صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۶  ، 
کد خبر : ۳۸۳۷۳۷

غرب در یک قاب شفاف

تمدن غرب امروز با واژگان فریبنده‌ای مانند آزادی، حقوق بشر و پیشرفت خود را می‌آراید، اما اگر سطح ظاهری را کنار بزنیم، ردپای اندیشه‌هایی را می‌بینیم که ریشه در تاریخ خونبار و فلسفه مادی‌گرایانه دارند.

* تمدن غرب امروز با واژگان فریبنده‌ای مانند آزادی، حقوق بشر و پیشرفت خود را می‌آراید، اما اگر سطح ظاهری را کنار بزنیم، ردپای اندیشه‌هایی را می‌بینیم که ریشه در تاریخ خونبار و فلسفه مادی‌گرایانه دارند. از کولوسئوم‌های روم تا میدان‌های استعمار، لذت از خشونت و سلطه‌جویی بار‌ها و بار‌ها تکرار شده و در بستر پرازدحام بازار‌های مدرن به‌شکلی نرم‌تر و سازمان‌یافته‌تر ادامه یافته است.

در مواجهه با این تجربه تاریخی باید پرسید که ارزشِ انسان در این منظومه چگونه تعریف می‌شود؛ آیا کرامت و اخلاق محور قرار دارند یا سود و قدرت؟ فردگرایی افراطی و مادی‌گرایی، انسان را به ابزار تولید و افزایش سرمایه تنزل می‌دهد و هرکس یا هر ملّتی که در این چرخه سودآور نباشد، به‌سادگی حذف یا به حاشیه رانده می‌شود.

این منطق سرمایه‌سالاری، نه تنها اقتصاد، که سیاست و فرهنگ را نیز ابزارمند کرده است؛ کالاها، رسانه‌ها و حتی گفتمان حقوق بشر کالاهایی‌اند که در خدمت تثبیت منافع قرار می‌گیرند و با ظاهری اخلاقی، بی‌عدالتی را پنهان می‌سازند.

حضور رژیم صهیونیستی در مرکز منافع غربی در منطقه غرب آسیا را باید در همین چارچوب دید: رابطه‌ای که بیش از آنکه صرفاً سیاسی باشد، اقتصادی و راهبردی است و برای حفظ جریان انرژی، منافع تجاری و موقعیت ژئوپلیتیک به‌شدت حیاتی است؛ لذا وقتی ساختار‌های قدرت غربی در مقابل واکنش‌های انسانی نسبت به کشتار و خشونت سکوت می‌کنند یا آن را توجیه می‌سازند، باید فهمید که اخلاقیات جایگاه دوم را یافته و منافع اولویت را تعیین می‌کنند.

این همان منطق سردِ قدرت است که در قرن بیست‌ویکم نیز با چهره‌ای مدرن ادامه یافته و امروز در قالب سیاست‌های دوگانه، رسانه‌های کنترل‌شده و نهاد‌های بین‌المللی گزینشی بازتولید می‌شود.

نمونه‌های عینی این تناقض‌ها در دهه‌های اخیر متعدد بوده است؛ از حمله‌ها و مداخلات نظامی تا حمایت بی‌قید و شرط از متحدانی که در منطق قدرت هزینه‌های انسانی سنگینی را رقم زده‌اند.

در این میان جنگ‌های کوتاه‌مدت، اما خونین، مانند آنچه در دوره اخیر شاهد بودیم، عریان‌ترین نمایش از تداوم همان الگوست: ویترینی از ارزش‌های انسانی و پشت صحنه‌ای از محاسبات منافع. همزمان، تحولات جهانی نشان می‌دهد که دورانِ تک‌صداییِ غرب به پایان رسیده؛ خود بازیگرانِ اروپایی و نخبگانشان به کاستیِ توانِ الگوسازی و فقدان مشروعیت فرهنگی اذعان کرده‌اند و نظم بین‌الملل به سمت چندمرکزی و رقابت‌های منطقه‌ای حرکت کرده است.

در چنین شرایطی، کشور‌هایی که به میراث فرهنگی و هویت تمدنی خود باور دارند، می‌توانند از موضع انفعال خارج شده و در طراحی نظم جدید جهانی نقش‌آفرینی کنند.

این تغییر ساختاری فرصتی است برای کشور‌های صاحب تمدن‌های دیگر، به‌ویژه تمدن اسلامی و تجربه تاریخی ایران، تا نسخه‌ای متفاوت از توسعه و پیشرفت را پیشنهاد کنند؛ نسخه‌ای که اساسش بر کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و استقلال فکری استوار باشد.

بازخوانی تاریخ نشان می‌دهد که پیوند میان دین، فرهنگ و عقلانیت در تمدن اسلامی و ایرانی، بستری برای تولید دانش، هنر و عدالت فراهم آورده که می‌تواند در مواجهه با سلطه‌گری غربی مدلی سازنده عرضه کند. از این منظر، آینده نه متعلق به منطق سلطه، بلکه به منطق آگاهی، همبستگی و عدالت است.

به این ترتیب وظیفه روشنگری و نقد سازنده آن است که ویترینِ پرآب‌وتاب غرب را کنار زده و ریشه‌های فکری و عملی آن را افشا کند تا مخاطبان بفهمند شعار‌ها چقدر با رفتار‌ها فاصله دارند.

برای مقاومت مؤثر، لازم است که خود را در زمینه دانش و فناوری تقویت کنیم تا وابستگی‌ها کاهش یابد، قدرت تصمیم‌گیری ملّی حفظ شود و صدای استقلال در میان غوغای تبلیغاتی جهان رسا بماند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات