تولد سپاه در اردیبهشت ماه ۵۸ و به تدبیر حضرت امام (ره) نه تنها منشأ اختلاف میان نیروهای انقلابی و بازیچه بدخواهان ملت ایران نگردید بلکه برای همیشه به نماد وحدت ملت ایران و پشتوانه بزرگ نظام و کشور در زمان جنگ، صلح و مذاکره تبدیل شد. چنانچه امروز قدرت بازدارندگی این نهاد مقدس دشمنان ملت ایران را به پای میز مذاکرهای نشانده که هم نوع آن و هم مکان آن و هم موضوع آن را نظام اسلامی تعیین میکند.
مراقب راهبردهای دشمن در مذاکرات عمان باشیم!
حسن رشوند
طی دو هفته گذشته دو دور از مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا البته به شکل غیر مستقیم در مسقط پایتخت عمان و رم پایتخت ایتالیا برگزار شد و دور سوم این مذاکرات قرار است روز شنبه ششم اردیبهشت ماه بار دیگر در مسقط برگزار شود و ماهیت آن همچون دور دوم، غیرمستقیم خواهد بود. هرچند گفته شده است که مقدمه نشست هفته آینده، تشکیل نشست کارشناسی است که قرار است از فردا چهارشنبه سوم اردیبهشت ماه در عمان به عنوان میانجی مذاکرات ایران و آمریکا برگزار شود ولی هم تیم هستهای ما و هم طرف آمریکایی میداند که نقاط اصلی اختلاف بر سر سقف غنیسازی، تضمین رفع تحریمها و ترتیب گامهای بازگشت به تعهدات است. با این حال، فشار زمانی مهلت۶۰ روزه ترامپ برای رسیدن به یک توافق و نقش میانجیگری عمان میتواند در پیشرفت یا توقف مذاکرات پیش رو تأثیرگذار باشد.
درباره مذاکرات عمان و کار بسیار سختی که تیم هستهای و قابل اعتماد ما به خصوص تیم کارشناسی از فردا خواهد داشت، چند نکته وجود دارد:
1-تجربه گذشته ما از برجام و روندی که همواره آمریکاییها در مباحث امتیازگیری و امتیازدهی در موضوعات اختلافی طرفین دنبال میکردند باید تاکنون ثابت کرده باشد که با بیش از دو دهه گفتوگو در موضوع هستهای،حالا دیگر جای هیچ خطا و اشتباهی وجود ندارد و تیم هستهای، بهویژه تیم کارشناسی که قرار است از فردا وارد جزئیات هر گونه توافقی شوند حتما به واژه واژه نظرات طرف آمریکایی در این مذاکرات دقت خواهند کرد تا مبادا اشتباهی همچون متن برجام که محمد جواد ظریف وزیر خارجه وقت کشورمان بعد از تصویب برجام و آنجا که دیگر کار از کار گذشته بود اعتراف کرد که ما در متن برجام که چند جا بهجای واژه «لغو» (Termination) از واژه «تعلیق» (suspension) در تحریمها استفاده شده بود، دقت لازم را نکرده بودیم، اتفاق بیفتد.آن تجربه تلخ و اشتباهات دیده نشده در متن برجام که گریه برخی دلسوزانی همچون مرحوم علی اصغر زارعی نماینده مردم تهران که واقعیت متن نوشته شده در برجام را میدیدند اما برخی امضای «جان کری» وزیر خارجه آمریکا را به جای دقت در واژههای متن برجام ترجیح داده بودند و به فریاد دیگران توجه نمیکردند، به هیچ وجه نباید تکرار شود.
2-فراموش نکنیم وقتی طرف آمریکایی مهلت زمانی 60 روزه برای مذاکرات پیش رو تعیین میکند حتما یک برنامه جایگزین (plan B) را بعد از این تاریخ برای خود تعریف کرده است. دونالد ترامپ در دور اول رئیسجمهوریاش در ژانویه 2017 (بهمن 1395) وارد کاخ سفید شد و پیشتر در دوره تبلیغات رئیسجمهوری بارها اعلام کرده بود که توافق نوشته شده برجامی را قبول ندارد و از آن خارج خواهد شد. آیا تاکنون از خود سؤال کردهایم که او که مرتب بر طبل خروج از برجام میکوبید چرا باید نزدیک به یکسال و نیم بعد از ورودش به کاخ سفید در 18 اردیبهشت 1397 از برجام خارج شود؟ جواب این سؤال را باید در همانplan B جستوجو کرد که او برای خروجش از برجام طراحی کرده بود. یکی از اصلیترین دغدغههای ترامپ بعد از ورود به کاخ سفید در دور اول رئیسجمهوریاش این بود که در مقابل برجام و فراتر از برجام در مقابل «قدرت فزاینده جمهوری اسلامی ایران»چگونه باید رفتار کند؟ دولت ترامپ معتقد بود تا یک استراتژی جامع و کلان در رابطه با ایران تدوین نکرده، نباید در مورد این کشور تصمیم بگیرد.انتقاد ترامپ به دولت «اوباما» این بود که دولت اوباما بدون اینکه یک استراتژی جامع درباره ایران داشته باشد، با ایران توافق هستهای امضاء کرده است.ترامپ نه اینکه معتقد باشد برجام دسترسی ایران به منابع مالی و خروج از بنبست تحریمها را باز کرده است، بلکه معتقد بود در توافق برجام فقط به یک جنبه تهدید ایران- بخوانید پیشرفتهای خیرهکننده ایران- پاسخ داده شده است و بقیه تهدیدات ایران بهویژه پیشرفت در حوزه موشکی، منطقهای و مهمتر از همه، رسیدن ایران به دانشهای نو و بنیادین، نادیده گرفته شده است.
