اکنون زمان آن است که نهادهای فرهنگی و جریانهای مردمی، پیش از آنکه دیر شود، با آیندهنگری و برنامهریزی، هویت اصیل ایرانی-اسلامی را در قالبهایی نو و جذاب به نسل جدید عرضه کنند. در غیر این صورت، فستیوالهایی چون کوچه، تنها نوک کوه یخی خواهند بود که در دهه آینده، شکافهای عمیقتری در جامعه ایجاد خواهند کرد.
فستیوال کوچه در بوشهر نهتنها با موازین دینی و فرهنگی جامعه ایرانی در تضاد است، بلکه نشانهای از یک پروژه بزرگتر برای دوقطبیسازی جامعه و ترویج هویت سکولار در برابر هویت دینی و ملی ایرانیان به شمار میرود. این رخداد، زنگ خطری است برای نهادهای فرهنگی و جریانهای مردمی که در غفلت و انفعال، میدان را به رقبای هویتی واگذار کردهاند.
ایرانیان، به گواه تاریخ، در برابر هجمه به باورهای دینیشان، نهتنها عقبنشینی نمیکنند، بلکه حضور پررنگتری در مناسک دینی نشان میدهند. نمونهاش، حضور گسترده مردم ارومیه، از شیعه و سنی، ترک و کرد، در مراسم عزاداری سالروز شهادت امیرالمؤمنین (ع). اما در بوشهر، فستیوال کوچه، با ظاهری از شادی و فرهنگ محلی، در مسیری مغایر با این هویت دینی و ملی گام برمیدارد. این فستیوال، محصور در کوچههای بوشهر نخواهد ماند. همانگونه که اشاره شد، دستهایی در کارند تا این مدل را به رشت، اصفهان، شیراز، اهواز و تبریز بکشانند؛ همانهایی که با بودجههای خارجی و در پوشش شعارهای فریبندهای چون «شادی مردم»، پروژهای مشابه اقدامات بنیاد پهلوی در دوران فرح را پیش میبرند.
فستیوال کوچه، که از سال 1396 در بوشهر آغاز شده، در ظاهر تلاش دارد با تمرکز بر موسیقی نواحی و فرهنگ بومی، به هویت فرهنگی مناطق مختلف ایران رسمیت ببخشد. اما منتقدان، از جمله امام جمعه دشتستان، معتقدند که این رویداد تحت لوای شادی و فرهنگ، به ترویج «اختلاط، رقص و کشف حجاب» میپردازد. صحت سخنان امام جمعه دشتستان را میتوان در نحوه برگزاری این فستیوال مشاهده کرد که بیشتر از آنکه نقشی در ترویج فرهنگ دینی و اسلامی که با جان مردم بوشهر عجین شده داشته باشد سعی در «ولنگاری فرهنگی» دارد به گونهای که میتوان این فستیوال را نمادی از تقابل فرهنگ سکولار با مناسک دینی دانست.
مخالفت با شادی مردم، نادرست و غیرعقلانی است، اما ندیدن نقشه پشت پرده این فستیوالها، نادانی بزرگتری است. هدف، ایجاد دوقطبی در جامعه و ساخت هویتی سکولار برای ایرانیان است که در تضاد با ریشههای دینی و فرهنگی آنهاست. مطمئناً بیتوجهی به این مسئله دهه آینده را تبدیل به دهه نزاع بر سر این مناسک خواهد کرد؛ جایی که جریانهای متعدد، از فستیوالهای شبهفرهنگی تا مناسک ساختگی، برای تسخیر عرصه عمومی رقابت خواهند کرد.
متأسفانه، دستگاههای فرهنگی دولتی در این میدان، یا منفعلاند یا در دام مصادره سیاسی گرفتار شدهاند. فقدان آیندهنگری و راهبرد در این نهادها، آنها را به سوی برخوردهای سلبی سوق داده که نتیجهای جز واکنش معکوس ندارد. تجربه نشان داده که سرکوب و ممنوعیت، نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه به تقویت گفتمان رقیب منجر میشود. بنابراین راهحل، نه در تقابل سلبی، بلکه در احیای مناسک اصیل ایرانی-اسلامی نهفته است؛ مناسکی که با زبان و نیاز مخاطب امروزی بازتعریف شده و از دل جامعه و بهدور از قدرت سیاسی برخاسته باشد. جریانهای مردمی و نهادهای فرهنگی باید عرصه عمومی را بازپس گیرند، نه با ابزارهای دولتی، بلکه با خلاقیت و ابتکار در احیای هویت دینی و ملی. اگر این میدان خالی بماند، دیگران برای ما مناسک خواهند ساخت؛ مناسکی که نهتنها با باورهای ما همخوانی ندارد، بلکه ریشه در پروژههای بیگانه برای دوپاره کردن جامعه دارد.
اکنون زمان آن است که نهادهای فرهنگی و جریانهای مردمی، پیش از آنکه دیر شود، با آیندهنگری و برنامهریزی، هویت اصیل ایرانی-اسلامی را در قالبهایی نو و جذاب به نسل جدید عرضه کنند. در غیر این صورت، فستیوالهایی چون کوچه، تنها نوک کوه یخی خواهند بود که در دهه آینده، شکافهای عمیقتری در جامعه ایجاد خواهند کرد.