دولت «شهید آیتالله رئیسی» نهتنها در عرصههای اقتصادی و سیاسی بلکه در حوزه فرهنگ و هنر نیز واجد رویکردی متمایز، متعهد و تحولخواه بود.
مدیریت فرهنگی دولت رئیسی را میتوان مبتنی بر سه اصل کلیدی دانست: پاسداشت ارزشها، عدالت فرهنگی و حمایت از آزادی مشروع هنرمندان. بر این اساس، دستگاه فرهنگی دولت نه با تساهل و تسامح غیرانقلابی، بلکه با نگاهی عمیق و انقلابی به لایههای گوناگون فرهنگ و هنر نگریست. این رویکرد موجب شد که برخلاف برخی ذهنیتهای قبلی، دولت نهتنها مانعی بر سر راه توسعه هنری نباشد، بلکه به بسترسازی برای شکوفایی استعدادها بپردازد.
یکی از جلوههای بارز این نگاه، مقابله دولت با برخوردهای سلیقهای و خودسرانه با فعالیتهای هنری بود. برای نخستینبار در سالهای اخیر، دولت بهصراحت از برگزاری مجاز کنسرتهای موسیقی دفاع کرد و اعلام داشت که هیچکس بدون مبنای قانونی، حق ندارد مانع فعالیتهای دارای مجوز شود. این موضع، نشانهای روشن از تعهد دولت به قانون، نظم اجتماعی و احترام به شأن هنرمندان بود. در این راستا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با رویکردی فعال و حمایتگرانه، نسبت به حقوق صنفی و هنری اهالی هنر و موسیقی حساسیت نشان داد و بهدنبال کاهش فضای نااطمینانی در میان فعالان فرهنگی بود.
از سوی دیگر، دولت شهید رئیسی توسعه متوازن در حوزههای گوناگون فرهنگی ازجمله سینما، تئاتر، نشر و هنرهای تجسمی را نیز دنبال کرد. در دولت او شاهد رشد کمی و کیفی تولیدات سینمایی بودیم؛ تولیداتی که در عین پایبندی به مبانی فرهنگی کشور، به زبان جهانی نزدیکتر شده و در جشنوارههای داخلی و بینالمللی خوش درخشیدند. این اقدامات، در کنار گسترش زیرساختهای فرهنگی در نقاط گوناگون کشور، نویدبخش الگویی نوین از مدیریت فرهنگی با محوریت عدالت و مردممداری بود.
دولت شهید رئیسی با دو چالش بزرگ مواجه شد که هر یک برای تعطیل کردن سینما در ایران کافی بودند؛ شیوع گسترده کرونا و همچنین بلوای سال ۱۴۰۱. اما نهتنها این اتفاق نیفتاد، بلکه درنهایت شرایط و وضعیت سینما در دولت سیزدهم بهتر از دولت قبل شد.
ویژگی بارز دیگر دولت رئیسی، برقراری گفتوگوی مستقیم و صادقانه با بدنه فرهنگی کشور بود. شخص رئیسجمهور بارها با اهالی فرهنگ و هنر به گفتوگو نشست و دغدغههای آنها را شنید. او در مواضع خود، همواره بر این نکته تأکید داشت که فرهنگ باید در متن سیاستگذاریها حضور یابد، نه در حاشیه؛ چراکه زیربنای بسیاری از تحولات اجتماعی و حتی اقتصادی، در گرو فرهنگسازی و تقویت هویت ملی است. فرهنگ در نگاه شهید رئیسی، نه ابزار قدرت، بلکه سرمایهای ملی بود که باید در مسیر رشد کشور بهکار گرفته شود. به همین دلیل، سیاست فرهنگی دولت او از جنس مداخلههای مستقیم نبود، بلکه مبتنی بر حمایت، هدایت و نظارت بود؛ الگویی که توانست اعتماد نسبی طیفهایی از هنرمندان را نیز جلب کند، حتی اگر با برخی رویکردهای سیاسی دولت موافق نبودند. در نهایت، میتوان گفت؛ دولت شهید رئیسی با همه محدودیتها و دشواریهایی که پیشرو داشت، توانست طرحی نو در مدیریت فرهنگی کشور دراندازد؛ طرحی بر پایه ارزشها، قانونمداری، حمایت از آزادی مشروع هنری و تلاش برای گسترش عدالت فرهنگی. این الگو، هرچند ناتمام ماند، اما میتواند سرمشق مهمی برای دولتهای آینده شد.