3-اساسا علت اینکه ترامپ از همان ابتدای روی کار آمدن در دور اول بلافاصله از برجام خارج نشد و دو بار آن را تمدید کرد، بهخاطر فرصت داشتن برای طراحی یک استراتژی جامع و کلان بود.«استراتژی کلان فشار کوتاهمدت مادون جنگ برای تهدید موجودیتی ایران»(«A grand strategy of short-term sub-war pressure to pose an existential threat to Iran.») که در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ دنبال شد، یکی از برجستهترین نمونههای سیاست فشار حداکثری علیه ایران اسلامی بود. این استراتژی که ماهیتی هیبریدی و ترکیبی از فشار اقتصادی، دیپلماتیک، روانی و نظامی داشت، به گونهای طراحی شده بود که بدون ورود به جنگ مستقیم، ایران را بهسمت پذیرش خواستههای ایالات متحده سوق دهد یا دستکم توان و اراده راهبردیاش را تضعیف کند.
4-اگر آن نگاه الهی و هوشمندانه رهبر حکیم انقلاب نبود چه بسا همین رئیسجمهور آمریکا که امروز بر توّهم او صحّه میگذاریم در پیشبرد راهبرد خود که نتیجه آن «تهدید موجودیتی ایران» عزیزمان بود، موفق میشد.رهبر فرزانه و حکیم انقلاب در کمتر از یک ماه پس از خروج ترامپ از برجام در 14 خرداد 1397 در یک سخنرانی تاریخی در حرم حضرت امام (ره) پرده از نقشه شوم آمریکا برداشتند و در تشریح نقشه دشمن در آن مقطع فرمودند: «این نقشه بر سه محور «فشار اقتصادی، فشار روانی و فشار عملی» و با هدف سیطره بر کشور متمرکز است. در این طراحی، فشار اقتصادی از طریق تحریمها و جلوگیری از همکاری اقتصادی کشورها با ایران اعمال خواهد شد.» و در تبیین فشار روانی تاکید داشتند:«دشمن در این بخش از طراحی خود درصدد است نقاط قوت نظام اسلامی و عناصر اقتدار ملی را به نقاط ضعف و چالش برانگیز تبدیل کند تا ملت ایران نسبت به این نقاط قوت بدبین و دلسرد شوند.» و به عنوان نمونه، «پیشرفتهای هستهای» را یکی از نقاط قوت و افتخار فناوری و دانش کشور دانستند و فرمودند: «توانایی دانشمندان و متخصصان جوان کشور در تولید اورانیوم غنی شده ۲۰درصد، در شرایطی که طرف مقابل انواع شروط و مشکلات را برای تأمین اورانیوم ۲۰درصد جهت مصارف پزشکی مطرح کرده بود، نماد قدرت علمی و فناوری و یک نقطه قوت بزرگ ملی است که برای کشور مایه آبرو شد.»
5-منافع هر کشوری بر سه پایه استوار است. تعداد انگشت شماری از این منافع «حیاتی» است و بخش زیادی از منافع کشورها «مهم و حساس» و بخش دیگری از منافع «حاشیهای» است. در منافع حیاتی جای هیچ گفتوگو و معاملهای نیست و کمتر کشوری هم وجود دارد که بر روی منافع مهم و حساس خود نیز معامله کند مگر اینکه همچون اوکراین تا جایی از ارزشهای ملی و منافع خود فاصله گرفته باشد که هر گونه تحقیر را به جان بخرد و تسلیم خواستههای نامعقول ترامپ شود. آنچه در جهان امروز مرسوم است این است که کشورها تلاش دارند برای واحد سیاسی خود منافع «حاشیهای» بسیاری را شناسایی و برای دستیابی به آن از ابزارهای متفاوت استفاده کنند تا در مواقع لزوم بتوانند از این منافع برای امتیاز گرفتن از حریف خود پای میز مذاکره استفاده کنند.شاید تا زمانی که فناوری هستهای ما در مرحله جنینی و نوزادی بود، توجیهپذیر بود که فناوری هستهای خود را در زمره منافع حاشیهای به حساب آورده و در میز مذاکره بخشی را داده و امتیازی همسطح بخش واگذار شده دریافت کنیم اما امروز فعالیت صلحآمیز هستهای ما نه تنها دوره نوزادی، بلکه دوره نوجوانی را هم پشت سر گذاشته است و در چنین شرایطی، فناوری هستهای ایران در زمره منافع «مهم و حساس» کشور قرار دارد. اگر امروز آمریکاییها از آن استراتژی کلان گذشته خود که «تهدید موجودیتی فناوری هستهای و غنیسازی اورانیوم» ما بود فاصله گرفتهاند، میتوانیم در مذاکرات عمان روی بخش حاشیهای این فناوری معامله کنیم. اما پر واضح است که نمیتوانیم روی موجودیت این فناوری که اکنون در زمره منافع مهم و حساس کشور است، معاملهای داشته باشیم.چرا که به گفته همین دو روز پیش رئیس سازمان انرژی اتمی، بیش از 70 قلم رادیو دارو برای بیماران صعبالعلاج و سرطانی با فناوری هستهای تولید شده و 20 رادیو دارو دیگر در مرحله تست آزمایشگاهی قرار دارد و بیش از 100 محصول از این فناوری در بخشهای مختلف کشور اعم از؛کشاورزی، صنعت و... تولید و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. مگر میشود با این همه فراز و نشیب و جانفشانی عزیزانی همچون شهیدان علیمحمدی، شهریاری، روشن، فخریزاده و... فعالیت هستهای کشور را با نگاه منافع حاشیهای نگریست و پای میز مذاکره با طرف آمریکایی رفتاری مشابه دهه 80 درخصوص هستهای کشورمان داشت؟ امروز فناوری هستهای نه تنها با دیگر منافع حساس و زیر بنایی کشور گره خورده است، بلکه جزئی لاینفک از منافع حساس کشور محسوب میشود. بنابراین، تیم پرتلاش، خستگیناپذیر و قابل اعتماد هستهایمان که تجربه بد عهدی آمریکا در سالهای گذشته را بارها دیده و راهبردهای کلان دشمن را رصد کردهاند، لازم است با نگاه به ظرفیت هستهای کشور و رهنمودهای حکیمانه رهبر حکیم انقلاب پای میز مذاکره نشسته و از حقوق ملت بزرگ ایران دفاع کنند و ذرهای از اصول ترسیم شده هستهای عدول نکنند که انشاءالله نخواهند کرد.

سپاه عامل وحدت ملت برای تمامی فصول
حسین عبداللهیفر
اواخر فروردین ماه ۱۳۵۸ سه نفر از برادران انقلابی به نمایندگی از مجموعههایی که هر کدام با هدف حفاظت از انقلاب اسلامی تحت عنوان سپاه پاسداران در چهار گوشه تهران مشغول فعالیت بودند، به محضر حضرت امام (ره) در قم شرفیاب شده تا نظرشان را در خصوص ادغام مجموعههای مختلف و تشکیل سپاهی واحد تحت نظر شورای انقلاب را جویا شوند که معظمله در پاسخ فرمودند «بروید سپاه را تشکیل بدهید.»
این فرمان کوتاه حکمتهای بزرگی داشت و سپاهی را که اگر نبود کشور هم نبود از دو خطر بزرگ مصون داشت. یکی خطراختلاف و انشقاق و دوم خطر دولتی شدن سپاه که با پیشدستی دولت موقت سبب بروز نگرانیهای جدی در نیروهای انقلابی شده بود.
بازرگان که از همان روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی سر ناسازگاری با کمیتههای انقلاب اسلامی گذاشته بود، برای گرفتن فرماندهی کمیتهها خدمت امام (ره) رسید که متوجه انتصاب آیتالله مهدوی کنی در این جایگاه میگردد؛ لذا حکم تأسیس «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را به نام مرحوم لاهوتی میگیرد تا با حضور نمایندگانی از دولت نظیر ابراهیم یزدی، هاشم صباغیان و محسن سازگارا در اداره آن نقش داشته باشد. از این رو، در نخستین روز از اسفندماه ۵۷ به شکل عجولانهای تشکیل سپاه توسط دولت را رسانهای کرد و اعلام داشت: «بر اساس تصمیم هیئت دولت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایجاد خواهد شد. آییننامه آن تهیه شده و در دست مطالعه و رسیدگی است تا چند روز دیگر پس از تصویب این آییننامه اعلام خواهد شد و گارد ملی به وجود خواهد آمد تا برادرانی که در انقلاب شرکت داشتند، در تشکیلات جدید و با انضباط لازم و لباس مخصوص به پاسداری ادامه دهند.» این در حالی بود که سه مجموعه دیگر به نام سپاه از سوی نیروهای انقلابی مشغول فعالیت بودند. مجموعه اول را تعدادی از نیروهای مبارز قبل از انقلاب که آموزش نظامی را در لبنان فراگرفته بودند و در قالب گروههای هفتگانه فعالیت میکردند تحت عنوان «گارد انقلابی» در ساختمان توحید، واقع در خیابان شریعتی تشکیل میدادند. هدایت این مجموعه را استاد شهید مرتضی مطهری به عهده داشته و اعضای اصلی آن را محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر، سیدرحیم صفوی، حسن واعظی، شهید محمد بروجردی تشکیل میدادند. دومین مجموعه را تعدادی از زندانیان سیاسی و اعضای حزب ملل اسلامی به نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» تشکیل داده بودند که مرکز فعالیت آن در مسجد امیرالمومنین (ع) واقع در خیابان کارگر با محوریت آیتالله موسوی اردبیلی بود. البته این گروه پس از مدتی به پادگان جمشیدیه منتقل شده و از آنجا به ساختمانی در خیابان پاسداران فعلی معروف به «خلیج» میروند.
مجموعه سوم را هم تعدادی از نیروهای انقلابی خارج از کشور که آموزشهای چریکی را در فلسطین دیده بودند، با محوریت شهید محمد منتظری و اصغر جمالی معروف به ابوحنیف، به همراه تعدادی از افسران عالی رتبه ارتش از جمله شهید نامجو و شهید کلاهدوز تحت عنوان «گارد دانشگاه» تشکیل داده بودند که مقر آن در خیابان ستارخان (محل فعلی اداره گذرنامه) تحت حمایت شهید بهشتی قرار داشت. تعدد مراکز و نیروهای پاسدار انقلاب، در شورای انقلاب مطرح و سرانجام تصمیم گرفته شد که آقای هاشمی رفسنجانی با هماهنگ کردن این گروهها و یکپارچهکردن آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واحد را شکل دهد. این تصمیم در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ اتخاذ شد و در پی آن مقرر شد که از این چهار گروه، ۱۲ نفر (هر گروه سه نفر) انتخاب شده و از این جمع، سه نفر به دیدار حضرت امام (ره) در قم برسند. این دیدار کوتاه و جمع سه نفره که در آخرین روزهای فروردین ماه ۵۸ انجام گرفت، سبب شد در روز یکشنبه دوم اردیبهشت ۵۸ شورای انقلاب، با نظر مثبت حضرت امام (ره)، احکام اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب را به منظور تشکیل نیروی مستقل از ارتش و دولت و زیر نظر شورای انقلاب تهیه و ابلاغ کرد. بدین ترتیب تولد سپاه در اردیبهشت ماه ۵۸ و به تدبیر حضرت امام (ره) نه تنها منشأ اختلاف میان نیروهای انقلابی و بازیچه بدخواهان ملت ایران نگردید بلکه برای همیشه به نماد وحدت ملت ایران و پشتوانه بزرگ نظام و کشور در زمان جنگ، صلح و مذاکره تبدیل شد. چنانچه امروز قدرت بازدارندگی این نهاد مقدس دشمنان ملت ایران را به پای میز مذاکرهای نشانده که هم نوع آن و هم مکان آن و هم موضوع آن را نظام اسلامی تعیین میکند.

سپاه؛ مولود انقلاب، حافظ جمهوریت
یدالله جوانی
امروز روزی بسیار مبارک است؛ چراکه در چنین روزی در سال ۱۳۵۸، با فرمان حضرت امام (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد. به عبارتی میتوان گفت عمر بابرکت سپاه پاسداران به اندازه عمر انقلاب اسلامی و عمر جمهوری اسلامی ایران است.
سپاه پاسداران، با توجه بهعنوان خود، فلسفه وجودی مشخصی دارد و یک نهاد انقلابی است که از همان روزهای نخستین انقلاب، برای پاسداری و نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن - که بزرگترین انقلاب مردمی در عصر حاضر است - تشکیل شد. تجربه ۴۶ سال گذشته نشان میدهد که اقدام حضرت امام (ره) در تأسیس سپاه، کاری بسیار اساسی، مبنایی و مبتنی بر تجربه بود. حضرت امام (ره) آگاه بودند که انقلاب اسلامی ایران، بهدلیل برخورداری از آرمانها و اهداف والای خود برای پیشرفت، استقلال، عزت ملت ایران و نیز اعتلای جهان اسلام و تمدنسازی در مقیاس جهانی، دشمنان سرسختی دارد و طواغیت جهان، شیاطین و قدرتهای زورگو و قلدر اجازه نمیدهند این انقلاب در آرامش بماند؛ بنابراین امامخمینی (ره)، براساس یک تجربه تاریخی، بر این باور بودند که باید نهادی مردمی و مکتبی تأسیس شود که با تمام توان از انقلاب اسلامی پاسداری کند. این موضوع بهگونهای رقم خورد که در همان سالهای ابتدایی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی مورد تهاجم، توطئهها، فتنهها، ترورها، بمبگذاریها، بیثباتسازیها، غائلههای تجزیهطلبی و سپس جنگ قرار گرفت و مشخص شد استکبار جهانی عزم خود را بر نابودی انقلاب اسلامی و شکست جمهوری اسلامی جزم کرده است. سپاه بهگونهای عمل کرد که همان زمان، حضرتامام (ره) فرمودند: «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.» بدون تردید نهادی که حضرت امام (ره) بنیان نهادند و در سال ۵۸ تأسیس کردند، یکی ازعوامل مهم و اصلی ماندگاری انقلاب اسلامی است. سپاه، بازوی توانمند ولایت و درواقع نیرویی کاملا مردمی است. در دوران دفاعمقدس شاهد بودیم که مسئولیت راهبری، آموزش، سازماندهی و بهکارگیری نیروهای مردمی و بسیج با سپاهپاسداران بود. بهعبارتی میتوان گفت سپاه و بسیج، دو مجموعه بههم پیوسته هستند و سپاه، مجموعهای است که بهدلیل جایگاه قانونی خود، از نیروهای مردمی برای پیشبرد و دفاع از انقلاب و عبور کشور از صحنههای خطرناک بهره میگیرد. امروز نیز دشمنان ما بهخوبی دریافتهاند که از عوامل اصلی تولید قدرت، پاسداری از انقلاب اسلامی، پاسداری از جمهوری اسلامی و عبور دادن کشور از موانع و رفع خطرها، سپاهپاسداران است. سپاه پاسداران به تعبیر مقام معظم رهبری، ستون مستحکم خیمه انقلاب است که همواره باید استوار و تکیهگاه دیگر ستونها برای عبور از چالشها و موانع اساسی باشد. فرمانده معظم کل قوا، که بر همه مسائل اشراف دارند، بارها از کارنامه درخشان سپاه و اسناد معتبر افتخارات این نهاد انقلابی و شهدای آن یاد کردهاند. تا قبل از جنگ، تعداد اعضای سپاه کمتر از ۴۰هزار نفر بود، اما با پایانیافتن جنگ، تعداد شهدای سپاه قریب به ۴۰هزار نفر شد؛ یعنی بیش از کل اعضای سپاه قبل از جنگ به شهادت رسیدند. شخصیتهای برجسته، ماندگار و چهرههای یادگار در تاریخ انقلاب، پیشکسوتانی هستند که در رأس آنها امروز میتوان از سردار دلها یاد کرد؛ سیدالشهدای جبهه مقاومت، شهید حاجقاسم سلیمانی، که حقیقتا پاسدار تراز انقلاب اسلامی بود. امروز سپاه پاسداران در حوزههای مختلفی که مورد نیاز انقلاب است حضور پیدا میکند؛ بنابراین صرفا یک نهاد نظامی نیست و ساختاری مشابه ارتش ندارد. برخی میگویند در ایران چرا باید دو ارتش و دو مجموعه نظامی وجود داشته باشد. در پاسخ این پرسش باید گفت که سپاه علاوه بر بعد نظامی، یک نهاد انقلابی است و معنای نهاد انقلابی این است که، چون فلسفه وجودیاش پاسداری از انقلاب اسلامی است، در هر صحنهای که نیاز به پاسداری از انقلاب اسلامی باشد ورود و به سایر مجموعهها کمک میکند. سپاه براساس نیاز، به عرصههای مختلف ورود میکند، چراکه دشمنان ما نشان دادهاند هدفشان نابودی انقلاب، شکست و براندازی جمهوری اسلامی است؛ بنابراین سپاه پاسدارانی که فلسفه وجودیاش پاسداری از انقلاب اسلامی است باید در هر صحنهای که دشمن توطئه یا نقشهای طراحی میکند، بتواند حضور داشته باشد و اقدامات مقابلهای را در دستور کار قرار دهد؛ بنابراین اقدامات و مأموریتهای سپاه براساس رسالت پاسداری از انقلاب، میتواند بسیار متفاوت باشد؛ از مأموریتهای فرهنگی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی تا سایر حوزهها که کارنامه سپاه در این سالها بهخوبی آن را اثبات میکند.

استراتژی ایران در مذاکرات
نصرت الله تاجیک
رایزنی ایران و آمریکا به صورت تبادل پیام آغاز شده اما ایران در صورتی که بتواند امتیاز خوبی از امریکا دریافت کند احتمالا مشکلی نخواهد داشت که وارد کانال بیشتر در مقابل بیشتر شود و این تبادل پیامها را به رایزنیهای رو در رو و مذاکره مستقیم تبدیل کند.
از لحاظ محتوایی، به عقیده من، بیشترین بخش مربوط به موضوع هستهای در مقابل رفع کلیه تحریمها است که با شروع «کم در مقابل کم» خواهد بود و به سمت دیگر مسائل و دغدغهها پیش خواهد رفت. در این زمینه نقش مسائل خاورمیانه در رابطه بین ایران و امریکا غیرقابل تشکیک است و باید دقت داشته باشیم که یک خاورمیانه آرام است که میتواند روابط ایران و امریکا را در بستر تنش صفر یا پایدار حفظ کند و درنهایت مبحث مبنا است که به عقیده من در مبنای مذاکرات، هنوز ابهاماتی وجود دارد. خاستگاه، جایگاه و مبنای حقوقی امریکا برای مذاکره با ایران مشخص نیست! مثلا اروپا میتواند از جایگاهیکی از اطراف برجام طرف مذاکره ایران باشد و وارد زد و بند و بده بستانی شود که در ازای عدم فعال کردن مکانیسم ماشه ایران مثلا تعهداتی بیش از دو چهارچوبه ان پی تی و برجام بپذیرد. اینجا میگویم اروپا داراییک دستورالعمل بینالمللی است. یا همینطورآژانس از منظر عضویت ایران در انپیتی و اینکه در برجام دارای نقش نظارتی است میتواند طرف مذاکره با ایران باشد. اما امریکا نه عضو برجام است و نه نقشی از منظر بینالمللی به آن کشور واگذار شده است! حتی ترامپ در دور اول بعد از خروج از برجام در دو مقطع زمانی نتوانست در شورای امنیت علیه ایران اجماعی به وجود آورد. بنابراینیکی از مهمترین سوالات وقتی مراحل مذاکره ایران و امریکا وارد جزییات شود این است که جایگاه حقوقی امریکا در این مذاکرات چیست؟! پاسخ به این سوال از آن جهت مهم است که سطح، میزان، گستره و ضمانت تعهدات دو طرف و موضوعاتی که باید مذاکره شوند را مشخص خواهد کرد. این یک وجه از هرم اقدامات ایران بود که به کار با امریکا مربوط میشود. وجه دوم هرم اقدامات ایران که اتفاقا وجه اصلی نیز محسوب میشود، به رایزنی و مذاکره با طرفهای ذینفع اشاره دارد. در این بخش، شاهد تعطیلی سیاست خارجی ایران در پرتو مذاکره ایران و امریکا نبودهایم؛ بدین معنا که به دلیل مذاکره با امریکا، دیگر موضوعات را کنار نگذاشتهایم، بلکه در این استراتژی هرمی، ایران فعالیتهای زیادی را به طور همزمان با مذاکرات با امریکا انجام داده است.

