخل جامعه صهیونی نیز بحث‌برانگیز است و فشار خانواده‌های اسرا می‌تواند دولت نتانیاهو را به بازنگری در این رابطه وادار کند همانگونه که تا کنون نیز شاهد این فشارها بوده‌ایم.
 
همچنین نارضایتی فزاینده در میان نیروهای ذخیره ارتش، که ستون فقرات نیروی زمینی ارتش رژیم را تشکیل می‌دهند، به دلیل فراخوان‌های مکرر، معافیت یهودیان افراطی حریدی از خدمت سربازی و مخالفت‌های گسترده با اهداف سیاسی جنگ، چالشی جدی است که غلبه بر آن توان و انرژی مضاعفی را در ساختار حکمرانی رژیم را به خود می‌طلبد. در این رابطه گزارش‌های منابع صهیونی از کاهش چشمگیر میزان حضور نیروهای ذخیره در پاسخ به فراخوان‌ها از ۱۲۰ درصد در ابتدای جنگ غزه به کمتر از ۵۰ درصد حکایت دارد!
فرای آنچه تاکنون بیان شد هزینه مالی و انسانی اشغال بلندمدت غزه نیز بار سنگینی بر دوش اقتصاد و جامعه صهیونی خواهد بود چرا که برآوردها از نیاز به استقرار دائمی چهار لشکر و هزینه سالانه ۷ میلیارد دلار، بدون احتساب هزینه‌های بازسازی و خدمات انسانی حکایت دارد! همزمان مقاومت حماس نیز، حتی در وضعیت تضعیف‌شده، می‌تواند با تمرکز بر جنگ فرسایشی و وارد آوردن تلفات به نیروهای اشغالگر، محاسبات تل‌آویو را به شکل جدی تغییر دهد!
 
در سطح بین‌المللی بر کسی پوشیده نیست که ایالات متحده آمریکا همچنان بازیگر اصلی و حامی اصلی رژیم صهیونی است. اگرچه دولت ترامپ با حمایت‌های بی‌سابقه تسلیحاتی، راهبردی و دیپلماتیک، عملاً به تل‌آویو برای پیشبرد اهدافش چراغ سبز نشان داده، اما همین وابستگی، پتانسیل اعمال نفوذ را نیز برای کاخ سفید فراهم می‌کند. با وجود برخی اختلافات ظاهری (مثلاً در مورد نحوه مقابله با جمهوری اسلامی ایران)، تا کنون نشانه‌ای از اراده جدی واشنگتن برای مهار کامل ماشین جنگی رژیم و وادار کردن آن به یک راه حل سیاسی پایدار دیده نمی‌شود. کشورهای عربی به‌ویژه کشورهای سازش‌کار، علی‌رغم ارائه طرح بازسازی غزه مبتنی بر بازگشت تشکیلات خودگردان و چشم‌انداز تشکیل دولت فلسطینی، فاقد اتحاد و اراده لازم برای استفاده از اهرم‌های خود برای فشار بر تل‌آویو و واشنگتن هستند. اروپا نیز، با وجود پیوندهای اقتصادی و نقش سنتی در کمک‌رسانی، به دلیل اختلافات داخلی و درگیری با بحران‌های دیگر مانند اوکراین و نحوه تعامل با دولت ترامپ، نتوانسته نقش مؤثری در جهت‌دهی به بحران غزه ایفا کند.
 
به طور کلی، چشم‌انداز پیش روی غزه همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و دشمن صهیونی از هیچ تلاشی برای نابودی مقاومت در این باریکه خودداری نمی‌کند. راهبرد کنونی رژیم صهیونی، اگرچه ممکن است به دستاوردهای تاکتیکی و کنترل بیشتر بر غزه منجر شود، اما با نادیده گرفتن ریشه‌های بحران، یعنی اشغالگری و نفی حقوق فلسطینیان، نه تنها امنیت پایدار را برای این رژیم به ارمغان نخواهد آورد، بلکه بذر درگیری‌های شدیدتر در آینده را می‌کارد. تبدیل غزه به یک زندان بزرگتر و تکه‌تکه شده تحت کنترل نظامی، یا حتی سناریوی هولناک‌تر پاکسازی قومی و دینی، منطقه را به سمت بی‌ثباتی بیشتر سوق خواهد داد. در اینچنین شرایطی دستیابی به یک راه حل پایدار، مستلزم توقف فوری جنگ، رفع کامل محاصره، بازسازی غزه و مهم‌تر از همه، ارائه یک افق سیاسی واقعی برای فلسطینیان مبتنی بر پایان اشغال و احقاق حقوق ملی آنهاست. از این رو چارچوب آتش‌بس ژانویه با وجود نقض آن و حتی طرح پیشنهادی عربی با وجود کاستی‌های آن می‌توانند نقاط شروعی برای حرکت به سمت این افق باشند، اما تحقق آن‌ها نیازمند فشار بین‌المللی بر رژیم صهیونی و همچنین اراده سیاسی جدی از سوی همه طرف‌های درگیر در بحران غزه است. تا آن زمان، غزه همچنان در کشاکش راهبردهای مزورانه عبری-غربی و عربی باقی خواهد ماند و آینده‌ای نامعلوم در انتظار ساکنان مظلوم آن خواهد بود؛ آینده‌ای که بیش از هر چیز، نیازمند تغییر بنیادین در رویکرد جامعه جهانی و پایان دادن به مصونیت رژیم اشغالگر است!
 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات