در مذاکرات ایران و آمریکا، تضاد میان این دو سبک دیپلماسی بهوضوح قابلمشاهده است. ایران، بهویژه در دورههایی که مذاکرات بهصورت جدی دنبال شده، به دیپلماسی تکنوکراتیک گرایش داشته است. در مقابل، طرف آمریکایی، بهویژه در سالهای اخیر، به دیپلماسی رسانهای متمایل شده است. اینکه ایران در مقابل این سبک از دیپلماسی چه اقداماتی باید انجام دهد و چگونه سدراه حاشیههای رسانهای شود از جمله مسائلی است که تیم مذاکرهکننده ایران باید به آن اهتمام و توجه ویژهای داشته باشد
در دنیای پیچیده روابط بینالملل، دیپلماسی دیگر تنها به گفتوگوهای پشت درهای بسته محدود نمیشود. ظهور رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، دیپلماسی را به صحنهای چندوجهی تبدیل کرده که در آن سبکهای مختلف مذاکره، از تکنوکراتیک تا رسانه، نقشآفرینی میکنند. در مذاکرات ایران و آمریکا، که همواره یکی از حساسترین پروندههای دیپلماتیک جهان بوده، تمایز میان این دو رویکرد نهتنها به فهم بهتر استراتژیهای طرفین کمک میکند، بلکه برای جامعه ایرانی، بهویژه در مواجهه با جنگ روایتها، اهمیتی حیاتی دارد.
دیپلماسی تکنوکراتیک یا منطق، تخصص و ساختار
دیپلماسی تکنوکراتیک را میتوان ستون فقرات مذاکرات سنتی دانست. این رویکرد بر پایه تخصصگرایی، دادهمحوری و رعایت چارچوبهای نهادی شکل گرفته است. دیپلماتها در این سبک، متخصصانی هستند که با تکیه بر دانش فنی، حقوقی و سیاسی، مذاکراتی دقیق و حسابشده را پیش میبرند. هدف اصلی، دستیابی به توافقاتی شفاف، مستحکم و قابل راستیآزمایی است که منافع ملی را در بلندمدت تأمین کند.
نمونه برجسته این رویکرد را میتوان در مذاکرات منتهی به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) مشاهده کرد. در آن دوره، تیم مذاکرهکننده ایرانی با هدایت افرادی چون محمدجواد ظریف و تیم آمریکایی تحت نظارت جان کری، با تکیه بر جلسات طولانی، تحلیلهای فنی و پروتکلهای رسمی، توافقی را شکل دادند که جزئیات آن، از میزان غنیسازی اورانیوم تا بازرسیها، با دقت تنظیم شده بود. در این مذاکرات، رسانهها نقش مکمل داشتند و اطلاعرسانی بهصورت کنترلشده و هماهنگ با پیشرفت گفتوگوها انجام میشد. این رویکرد، با کاهش هیجانات رسانهای، فضایی برای اعتمادسازی میان طرفین فراهم میکرد هر چند رفته رفته پرده از ماجرای برجام برداشته شد و بسیاری از مسائل برای مردم رو شد.
دیپلماسی تکنوکراتیک به دلیل ماهیت ساختارمند خود، کمتر تحت تأثیر نوسانات سیاسی یا فشارهای رسانهای قرار میگیرد. بااینحال، این سبک نیازمند زمان، صبر و هماهنگی داخلی است که در شرایط بحرانی یا در مواجهه با طرفهایی که به دیپلماسی نمایشی تمایل دارند، میتواند چالشبرانگیز باشد.
دیپلماسی رسانهای یا صحنهسازی و جنگ روایتها
در مقابل، دیپلماسی رسانهای رویکردی است که بیش از آنکه به میز مذاکره وابسته باشد، بر مدیریت افکار عمومی و ایجاد روایتهای غالب در فضای رسانهای تمرکز دارد. این سبک دیپلماسی، با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، رسانههای دیجیتال و حتی شایعات سازمانیافته، به دنبال شکلدهی به ادراک عمومی و تحت فشار قرار دادن طرف مقابل است. دیپلماتها در این رویکرد، بیش از آنکه مذاکرهکننده باشند، بازیگرانی رسانهای هستند که با اظهارات جنجالی یا اقدامات نمایشی، فضای مذاکرات را به نفع خود هدایت میکنند.
در مذاکرات کنونی میان ایران و آمریکا، بهویژه در موضوع احیای برجام یا مسائل منطقهای، نشانههای بارزی از دیپلماسی رسانهای دیده میشود. بهعنوان مثال، انتشار گزارشهای «نشتشده» درباره احتمال حمله رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران، متهم کردن ایران به فعالیتهای خرابکارانه در خاک آمریکا یا اروپا، یا حتی جنجالهای رسانهای مانند تغییر نام «خلیج فارس» در برخی محافل رسمی، همگی بخشی از استراتژی فشار رسانهای هستند. این اقدامات، که اغلب با پیشدستی در اعلام مواضع استراتژیک همراه است، نهتنها مذاکرات را از مسیر فنی خارج میکند، بلکه با ایجاد التهاب روانی، جامعه هدف را تحت تأثیر قرار میدهد.
دیپلماسی رسانهای با تبدیل میز مذاکره به صحنهای سیاسی، قواعد بازی را تغییر میدهد. در این رویکرد، اعلام مواضع جدید ممکن است بهصورت ناگهانی و از طریق توییت یک مقام رسمی یا گزارش یک رسانه خاص صورت گیرد. این تاکتیک، ضمن تسریع در شکلگیری روایتهای غالب، میتواند طرف مقابل را در موضع دفاعی قرار دهد و تمرکز مذاکرهکنندگان را به واکنشهای لحظهای معطوف کند.
تقابل دو سبک در مذاکرات ایران و آمریکا
در مذاکرات ایران و آمریکا، تضاد میان این دو سبک دیپلماسی بهوضوح قابلمشاهده است. ایران، بهویژه در دورههایی که مذاکرات بهصورت جدی دنبال شده، به دیپلماسی تکنوکراتیک گرایش داشته است. تیمهای مذاکرهکننده ایرانی معمولاً با تکیه بر تخصص حقوقی و فنی، به دنبال توافقاتی هستند که منافع ملی را با دقت و شفافیت تأمین کند. این رویکرد، اگرچه در ایجاد توافقات پایدار مؤثر است، اما در برابر فشارهای رسانهای و جنگ روایتها آسیبپذیر به نظر میرسد.
در مقابل، طرف آمریکایی، بهویژه در سالهای اخیر، به دیپلماسی رسانهای متمایل شده است. این رویکرد، که در دورههایی مانند ریاستجمهوری دونالد ترامپ به اوج خود رسید، با استفاده از ابزارهایی چون شبکههای اجتماعی، کنفرانسهای خبری پرهیاهو و انتشار اطلاعات گزینشی، به دنبال تحت فشار قرار دادن ایران در افکار عمومی جهانی و داخلی بوده است. حتی در دوره بایدن، که ظاهراً تمایل به بازگشت به دیپلماسی سنتی وجود داشته، نشانههایی از تداوم این سبک دیده میشود؛ از جمله در مذاکرات غیرمستقیم وین یا واکنشهای رسانهای به تحولات منطقهای.
چالشها و راهکارهای ایران در برابر دیپلماسی رسانهای
دیپلماسی رسانهای، با ایجاد التهاب روانی و تحریک احساسات عمومی، میتواند اثرات منفی بر ثبات اجتماعی و اقتصادی یک کشور داشته باشد. در ایران، که به دلیل تحریمها و فشارهای بینالمللی در موقعیت حساسی قرار دارد، این تاکتیکها میتوانند به نوسانات ارزی، اضطراب عمومی و کاهش اعتماد به دستگاه دیپلماسی منجر شوند. بااینحال، واکنشهای سنجیده و بهموقع دستگاه دیپلماسی ایران در سالهای اخیر، تا حدی توانسته از تأثیر این فشارها بکاهد.
برای مقابله مؤثر با دیپلماسی رسانهای، ایران نیازمند تقویت چندجانبه توانمندیهای خود است. نخست، دستگاه دیپلماسی باید با تقویت تیمهای رسانهای خود، توانایی پاسخگویی سریع و حرفهای به روایتهای جنجالی را ارتقا دهد. این امر میتواند شامل حضور فعالتر در شبکههای اجتماعی بینالمللی، تولید محتوای چندزبانه و تعامل مستقیم با رسانههای جهانی باشد. دوم، ارتقای سواد رسانهای جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است. آگاهی عمومی از ماهیت جنگ روایتها میتواند از واکنشهای هیجانی و اضطرابهای بیمورد جلوگیری کند و انسجام ملی را تقویت نماید.
علاوه بر این، حفظ آرامش روانی و ثبات اجتماعی در برابر فشارهای رسانهای نیازمند اطلاعرسانی شفاف و بهموقع از سوی مقامات است. تجربه نشان داده که سکوت یا تأخیر در پاسخگویی میتواند فضا را برای روایتهای مخرب طرف مقابل باز کند. در نهایت، ترکیب دیپلماسی تکنوکراتیک با عناصر هوشمندانهای از دیپلماسی رسانهای میتواند به ایران کمک کند تا ضمن حفظ اصول مذاکراتی خود، در جنگ روایتها نیز دست برتر را داشته باشد.