دلار، تورم و سیاستورزی انتظارات
تحلیلی از تعادلنمایی بازار ارز در سایه تورم انباشته و تحولات دیپلماتیک
اقتصاد ایران در آغاز سال ۱۴۰۴، بار دیگر در نقطه عطفی ایستاده است. پس از جهشهای پیاپی نرخ ارز و افزایش تورم در سالهای اخیر، اکنون دلار با حرکتی معکوس وارد مسیر کاهش شده و از مرز صد هزار تومان به حدود ۸۰ هزار تومان بازگشته است. این کاهش، همزمان با تحولات سیاسی و اقتصادی ازجمله مذاکرات غیرمستقیم در عمان و رایزنیهای سیاسی در رم ایتالیا رخ داده و بسیاری از فعالان بازار و سیاستگذاران را امیدوار کرده که شاید آغاز یک ثبات نسبی در راه باشد، اما آیا این کاهش واقعی است؟ آیا دلار در مسیر تعادل قرار دارد؟ پاسخ، نیازمند رجوع به دادهها و شاخصهای بنیادی است.
محاسبه نرخ واقعی دلار براساس تورم انباشته
نرخ واقعی دلار را میتوان با بررسی تورم تجمعی از سالهای پایه تا سال ۱۴۰۴ و ضرب آن در نرخ دلار همان سال مبنا به دست آورد. اعداد زیر، مقایسهای تطبیقی از نرخهای دلار اسمی در گذشته و نرخ واقعی امروز آن بر پایه تورم است (طبق جدولی که مشاهده میکنید). این محاسبات نشان میدهد که دلار ۸۰ هزار تومانی امروز، بسته به سال پایهای که انتخاب میکنیم، یا کمتر از نرخ واقعیاش است (۱۳۹۷) یا بالاتر از آن (۱۳۹۴ و قبلتر).
دلار ۸۰ هزار تومانی: بازگشت به تعادل یا فریب بازار؟
براساس محاسبات بالا، اگر سال ۱۳۹۷ را بهعنوان نقطه شروع تحلیل در نظر بگیریم (زمان جهش بزرگ نرخ ارز)، دلار امروز باید حدود ۹۶ هزار تومان باشد. بنابراین: نرخ ۸۰ هزار تومان، هنوز پایینتر از نرخ واقعی قدرت خرید دلار بر مبنای ۱۳۹۷ است. اما اگر پایه تحلیل را سالهای قبلتری مثل ۱۳۹۴ یا ۱۳۹۰ قرار دهیم، نرخ دلار حتی بالاتر از مقدار تعادلی آن است. این تضاد تحلیلی نشان میدهد که ارزیابی از «تعادلیبودن» نرخ ارز، شدیدا وابسته به مبنای زمانی انتخابشده است.
نقش انتظارات و دیپلماسی در مدیریت بازار ارز
نرخ فعلی دلار تا حد زیادی ناشی از کاهش هیجانات بازار در پی سیگنالهای مثبت از مذاکرات عمان و رم است. این نشان میدهد که:
• بازار بیش از هر چیز به آینده نگاه میکند.
• و این آینده، به واسطه انتظارات سیاسی و دیپلماتیک شکل میگیرد.
درواقع انتظارات مثبت، در حال ایفای نقش بهعنوان یک «پایه پولی جایگزین» هستند؛ ابزاری برای تثبیت نرخ دلار، حتی بدون مداخلات فیزیکی بانک مرکزی.
اما این نکته را نباید از یاد برد: «انتظارات، اگر به نتیجه عملی منجر نشوند، بهسرعت جای خود را به بیثباتی خواهند داد».
تثبیت دلار از مسیر مهار تورم میگذرد
دلار امروز شاید کمی پایینتر از سطح تعادلی بلندمدت باشد، اما مسیر تثبیت پایدار آن نه از بازار فردایی و نه از جلسات مقطعی دیپلماسی میگذرد؛ بلکه از درهای باز اقتصاد، سرمایهگذاری خارجی و سیاست پولی مستقل و شفاف عبور میکند. اگر سرمایه خارجی وارد شود، اگر اقتصاد ایران به زنجیره جهانی بازگردد، و اگر تورم در محدودهای مشخص تثبیت شود، آنگاه میتوان گفت: «دلار نیز به نرخ تعادلی خواهد رسید و در آن باقی خواهد ماند».
در غیراینصورت، آنچه امروز در مسیر تعادل قرار گرفته، فردا میتواند بیثباتی را فریاد بزند!
اندیشکدههای حکمرانی در دانشگاهها چه میکنند!
محمدکاظم انبارلویی
۱- در یک نگاه کلی به سبک حکمرانی در کشورهای پیشرفته معلوم میشود رئوس یک مثلث در پدیداری کارآمدی و پیشرفت آنها، نقشآفرین هستند.
الف- رأس اول دانشگاه است که تولید علم میکند و دانایی را پشتوانه حکمرانی قرار میدهد. حکمرانان براساس یک نظام دانایی حرکت میکنند.
ب- احزاب با بهرهگیری از این نظام دانایی، دیدگاههای توسعهای خود را برای پیشرفت تقویت و با تربیت کادرها نظام را برای کارآمدی تجهیز میکنند.
ج- رسانه افکار عمومی را مهیای معرکهای میکند، که مردم در انتخاب حاکمان آنان که براساس علم و آگاهی و براساس تربیت کادرهای تربیتشده دقیقتر عمل کنند.
۲- حال ببینیم دانشگاههای ما در تولید علم در کدام جایگاه قرار دارند و نظام دانایی کشور در پیشرفت و توسعه طی چهار دهه گذشته چه کرده است.
اکنون کشور به لحاظ پیشرفت پزشکی ، هر بیماری را در داخل درمان میکند دیگر نیازی به اعزام بیمار به خارج نیست. به جایگاهی رسیدهایم که ایران در حال حاضر قطب درمان در منطقه و حتی جهان است هر روز خبر یک موفقیت در درمان و تولید دارو داریم.
در بعد فنی رشتههای برق، الکترونیک، عمران، مکانیک، فیزیک، شیمی و ... به مرتبهای رسیدهایم که نظام و مردم را در دفاع از تمامیت ارضی بیمه کردیم. قدرتمندترین ارتش منطقه هستیم و بازدارندهترین قدرت را در سپاه داریم به برکت پشتیبانی نظام دانایی کشور در بخش فنی شهرکهای موشکی عقل از سر دشمنان پرانده است. انواع سلاحهای متعارف را در داخل تولید میکنیم و نیازی به هیچ قدرت در منطقه و جهان نداریم.
اما در علوم انسانی مردم اثری از پشتیبانی نهاد علم در پیشرفت و توسعه کشور نمیبینند.
۳- حال اقتصاد کشور خوب نیست. طبیبی از دانشکدههای اقتصادی بیرون نمیآید وضع حقوق در جامعه ما بهویژه دفاع از حقوق عامه تعریفی ندارد. میلیونها پرونده در دستگاه قضائی رسوب کرده است .
به لحاظ سیاسی و جامعهشناسی و علوم اجتماعی نسخهای برای بهبود اوضاع ارائه نمیشود.
۴- هفته گذشته خبری در رسانهها منتشر شد که در دانشکده حقوق و علوم سیاسی پرچم آمریکا در ورودی دانشکده بر زمین نقش بسته بود و دانشجویان به هنگام ورود به نشانه نفرت و خشم از سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا پا بر آن میگذاشتند ، آن را برداشتهاند.
در دانشکده حقوق و علوم سیاسی چه خبر است؛ چرا نهاد علم در این دانشکده در چهار فتنه نبرد آمریکا علیه موجودیت انقلاب بهعنوان یک نهاد علم پشت مردم نایستادند!
چرا برخی از اساتید این دانشکده تئوریسین آشوب از آب درآمدند و پس از فروکش کردن فتنه به آمریکا فرار کردند.
برای مردم این سؤال هنوز بیجواب مانده است که ۱۶ آذر بهعنوان یک روز نمادین برای مخالفت با آمریکا بهعنوان یک فریاد از دانشگاه علیه مظالم شاه شنیده شد.
چرا اعتراض از دانشکده فنی شروع شد نه از دانشکده حقوق و علوم سیاسی !؟
چرا همین روند پس از انقلاب ادامه پیدا کرد. دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشکدههای فنی تمام استعداد فنی خود را در اختیار انقلاب و مردم قرار داد اما دانشکدههایی که مشغول پختوپز علوم انسانی بهویژه در حوزه سیاست و جامعهشناسی و ... است این اتفاق نیفتاد؟!
۵- وزارت علوم با ۸۶ هزار میلیارد تومان بودجه که
۸۱ درصد اعتبارات این وزارتخانه متعلق به دانشگاهها ست و ۹۵ درصد بودجه دانشگاهها هم صرفا به پرداخت حقوق و دستمزد اختصاص دارد، در پاسخ به این پرسشها چه حرفی برای گفتن در دولتی که بهحق شعارش ایجاد وفاق ملی است ، دارد؟
چرا برخی از کادرهای تربیتشده دانشکدههای حقوق ،
علوم سیاسی، جامعهشناسی و علوم اجتماعی در ضلع «رسانه» و«حزب» که باید مددکار مردم باشند در زمین آمریکا بازی میکنند و گل به خودی میزنند و شرمی از این رویکرد ندارند و پای کار برخی از راهبردهای نرم دشمن علیه ملت ، هستند.
۶- چندی پیش در «رسالت» طی سرمقالهای تحت عنوان «سه کلمه با اساتید علوم سیاسی» پرسشهایی را در باب اوضاع ایران ، منطقه و جهان و افزایش موج آمریکاستیزی در دنیا مطرح کردم و نقدی به عدم واکنش و کنش علمی در مورد پدیدهها و رخدادهای کنونی ارائه دادم ، دریغ از یک سطر پاسخ؟!
مردم از خود سؤال میکنند دولت چرا باید هزینه فقر علمی و غفلت علمی در حوزه علوم سیاسی را از جیب ما پرداخت کند تا جاییکه برخی طبل همگرایی با دشمنان انقلاب و اسلام را به صدا در آورند و با یک عمل نمادین بگویند: ما کاری با خصومتهای پایانناپذیر دشمنان ملت نداریم. آنهم در زمانی که در دانشگاههای آمریکا و اروپا اساتید و دانشجویان به میدان آمدهاند و شعار مرگ بر آمریکا میگویند و حتی پرچم آمریکا را به آتش میکشند!!

دیپلماسی ایرانی و ابتکارات چندوجهی
مصطفی نجفی
فروردین ماه ۱۴۰۳ که آغاز درگیری نظامی جدیدی در منطقه بود و با حمله موشکی و پهپادی ایران به سرزمین های اشغالی به اوج رسید، جای خود را به فروردین ماه ۱۴۰۴ داده است که به نظر می رسد، آغازگر روندهای سیاسی و دیپلماتیک جدیدی در منطقه است.
در این میان، در حالی که بسیاری از ناظران بین المللی احتمال می دادند درگیری ها و تنش ها میان ایران و آمریکا و اسرائیل در ماه های پیش رو به اوج برسد، ناگهان دیپلماسی برجسته و مذاکرات میان ایران و آمریکا در مسقط عمان آغاز شد. مذاکراتی که به دنبال خود، منجر به تحرک گسترده و چند وجهی دیپلماسی ایران در منطقه و جهان شد.
نامه نگاری میان ایران و آمریکا و آغاز ناگهانی مذاکرات میان دو کشور از ایستگاه مسقط یک نقطه عطف بود. نامهای که اگرچه با تهدیداتی همراه بود، اما درخواست رئیس جمهور آمریکا از رهبری انقلاب برای مذاکرات مستقیم میان دو کشور، فرصت جدیدی را ایجاد کرد که جمهوری اسلامی ایران نیز با تاکید بر اصول بنیادین سیاست خارجی خود، پاسخ نامه را با امضای سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه به طرف آمریکایی داد و در آن نامه، شروط ایران برای آغاز مذاکرات را ترسیم کرد.
نامه نگاری که در نهایت منجر به تبادل پیام میان دو کشور از کانال مسقط برای آغاز مذاکرات شد. مذاکراتی که در اوج غافلگیری همگان و با اعلام ترامپ، از روز شنبه ۲۳ فروردین آغاز و در همان دور اول، از سوی طرفین سازنده و مثبت ارزیابی شد.
شروع این مذاکرات، تصمیم گیران سیاست خارجی ایران را بر آن داشت تا دستورکار جدید، پویا و چندوجهی را برای دیپلماسی ایرانی طراحی و اجرا کنند. دستورکاری شامل اجزای زیر:
۱. مذاکرات با آمریکا با محوریت برنامه هسته ای
۲. اطمینان بخشی به روسیه و چین برای حفظ و گسترش روابط
۳. تحرک در دیپلماسی منطقه ای با تاکید بر توسعه روابط با بازیگران مهم و اصلی مانند عربستان سعودی
۴. کاهش تنش با اروپا و ادامه گفت و گوهای هسته ای
۵. احیای روابط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان مکمل فنی مذاکرات با آمریکا
در چارچوب هرکدام از این دستورکارها، مجموعه ای از ابتکارات طراحی و اجرایی شده است:
۱. نامه نگاری و مذاکرات میان ایران و آمریکا
۲. برگزاری دو نشست مشترک میان نمایندگان ایران، چین و روسیه پیش از مذاکرات با آمریکا و مشورت میان سه کشور. نامه مهم رهبر انقلاب به پوتین و سفر عراقچی به مسکو و همچنین سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پکن در چارچوب این دستورکار است.
۳. دعوت از وزیر دفاع سعودی به تهران که منجر به ارسال نامه پادشاه سعودی به رهبر انقلاب شد نیز تحول مهمی در دستورکار دیپلماسی منطقه ای ایران بود. همچنین، برقراری و استمرار تماس با کشورهای منطقه از جمله عمان، قطر، عراق و... در این راستا بوده است.
۴. دیدار مجید تخت روانچی معاون سیاسی وزیر امور خارجه با معاون سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در راستای دستورکار چهارم بوده است که مقرر شد گفتوگوها بین طرفین در سطوح مختلف تداوم داشته باشد.
۵. دعوت از رافائل گروسی برای سفر به ایران و حضور هفته گذشته او در تهران و در ادامه سفر به رم در روز مذاکرات دور دوم ایران و آمریکا از جمله مهم ترین ابتکار مرتبط به دستورکار پنجم بوده است.
آن چه در این ابتکارات پنجگانه دستگاه تصمیم گیر سیاست خارجی ایران قابل توجه است این است که ۴ ابتکار نخست برای تقویت ابتکار نخست طراحی شده است که به نظر می رسد ابتکاری چندوجهی و هوشمندانه است. ایران با این ابتکارات، به سایر بازیگران این پیام را منتقل کرده است که قرار نیست مذاکرات و توافق احتمالی با آمریکا، منافع آن ها در ایران را با مخاطره روبه رو کند و منجر به دوری ایران از آن ها شود. پیام رهبر انقلاب به روسیه و سفر عراقچی به چین که احتمالا حامل یک پیام مهم است، در همین راستا بوده است.
همراه با این ابتکارات چندوجهی دیپلماتیک، هماهنگی دستگاه های تصمیم گیر و مجری سیاست خارجی است که می توان آن را کم سابقه دانست. تصمیم گیران سیاست خارجی ایران با درک تهدیدات و فرصتهای پیش روی کشور و با تجربه از گذشته و به ویژه برجام، هماهنگی همه جانبه و بزرگی را برای دستورکارهای کلان سیاست خارجی ایجاد کرده اند.