سفر اخیر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به دو کشور مصر و لبنان، نقطه آشکارساز دیپلماسی متوازن و منطقهای در حوزه سیاست خارجی کشورمان محسوب میشود. دیدارهایی که میان «دکتر عراقچی» با «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهور مصر و «نواف سلام» نخستوزیر لبنان صورت گرفت، قطعا نقش بهسزایی در تنظیم یا حتی بازتعریف برخی روابط میان طرفین ایفا خواهد کرد. در اینباره سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نکته اول؛ تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر «دیپلماسی منطقهای» یک اصل مهم و فرمولی منطقی و پویا در عرصه سیاست خارجی کشور محسوب میشود. در دوران حضور «شهید امیرعبداللهیان» در مسند وزارت خارجه این روند بهخوبی کلید خورد و اکنون نیز ادامه پیدا کرده است. مفهوم سیاست خارجی متوازن یا فراگیر، اصطلاحی است که در اینجا باید مورد توجه و تأکید قرار گیرد. بر همین مبنا، در ابتدا وزن هر بازیگر در نظام بینالملل بهدرستی سنجیده شود و سپس نسبت آن بازیگر با منافع ملی ما مشخص شود و بر اساس این دو مؤلفه رابطه ما با آن بازیگر تنظیم یا بازتعریف شود. با توجه به تلقیها و انگارههای نوینی که در حوزه امنیت پیرامونی خلق شده، دیپلماسی منطقهای و درک متقابل بازیگران غرب آسیا از یکدیگر اهمیت ویژهای پیدا کرده است. نگاهی که از مرکز به منطقه غرب آسیا و پیرامون وجود دارد، منجر به این شده است که ما در سیاستهای منطقهای و پیرامونی خود در قالب سیاست اولویت همسایگان دستاوردهای خوبی را مشاهده کنیم. خلق منظومه امنیتی بر اساس «نقشآفرینی مشترک بازیگران منطقه» یکی از راهکارها و محورهایی است که جمهوری اسلامی ایران بارها روی آن تأکید کرده است. بر این اساس، اساسأ نظم و امنیت منطقهای در گروی همزیستی، همکاری و همافزایی بازیگران منطقه است و بازیگران فرامنطقهای قاعدتاً نقشی در تعریف و عملکرد این منظومه نخواهند داشت. پیام اصلی جمهوری اسلامی ایران به تمامی کشورهای منطقه مشخص است؛ «نباید به سبب جبر ژئوپلیتیک و جغرافیایی، کشورهای منطقه صرفا به «همزیستی» با یکدیگر اکتفا کنند، بلکه این همزیستی باید تبدیل به «همپوشانی» و در مراحل بالاتر «همافزایی» شود.»
نکته دوم؛ معطوف به موقعیت خاصی است که منطقه غرب آسیا در آن قرار گرفته است. تحولات دوسال اخیر (وقوع جنگ غزه و لبنان و تحولات سوریه)، مسئولیت بزرگی را متوجه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان کرده است. شاید برخی مدعی شوند که میان دغدغههای دولتها و کشورهای گوناگون منطقه بر سر موضوع جنگ غزه و پروندههایی مانند «طرح دودولتی» و «پیمان ابراهیم» دوگانگی وجود دارد. اما حتی این دوگانگی نیز نباید به نادیده گرفتن اصل تلاش کشورمان مبنی بر حفظ موجودیت ارزنده جبهه مقاومت و متعاقباً، از بین بردن سوءتفاهمهای دوجانبه و چندجانبه در منطقه منتج شود. وجود اختلاف در میان بازیگران و دولتهای منطقه، امری بدیهی بوده که معلول مداخلهگرایی مزمن بازیگران فرامنطقهای و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و فرانسه در غرب آسیاست. با این حال این «معضل ادراکی» نباید تبدیل به یک «بحران راهبردی» در منطقه شود. جمهوری اسلامی ایران در اینباره باید ضمن ایفای نقش تبیینگری خود در قبال اهداف و نقشههای واشنگتن، تلآویو و بازیگران غربی در منطقه، در ترسیم همکاریها و همافزاییهای چندجانبه منطقهای بر اساس «دغدغههای مشترک» جدیت ویژهای داشته باشد. تمرکز وزارت امور خارجه کشور بر کشورهای منطقه نشان میدهد این جدیت و عزم در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است.
نکته سوم؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره از دیپلماسی منطقهای کشورمان وحشتزده بودهاند. از منظر دشمنان، تلقی «درونزا» از مقوله امنیت منطقهای و تسری این نگاه به همه کشورهای منطقه غرب آسیا جایی برای مداخلهگرایی دشمنان در این حوزه حساس و راهبردی باقی نخواهد گذاشت. جمهوری اسلامی ایران مدلهای همکاری نوین در منطقه را احصاء کرده و اکنون درصدد تبدیل آنها به یک «مبنای مشترک همکاری» در منطقه است. برخی کشورهای منطقه از این رویکرد در «ونزا» استقبال کرده و برخی دیگر هنوز متوجه اهمیت و اصالت این نگاه کلان و راهبردی نشدهاند. در چنین فضایی باید تلاش کرد تا با وجود برخی اختلافات بر سر مسائل گوناگون، از نقاط اشتراک امنیتی، ژئوپلیتیک و دینی در ترسیم این منظومه عملیاتی مشترک بهره جست. انتظار میرود این تلاش بهصورت مستمر از سوی وزارت امور خارجه کشورمان ادامه پیدا کند.