صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۳۵۰

خط نفوذ و خطر انجماد در برجام

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

1- یکی از جدی‌ترین تهدیدها برای کشور، خطر خط «نفوذ» و «تحریف واقعیات» است که وقتی با «انحراف» از مسیر و «گم کردن راه» جمع شود و با «غفلت» یا «تغافل» برخی مسئولان همراه گردد، می‌تواند خسارت‌های هنگفتی را به بار آورد. در مقایسه با این بسته جامع و به روز شده «تهدید هوشمند»، لفاظی‌های امثال ترامپ، بیشتر ابزار سرگرم‌سازی جلوه می‌کند.
2- این روزها برخی دولتمردان ما در مقابل ترامپ مواضع اعتراضی می‌گیرند و طبعا این، موجب دلگرمی می‌شود.

به همین دلیل تصور می‌رود که بعد از چند سال دوگانگی و تشتت، نشانه‌های اجماع فکری مجدد درباره شیطان بزرگ آشکار شده است. بازتولید بی‌اعتمادی به آمریکا تقریبا تنها عایدی برجام است؛ چه اینکه زمانی، برافراشتن تابلوهای «صداقت آمریکایی» با موضوع هشدار درباره بی‌صداقتی آمریکا، کارشکنی شمرده می‌شد اما حالا خوش‌بین‌ترین دولتمردان، پیام همان تابلوها را تایید می‌کنند. در عین حال مسئله مهم این است که بشود به این مواضع اعتماد کرد و دیگر رفتار یا گفتارها، این مواضع خوب را نقض نکند و از اعتبار نیندازد.


3- وحدت که بسیار هم ضروری است، الزامات و اقتضائاتی دارد. باید با عبرت‌اندوزی و جبران عملی ‌اشتباه همراه باشد و گرنه دعوت به وحدت و ادامه مسیر غلط قبلی در اعتماد به قول مقامات آمریکا (یا این بار اروپا)، حمل بر دوگانگی و بی‌صداقتی خواهد شد. آیا پس از بدعهدی‌ها و خباثت‌های آمریکا، واقعا تنبّه حاصل شده و صرف نظر از ابراز یا عدم ابراز پشیمانی نسبت به اعتماد یکطرفه، واقعا قصد جبران دارند؟


4- یکی از مهم‌ترین عارضه‌ها در برخی مدیران این است که وقتی در مواردی، از موضع مقابله‌به مثل و تلافی در مقابل بدعهدی‌های آمریکا سخن می‌گویند، عمل و اقدام، پشتوانه حرفشان نمی‌شود. متاسفانه در فضای داخلی هم این گونه است. برخی دولتمردان اگر هم گاهی خرق عادت کنند و به جای دو قطبی‌سازی و اتهام‌پراکنی و مقابله‌جویی همیشگی با سایر قوا و نهادها، از وحدت و همدلی سخن گویند، باز هم گمشده ماجرا، همان اقدام و عملی است که حرف و لفظ را تایید کند نه اینکه نقض نماید.


5 - چرا مواضع برخی مدیران دولتی متناقض، نامعتبر و مانند چک بلامحل به نظر می‌رسد؟ چرا باید چند ماه قبل، یک دولتمرد ارشد علیه سپاه اتهام‌پراکنی خلاف واقع می‌کرد و آمریکای سیلی‌خورده از اقتدار سپاه پاسداران را به شانتاژ علیه سپاه جسور می‌نمود؟ آیا سخنان بعدی در اظهار حمایت و تمجید از سپاه، جبران ارسال آن پالس خطرناک به دشمن را می‌کند؟ اعتبار سخنان خوب اخیر به این است که در مقابل تحریم سپاه پاسداران و هر نهاد دیگر که با سپاه همکاری کند، دولت در حمایت از این خط مقدم امنیت و اقتدار ملی، به محکومیت بسنده نکند و برخی تعهدات را معلق نماید.


6- شیخ مصلح‌الدین سعدی در باب اول «بوستان» که باب تدبیر و رای است، می‌گوید «به تدبیرِ جنگ بداندیش کوش/ مصالح بیندیش و نیت بپوش/ منه در میان، راز با هر کسی/ که جاسوسِ هم‌کاسه دیدم بسی/ سکندر که با شرقیان حَرب داشت/ درِ خیمه گویند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد/ چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چیست/ بر آن رأی و دانش بباید ‌گریست.


7- برخی دولتمردان و دیپلمات‌های مامتاسفانه در چند سال گذشته، این آموزه عقلی و دینی را کاملا برعکس اجرا کردند. با بیگانه -ولو از سر غفلت- همرازی و همدلی ورزیدند اما در نسبت با داخل و دلسوزان و افکار عمومی، ضمن اینکه به محرمانه‌سازی امور اهتمام می‌کردند، به عنوان رویکرد غالب، راهنمای یک جهت را زدند و به سمت عکس آن پیچیدند! در لفظ علیه آمریکا حرف زدند اما در عمل، به صرف وعده و قول آنها اعتماد کردند و حتی با وجود مشاهده خباثت‌های دولتین اوباما و ترامپ، تا همین اواخر از برجام‌های جدید گفتند. و همین دشمن را به عهدشکنی و تحریم‌های جدید گستاخ کرد.


8- رهبر انقلاب 28 شهریور 1395 به درستی متذکر شدند «یکی از اجزای مهم قدرت نرم جمهوری اسلامی، بی‌اعتمادی مطلق به قدرت‌های سلطه‌گر و در رأس آنها آمریکاست و این بی‌اعتمادی باید روز به روز گسترش یابد. متأسفانه برخی‌ها حاضر نیستند این بی‌اعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان می‌گویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بی‌اعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد... هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بی‌اعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت می‌کند و به گفته‌های طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. عقلانیت اقتضاء می‌کند نسبت به کسانی که دشمنی خود را آشکار کرده‌اند، بی‌اعتمادی مطلق داشته باشیم».


9- برخی دیدبانی‌ها و رادارها باید چگونه دستکاری شده باشد که اخلالگران و عناصر نفوذی بتوانند در نقطه کور قرار بگیرند؟ حضور یک فرد دوتابعیتی حقوق‌بگیر دو سرویس جاسوسی بیگانه - با ماهانه 7500 پوند حقوق - به عنوان عضو و مشاور ارشد مالی و اقتصادی در تیم مذاکره‌کننده، به خاطر حضور در نقطه کور رادار بود یا نزدیکی و اعتماد زیاد، از جنس خرابکاری‌هایی که کلاهی و کشمیری در حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری کردند؟ فرض کنیم جاسوس بودنش را نمی‌دانستند، آیا از دوتابعیتی بودنش هم خبر نداشتند و اینکه از قبل انقلاب با آمریکایی‌ها همکاری می‌کرده است؟ چرا باید رئیس ‌قبلی دفتر رئیس‌جمهور، معرف چنین عضوی باشد؟ و چرا رئیس‌دفتر بعدی، برای یک مهره بدنام در مدیریت روزنامه‌های زنجیره‌ای حکم می‌زند که نشریات تحت مدیریتش به خاطر هتاکی‌های متعدد از جمله حمایت از هتاکی نشریه فرانسوی علیه پیامبر اعظم(ص) تعطیل شد؟


10- برجام‌زدگی و در برجام ماندگی، آسیب مهمی است که می‌تواند توانمندی‌ها و ظرفیت‌های اقتصادی و دیپلماتیک ما را دچار معطلی یا هدررفت کند. خطر مشابه، آسیب اروپازدگی بعد از آمریکازدگی و آمریکاگزیدگی است. آقای ظریف شنبه شب در برنامه نگاه یک گفت «بر خلاف ادعای ترامپ که می‌گوید ایران برجام را نقض کرده، این آنها هستند که بارها مواد برجام را نقض کرده‌اند. ترامپ حرفی برای گفتن نداشته است. برخلاف سال‌های قبل، اروپایی‌ها امروز مقابل آمریکا ایستاده‌اند».

ایشان همچنین در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی گفته است: «از امروز به بعد دیگر هیچ کس برای مذاکره به آمریکا اعتماد نخواهد کرد چون می‌داند که عمر قراردادش با تغییر رئیس‌جمهور پایان خواهد یافت».

بگذریم از اینکه دو سال قبل، آقای عراقچی معاون آقای ظریف، امضای جان کری را «تضمین» می‌خواند و تیتر یک روزنامه‌های بزک‌کار شیطان بزرگ می‌شد. اما اگر ناظر به امروز و فردا باشیم، باید بپرسیم که اگر به تصریح شما نقض برجام، قطعی و متعدد است، چرا جز سخنرانی، هیچ اقدام بازدارنده دیگری نمی‌کنید؟ اروپا در این وضعیت جز لفاظی بی‌خاصیت، کدام اعتراض موثر عملی و بازدارنده به تشدید تحریم‌ها انجام داده که بتوان آن را جایگزین آمریکا کرد؟ و اصلا اگر «برجام بدون آمریکا» واقعیت دارد؛ چرا سراغ آمریکا رفتید؟ با این همه تناقض، آیا تصور نمی‌کنید اعتماد عمومی آسیب ببیند؟


11- واقعیت این است که آمریکا ادای سگ وحشی را در می‌آورد تا ما را به سوی اروپا براند. این همان پروژه «نرمالیزاسیون» است که جان ساورز رئیس ‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس درباره توقع غرب از فرآیند 15 ساله برجام گفت.

همچنان راهبرد پلیس بد/ پلیس خوب ولو با جا به جایی بازیگران، در حال اجراست. سخنان سال گذشته ریچارد هاویت (تهیه‌کننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران) را به یاد بیاوریم که گفت: «توافق هسته‌ای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده است... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفت‌وگو درباره حقوق بشر در ایران را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود.

اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما می‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم»!


12- تظاهر اروپایی‌ها و آمانو به تعامل با دولت ایران آن هم در شرایط تشدید تحریم‌ها از سوی آمریکا قابل تامل است. سران آلمان، فرانسه و انگلیس بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ، ادعا کردند به رغم عدم تائید پایبندی ایران به توافق هسته‌ای از سوی رئیس‌جمهوری آمریکا، کماکان به اجرای برجام متعهد هستند. اما آیا در 21 ماه اخیر، کمترین اعتراضی به تضییع حقوق ایران در روند اجرای یکطرفه برجام کرده‌اند؟

آنها فقط از ایران می‌خواهند به تعهداتش ادامه دهد و ضمنا در اقدامی موازی، درباره برنامه موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران، نامه رسمی اعتراض به شورای امنیت می‌فرستند و به عنوان کار سوم، دعوت به مذاکرات مجدد برای «تکمیل(!؟) برجام» یا برجام‌های جدید می‌کنند. آیا توازنی در این رویه دوگانه دیده می‌شود؟ در همین حال آمریکا دو سال است که خلاف متن صریح برجام از جمله ماده 29، سرمایه‌گذاران خارجی را تهدید می‌کند و مضاف بر آن، بر تحریم‌های ناقض برجام با عناوین مختلف می‌افزاید. این همان اتفاقی است که باب کورکر رئیس‌کمیته سیاست خارجی سنای آمریکا درباره‌اش می‌گوید «قصد انجماد برجام را داریم و نه تخریب آن». اروپا دستیار نقشه مرگ تدریجی و بی‌سر و صدای برجام است.


13- برای آنها مهم است که کسانی در ایران همچنان معلق و معطل اخم یا لبخند آمریکا بمانند و نه چرخ اقتصاد بگردد و نه چرخ سانتریفیوژها؛ بلکه فرصت غافلگیری‌های تازه فراهم گردد و دولت ایران در حالی که می‌بیند دشمن در تدارک تحریم‌های موذیانه جدید است و باید از خود اقتدار نشان دهد، همچنان منتظر بماند و خرسند که اروپایی‌ها به عنوان پلیس خوب، ترامپ دیوانه را مهار کرده‌اند! متاسفانه گویا برخی مسئولان هنوز باور نکرده‌اند یا نمی‌خواهند اذعان کنند که کلید گشایش اقتصادی در داخل است و نه در لوزان و ژنو و نیویورک و وین.


14- در برجام ماندگی و معطل و بلاتکلیف نگه‌داشتن مدیریت و اقتصاد کشور، همان خسارت بزرگی است که دشمن می‌پسندد و متاسفانه 4 سال ادامه پیدا کرده است. گویا برخی مدیران ما به رویکرد «برجام و دیگر هیچ» اعتیاد پیدا کرده‌اند. آنها همواره چنین القا کرده‌اند که گشودن گره اقتصاد و رکود و تولید واشتغال، الّا و لابد به آمدن سرمایه خارجی است. آنها حل هر مشکل اقتصادی را به سرمایه‌گذاری خارجی موکول می‌کنند.

چنین القا می‌شود که ما مضطر مطلق هستیم و به همین دلیل، باید به هر قیمت و هزینه که شده، با خارجی‌ها ببندیم. تعامل متوازن و هوشمندانه با دیگر کشورها - ضمن صیانت از امنیت و مصالح و عزت ملی - یک حرف است و مستاصل و بیچاره‌نمایی کشور، حرفی دیگر.


قطعا مرحوم هاشمی رفسنجانی پیشاهنگ استقبال از سرمایه‌گذاری بود. اما همو 9 آبان 95 در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد و درباره نقدش به 3 سال عملکرد دولت تاکید کرد «از همان سال اول تأکید داشتم شما نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف می‌شود. مثلاً قاچاقچی‌ها یا پولدارهای بزرگ پول‌ها را می‌گیرند که خرید و فروش و کارهای دیگر می‌کنند. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمده‌ای روی آن انجام نشد که یکی مسئله ‌اشتغال است».


15- مرحوم هاشمی چند روز قبل از فوت، در آخرین جلسه یکی از کمیسیون‌های «مجمع»، گلایه و انتقادهای جدی نسبت به مدیریت رئیس‌دولت مطرح کرد؛ هم به این خاطر که وقت کافی روزانه برای رسیدگی به مسائل به ویژه مشکلات اقتصادی نمی‌گذارد و هم اینکه از موضع بالا برخورد می‌کند و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست.

آقای هاشمی 22 تیر 95 در دیدار جمعی از مدیران حوزه رسانه و صنعت، به انتقاد از افزایش 900 هزار میلیاردی نقدینگی (که اکنون بالغ بر 1370 هزار میلیارد تومان شده) پرداخت و گفت: «اگر 20 درصد این نقدینگی‌ برای تأمین نیازهای واحدهای تولیدی تعطیل شده برگردد، علاوه‌بر برگشت رونق به اقتصاد، مشکل بیکاری جوانان تحصیل‌کرده، مخصوصاً کارگران بیکار شده را حل می‌کند که معضل بسیار خطرناک برای جوانان، خانواده‌ها و جامعه شده است».


16- هاشمی 24 آبان 95 در مصاحبه با روزنامه آرمان با زبان صریح تری سخن گفت: «الان مهم‌ترین موضوعی که مردم انتظار دارند، پرداختن بیشتر به رکود و ‌اشتغال است. بالاخره بانک‌ها یا مستقیما دولتی هستند یا بانک مرکزی بر همه مدیریت دارد و دولت می‌تواند حکمی صادر کند و بگوید مثلا این درصد از پول‌ها باید به تولید داده شود. یا مثلا در مرحله اول به کارخانه‌های تعطیل شده، وام مناسب بدهید اما چون همه این کارخانه‌ها معوقه دارند، نمی‌توانند وام بگیرند و روی معوقه‌شان هم سود می‌آید.

نتیجه نهایی این می‌شود که اینها ورشکسته می‌شوند و نمی‌توانند پول بانک را هم پس بدهند. گفتم بیایید زودتر خودتان را نجات بدهید و کار اینها را راه بیندازید.

به اینها وام و مهلتی بدهید که کارخانه‌هایشان راه بیفتد. به آقای روحانی گفتم. اما اگر 3 سال قبل این کار را کرده بودیم، الان همه کارخانه‌هایمان تولید انبوه داشتند و صادرات داشتیم و می‌توانستیم ارزانتر هم بدهیم».


17- کاش آقای روحانی و مشاوران وی به کسب دستاوردی غیر از برجام در این 4 سال فرصت بزرگی که در اختیار آنهاست، بیندیشند. در این صورت یا آزادگی و اختیارعمل بیشتری در مقابل لگدمال شدن برجام قامت راست می‌کنند و مجبور نیستند رویکرد ناکام «به هر قیمت» را ادامه دهند. اکنون تعلیق و انتظاری که 4 سال است به جان فعالان اقتصادی و تولید کنندگان و مدیران ما افتاده، مجال حرکت و خلاقیت را از آنان گرفته و به رکود سنگین در عرصه کسب و کار و ریل گذاری مدیریتی انجامیده است.

کافی است سری به بازار و بورس بزنید و این حقیقت را مشاهده کنید. با وعده گشایش 3 ماه و 6 ماه دیگر، بالغ بر 50 ماه فرصت تحرک و پویایی از اقتصاد ملی سلب شد. غرب مایل است همین معطلی و فشلی تداوم یابد. تا اعتیاد به برجام ترک نشود و اختیار و اراده خود را احیا نکنیم، رونق و گشایشی در کار نخواهد بود.

کی از همه ترامپ‌تره؟

سمیرا کریمشاهی در وطن امروز نوشت:

این سطور شاید برای عده‌ای ناراحت‌کننده باشد! اما اگر یک بار ناراحت شویم بهتر از آن است که یک عمر ناراحت باشیم! اگر یک بار یکی تنه‌ای محکم به ما بزند یا سقلمه‌ای به بازو بکوبد یا مشتی حواله تخت سینه‌مان کند که به هوش آییم بهتر از آن است که عمری حسرت بخوریم که چرا یک بار یکی محکم در گوش‌مان نزد که حواس‌مان را جمع کنیم و آنچنان باشیم که آنچنان شود ایران و ایرانی، و موجبات غرورمان را، غیرت‌مان در حفظ مملکت‌مان و رونق زندگی‌مان فراهم آورد! و اما بعد...


آری! ایرانی‌ها زود غیرتی می‌شوند، کسی نباید نگاه چپ به ما داشته باشد، اگرنه باید عطای صفحه شخصی‌اش را به لقایش ببخشد. حالا مسی به تیم‌ملی‌مان گل بزند یا ترامپ به ما توهین کند فرقی برای‌مان نمی‌کند؛ ملت همیشه ‏حاضر در صحنه حماسه‌ای خلق می‌کنند از نوع حمله به فضای مجازی با سلاح فحش و ساختن هزاران هزار جک و لطیفه! مسی طبق وظیفه‌ای که برایش تعریف شده عمل می‌کند، برای کشورش از جان مایه می‌گذارد، حتی یک تنه درهای جام‌جهانی را به روی تیمش می‌گشاید، دلیل نمی‌شود «چقدر خوبیم ما» او را از تلاش باز دارد تا از فحش‌های ایرانی در امان بماند.


از حرف‌های ترامپ هم نباید تعجب کرد، ترامپ به اقتضای وظیفه دشمنی با ایران عمل می‌کند. مگر توقعی جز این داشتیم؟! ترامپ همان دست چدنی اوبامای مؤدب و باهوش است که فقط دستکش مخملی او را کنار گذاشته است. مگر بقیه‌شان فحش و توهین و ناسزا نگفته بودند که از این یکی تعجب کنیم؟!

نباید ذات دشمنی و بدعهدی آمریکایی‌ها را به یک شخص مثل ترامپ تقلیل دهیم. رابطه آمریکا با ایران همیشه اینگونه بوده و خواهد بود. اگر این همتی که ایرانیان فعال فضای مجازی صرف فحش دادن در صفحه شخصی ترامپ کرده‌اند برای به راه انداختن یک پویش وطنی به کار گرفته می‌شد، مثل حمایت از تولید داخلی، چه اتفاقی می‌افتاد؟ اگر آن زمانی که رهبری دائم می‌گفتند کلید حل مشکلات ما در ژنو و نیویورک نیست، مسؤولان ما به جای دخیل بستن به آمریکا و گره زدن حتی آب خوردن‌مان به مذاکره و توافق، تمرکز و توجه‌شان به استعدادهای داخلی بود، چه می‌شد؟


برای آنکه به عمق ماجرا پی ببریم خوب است بنگریم که میانگین کامنت‌های صفحه ترامپ 2 تا 3 هزار عدد است اما پس از سخنرانی ترامپ بیش از 900 هزار کامنت ایرانی از جنس‌های مختلف برایش نثار شده است! خب! این ظرفیت میلیونی آیا در باقی مناسبات ما خوابند؟ در کمک به کارگر ایرانی بی‌غیرتند؟! کاش به جای بتن ریختن روی استعداد جوانان این کشور برای همیشه روی تعامل با آمریکا بتنی ریخته شود و این مقوله دفن شود و روی سنگ قبر آن بزنند تعامل با این جماعت اتلاف وقت است، تا اگر روزی دوباره کدخدامحوری‌مان گل کرد آینه‌ عبرت‌مان باشد. رئیس‌جمهور آمریکا ترامپ باشد یا اوباما خیانت‌شان به ایران جای تعجب ندارد اما ما چرا ترامپ می‌شویم و به جان کشورمان می‌افتیم؟!

ناراحت می‌شویم چرا ترامپ گفته خلیج ع‌رب‌ی اما اگر پول داشته باشیم، خریدمان را از بازارهای شیخ‌نشین دوبی می‌کنیم و از بندرهای همان خلیجی که فارس بودنش را هزار جا هشتگ زدیم، جنس قاچاق وارد می‌کنیم، اگر پول داشته باشیم بعد از اینکه در چهارراه ولیعصر از صداوسیما با ما مصاحبه کردند و ما چهار تا بد و بیراه نثار ترامپ و آمریکا کردیم، سری هم به چهارراه استانبول می‌زنیم تا دلار بخریم چون گران می‌شود و رفقا گفته‌اند الان سود در دلار خریدن است؛ آگاهانه یا جاهلانه زرشکی نثار منافع ملی‌مان کرده‌ایم و خدمتی به آمریکایی که همین یک ساعت پیش جلوی دوربین هوار می‌کشیدیم جهانخوار است تا شب وقتی در اخبار فیلم‌مان پخش شد خانواده احسنت‌گویان ما را تحسین کنند. از سود حاصل از کاسبی دلار یک تلفن همراه با برند سیب گاز زده برای خود یا اهل خانواده می‌خریم تا در روز استکبارستیزی سلفی‌های باکیفیت‌تری بگیریم.


حالا خود قضاوت کنید چه کسی ترامپ‌تر است؟ ما یا رئیس جمهور آمریکا؟ اکنون که از استکبارستیزش گرفته تا کدخدامحور همگی می‌دانند مذاکره با آمریکا اتلاف وقت است، آیا وقت آن نشده نگاه‌ها از فرامرزها به سمت داخل کشور تغییر جهت دهد و برای پیدا کردن کلید مفقوده حل مشکلات کشور، وجب به وجب خاک خود را بگردیم.

آیا وقت آن نشده به جای چسباندن ریال و دلار به همدیگر و تخلیه هیجان با تیشرت آمریکایی در خیابان‌های بالاشهر و قبله عالم شدن مجسمه آزادی، سری از برف بیرون بیاوریم و آن را بر سنگی بزنیم که تا خودمان هوای خودمان را نداشته باشیم و اجنبی جماعت از خودشان گرفته تا جنس‌های‌شان برای‌مان عزیزتر از جوانان کشورمان باشند، همیشه هراس از تحریمی جدید یا قطعنامه‌ای علیه کشورمان ما را به سمت معامله در و نبات با گرگ سوق خواهد داد.

اگر این لفظ «همه با هم هستیم» که نمی‌دانم چرا اوقاتی که دشمن پرده‌ای از چهره برمی‌دارد بر زبان بعضی‌ هموطنان جاری می‌شود، اعتبار دائمی داشته باشد و به خدمت منافع ملی درآید نه ایجاد حاشیه امن جناحی، می‌توان از دل این اتحاد، همتی ملی‌ رقم زد برای احیای اقتصاد کشور و حل معضل بیکاری و رونق تولید داخلی و هزاران خدمتی که جز با اقدامی جهادی و همدلانه میسر نمی‌شود. نه اینکه وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد به جای همه با هم هستیم، همه به جان هم بیفتیم و چرخ‌های تولید که چرخیدنش مایه آرامش خانواده‌های ایرانی است، در گرد و خاک دعواهای جناحی و معرکه‌گیری‌های سیاسی محو شود.  آمریکا و ترامپش دشمن ایران هستند، وظیفه‌ای جز این برای‌شان تعیین نشده اما آیا وظیفه ما هم دشمنی با کشورمان است؟ ترامپ وطنی نباشیم!

سهم گمشده ما از بازار عراق

محمد حقگو در خراسان نوشت:

برگزاری «همایش تجاری میان کشور ما و عراق در دیروز و امروز» فرصتی است تا مجدد ظرفیت های تولید و صادراتی کشورمان در قبال این کشور که تقریباً می شود گفت بزرگترین بازار صادراتی ایران هست را مرور کنیم.

حضور شکننده ایران در بازار عراق

طبق آمارها، عراق در سال های گذشته همواره یکی از سه بازار هدف صادراتی ایران بوده است. به طور مشخص، عراق از سال 1390 تاکنون، غیر از سال 95 که رتبه سوم (پس از چین و امارات) و سال 91 که رتبه نخست را در میان بازارهای صادراتی کشور داشته، در سه سال دیگر، رتبه دوم را بعد از چین از آن خود کرده است.

توجه به ترکیب فوق قابل توجه است. طبیعی است که عمده صادرات ایران به چین، نفت یا میعانات گازی بوده و همچنین عمده صادرات ایران به امارات، با هدف صادرات مجدد صورت می گیرد. بنابراین در خصوص نقش عراق، می توان به جرئت گفت که با توجه به قرار داشتن این کشور در بین کشورهای صادرکننده نفت و نیز نیاز واقعی آن به کالاهای مصرفی در دوران داعش و پساداعش، عراق عیارسنج واقعی صادرات غیر نفتی کشورماست. با این حال، مشاهده روند صادرات کالاهای غیر نفتی به این کشور واقعیت هایی نه چندان مطلوب را عیان می کند.

به عنوان مثال، صادرات کالای غیر نفتی ما به عراق در سال های اخیر در حدود 6 الی 6.2 میلیارد دلار باقی مانده است، این کشور طبق آمارهای سال 2015، 44 میلیارد دلار واردات کالا داشته است. بنابراین می توان گفت سهم ایران از بازار وارداتی این کشور تنها در حدود 14 درصد بوده است و البته این در حالی است که نیازهای وارداتی این کشور، با توجه به گشایش های سیاسی و امنیتی آن، قطعاً به روال سابق نخواهد ماند.

از سوی دیگر، طبق آماری که دیروز در همایش ایران و عراق مطرح شد، نیاز عراق به 500 میلیارد دلار صادرات خدمات فنی و مهندسی است که ایران سالانه تنها یک میلیارد دلار از آن را می تواند تامین کند. با فرض صحت این موضوع، باید گفت که عراق قطعاً در سال های آتی منتظر نخواهد ماند که تا 500 سال آینده، نیاز 500 میلیارد دلاری اش به خدمات فنی و مهندسی، توسط تنها ایران برطرف شود! در خصوص کالاهای صادراتی ما به عراق نیز نکته هایی وجود دارد.

بگذارید نگاهی به 10 قلم کالای عمده صادراتی ایران به عراق بیندازیم. طبق آمارهای سال 94، سیمان، کاشی و سرامیک، مواد شیمیایی، ماست و دوغ، کولر آبی، لوازم خانگی، بیسکویت، پنیر، رب و سیب زمینی، عمده ترین کالاهای صادراتی ما به عراق بوده اند. کالاهایی که یا مانند سیمان مواد واسطه و نه نهایی اند یا مواد شیمیایی و غذایی که فناوری خیلی پیچیده ای در آن ها یافت نمی شود.

قابلیت های بالقوه عراق

موارد یادشده، علی رغم همه قابلیت های بالقوه ای است که از این بازار برای اقتصاد ما ترسیم می شود. یکی از این قابلیت ها،کوچک بودن بازار 32 میلیون نفری این کشور نسبت به جمعیت کشورمان است که تامین نیازهای آن را برای تولیدکنندگان داخلی سهل می کند. دومین قابلیت، مربوط به هم جواری بلافصل این کشور با کشورما بر خلاف کشورهای رقیبی همچون ترکیه است. کشوری که باید برای دسترسی به بازار عراق، ابتدا از اقلیم کردستان عبور کند. سومین موضوع مربوط به نیازهای این کشور در پی ناآرامی های چندسال اخیر این کشور است. اما به راستی با همه این اوصاف چرا ما در عراق حضور چشمگیری نداریم؟

موانع ایران در بازار عراق 

اگر چه موانع متعددی از قبیل تعرفه های این کشور در مقابل کالاهای ایرانی مطرح می شود، اما باید به ضعف های صادراتی خودمان در این زمینه اذعان کرد. ضعف هایی که از یک سو، ریشه در ضعف های تولید ما دارند و از سوی دیگر در ساز و کارهای صادراتی از قبیل کندی واکنش به تحولات بازارهایی نظیر روسیه و قطر خود را نشان داده اند. با این حال، آن چه به عنوان عاجل ترین مانع در قبال صادرات به عراق بیان می شود، مربوط به تدابیری درحوزه تسهیل صادرات به این کشور است.

نبود ارتباط مستقیم تجار ایرانی با خریداران نهایی کالاها در این کشور، وجود ساختار فدرالی که در این زمینه، شوراهای استانی اختیار دارند تعرفه ها را به هر صورت که تمایل دارند وضع کنند و تعدد گمرکات که به حضور پراکنده تجار ایرانی در این کشور منجر می شود، از این دسته اند. بنابراین به نظر می رسد با هماهنگی هایی که می توان در این راستا انجام داد و به خصوص راه اندازی بورس های مشترک، حضور تجار عراقی در بورس کالای ایران، این موانع را تا حد زیادی کاهش داده است.

نگاهی به آینده؛ عراق به دنبال چیست؟

اما از لابه لای سخنان و اخبار این گونه بر می آید که عراق به دنبال دو راهبرد اساسی در تجارت خارجی خود است. اول: سرمایه گذاری مشترک و دوم خودکفایی. در خصوص راهبرد اول، باید گفت که با توجه به وضعیت بازارهای مالی و اقتصادی کشور، این راهبرد عراق در تضاد با راهبردهای کلان کشور ماست. چرا که ایران نیز دقیقاً به دنبال جذب سرمایه گذاری خارجی است و بنابراین از این منظر نمی توان به حضور ایران در عراق امید زیادی داشت.

اما در خصوص موضوع خودکفایی عراق می توان از فرصت ها و تهدیدهایی عمده در این زمینه یاد کرد. فرصت ایران در این عرصه؛ حضور در بازار خدمات فنی و مهندسی و نیز بازار تولید این کشور است. ایران طی سال های گذشته، با تکیه بر مزیت هایی همچون منابع انسانی تحصیلکرده و نیز تجربیات متعدد سازندگی، می تواند در سطوح حتی تراز اول در این کشور حضور یابد. بخش های زیرساختی از قبیل نیرو، نفت، مخابرات و راه و ساختمان از این قبیل هستند.

بنابراین تمرکز و سازمان دهی به منابع انسانی داخلی در این زمینه، می تواند ضامن موفقیت ایران در این بخش از بازار عراق باشد. تهدید آن هم ، مربوط به ویژگی ذاتی رقابت کالاهای صادراتی ایران است. همان گونه که بیان شد، عمده کالاهای صادراتی ایران به عراق، ساده (از منظر فناوری) مانند مواد غذایی یا واسطه ای مانند سیمان بوده اند. بنابراین در صورتی که روندهای آتی و به خصوص نبود دقت در کیفیت کالاهای صادراتی به بر همین منوال این کشور دنبال شود، قطعاً باید قید حضور بلندمدت در بازار عراق را زد. چرا که گرفتن بازار از رقیبان چالاکی همچون ترکیه بعد از تثبیت جایگاه آن ها، کاری سخت و دشوار خواهد بود. 

اخلاق سیاسی در دنیای دیجیتال

حامد حاجی حیدری در رسالت نوشت:

قضیه: نکته‌ای اخلاقی در دنیای دیجیتال هست؛ ... این که شایعه در این دنیا، بنیان‌کن و زیر و رو کننده است. سخن صحیح و تأمل شده ارزش خود را در این فضا به سهولت نمی‌یابد. پچ پچ در این سپهر اجتماعی، حرف اول را می‌زند. کاوش اول: نکته الهام‌بخشی در کتاب کریستوفر بئم («ریشه‌های اخلاق»/ 2012) در این ارتباط هست؛ او در بررسی‌های انسان‌شناختی خود، دریافت که در جوامع ساده و ابتدایی، شبکه‌های کوچکی درون قبیله، اغلب، قدرت زیادی پیدا می‌کنند، و این، به توان آن‌ها در تولید «شایعات فراوان» باز می‌گردد. این گروه‌های قدرتمند، در مورد امور، «مکرراً» دروغ می‌گفتند، خودسرانه عمل می‌کردند، و بی‌رحمانه می‌تاختند، و این به آن‌ها قدرت مقهور کننده‌ای می‌داد، که نهایتاً به استبداد اقلیت منجر می‌گردید. این، یک مکانیسم پایه است، که مبانی لازم برای نقد شهرت و لایک در فضای مجازی را در اختیار ما می‌گذارد.

نکته دوم: وقتی افراد با عملکردهای بی‌رحمانه گروه‌های اقلیت شایعه پراکن مواجه می‌شوند، انگیزه نیرومندی برای انزوا در آن‌ها فعال می‌شود و دنیای دیجیتال، با توجه به دهلیزهای متنوعی که دارد، انزوا در یک بخش را با حضور کم دردسرتر احتمالی در بخش‌های دیگر جبران می‌نماید. این، همان ذهنیت گذرا و پرسه‌زن است که مسیر گروه‌های شایعه‌پراکن و مخرب را هموار می‌کند. به نظر می‌رسد که هر چه جلوتر می‌رویم، رفتارهای مرتبط با شهرت و لایک در دنیای دیجیتال که منش‌های غالب در این فضا هستند، انسجام اجتماعی را تضعیف و نحیف و حتی نابود می‌کنند.

مطلب سوم: از این زاویه، زیست دیجیتال با این صورت‌بندی فعلی، نحوی تجاوز گسترده به حیطه مدنیت است. این تجاوز از جانب یک ساز و کار نهادی و یک فرهنگ مرتبط با ساختار دنیای سایبر و دیجیتال است، که از جانب گروه‌های مخربی مانند گروه‌های شایعه‌پراکن، مورد سوء استفاده چشمگیر قرار گرفته است. باید این رویداد را به مثابه قسمی از «بلایای انسانی» در نظر گرفت که عمیقاً از «بلایای طبیعی» مخرب‌تر هستند. این آسیب‌های بنیاد افکن، در هیچ موقعیت جغرافیایی یا محلی خاص متمرکز نیستند، و می‌توانند در طول دوره‌های طولانی مدت باعث ایجاد آسیب شوند، ضمن آن که مسئولیت وقوع آن‌ها و آسیب‌پذیری در مقابل آنان هم منتشر و گم است، و معمولاً حساسیت‌های کمی هم برای پی‌جویی مسئولیت‌ها در این دست از «بلایا» وجود دارد.

کاوش چهارم: نکته دیگر در ارتباط با بلای شایعات در دنیای دیجیتال آن است که در موارد مهمی، با سرمایه‌گذاری منابع قدرت و ثروت صورت می‌گیرند. خب؛ «بدبینی واقع‌بینانه» نسبت به منابع قدرت و ثروت، ذات علم جامعه‌شناسی بوده است، و در جامعه‌شناسی اخلاق دنیای دیجیتال نیز این دیدگاه انتقادی قویاً به چشم می‌خورد. ما این را می‌دانیم که معنا و فرهنگ در عملکردهای اقتصادی سرمایه‌داری، همواره به طور «غیر مستقیم» هدف قرار می‌گرفته است، و از این بابت، ساختار دنیای دیجیتال که پر از روابط کوتاه مقیاس گذراست، بهترین مکان برای عملکرد ساختارهای غیر مستقیم قدرت و ثروت است؛ آن‌ها بدون آن که مجبور باشند، ریشه‌ها و اصول فکر و عمل خود را که هر انسانی را منزجر می‌سازد افشا کنند، تکه خبرهای خود را گسیل می‌کنند، و اثر مورد نظر را در نبود توجه به ریشه‌ها بر جای می‌گذارند.

پس، این ماهیت دهلیزهای تو در تو و گذرای دنیای دیجیتال، که در آن عادت به تأمل و عمق نگری نیست، اصولاً یک فرآیند ضد عدالت است. در این فضا، بی‌عدالتی، اغلب به عنوان یک خطر برای همه در نظر گرفته نمی‌شود، در صورتی که واقعاً چنین است. بی‌عدالتی مزمن می‌تواند به افسردگی و بیگانگی اجتماعی و سیاسی منجر شود که همراه با استرس خرد کننده و عدم اطمینان، به نوبه خود، باعث ایجاد امواج سهمگین اجتماعی پرخاش می‌شود.

این در حالی است که در دنیای دیجیتال، با ایجاد بدبینی عام و مکانیسم‌های شایعه، تلاش‌ها برای تحقق عدالت، موفق به جلب حمایت جمعی نمی‌شوند و هیچ گاه به یک حرکت مستحکم در مقابل منابع قدرت تبدیل نمی‌گردند.

حرف آخر: از همین جا می‌توان نتیجه گرفت که مردم‌سالاری که اتکاء آن، به جای کتاب و روزنامه و سالن‌های اجتماع که در آن راجع به امور عمومی گفتگو شود، به دنیای دیجیتال است، شدیداً از سوی گروه‌های کوچک، اما فعال محرک شایعات در معرض آسیب است و امید چندانی هم وجود ندارد که از متن آن، کوششی برای ارتقاء عدالت زاییده شود. نقد انتخابات و سایر روندهایی که مشروعیت آن‌ها مستند به دموکراسی است، در این جو و فضا مهم است. این که دموکراسی با این شیوه‌ها نه تنها امر شریفی نیست و منجر به قدرت‌یابی نیروهای سیاسی شریف نمی‌شود، بلکه به بدترین شکلی که کمتر در طول تاریخ سابقه داشته، باعث قدرت‌یابی دون‌ترین امکانات ممکن در سیاست می‌گردد، که وجه بارز آن‌ها ثروت‌اندوزی، دروغ‌گویی، شایعه‌پراکنی، بی رحمی و نفاق است. شخصیت‌هایی که تنها برای ساختن «سیاست پوشالی» مناسب هستند و از بلایای طبیعی برای بشر خطرناک‌تر خواهند بود (توأم با اقتباس‌های آزاد از کریستوفر بئم و کوین مک‌کافری).

برجام و فیلسوفی که اعتماد را به چالش کشید

غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:

شاه بیت چهار سال مذاکرات هسته‌ای و دامنه‌ها و ادامه‌های آن بین ایران و طرف‌های مقابل، بحث «اعتماد» بود. اینکه آیا می‌توان اعتماد کرد یا نه و چرا و به چه کسی می‌توان اعتماد کرد. گرچه از آغاز همگان می‌گفتند در برجام، دو طرف قرار نیست به هم اعتماد کنند اما به نظر می‌رسد یک طرف کمی اعتماد کرد وقتی که می‌گفت «کری قول داده است.» اما در هیاهوی اعتماد ما به امریکا و طرف‌های مذاکره، دنیا امسال جایزه یک میلیون دلاری خود را در فلسفه به فیلسوفی داد که اعتماد را به چالش کشید! فیلسوفی که «به چیزی که لیاقت اعتماد ندارد» اعتماد نمی‌کند. 

به رغم نقش‌آفرینی فیلسوفان در تصمیم‌گیری‌های ملی کشورهای توسعه‌یافته، نقش فیلسوفان ایرانی در مذاکرات هسته‌ای و رسیدن به برجام تقریباً صفر بود، جز آن لحظاتی که مجلس با ریاست یک دانش آموخته فلسفه، برجام را در 20 دقیقه تصویب کرد با اینکه اگر از همه نمایندگان مجلس قبلی و حتی همین مجلس فعلی بخواهیم 20 دقیقه درباره مفاد این قرارداد با همفکری هم صحبت کنند، نمی‌توانند و یا اگر چیزی بگویند، اغلاط و تناقض‌های زیادی به بار می‌آورند. 

به هر حال برجام برای مذاکره‌کنندگان ـ حتی اگر خلاف آن را بگویند ـ‌ معنی «اعتماد» داد. موضوعات دیگر مثل مبادلات بانکی و معاملات تجاری، معلوم نیست در چند سال آینده یا در چند دهه آینده چگونه شکل عوض کند اما آنچه به نظر نمی‌رسد میان ایران و امریکا الی الابد تغییرپذیر باشد، مسئله اعتماد به یکدیگر است. همان طور که درباره رابطه با اهل کتاب آموزه قرآنی داریم.  و حالا خانم  «اونارا اونیل» فیلسوف بریتانیایی و استاد فلسفه دانشگاه کمبریج، جایزه  «برگروئن» را برد، جایزه‌ای که هر سال به اندیشمندی تعلق می‌گیرد که «اندیشه‌هایش موجد پیشرفت‌های زیادی در این جهانی که به سرعت در حال تغییر است، باشد و بر خودشناسی عمیقاً تأثیر بگذارد.»

«اونیل» در سوم اوت امسال (12 شهریور) «برگروئن» را برد و این جایزه‌ به‌زودی در مراسمی به او اعطا می‌شود، درست در روزهایی که چالش ما با جهان اطرافمان، چالش اعتماد است. 

مذاکره‌کنندگان ما در موضوع برجام، اول از همه و قبل از هر بحثی، به امریکا «اعتماد» کردند. حتی امضای وزیر خارجه این کشور را که فقط چند ماه به پایان مسئولیتش باقی مانده بود با احساس و عواطف بسیار به صورت تضمین شده پذیرفتیم. اما اونیل 76 ساله معتقد است که «بازسازی اعتماد» هدفی نابخردانه است. او می‌گوید: «رک و پوست کنده بگویم من به چیزی اعتماد می‌کنم که سزاوار اعتماد باشد، نه به آنچه که لیاقت اعتماد را ندارد. من به‌صورت یقینی سعی خواهم کرد به چیزی که نمی‌توان به آن اعتماد کرد، اعتماد نکنم، زیرا دعوت به بازسازی اعتماد، همه چیز را به عقب باز می‌گرداند.»

آمریکا لیاقت اعتماد ندارد ـ و ما هم البته اعتمادی به او نداریم ـ چه امریکای دموکرات‌ها و چه امریکای جمهوریخواهان، چه امریکای اوبامای جنتلمن و چه امریکای به قول خودشان ترامپ شلخته دیوانه.

به چه کسی اعتماد کنیم؟ به امریکایی که شریعتی درباره او گفت: «امریکا! امریکا! این بلاهت عظیم و توحش متمدن، و بدویت مدرن و خشونتِ با اتیکت، و غارتِ قانونمند، و خوشبختیِ زشت، و آزادیِ لش، و دموکراسیِ احمق، و اندیویدوآلیسمِ قالب‌ریزی‌شده و استانداردیزه، و بالاخره همان جاهلیت عرب!»

تهدید ترامپ و اقتصاد ایران

​​​​​​​حسین عبده تبریزی در ایران نوشت:

امریکا در اقتصاد و سیاست جهان سودای یکه تازی در سر می پروراند اما دیگر دوره‌ای که معنای غرب تنها امریکا باشد، گذشته است. در مورد توافق هسته‌ای ایران نیز باید به چنین نکته‌ای توجه کرد. امریکا صرفاً یک طرف قرارداد است و در صورتی که رئیس جمهوری آن با همراهی کنگره به تندروی‌ها ادامه دهد، در نهایت می‌تواند تحریم‌های خود امریکا را تمدید کند. بعد از توافق هسته‌ای و اجرای برجام نیز قرارداد خاصی با امریکا نداشته‌ایم و بجز یک مورد بوئینگ، سایر مراودات تجاری ما با اروپایی‌ها بوده است.

در حال حاضر نیز برای  ایران موضع اتحادیه اروپا اهمیت دارد. تنها ساعاتی بعد از سخنرانی ترامپ هم دیدیم که چطور رهبران اروپایی از ایران حمایت کردند و می‌توان دریافت که موضع آنها نسبت به اقتصاد ایران نیز همین باشد. تا زمانی که دیدگاه اروپا نسبت به پایبندی ایران به توافق هسته‌ای تضعیف نشده، تغییری در روابط اقتصادی و تجاری ایران رخ نخواهد داد.


برجام از زمان اجرا تا کنون، آثار مثبت فراوانی برای اقتصاد ایران داشته که مهم‌ترین آنها کسب درآمدهای نفتی و دسترسی به اعتبارات خارجی بوده است. این آثار هم آنقدر عمیق است که براحتی و با بدعهدی یک طرف از توافقی 6 طرفه، نمی‌تواند از اقتصاد ایران پاک شود. در یکی دو روز گذشته، شرکت‌های بزرگ خارجی و اتحادیه اروپا هم یادآور شدند که روابطشان با ایران مانند سابق ادامه خواهد یافت چراکه ایران به تعهدات خود در متن برجام پایبند بوده و دلیلی برای تحریم مجدد آن وجود ندارد.


در مورد بازارهای داخلی هم باید به چند نکته توجه کنیم. مواضع امریکا برای ما جدید نیست و پیش از آنکه ترامپ سخنرانی‌اش را به‌طور رسمی علیه برجام ایراد کند، آثار خود را در بازار نشان داد. طی هفته‌های گذشته ارز مقداری نوسان داشت اما با سیاست‌های بموقع، توانستیم بازار را در روزهای بعد از صحبت‌های ترامپ مدیریت کنیم. بنابراین بازار داخلی ما واکنش هیجانی را پیش از این نشان داده بود و حالا از این مراحل عبور کرده‌ایم.

بازار سرمایه نیز درصدی از ریسک سیاسی حاصل از احتمال لغو برجام را در قیمت‌های خود لحاظ کرده است و بعید است که طی ماه‌های آینده، به این بازار صدمه جدی وارد شود. همچنین بازار مسکن در ایران نیز از سیاست‌های داخلی اثر می‌پذیرد و حداقل تأثیر را از اقدامات ضدبرجامی دونالد ترامپ خواهد داشت.


در نهایت تهدید امریکا برای ایران مربوط به توقف همکاری‌های مالی است. ترامپ به‌دنبال ابزار جدید برای تحریم بیشتر است که فعلاً در اختیار ندارد. بنابراین تنها کاری که امریکا می‌تواند انجام دهد، تهدید نهادهای مالی برای همکاری نکردن با بانک‌های ایران خواهد بود. پیش از این نیز مراودات بانکی ما با جهان به خاطر کارشکنی‌های امریکا چالش‌هایی داشت.

حالا نیز طبق بدبینانه ترین سناریو، امریکا همکاری بانک‌های بزرگ را باز هم تقلیل یا قطع خواهد کرد که با توجه به سطح اندک همکاری آنها با ایران، این فشار اهمیت چندانی ندارد.


تأکید می‌کنم که موضعگیری اخیر رئیس جمهوری امریکا نسبت به ایران و برجام جدید نبود و میان اقتصاد ایران و امریکا وابستگی چندانی وجود ندارد و از همین رو، چندان نگران تبعات اقتصادی آن نیستیم.

خنثی‌سازی بمب ترامپ

جاوید قربان‌اوغلی در شرق نوشت:

رویکرد ماه‌های گذشته دولت آمریکا با وجود تأیید سه‌باره پایبندی کشورمان به برجام از سوی ترامپ، روند خصمانه رو به تزایدی درباره ایران را نشان می‌دهد. ترامپ به‌ طور مرتب، اوباما، سلف خود را در امضای توافق با ایران نکوهش، ایران را به بی‌ثبات‌کردن منطقه متهم و برنامه موشکی ایران را خلاف روح برجام اعلام کرده و دست قانون‌گذاران آمریکا را در تصویب قوانینی مانند قانون کاستا که یک قانون فرامرزی است، باز گذاشته است. قانونی که با اجماع دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه و تقریبا با اکثریت مطلق مجلسین سنا و نمایندگان به تصویب رسیده است و به موجب آن آمریکا می‌تواند تحریم‌های گسترده و وسیعی را علیه سه کشور ایران، روسیه و کره‌شمالی اعمال کند.

به نظر می‌رسد راهبرد ترامپ بازگرداندن رویکرد کشورش درباره ایران و زدودن امتیازاتی است که اوباما به ایران داد و بازگشت به دوره قبل از توافق هسته‌ای. به بیان دیگر باید فضای آینده برجام را حتی در صورت حضور مشروط و دوفاکتوی آمریکا در برجام، با کارشکنی مستمر این کشور علیه این توافق و افزایش فشار بر متحدان اروپایی‌اش تصور کرد. تردیدی نیست این سخنان حاصل چند ماه کار فشرده تیم سیاسی – امنیتی ضدایرانی ترامپ و لابی‌های سنگین مخالفان داخلی توافق مانند آیپک، رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو و برخی از کشورهای منطقه است و برجام در بهترین وضعیت خود به توافقی در حال احتضار تبدیل شده است و حیاتی نباتی خواهد داشت.

ازاین‌رو شایسته است این تحول در فضایی مدبرانه و فارغ از فضایی هیجانی مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. ترامپ برخلاف برخی از اسلاف خود نه یک استراتژیست است و نه سیاست‌مداری متفکر. رفتار و حرکات او حتی با منش و خلق‌وخوی دیپلماتیک نیز فرسنگ‌ها فاصله دارد. با وجود این ترامپ رئیس‌جمهور کشوری است که قدرتمندترین اقتصاد دنیا و بزرگ‌ترین و مهلک‌ترین ارتش و زرادخانه جهان را در اختیار دارد و مهم‌تر از اینها به هر دلیلی که تصور کنیم، رویکردی کاملا خصمانه در قبال کشورمان دارد. ترامپ تصمیم‌گیری درباره برجام را به کنگره واگذار کرد ولی از ادبیاتی که درباره ایران در سخنرانی خود استفاده کرد، چنین برداشت می‌شود که کف خواسته او از کنگره همراهی با این ادبیات و اعلام عدم پایبندی ایران به برجام و در خوش‌بینانه‌ترین حالت منوط به مذاکره مجدد در برخی از موارد این توافق مانند حق غنی‌سازی ایران در پایان دوره پیش‌بینی‌شده در توافق و تسری برجام به موضوعاتی مانند برنامه موشکی، منطقه، تروریسم و گروه‌هایی نظیر حزب‌الله و حماس است.

روشن است که آمریکا تا جایی که ممکن است مایل نیست رأسا مبتکر خروج از برجام باشد و ترجیح می‌دهد هزینه‌های چنین تحولی را بر دوش ایران بیندازد. این سخنان که به گفته دست‌اندرکاران سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا چند ماه برای تدوین آن کار شده و کلمه به کلمه آن با دقت و وسواس در جای‌جای سخنرانی رئیس‌جمهور گنجانده شده، بیانگر استراتژی و رویکرد جدید آمریکا درباره ایران است.

به‌همین‌دلیل باید سخنان ترامپ را جدی گرفت و آن را مقدمه یا به قول نظامی‌ها آتش تهیه برنامه‌ای تلقی کرد که تیم به‌شدت امنیتی – نظامی جدید حاکم بر کاخ سفید برای کشورمان طراحی کرده است. در صورت مقرون به صحت‌ بودن این برداشت، ضروری است احتمالات آینده رفتار ترامپ در مقابل کشورمان و جوانب سناریوهای ممکن بررسی شود و راهکارهای برون‌رفت از این مرحله حساس با کمترین هزینه مورد مداقه قرار گیرد. 

شرایط امروز ما در فضای بین‌المللی و موضوع هسته‌ای کاملا با زمان قبل از برجام متفاوت است. امروز ایران جای پای محکم، استوار و قابل اتکایی در عرصه بین‌المللی مرتبط با توافق هسته‌ای دارد و به تعهدات خود در برجام کاملا پایبند است.

دبیر کل سازمان انرژی اتمی در هشت گزارش بر این پایبندی صحه گذاشته و آن را تأیید کرده است. دیگر کشورهای امضاکننده برجام با انگیزه‌هایی احتمالا متفاوت ولی یک‌صدا از برجام (و ایران) حمایت می‌کنند و به صراحت اعلام کرده‌اند که برجام توافقی چندجانبه و بین‌المللی است که قطع‌نامه ٢٢٣١ شورای امنیت سازمان ملل متحد بر آن صحه گذاشته است. با این همه نمی‌توان از واقعیت‌های کاملا متغیر حاکم بر روابط بین‌الملل غافل ماند و آن را نادیده گرفت. از رویکرد ترامپ و سخنان او چنین بر می‌آید که سیاست‌سازان آمریکا پازل رویکرد جدید آمریکا درباره ایران و راهکارهای تأثیرگذاری و تغییر مواضع متحدان اروپایی و حتی روسیه و چین را مدنظر دارند.

به نظر می‌رسد ایران می‌تواند هزینه‌های مواجهه با شرایط حاصل از رویکرد اخیر آمریکا را با اقدامات ذیل به حداقل ممکن کاهش دهد. اول اینکه ضروری است از کشورمان صدایی واحد و موضعی یکسان در برابر سیاست جدید آمریکا به گوش جهانیان برسد.

در سیاست خارجی سمی مهلک‌تر از چندصدایی و اظهارنظرهای گوناگون داخلی در مواجهه با بحران تهدید امنیت ملی وجود ندارد. هرگونه ماجراجویی در گفتار و رفتار در جهت خواست و منافع تندروهای حاکم بر آمریکا و مشوقی برای تداوم سیاست‌های جنگ‌طلبانه آنان و وقوع تحولات خسارت‌بار برای کشور و منطقه خواهد بود. دوم استمرار پایبندی کامل به برجام و پرهیز از هر اقدام و اظهارنظری که شائبه خروج ایران از این توافق بین‌المللی و ان‌پی‌تی را در اذهان جهانی متبادر کند.

مواضعی این‌گونه فرصت مانور را برای آمریکا فراهم و مواضع حامیان برجام را به شدت تضعیف خواهد کرد. روشن است که کشورمان در مقابل این رویکرد آمریکا مخلوع‌الید نیست و گزینه‌های متعدد و مقتدرانه‌ای برای مقابله با شرایط بعد از لغو برجام در اختیار دارد ولی اعلام زودهنگام گزینه‌های ممکن به دور از درایت است و امری خردمندانه نخواهد بود.

سوم اینکه موضع خصمانه برخی دولت‌های همسایه در تأیید و همراهی سخنان ترامپ، نباید ایران را به موضعی تلافی‌جویانه سوق دهد. پیگیری مجدانه آرام‌سازی منطقه به‌ویژه پس از دستاوردهای اخیر در عراق و سوریه و توسل به دیپلماسی بهبود روابط با همسایگان می‌تواند باطل‌السحر وعده‌های دروغین آمریکا به کشورهایی باشد که لاجرم باید در کنار ایران قدرتمند زندگی کنند و نهایتا اینکه با وجود فضای سنگین کنونی، باید درهای کشور را به سوی سرمایه‌گذاران خارجی گشود و برای تسهیل در این مهم مقررات سختگیرانه را برای کلیه شرکت‌های بین‌المللی و حتی آمریکایی کنار گذاشت.

ممکن است تصور چنین رخدادی در فضای کنونی دور از ذهن باشد ولی طعنه معنی‌دار ترامپ بازرگان ماجراجو به رئیس‌جمهور فرانسه درباره شرکت رنو در ایران، حکایت از آن دارد که یک سوی راهبرد جدید آمریکا ناشی از احساس زیان آمریکا در مورد معامله‌ای است که اوباما و کری بیشترین نقش را در آفرینش آن داشتند ولی همه منافع آن را اروپایی‌ها، روسیه و چین درو می‌کنند. از یاد نبریم که جنگ غول‌های دنیا دیگر بر سر ایدئولوژی و ایسم‌ها نیست. آنان امروز برای تصرف منابع با یکدیگر می‌جنگند. 

اعتراض به برجام

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:

آنچه در هیاهوی برنامه‌ریزی‌شده سخنرانی ترامپ مورد غفلت قرار گرفت، ادعاهای خرابکارانه او علیه برجام بود. ترامپ کوشید با ترسیم یک کوه از کاه  اقدامات ایران در عرصه‌های مختلف (خارج از برنامه هسته‌ای) سوزن نقض برجام را لابه‌لای گفته‌هایش پنهان کند. ترامپ صراحتاً گفت این معاهده را قبول ندارد، آن‌را می‌خواهد تغییر دهد یا لغو کند و تحریم‌های جدید علیه ایران به‌وجود آورد که این آخری، نقض آشکار برجام است.

تحلیل‌گران سرشناسی‌چون ریچارد هاس، معتقدند که این سخنرانی در مقیاس بزرگ، همانا تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی است؛ اما هدف مقطعی‌تر ترامپ را معرفی نمی‌کنند که زیرپا گذاشتن این توافق‌نامه کذایی است. حالا ایران نه تنها در موضع دفاعی قرار ندارد، بلکه باید همگان را نسبت به این بی‌مسوولیتی آمریکا آگاه کرده و مشخصاً در همان مجاری پیش‌بینی‌شده در توافق‌نامه برجام، درخواست رسیدگی به نقض آن‌را جست‌وجو کند.

این یکی از قدیمی‌ترین چالش‌های کشور است که در استیفای حقوقی در عرصه بین‌الملل، چندان کارآمد نبوده است و اگر بتوان این‌بار ساز و برگ لازم را برای بهره‌گیری از ظرفیت برجام به‌کار بست، شاید این ضعف به قوت مبدل شود.

تعلل در این امر، یعنی بازگذاردن زمین بازی برای آمریکای غیرقابل اعتماد، تا هم بتواند معاهده را زیرپا بگذارد، هم در محکمه‌ای محکوم نشود، هم به تعهداتش عمل نکند و هم ایران را وادار به تمکین از برجام سازد و خودش را از ضوابط بسیار محدود آن، خارج سازد. ترامپ نشان داده که اگر هزینه چنین اقداماتش بالا نباشد، به سادگی زیر میز می‌زند.

نام:
ایمیل:
نظر: