صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۳  ، 
کد خبر : ۳۸۵۷۰۷

جهان در دل گذار تاریخی

آمریکا به دلیل بحران‌های انباشته و کاهش معنادار قدرت تعیین‌کنندگی‌اش، نه‌تنها دیگر توان مدیریت یک‌جانبه نظم جهانی را ندارد، بلکه خود به اصلی‌ترین عامل ایجاد ناامنی و تخریب ساختار‌های موجود تبدیل شده است.

* جهان امروز در نقطه‌ای ایستاده است که دیگر نمی‌توان آن را صرفاً یک دوره بحران گذرا یا تلاطم سیاسی معمولی توصیف کرد، بلکه آنچه در حال وقوع است نشانه‌هایی روشن از ورود به یک گذار تاریخی عمیق و بنیادین را در خود دارد که با افول سلطه تک‌بعدی غرب همراه شده است. این وضعیت همان «برزخ تاریخی» است که در آن نظم مسلط پیشین که بر پایه هژمونی تحمیلی بنا شده بود، در حال فروپاشی است و نظم جدید هنوز متولد نشده است و در این فاصله میان مرگ جهان قدیم و زاده نشدن جهان جدید، انواع پدیده‌های ساختارشکنانه و رفتار‌های نابهنجار در سیاست بین‌الملل ظهور می‌کند. امروز سیاست جهانی دقیقاً در همین دوره مبهم قرار گرفته است که در آن هنجار‌های تثبیت‌شده گذشته که دهه‌ها ابزار تأمین منافع قدرت‌های خاص بود، کارایی خود را از دست داده‌اند و هیچ جایگزین پایداری نیز برای آنها تعریف نشده است.

تحولات بزرگ تاریخی هیچ‌گاه به‌صورت دفعی و ناگهانی رخ نمی‌دهند بلکه این دگرگونی‌ها همواره جریانی تدریجی، انباشتی و گاه نامحسوس دارند که در زیر پوست حوادث روزمره پیش می‌روند. واقعیت این است که جهان در دل یک «پیچ تاریخی» مهم حرکت می‌کند که در آن هندسه قدرت جهانی از غرب به سمت شرق در حال بازترسیم است و الگو‌های سنتی رهبری جهانی دیگر پاسخگوی نیاز‌های جدید و مطالبات ملت‌های مستقل نیستند. نظم بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، برخلاف ادعا‌های تبلیغاتی، نه برای صلح جهانی بلکه بر مجموعه‌ای از قواعد و نهاد‌ها استوار بود که آمریکا از آنها به عنوان پوششی برای پیشبرد اهداف امپریالیستی خود استفاده می‌کرد. این ساختار بر این فرض بنا شده بود که آمریکا با صرف هزینه‌های نظامی و اقتصادی، سلطه خود را به عنوان تنها پلیس جهانی حفظ کند، اما امروز به دلیل فرسودگی داخلی و شکست‌های پی‌درپی راهبردی، این فرض به‌طور کامل فرو ریخته است.

آمریکا به دلیل بحران‌های انباشته و کاهش معنادار قدرت تعیین‌کنندگی‌اش، نه‌تنها دیگر توان مدیریت یک‌جانبه نظم جهانی را ندارد، بلکه خود به اصلی‌ترین عامل ایجاد ناامنی و تخریب ساختار‌های موجود تبدیل شده است. خروج از معاهدات بین‌المللی، بی‌اعتنایی سیستماتیک به معاهداتی که خود روزی مدافعش بود و برخورد کاملاً ابزاری با قواعد جهانی، همگی نشانه‌هایی از یک عقب‌نشینی اجباری و زوال هژمونیک هستند که ثبات سیستم قدیم را به مخاطره انداخته است.

آنچه امروز واشنگتن تحت عنوان «نظم مبتنی بر قواعد» تبلیغ می‌کند، در واقعیت یک تعهد اخلاقی یا حقوقی نیست، بلکه آخرین تقلا‌ها برای حفظ ابزاری مشروط است که تنها در جهت تأمین منافع فوری آنها کارکرد دارد. در این نگاه، هرجا که قواعد بین‌المللی مانعی برای زیاده‌خواهی آمریکا ایجاد کنند، به‌راحتی زیر پا گذاشته می‌شوند و هرجا که بتوان از آنها به عنوان سلاحی علیه قدرت‌های نوظهور و مستقل استفاده کرد، به شکلی گسترده و ریاکارانه برجسته می‌گردند.

به دنبال این افول در عرصه قدرت سخت و نرم، سیاست بین‌الملل به‌سمت بازتولید الگو‌های قدیمی حرکت کرده که در آن استفاده عریان از زور برای حفظ بقای قدرت‌های در حال سقوط، دوباره به امری عادی تبدیل شده است. تضعیف اعتبار نهاد‌های داوری بین‌المللی که روزگاری تحت نفوذ کامل غرب بودند، نشان می‌دهد که قانون حتی در شکل ناعادلانه قبلی‌اش هم دیگر نمی‌تواند نقش بازدارنده ایفا کند و حالا قدرت عریان جایگزین هرگونه منطق دیپلماتیک شده است. در جهان امروز، ارزش و جایگاه کشور‌ها دیگر در شعار‌های مربوط به پایبندی به معاهدات تعریف نمی‌شود، بلکه قدرت‌های رو به زوال با روی آوردن به روابط شخصی و منطق معامله‌گرایانه، اخلاق سیاسی را به‌طور کامل قربانی کرده‌اند تا از سقوط خود جلوگیری کنند.

این وضعیت، جهان را به‌سمت یک نظم چندقطبی باثبات نمی‌برد، بلکه به‌سوی نوعی «بی‌نظمی فراگیر» هدایت می‌کند که در آن قدرت‌های غربی برای جبران افول خود، به هرج‌ومرج دامن می‌زنند. در این فضای جدید، بازیگرانی که سال‌ها از پاسخگویی گریخته‌اند با تخریب نهاد‌های داوری، عملاً راه را برای خشونت سیستماتیک هموار کرده‌اند. این انتقال تاریخی از یک نظم تحمیلی به بی‌نظمی موقت، هزینه‌های سنگینی را بر ملت‌های مستقل تحمیل کرده و ناامنی را به بخش جدایی‌ناپذیر زیست بین‌المللی در این دوره گذار تبدیل نموده است. ما اکنون در دورانی زندگی می‌کنیم که حقیقت نه از طریق حقوق، بلکه از طریق فشار و تخریبِ ناشی از استیصال قدرت‌های قدیمی تحمیل می‌شود.

درک دقیق این لحظه تاریخی و هوشیاری در برابر لرزه‌های ناشی از فروپاشی هژمونی غرب، ضرورتی انکارناپذیر برای بقاء و حفظ منافع ملی در نظم جدید است. نادیده گرفتن واقعیت‌های این پیچ تاریخی و دلخوش کردن به ساختار‌های فرسوده و در حال احتضار گذشته، خطایی راهبردی است که می‌تواند پیامد‌های جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد. جهان قدیم با تمام قواعد تبعیض‌آمیزش در حال رفتن است و نظم آینده در حال متولد شدن است، این همان پیچ تاریخی است که رهبر انقلاب در سال‌های گذشته بار‌ها بر آن تأکید داشته‌اند و اکنون رسانه‌های غربی مانند هفته‌نامه گاردین نیز این گذار جهانی را بسیار جدی گرفته و به تشریح آن پرداخته‌اند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات