بین الملل >>  آسیای شرقی وجنوب شرق >> نبض بین الملل
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۷۹۰۸۸

چین به دنبال بازدارندگی فعال

چین نه‌تنها تحت فشارهای ناتو عقب‌نشینی نکرده، بلکه خود را برای مواجهه‌ای راهبردی آماده‌تر کرده است. از منظر واقع‌گرایانه، ایالات متحده با گسترش نفوذ نظامی در شرق آسیا، عملاً وارد محیط ژئوپلیتیکی چین شده و واکنش پکن، بخشی طبیعی از منطق بقاء قدرت‌های بزرگ است.
پایگاه بصیرت / مهدی نیک بین
در روزهای اخیر، اعتراض رسمی چین به تحرکات اخیر ناتو در منطقه آسیا - پاسیفیک، بار دیگر توجه جامعه بین‌المللی را به یک روند ژئوپلیتیکی نگران‌کننده معطوف کرده است. چین، در واکنش به گسترش دامنه نفوذ ناتو به شرق آسیا، ضمن ابراز نگرانی نسبت به این تحولات، تأکید کرده است که این اقدامات می‌توانند صلح و ثبات منطقه‌ای را به مخاطره اندازد.
بر اساس بیانیه اخیر وزارت امور خارجه چین، ناتو متهم است که با استقرار نیروهای نظامی، انجام رزمایش‌های مشترک با کشورهای متحد خود و حمایت آشکار از تایوان، عملاً به عرصه مداخله‌گری راهبردی در شرق آسیا وارد شده است. بهطور کلی، این اعتراضات تنها بیانگر نگرانی‌های منطقه‌ای چین نیست؛ بلکه حاکی از شکل‌گیری نوعی واگرایی ساختاری میان نظم لیبرال غربی و نظم مورد نظر پکن است. در چنین  وضعیتی، شناخت دلایل احتمالی تصمیم چین برای مداخله در تایوان و همچنین پیامدهای راهبردی آن برای نظم جهانی ضروری بهنظر می‌رسد؛ در ادامه به این دلایل و پیامدها پرداخته می‌شود:
 1ـ حضور ناتو در شرق آسیا و تهدیدی برای پکن
تاریخچه ناتو، آن را به‌منزله پیمانی امنیتی با مأموریت محدود به حوزه آتلانتیک شمالی معرفی کرده است. با این حال، روندهای اخیر نشان‌دهنده بازتعریف مأموریت این ائتلاف در راستای افزایش دامنه نفوذ ژئوپلیتیکی آن در شرق آسیاست. برگزاری رزمایش‌های مشترک با ژاپن، کره‌جنوبی و فیلیپین، گفت‌وگوهای راهبردی با استرالیا و گسترش همکاری‌های اطلاعاتی با تایوان، از جمله مصادیق بارز این تغییر رویکرد هستند. چین این اقدامات را تهدیدی مستقیم علیه منافع راهبردی خود می‌داند. به‌ویژه آنکه ناتو به‌طور تلویحی از اصل «امنیت نامتقارن» پیروی می‌کند؛ اصلی که بر مبنای آن، مداخله در خارج از حوزه جغرافیایی سنتی برای پیشگیری از تهدیدات آینده توجیه می‌شود. از نگاه پکن، چنین مداخله‌ای در همسایگی مستقیم چین، معادل با تهدید حاکمیت ملی و تلاش برای مهار راهبردی این کشور است.
2ـ چالش تایوان
جمهوری خلق چین، تایوان را بخشی لاینفک از تمامیت ارضی خود می‌داند. اصل «چین واحد» که مبنای سیاست رسمی پکن از سال ۱۹۴۹ تاکنون بوده، در حال حاضر با چالشی جدی مواجه شده است؛ چالشی که منشأ آن نه در تایوان، بلکه در سیاست‌های غربی به‌ویژه ایالات متحده و متحدان آن نهفته است. افزایش فروش تسلیحات به تایوان، تقویت توان نظامی این جزیره و پذیرش غیررسمی مقامات تایوانی در محافل دیپلماتیک غربی، از دیدگاه چینی‌ها نقض آشکار اصل حاکمیت ملی است. به‌ویژه آن‌که حضور پررنگ نظامی ناتو در حریم آبی تایوان، به پکن این سیگنال را می‌دهد که ائتلاف غربی در حال نهادینه‌سازی استقلال تایوان است. چنین روندی از منظر هویتی، تهدیدی علیه مشروعیت تاریخی دولت چین محسوب می‌شود.
۳ـ دلایل راهبردی چین برای اقدام نظامی احتمالی علیه تایوان
بهطور کلی چهار دلیل عمده به‌منزله محرک‌های راهبردی چین در بررسی گزینه‌های نظامی علیه تایوان قابل‌طرح است:
دلیل نخست، آن است که ارتقاء توانمندی‌های نظامی و بازدارندگی فعال ارتش آزادی‌بخش خلق چین، طی یک دهه اخیر، تحولات عظیمی را در حوزه‌های دریایی، سایبری، فضایی و هوایی تجربه کرده است. بر اساس گزارش سالانه پنتاگون در سال 2024، چین دارای بزرگ‌ترین نیروی دریایی جهان از نظر شمار شناورهاست، و در حوزه موشک‌های بالستیک میان‌برد برتری عملیاتی دارد. رزمایش‌های گسترده در تنگه تایوان، تمرینات محاصره‌محور و آزمایش سامانه‌های حمله دقیق، همگی بیانگر آن است که چین به‌صورت جدی در حال تمرین سناریوهای عملیاتی برای فشار یا تصرف احتمالی تایوان است. این ظرفیت نظامی، بستر تصمیم‌سازی برای اقدامات تهاجمی محدود یا گسترده را فراهم کرده است.
دلیل دوم، آن است که تایوان در حال حاضر قطب جهانی تولید نیمه‌رساناها به‌شمار می‌رود. شرکت «TSMC» به‌تنهایی حدود ۹۰ درصد از چیپ‌های پیشرفته جهان را تولید می‌کند. چین که اقتصاد آن به‌طور فزاینده‌ای به فناوری‌های نوین وابسته است، درصدد کاهش این وابستگی است. کنترل بر منابع تولید فناوری پیشرفته در تایوان می‌تواند موقعیت چین را در رقابت فناوری با غرب به‌ویژه ایالات متحده تقویت کند. از این منظر، مسئله تایوان تنها یک چالش امنیتی نیست، بلکه با ابعاد اقتصادی و راهبردی عمیقی گره خورده است.
دلیل سوم، که بیشتر جنبه تئوریک دارد، نظریه «پنجره دیویدسون» است. طبق این نظریه چین ممکن است در افق زمانی ۲۰۲۷ میلادی به سطحی از آمادگی نظامی و بازدارندگی دست یابد که بتواند عملیات نظامی علیه تایوان را با احتمال موفقیت بالا انجام دهد. این بازه زمانی با اهداف میان‌مدت حزب کمونیست چین در زمینه «مدرن‌سازی نظامی» هم‌راستا است. بر همین اساس، برخی بر این باورند که چین ممکن است از فرصت راهبردی در میان ضعف نسبی آمریکای درگیر در بحران‌های چندجانبه، برای اقدام نظامی بهره ببرد.
دلیل چهارم، مشروعیت داخلی و الزامات ایدئولوژیک رهبران چین است. بهطوری که شی‌جین‌پینگ، تحقق «اتحاد ملی کامل» را بخشی از آرمان‌های تاریخی جمهوری خلق معرفی کرده‌اند. در دوره‌ای که اقتصاد چین با چالش‌هایی مانند رشد کندتر، بیکاری جوانان و بحران املاک مواجه است؛ تحقق نمادین این اتحاد می‌تواند به تقویت سرمایه اجتماعی و مشروعیت داخلی نظام کمک کند. از این‌رو، مسئله تایوان بخشی از فرآیند هویت‌سازی دولت مدرن چین نیز تلقی می‌شود.
 بهره سخن
با توجه به موارد ذکر شده، درمی‌یابیم که چین نه‌تنها تحت فشارهای ناتو عقب‌نشینی نکرده، بلکه خود را برای مواجهه‌ای راهبردی آماده‌تر کرده است. از منظر واقع‌گرایانه، ایالات متحده با گسترش نفوذ نظامی در شرق آسیا، عملاً وارد محیط ژئوپلیتیکی چین شده و واکنش پکن، بخشی طبیعی از منطق بقاء قدرت‌های بزرگ است. در این مسیر، تایوان ممکن است به‌جای یک ابزار مهار، به نقطه‌ آغاز یک منازعه تمام‌عیار تبدیل شود؛ مناقشه‌ای که می‌تواند هزینه‌های نظامی، اقتصادی و اعتباری سنگین برای آمریکا در پی داشته باشد. اگر این روند مهارگرایانه ادامه یابد، آمریکایی‌ها ممکن است در آینده‌ای نزدیک، ناچار به پذیرش این واقعیت شوند که سیاست‌های تقابلیِشان اثربخش نبوده‌اند و عملاً چین را در مسیر تهاجمی‌تر و مصمم‌تری قرار داده‌اند؛ مسیری که ممکن است غرب را از نفوذ راهبردی در شرق آسیا به‌طور بلندمدت محروم سازد. در چنین  وضعیتی، ادامه بی‌ملاحظه تقابل با چین نه‌تنها بحران تایوان را تشدید خواهد کرد، بلکه می‌تواند به شکستی دیگر در سیاست خارجی آمریکا منجر شود.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات