صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۳۵۳۴۹۶

با بسیج، از جماران تا قلب پاریس و لندن

مسعود اکبری
5 آذرماه مصادف است با سالروز تشکیل بسیج مستضعفان به فرمان امام خمینی(ره). رهبر معظم انقلاب با اشاره به این مسئله فرمودند:«بسیج یکی از آن پدیده‌های شگفت‌آور دوران انقلاب بود؛ امام بزرگوار از طرف پروردگار ملهَم شد به اینکه این اقدام را بکند؛ بسیج بیست میلیونی که ایشان اعلان کردند و سازمان بسیج که تشکیل شد، خیلی کار بزرگی بود. اصلاً معنای این کار چه بود؟ معنای این کار این بود که خدای متعال به امام بزرگوار این تعلیم را داد، این الهام را کرد که سرنوشت انقلاب را بسپرد دست جوانها؛ نه‌فقط جوان‌های آن روز. وقتی جوانها وارد میدان شدند، این امانتی را که دست آنها سپرده شده است، این اعتمادی را که به آنها شده است، دست‌به‌دست در طول زمان به یکدیگر منتقل می‌کنند؛ و همین اتّفاق افتاده است. شاید نود درصد شماها که این‌جا هستید، نه دوران امام را دیده‌اید، نه امام را مشاهده کرده‌اید، اکثرتان جنگ را ندیده‌اید امّا روحیّه، همان روحیّه است.»(بیانات در دیدار بسیجیان؛ 3 آذر 1395)
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) با تشکیل سازمانی از نیروهای مردمی توانست سنگ بنای تشکیلاتی را ایجاد کند که علاوه‌ بر دستاوردها و برکات عظیم برای کشورمان، در سایر کشورها نیز الگوبرداری شده و مشابه آن پیاده سازی شود. 
1- به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در مقطعی که نظام جمهوری اسلامی، نهالی نوپا بود، صدام و رژیم بعث به نمایندگی از استکبار جهانی، جنگی هشت ساله را علیه ملت ایران به راه انداخت. 
در آن مقطع، ارتش و سپاه به تنهائی نمی‌توانستند در مقابل تجاوز رژیم بعث مقاومت کنند. بر همین اساس به واسطه بسیج، نیرو‌های مردمی به جبهه‌ها شتافتند و علاوه‌ بر نبرد با رژیم بعث، با گروهک‌های تروریستی نیز مقابله کرده و برگ زرینی در کارنامه بسیج ثبت کردند. 
در طول هشت سال دفاع مقدس، بالغ بر دو میلیون نفر از اعضای بسیج به جبهه‌های جنگ عزیمت نمودند که تعداد زیادی از بسیجیان چندین بار در جبهه‌های نبرد حضور یافتند. عده‌ای از آنان فرماندهی گردان، تیپ و لشگر‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده گرفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
2- بحران‌های فشرده و متراکم دهه‌ 60، اعم از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه انقلاب نوپای اسلامی، فتنه منافقین و اقدامات تجزیه‌طلبانه در نقاط مختلف، کشور را با تهدیدات گسترده مواجه کرد. در این برهه نیز بسیجیان خوش درخشیدند و کارنامه‌ای افتخارآمیز بر جای گذاشتند.
3- فتنه 78، فتنه 88، غائله دی 96، آشوب‌های آبان 98 و اغتشاشات 1401، همگی آزمون‌هایی بودند که ملت ایران با سربلندی از آنها بیرون آمدند. یکی از علت‌های اصلی سربلندی در این آزمون‌ها، نقش و عملکرد ویژه بسیج در این مقاطع حساس است.
بسیج در فتنه‌های مذکور با اطاعت از رهبر حکیم انقلاب، مانع از تأثیرگذاری غبار فتنه بر خود شد. عمل به این مهم سبب شد که این نهاد مردمی هیچ‌گاه در حوادث فتنه‌گون، دچار لغزش و خطای محاسباتی نشود. از سوی دیگر حضور ایثارگرانه در میدان و مقابله با اوباش و تروریست‌ها و روشنگری در اقشار مختلف مردم و بصیرت افزایی در آحاد مردم، از علت‌های اصلی زمینگیر شدن فتنه‌ها در مقاطع مختلف بود.
در سال گذشته و در جریان اغتشاشات، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، سپاه پاسداران و به ویژه نیروهای مخلص و فداکار بسیج، بالغ بر یکصد شهید را تقدیم دفاع از امنیت و آرامش مردم کردند. ما به سادگی می‌گوییم و می‌شنویم که فلان برنامه‌ریزی برای انفجار زنجیره‌ای و پر حجم، یا ده‌ها عملیات تروریستی، کشف و خنثی شد. اما کمتر تمرکز می‌کنیم که عامل این مهار و خنثی‌سازی چه کسانی هستند؟ و چقدر جانفشانی می‌کنند تا آب در دل ملت ایران تکان نخورد. 
4- اما حضور و جانفشانی بسیج تنها به فتنه‌ها و جنگ خلاصه نمی‌شود. همین چند سال پیش ویروس منحوس کرونا، اکثر کشورهای جهان را درنوردید. ایران نیز از آن مصون نمانده و تا مدت‌ها با آن درگیر بود.
در مقطع همه‌گیری ویروس کرونا و آن هنگامی که هر فردی تلاش می‌کرد تا خود را از این ویروس مصون دارد، بسیجیان با ایثارگری و مجاهدت در میدان حضور یافته و با پذیرش خطرات فراوان، خدمات گسترده‌ای را به مردم ارائه دادند. از ایستگاه‌های توزیع ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده تا حضور در معابر و کوچه‌ها و خیابان‌ها در نیمه‌های شب برای ضدعفونی کردن و ایمنی سازی اماکن عمومی برای حضور مردم. 
5- یکی از دردناک‌ترین حوادث، وقوع سیل و زلزله است. در این مقطع، خانه و کاشانه انسان یا به طور کامل از بین می‌رود و یا با خسارت‌های انبوه مواجه می‌شود. در ادامه، یکی از سخت‌ترین اقدامات، پاکسازی آثار سیل و زلزله است. کاری پرمشقت و پراسترس؛ در سال‌های اخیر هر بار که نقطه‌ای از کشور دچار سیل و زلزله می‌شود، در کنار سازمان‌های امداد و نجات، بسیجیان نیز در صف نخست حضور داشته و با لباس‌های گِلی، قاب‌های زیبایی آفریده و موجب دلگرمی و خرسندی مردم زلزله زده و سیل زده شده‌اند. 
6- در سال‌های گذشته، گروهک تکفیری تروریستی داعش - بخوانید نیروی نیابتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل- در سوریه و عراق سر برآورد و هدف اصلی آن بود که درگیری و بحران را به خیابان‌های همدان و کرمانشاه و تهران بکشاند. 
در این مقطع حساس نیز بسیجیان مخلص پا به میدان گذاشتند و در کنار دیگر مدافعان حرم از فاطمیون و زینبیون و حزب‌الله و حشد‌الشعبی و....و با فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، کمر داعش را شکسته و سیلی سنگینی بر گوش اربابان غربی و عبری آنان نواختند. 
7- بسیج از جمله عواملی بود که انقلاب اسلامی ایران را به سایر نقاط جهان صادر کرد. اکنون مدت‌هاست که قدرت محور مقاومت در منطقه غرب آسیا و اثرگذاری آن بر سایر نقاط جهان، زبانزد خاص و عام است. محور مقاومت، نمونه‌ای از تکثیر بسیج و روحیه بسیجی در سایر کشورهای منطقه است. ما اکنون در لبنان، یمن، عراق، سوریه و فلسطین نمونه‌هایی از تکثیر بسیج و روحیه بسیجی را شاهدیم.
اگر پیش از این برخی کشورهای منطقه تصور می‌کردند که در بحران‌ها و به جهت حفظ تمامیت ارضی خود باید با دشمن صهیونیستی سازش کنند و یا نسخه آمریکایی و یا انگلیسی را پیاده سازی کنند، اما حالا با الگوبرداری از نسخه بسیج، هم از خاک و جان و مال و ناموس خود محافظت می‌کنند و هم به دشمن باج نمی‌دهند.
8- اما مسئله به منطقه غرب آسیا خلاصه نمی‌شود. در هفته‌های گذشته و در میانه جنگ غزه و عملیات طوفان الاقصی، روزنامه تایمز لندن مدعی شده بود تظاهرات چندصد هزار نفری در لندن را ایران ترتیب داده است. 
پس از این واکنش، رهبر معظم انقلاب در جمع هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان در همین باره فرمودند: «یک ابلهی پیدا می‌شود می‌گوید اجتماع مردم در انگلیس کار ایران است. لابد بسیج لندن و بسیج پاریس این کار را کرده‌اند!» 
اما در دل دستپاچگی این رسانه انگلیسی، یک واقعیت بزرگ نهفته است و آن اینکه بیداری مردم، مرزها را درنوردیده و به قلب اروپا و آمریکا رسیده است. و همین بیداری است که پروپاگاندا و دستگاه عظیم تبلیغاتی صهیونیسم را پشت سر گذاشته و از آن عبور کرده است و نتیجه آن، راهپیمایی‌ها و اجتماعات گسترده ضدصهیونیستی در اقصی نقاط جهان از غرب تا شرق عالم بوده است.
رهبر حکیم انقلاب- 2 شهریور 1384- از تعبیر زیبایی در توصیف بسیج استفاده کرده‌اند:«بسیج، حقیقتی شبیه افسانه‌هاست... بسیج مرز سِنی نمی‌شناسد، بسیج مرز جنسی نمی‌شناسد؛ زن و مرد در آن حضور دارند. بسیج مرز صنفی و مرز جغرافیایی و قومی نمی‌شناسد؛ همه‌ اقوام ایرانی، همه‌ اصناف گوناگون ملی در سطوح مختلف فکری از انسان‌های نخبه‌ برجسته‌ ممتاز در میان اهل علم و دانشجویان تا جوان‌های فعال و پُرشور صحنه‌های دیگر، همه در بسیج جمع‌اند...
مکتب بسیج، مکتب مجاهدت معنوی و مخلصانه است. این مجاهدت، برای ملت و کشور و بالاتر از همه برای دین خدا و سرافرازی پرچم آزادگی اسلامی در همه‌ دنیاست.» 
 
قایم باشک بازی مرغ با مردم!
سعید برند 
تقریبا یک سال پیش در چنین روزهایی یعنی در روزهای میانی آذر 1401 به دنبال نبود برنامه ریزی درست، قیمت مرغ گرم در بازار، سقوط آزاد بی بدیلی را تجربه کرد طوری که مدیران و مسئولان اتحادیه مرغداران گوشتی در اقدامی بی سابقه از مردم خواستند برای حمایت از مرغداران، نسبت به خرید مرغ مازاد بر نیاز و ذخیره سازی آن در منازل خود اقدام کنند. جوجه ریزی بالا و بدون محاسبه، شرایط را به گونه ای رقم زده بود که مرغ با قیمت مصوب ۶۳ هزار تومان، حتی 47 هزار تومان هم مشتری نداشت! اما حالا در آذر  1402 در حالی که به آخرین روزهای پاییز نزدیک می شویم و اتفاقا مَثَل است که جوجه را آخر پاییز می شمارند، مردم از این مغازه به آن مغازه به دنبال مرغ گرم با قیمت مصوب 79 هزار تومان می گردند، ولی ردی از آن پیدا نمی کنند! 
چالش تعیین قیمت مرغ به طوری که نه مرغدار بسوزد و نه مصرف کننده داغ شود، مربوط به آبان و آذر امسال و پارسال نیست، قیمت گذاری این محصول پروتئینی محبوب در کشورمان، در طول سال های گذشته نیز همواره از چالش های اساسی دولتمردان بوده است. موضوعی که البته تحت تاثیر عوامل متعدد است. از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر قیمت مرغ می توان به «تفاوت عرضه و تقاضا در برخی از ماه های سال» و «هزینه‌های تولید مرغ» اشاره کرد. هزینه‌ هایی که خود متاثر از دلایل مختلف است. از قیمت و کیفیت نهاده بگیرید تا شیوع بیماری ها و اپیدمی های این حوزه، دستمزد کارگر، وضعیت جوی و آب و هوایی، تجهیزات مورد استفاده در صنعت مرغداری و البته بالا و پایین شدن نرخ ارز. 
اما نکته جالب توجه این که، این دلایل و عوامل تنها بازار مرغ گرم را دچار چالش می کند و فروش مرغ قطعه بندی یا فروش مرغ پخته در رستوران ها هیچ گاه دچار چالش و کمبود نشده است، چراکه ظاهرا «پول» به عنوان حلال مشکلات در این بازارها توانسته نقش جدی ایفا کند به طوری که حتی در روزهایی که مردم برای خرید 2 عدد مرغ گرم، بیش از 2 ساعت در صف های مارپیچ می ایستادند، شما می توانستید همان مرغ را به صورت قطعه بندی البته با قیمت بیشتر خریداری کنید یا در هر رستورانی از شهر، چلو مرغ سفارش دهید!
قیمت مرغ از ابتدای  امسال به منظور ایجاد انگیزه تولید در مرغداران و جلوگیری از زیان آن ها، روند صعودی به خود گرفت، با این حال افزایش قیمت مصوب از 63 به 73 هزار تومان در بهار امسال نیز نتوانست آن طور که باید و شاید بازار مرغ را تنظیم کند. قیمت مرغ برخلاف خودش، بسیار چموش و کنترل ناشدنی بود و در عمل فراتر از قیمت مصوب به دست مصرف کننده رسید. بازرسی سازمان های نظارتی نیز نتوانست از پس مهار آن برآید طوری که امروز دوباره مرغ در برخی از شهرهای کشور -به ظاهر- کمیاب شده و از ویترین فروشگاه ها پرواز کرده است!
در حالی که مسئولان بر عدد 52 هزار تومان برای هر کیلو مرغ زنده پافشاری دارند، مرغدار مدعی است که قیمت تمام شده فراتر از 60 هزار تومان است و پس از کشتار و حمل و نقل به قیمت 77 هزار تومان می رسد. برخی فروشنده ها نیز مدعی هستند مرغ را کیلویی 83 هزار تومان از واسطه ها خریداری می کنند که با قیمت مصوب 79 هزار تومان فاصله قابل تاملی دارد! 
این چرخه در دوره های قبل هم تکرار شده و هر بار منجر به «اصلاح قیمت مصوب مرغ» می شود. راه حل ساده و فوری که شاید بتوان به جای آن، گزینه های دیگری را هم امتحان کرد. شاید درست تر این باشد که دولت به جای مداخله مستقیم و قیمت گذاری دستوری، بازار مرغ را به عرضه و تقاضا بسپارد و تنها با اهرم هایی نظیر توزیع مرغ منجمد یا مجوز صادرات، بتواند ترمز افزایش سرسام آور یا سقوط آزاد قیمت مرغ را بکشد و بازار را به معنای واقعی تنظیم کند.
به موازات این کار، دولت باید با هموار کردن مسیر پر سنگلاخ صدور مجوزها، بازار تولید مرغ را از انحصار دانه درشت ها خارج کند تا یک بازار رقابتی سالم تشکیل شود. از سوی دیگر با برنامه ریزی درست در راستای کاهش هزینه های تولید گام بردارد، نشتی سامانه ها را بگیرد تا نهاده دولتی به دست تولید کننده واقعی و متناسب با نیازش برسد تا واحدهای تولیدی کوچک که امکان رقابت کمتری دارند، مجبور نباشند بخشی از نهاده مورد نیاز را از بازار سیاه تهیه کنند. دولت باید همچنین نقش نظارتی خود در شناسایی و قطع ید دلالان از بازار مرغ را به خوبی ایفا کند تا این محصول با قیمت معقول تری به دست مصرف کننده برسد
 
تکرار یک دور باطل در وین
حنیف غفاری

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که با سکوت وقیحانه خود در برابر تهدید اتمی صهیونیست‌ها علیه ساکنان غزه به چهره‌ای منفور در نظام بین‌الملل تبدیل شده است، اخیراً در راستای تکمیل خوش‌خدمتی‌های خود به لابی‌های صهیونیستی فعال در آژانس، بیانیه جدیدی را علیه کشورمان به شورای حکام ارائه داده است. این گزارش، به مانند همیشه، از سوی واشینگتن و تروئیکای اروپایی تهیه و تنظیم شده و پس از تأیید نهایی لابی‌های صهیونیستی حاکم بر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به رافائل گروسی ارائه شده است. گروسی نیز که حضور خود را در رأس معادلات آژانس معلول توافق واشینگتن و تل‌آویو پس از مرگ مشکوک یوکیو آمانو (دبیرکل سابق آژانس) می‌داند، به مانند همیشه چنین بیانیه غیرحقوقی و وقیحانه‌ای را علیه فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان قرائت کرده است.
گروسی در این بیانیه مدعی شده است که ایران، تفاهم ۴ مارس (تفاهم ایران -آژانس بر سر حل مسائل پادمانی) را زیر پا گذاشته و عملاً گامی در راستای عملیاتی‌سازی آن برنداشته است! این ادعای دروغین در حالی صورت می‌گیرد که ایران تمامی لوازم و مقدمات اجرایی شدن تفاهم با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را فراهم کرده، اما به واسطه اصرار گروسی و همراهانش بر دسترسی‌های فراپادمانی و اقداماتی فراتر از آنچه در تفاهم آمده، شاهد توقف نسبی این روند هستیم. نکته دیگر، مربوط به چیزی است که به اشتباه از سوی آژانس، از آن تحت عنوان اخراج بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یاد می‌شود. این در حالی است که عدم اجازه ورود به بازرسانی که تابعیت سه کشور اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) را دارند به معنای قطع ارتباطات پادمانی با آژانس نیست. اتفاقاً این تصمیم بر اساس مصالح امنیتی کشور و با استناد به سوابق مخدوش بازرسان دارای تابعیت سه کشور اروپایی صورت گرفته است. چرا مدیرکل آژانس در از اقرار به واقعیتی به نام جاسوسی بازرسان و برخی کارشناسان مجموعه متبوع خود برای رژیم اشغالگر قدس و امریکا سر باز می‌زند؟ آیا گروسی واقعاً نمی‌داند که برخی نظارت‌های فراپادمانی آژانس، به دستمایه‌ای برای کسب و سپس خروج اطلاعات محرمانه از کشورمان تبدیل شده است. همان اطلاعاتی که خمیرمایه عملیاتی دشمن در ترور دانشمندان و خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای کشورمان محسوب می‌شود! در چنین شرایطی اصرار آژانس بر استفاده از افرادی خاص (که در کسوت بازرس، اما با مأموریت جاسوسی به ایران می‌آیند)، بیانگر رویکرد واقعی گروسی در قبال پرونده هسته‌ای ایران و موارد اختلافی مطروحه در آن است!
بهتر است رافائل گروسی به جای شانتاژ سیاسی در قبال پرونده هسته‌ای کشورمان، به سؤالات مهم دیگری پاسخ دهد، از جمله اینکه دلیل سکوت آژانس در قبال عملیات‌های خرابکارانه رژیم اشغالگر قدس مانند آنچه تأسیسات تسا (تکنولوژی سانتریفیوژ ایران) و نیروگاه نطنز رخ داد، چه بوده است؟ دیگر اینکه چرا گروسی با وجود اینکه می‌دانست دوربین‌های نظارتی آژانس در تأسیسات تسا بر اثر خرابکاری صورت گرفته توسط عوامل رژیم صهیونیستی در این مجموعه از کار افتاده است، اصرار دارد کمترین اشاره‌ای به این موضوع نشود؟!
اکنون بار دیگر شاهد تکرار دور باطل دیگری در وین (مقر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی) هستیم. متأسفانه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی طی سال‌های اخیر به جای نهاد بین‌المللی مستقلی که تأمین‌کننده حقوق حداقلی اعضای خود باشد، به کارگزار امنیتی واشینگتن و تل‌آویو در نظام بین‌الملل تبدیل شده است. بیانیه اخیر گروسی نشان داد که وی قصد دارد کماکان در همان پازل و محدوده‌ای بازی کند که غرب و رژیم صهیونیستی برای وی ترسیم کرده‌اند. بدون شک در مقابل این بازی غیرحقوقی و پارادوکسیکال آژانس نمی‌توان سکوت کرد. در این میان، بهتر است مقامات سازمان انرژی اتمی و حتی دستگاه دیپلماسی کشورمان، آثار استمرار این سوءرفتار مستمر آژانس را به مدیرکل عهدشکن این مجموعه به صورت آشکار تفهیم کنند. بدیهی است که پیش‌شرط تعامل مؤثر با آژانس، استقلال این مجموعه و توجه آن به وظایف اولیه‌اش خواهد بود!

پیروزی حماس و شکست اسرائیل

محسن پاک‌آیین
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با وجود ادعا‌هایی که قبلا داشت مجبور شد از مواضع خود عدول کند و تن به آتش‌بس بدهد. او پیش از این مدعی بود که هیچ‌گونه آتش‌بسی را نخواهد پذیرفت و اگر هم بپذیرد فقط در جهت آزادی اسرای صهیونیست خواهد بود.

با قاطعیت می‌توان گفت مهم‌ترین دلیلی که نتانیاهو را به کوتاه آمدن از مواضع خود واداشت، شکست حملات زمینی ارتش رژیم صهیونیستی در غزه بود. اسرائیل در طول چند هفته که از جنگ اخیر غزه می‌گذرد هیچ دستاورد نظامی نداشته، چرا‌که حملاتی که این رژیم به مناطق مسکونی و مردم بی‌گناه داشته بخشی از جنگ محسوب نمی‌شود، بلکه یک جنایت است و مجامع بین‌المللی و مردم کشور‌های مختلف، این جنایات را محکوم کردند؛ بنابراین در عرصه جنگ هوایی، هیچ دستاوردی نداشتند. صهیونیست در زمین هم نتوانستند به هیچ‌یک از اهداف خود برسند. آن‌ها ادعا داشتند که به‌زودی نیرو‌های حماس را محاصره می‌کنند، وارد تونل‌ها می‌شوند و اسرای صهیونیست را آزاد می‌کنند. هیچ‌یک از این اهداف هم محقق نشد و فقط توانستند چند بیمارستان را اشغال کنند که این هم جنایتی بود که بر جنایات قبلی آن‌ها افزوده شد، چرا که در این بیمارستان‌ها هیچ چیزی پیدا نکردند که دال بر صحت ادعاهای‌شان باشد. 
از طرف دیگر نتانیاهو در داخل سرزمین‌های اشغالی با مطالبات خانواده اسرای صهیونیست روبه‌رو بود و فشار سنگینی را از این ناحیه تحمل می‌کرد. در روز‌های اخیر شاهد تظاهرات خانواده اسرای صهیونیست و مخالفان نتانیاهو بودید که تصاویر نشان می‌داد این تظاهرات شاید به لحاظ جمعیتی، بزرگ‌ترین تجمعی بود که علیه نتانیاهو در ماه‌های گذشته برگزار شد. دیدار‌های مکرر نتانیاهو با خانواده اسرا در روز‌های گذشته نیز نشان‌دهنده شدت فشاری است که از این موضوع بر نتانیاهو وارد می‌شود. از سوی دیگر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل نیز رژیم صهیونیستی را به آتش‌بس فراخوانده و سازمان همکاری اسلامی و بریکس هم در قطعنامه‌هایی از رژیم صهیونیستی خواسته بودند جنایات علیه غزه را متوقف کند. این آتش‌بس از سوی دیگر یک دستاورد بزرگ برای حماس و گروه‌های فلسطینی است، زیرا نظر اسرائیل این بود که فقط اسرا تبادل شوند و قصد نداشت اجازه ارسال کمک‌های انسان‌دوستانه به مردم غزه را بدهد، ولی با مقاومت حماس و اصرار این گروه مجبور شد بپذیرد که حدود ۵۰۰ محموله کمک‌های انسانی و بهداشتی از گذرگاه رفح به مردم مظلوم غزه برسد و این مسأله در آینده قطعا بر حمایت و وفاداری مردم غزه از حماس خواهد افزود. با وجود پذیرش آتش‌بس از سوی اسرائیل، تجربه نشان داده که به این رژیم نمی‌توان اعتماد کرد و احتمال نقض آتش‌بس هست. البته حماس نیز به‌خوبی از این موضوع آگاه است و می‌داند که حتی اگر در این چهار روز هم آتش‌بس لغو نشود احتمال از سرگیری حملات صهیونیست‌ها و تکرار جنایات، بعد از آتش‌بس وجود دارد؛ لذا باید فشار‌های بین‌المللی و نظامی در میدان علیه این رژیم ادامه داشته باشد تا این جنگ به نفع مردم غزه و فلسطین خاتمه پیدا کند. البته نتانیاهو می‌داند اگر آتش‌بس دائم یا طولانی‌مدت اجرا شود زمان مرگ سیاسی و حتی مرگ واقعی او رسیده است، چرا‌که نه‌فقط در آینده سیاسی رژیم صهیونیستی جایی ندارد، بلکه ممکن است همان‌طور که تعداد زیادی از نازی‌ها در دادگاه نورنبرگ محاکمه شدند او نیز به جرم جنایت جنگی محاکمه شده و به اعدام یا حبس‌های طویل‌المدت محکوم شود. بر همین اساس باید گفت نتانیاهو چه به جنگ غزه ادامه دهد و چه آتش‌بس دائم را بپذیرد آینده بسیار تاریکی پیش رو خواهد داشت. 

بحران انسانی در غزه

مهدی زارع

حتی مدت ها قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ، غزه  در وضعیت بحران انسانی قرار داشت. تقریباً  ۶۳ درصد جمعیت از نظر غذا در وضع  ناامن بودند و ۶۵ درصد، در فقر زندگی می کردند . تقریباً تمام آب سفره  زیر زمینی غزه غیرقابل شرب بود و نزدیک به دو دهه محاصره توسط اسرائیل موانع قابل توجهی برای دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی از جمله محدودیت در واردات کالاهای پزشکی و توانایی بیماران برای خروج از غزه برای خدمات مورد نیاز ایجاد کرده بود . غزه همچنین از ابتدای سال ۲۰۰۹ مورد بمباران و تهاجمات متعدد اسرائیل قرار گرفته بود. این حملات قبلی به چندین تأسیسات بهداشتی، آب و برق آسیب رساند و بسیاری از متخصصان با تجربه بهداشت را کشت. پس از هر جنگ غزه این سرمایه انسانی حیاتی را از دست داده است در حالی که زیرساخت های فیزیکی آن هرگز به طور کامل بازسازی نمی شود. حال در جریان جنگ اخیر که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده پس از هفته‌ها مذاکره، اسرائیل در ۲۱ اکتبر اولین ورود حدود ۲۰ کامیون از طریق مصر را مجاز اعلام کرد.

از آنجایی که بمباران مستقیماً زندگی را تهدید می کند.   غزه در حال حاضر نرخ بالایی از مرگ و میر نوزادان و مادران  حتی در مقایسه با فلسطینیان در کرانه باختری دارد. تخمین زده می شود که ۵۰۰۰۰ زن در غزه باردار هستند که حداقل ۵۰۰۰ زن در طول یک ماه زایمان می کنند. تعداد بی‌شماری از این زنان از عوارض بارداری یا تولد رنج می‌برند و جان مادر یا کودک را به خطر می‌اندازند، اما به خدماتی که می‌تواند جانشان را نجات دهد دسترسی نخواهند داشت. در حال حاضر، از زنانی که می توانند برای زایمان خود را به بیمارستان برسانند، خواسته شده است که برای صرفه جویی در فضا برای مجروحان،  فوراً محل را ترک کنند و آنها  مجبور به از دست دادن زمان مهم بهبودی هستند. علاوه بر این، حداقل ۱۳۰ نوزاد نارس در انکوباتورها در سراسر غزه هستند و با از کار افتادن تجهیزات در معرض خطر مرگ فوری قرار دارند.  همانطور که با تمام حملات قبلی به غزه، اسرائیل صدمات قابل توجهی به زیرساخت های پزشکی وارد کرده است.

حداقل ۴۳ کارمند بهداشت کشته شده‌اند و آن‌هایی که کار می‌کنند شیفت‌های ۲۴ ساعته را انجام می‌دهند، بدون اینکه بتوانند روزهای متوالی به خانه بروند تا با هجوم مداوم بیماران همگام شوند. در زمان نگارش این گزارش، تخمین زده می‌شود که ۱۲ بیمارستان و ۳۲ مرکز بهداشتی دیگر به دلیل آسیب‌های ناشی از بمباران یا کمبود سوخت از دسترس خارج شده‌اند و چندین آمبولانس نیز تخریب شده‌اند. با تمام شدن آخرین ذخایر سوخت، پزشکان هشدار می دهند که بیمارستان ها «به گور دسته جمعی تبدیل خواهند شد.» نیازی به گفتن نیست که اندازه گیری عواقب روانی این آسیب و ناامنی بی پایان تقریباً غیرممکن است. ده‌ها هزار نفر از غزه عزیزان خود را از دست داده‌اند و پزشکان شروع به شناسایی « کودکان مجروح بدون خانواده‌ای زنده » کرده‌اند و صدها نفر را به صدها یتیم در غزه اضافه کرده‌اند. صدها، اگر نگوییم هزاران، پس از ساعت ها گیر افتادن در زیر آوار زنده مانده اند. دیگران به سادگی شب به شب نشسته اند، با خانواده جمع شده اند و صدای دائمی بمباران در اطراف و جت های هوایی را شنیده اند. آنها با این ترس دائمی زندگی می کنند که نمی دانند آیا بعدی خواهند بود یا خیر.

اگر برای سفر به نانوایی به اندازه کافی ایمن هستند؛ اگر آنها باید در یک اتاق بخوابند، بنابراین می توانند با هم بمیرند ، یا از هم جدا شوند، بنابراین اعضای خانواده می توانند در صورت بمباران خانه زنده بمانند. والدین شروع به نوشتن نام فرزندان خود روی بدن خود کرده اند تا در صورت بمباران آنها را شناسایی کنند. حملات هوایی ممکن است فردا پایان یابد، و زندگی این افراد به شکلی غیرقابل بازگشت به بدتر شدن تغییر کرده است، به گونه ای که اصطلاحات پزشکی حتی نمی توانند توصیف کنند. اگر آنها به اندازه کافی خوش شانس باشند که از بمباران های کنونی جان سالم به در ببرند و در غزه بمانند، بعید است که به دلیل کمبود ظرفیت بتوانند به خدمات بهداشت روانی مورد نیاز برای رسیدگی به چنین آسیب هایی دسترسی داشته باشند.

اسرائیل وعده حمله طولانی و مجازات‌آمیز به غزه را داده است و میزان کنونی کشتار، ویرانی و غیرانسانی‌سازی فلسطینیان بسیار فراتر از آنچه در بمباران‌های قبلی این غزه مشاهده شده بود، بیشتر است. اسرائیل خواسته های ارضی خود را نیز به صراحت اعلام کرده است، زیرا وزیر امور خارجه این کشور اخیراً گفته است که پس از جنگ نه تنها حماس دیگر در غزه نخواهد بود، بلکه قلمرو غزه نیز کاهش خواهد یافت. تقریباً نیمی از خانه‌های غزه در حال حاضر ویران شده‌اند، و قدرت‌های جهانی تنها به « وقفه بشردوستانه » احتمالی اقدام نظامی اشاره کرده‌اند، اما به‌نظر می‌رسد با وجود درخواست‌های ناامیدانه ساکنان غزه، هیچ فوریتی از خود نشان نمی‌دهند. به نظر می رسد هیچ بازگشتی برای غزه به حالت عادی وجود ندارد، حتی زمانی که تعریف غزه از عادی بودن معیاری غیرقابل قبول بود. این بار به نظر می رسد که اسرائیل می خواهد پیش بینی سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ مبنی بر غیرقابل زندگی بودن غزه را محقق کند.کارکنان سیستم سلامت  که تاکنون جان سالم به در برده‌اند به جهان گفته‌اند که سیستم بهداشتی غزه در حال فروپاشی است یا اساساً سقوط کرده است. بحران انسانی در غزه تاکنون در مقایسه با تهدیدات بالقوه سلامتی که با بدتر شدن شرایط و در نهایت تمام شدن ذخایر تسریع می‌شوند، کمرنگ شده است.

در بر کدام پاشنه می‌چرخد؟

مهرداد احمدی شیخانی
داستانی هست که می‌گوید قرار بود یک نفر را برای مجازات به ستون کاخ ببندند و شلاق بزنند. هنگامی که محکوم را به ستون بستند، درخواست کرد او را از این ستون باز کنند و به ستونی دیگر ببندند. وقتی از او چرایی‌اش را پرسیدند، جواب داد از این ستون به آن ستون فرج است و شاید گشایشی حاصل شود. دهه‌ها‌ست که جامعه‌شناسان و کارشناسان مسائل سیاسی از این صحبت می‌کنند که مهم‌ترین دلیل عدم توسعه سیاسی در کشور ما و بسیاری از کشورهای مشابه، تکیه دولت‌ها بر درآمدهای نفتی است و تا وقتی که دولت‌ها بتوانند بدون تکیه بر درآمدهای مالیاتی که از مردم ستانده می‌شود، کار خود را پیش ببرند و نیازی به این نداشته باشند که به مردم پاسخ بدهند، می‌توانند به مسیر خود ادامه دهند. به دیگر سخن، وقتی نهاد قدرت و دولت‌ها وامدار مردم باشند، ناگزیر هستند پاسخ‌گوی آنان نیز باشند و این به‌ناچار در درون یک جغرافیای سیاسی مشترک به نام کشور، به توسعه سیاسی می‌انجامد و چنین آینده‌ای اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در مقابل، تا وقتی نهاد قدرت یا همان دولت، به درآمدی مستقل (مثلا درآمد حاصل از فروش نفت) تکیه دارد و مستقل از مالیاتی که از مردم می‌گیرد، درآمدی برای رسیدن به اهداف خود دارد، می‌تواند آن درآمد را هرطور که می‌خواهد و در هر کجا که صلاح می‌داند، هزینه کند و بالطبع ضرورتی هم به پاسخ‌گویی نمی‌بیند و این از ویژگی‌های یک دولت متکی به فروش نفت است که به درآمدهای نفتی تکیه دارد و می‌تواند مستقل از اراده ساکنان آن کشور، اهداف خود را پیش ببرد. مثال هم برای این نظر بسیار است؛ کشورهایی که ساختار قدرت در آنها متکی به منابع مالیاتی است، مانند اکثر کشورهای شرق آسیا یا اروپایی که در گذر زمان به توسعه سیاسی دست یافته‌اند‌ و در مقابل کشورهای خاورمیانه یا روسیه، ونزوئلا و نیجریه که در چهار قاره آسیا، آمریکا، اروپا و آفریقا قرار دارند و متکی به منابع و ثروت بی‌کران نفت و گاز هستند و اتفاقا در محدوده سرزمینی خود فاقد توسعه‌یافتگی سیاسی‌اند و به همین دلیل، ساختار قدرت سیاسی یا همان دولت، بدون آنکه اهمیتی به خواست جامعه بدهد یا معلوم باشد که جامعه چه می‌خواهد، کار خود را پیش می‌برد و اتفاقا اعلام می‌کند آنچه کرده‌ایم، عین خواسته جامعه هم هست و به قول آن مثل معروف که می‌گفت اینجایی که میخ را کوبیدم، وسط دنیاست و اگر قبول ندارید، بروید متر کنید.

جدا از آنکه این نظر که مستقل‌بودن درآمد دولت از جامعه، این سؤال را پیش می‌آورد که پس چرا کشورهایی مانند یمن و افغانستان که دولت‌هایشان فاقد آن منابع نفتی هستند، به توسعه سیاسی دست پیدا نکرده‌اند، درباره کشور خود ما سؤالاتی چند پدید می‌آید. مثلا اینکه حالا که حداقل یک دهه است که دیگر آن منابع بی‌کران حاصل از فروش نفت در اختیار دولت نیست که با اتکای به آن بی‌نیاز از پاسخ‌گویی باشد، آیا می‌توان به شواهدی استناد کرد که در مسیر آن توسعه سیاسی مد‌نظر حرکت می‌کنیم؟ و همچنین آیا دولت به سمت پاسخ‌گویی حرکت می‌کند یا خیر؟ و تصمیماتی که از سوی دولت گرفته می‌شود، منبعث از خواسته و اراده جامعه است یا خیر؟ شاید اشاره به مواردی، موضوع را روشن‌تر کند. مثلا در هفته گذشته، یکی از موضوعاتی که بسیار بحث‌برانگیز شد، افزایش سن بازنشستگی و تصویب آن در مجلس بود؛ موضوعی که سن بازنشستگی را از 30 سال به 35 سال افزایش داد. جدا از نظر کارشناسان در این زمینه، آنچه اهمیت دارد، این است که صندوق‌های بازنشستگی به دلایلی چند، در آستانه ورشکستگی‌اند (اگر تا حالا ورشکسته نشده باشند). مهم‌ترین این دلایل به عدم پرداخت تعهدات مالی دولت‌ها در این چند دهه و سوءمدیریت آشکار در صندوق‌ها برمی‌گردد که آن هم ناشی از اراده دولت‌ها در این مدت بوده و حالا که موقع بازنشستگی کارکنان رسیده است، آن خطاهای مستقیم دولت‌ها باعث شده صندوق‌های بازنشستگی نتوانند تعهدات خود را انجام دهند. آن‌وقت راه‌حل مشترک دو قوه مجریه و مقننه چه بوده؟ مجازات کارکنان. به عبارتی به‌جای تغییر در رویکردها و اصلاح سیاست‌ها و روش‌ها، تصمیم گرفته‌اند با تنبیه کارکنانی که به تعهداتشان عمل کرده‌اند، ساختاری را که به تعهداتش عمل نکرده است، نجات دهند و پنج سال، اعلام این ورشکستگی را به تأخیر بیندازند یا همان ضرب‌المثل ابتدای یادداشت، از این ستون به آن ستون کنند، بلکه فرجی شود. اما به موضوع برگردیم و سؤال قبلی را دوباره بپرسیم؛ آیا برای نمونه، همین ماجرای تغییر سن بازنشستگی، آن‌هم با از‌دست‌رفتن آن درآمدهای نفتی، نشانه‌ای از تغییر رویه دولت است؟ و آیا می‌توان نشانه‌ای مشاهده کرد که وقتی دیگر آن درآمدهای نفتی و مستقل وجود ندارد، چیزی عوض شده یا همچنان در بر همان  پاشنه می‌چرخد؟

مکران، گنج فراموش‌شده در توسعه دریامحور
مهدی بختیاری
 ابلاغ سیاست‌های کلی توسعه دریامحور از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی طی روزهای گذشته، نقطه عطفی در پیشبرد هدف مهم و متعالی استفاده از دریا برای تبدیل کشورمان به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای و جهانی بود که از سطح بالای اهمیت حوزه دریا در این مهم برای کشور حکایت دارد.
سیاست‌های کلی توسعه دریامحور بر چند بخش اصلی نظیر آموزش، توسعه سواحل و کرانه‌ها و البته امنیت متمرکز است که باید نسبت به آنها توجه جدی داشت.
این سیاست‌ها پس از برگزاری جلسات مستمر، بررسی‌های کارشناسانه طولانی و پیگیرانه با دقت زیادی در مجمع تشخیص مصلحت نظام مدنظر قرار گرفت و پس از آن به تأیید فرمانده معزز کل قوا رسید و از سوی معظم‌له ابلاغ شد. بنابراین در جهت اجرای هرچه بهتر این دستورات، باید سازمان‌های مختلف ذیل سیاست‌های کلی توسعه دریامحور برنامه‌های اجرایی خود را تدوین کنند و کار را پیش ببرند.
در این مسیر، علاوه بر همت و تلاش تمام سازمان‌ها، در گام نخست باید سازمان‌های دریایی کنار یکدیگر قرار بگیرند و خارج از فضای بروکراسی اداری، اصل قضیه را پیش ببرند و با هم‌افزایی و کمک به یکدیگر شرایط را برای تحقق سیاست‌های ابلاغی، فراهم کنند تا اتفاق مبارکی رخ دهد.
یقیناً یکی از مهم‌ترین مسائل در راستای تحقق سیاست‌های کلی توسعه دریامحور، انسجام، همدلی و هم‌افزایی است و از آنجا که در دولت سیزدهم، همسو با سیاست‌های ابلاغی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای عمل می‌کند، امیدواریم با هم‌افزایی و تلاش مضاعف در صورت تحقق سیاست‌های کلی توسعه دریامحور، ضعف‌های گذشته نیز جبران شود.
برای تحقق این مهم، تمام سازمان‌های مرتبط باید بر اساس یک دستورالعمل، طرح و برنامه مشخص توسط دولت مدیریت، راهبری و هدایت شوند تا بتوان به تحقق سیاست‌های کلی توسعه دریامحور سرعت بخشید و با روحیه جهادی و انقلابی در این زمینه گامی بلند برداشت؛ اتفاقی که به طور حتم شدنی خواهد بود و دور از دسترس نیست.
در این میان، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که یکی از پرچمداران تحقق این هدف متعالی است، از سال‌ها قبل گام‌های بزرگی برای برگرداندن نقش دریا به عنوان یک مولفه اقتدارآفرین در آینده درخشان کشور برداشته است.
امنیت از مهم‌ترین بخش‌های ناظر بر این سیاست‌هاست که تبلور آن را می‌توان در طول ۲ دهه اخیر در جریان اعزام ناوگروه‌ها به اقیانوس‌ها و دریاهای دوردست به وضوح دید که درخشان‌ترین مصداق آن را در ماموریت ناوگروه 86 در سفر به دور کره زمین مشاهده کردیم.
نیروی دریایی ارتش تبدیل شدن به یک نیروی موثر و قدرتمند در آب‌های دور را از ۲ مسیر اصلی دنبال می‌کند؛ نخست تربیت نیروی انسانی در تراز انقلاب اسلامی که مصادیق آن را امروز به وفور در میان افسران و درجه‌داران جوان حاضر در بدنه نداجا می‌توان دید؛ همان‌هایی که مهم‌ترین ماموریت‌های دریایی سال‌های اخیر را به بهترین شکل فرماندهی و اجرا کردند.
دوم توجه به تجهیزات و سامانه‌های مدرن و به‌روز با تکیه بر توان داخلی است که به‌واسطه آن امروز همه نیازهای این نیروی «تجهیزات‌محور» به دست متخصصان توانمند کشورمان تامین می‌شود. در این بین، اهمیت توجه به منطقه مهم، استراتژیک و البته فراموش شده مکران که رهبر انقلاب از آن با عنوان «گنج پنهان» نام بردند باید یکی دیگر از برنامه‌های مهم در دستور کار سازمان‌ها و نهادهای مسؤول باشد. از طرف دیگر، طبق لایحه برنامه هفتم توسعه قرار است سهم اقتصاد دریا از تولید ناخالص داخلی از ۲ به ۶ درصد افزایش یابد؛ پس یکی از لوازم آن، سرمایه‌گذاری در پس‌کرانه‌های سواحل مکران از نظر ایجاد بنادر بزرگ، راه‌های مواصلاتی جاده، ریل و حتی فرودگاه و خطوط دریایی، ایجاد زیرساخت‌های کشاورزی، گردشگری، شیلاتی و تجاری است که باید مدنظر قرار گیرد.
امیدواریم با توجه و همت جهادی همه دستگاه‌های مربوط در تحقق سیاست‌های راهگشای توسعه دریامحور، در آینده نه چندان دور شاهد درخشش ایران عزیز به عنوان یک کشور قدرتمند و پرچمدار تمدن بزرگ باشیم و این برای کشوری با مرزهای آبی طولانی در مهم‌ترین مناطق دریایی جهان، هدفی دور از دسترس نخواهد بود.
 
 
بسیجی‌گری، باطل‌السحر نفاق

جواد شاملو

مقابله و مبارزه با نفاق مهم‌ترین خدمتی است که بسیج و بسیجی می‌تواند به کشور اسلامی عرضه کند؛ چراکه خصوصیاتی که در وجود شخصیت بسیجی نهادینه است، درست مقابل ویژگی‌های اهل نفاق است. یکی از این ویژگی‌ها حضور بسیجی در میدان، شجاعت، عشق به جهاد و پای رکاب بودن است. منافقان تضاد عجیبی با جهاد دارند. گویی که جهاد، گناهی نابخشودنی باشد، آن را بو می‌کشند و اگر کوچک‌ترین شائبه‌ای پیش بیاید که دلالت بر لزوم جهاد کند، فورا فریاد ترس از جنگ و بلایای آن سر می‌دهند. آن‌ها نسبت به جهاد تنها کاهل نیستند؛ بلکه گویی برایشان حکم جهاد مساوی با حکم مرگ است.

این رفتار منافقانه را هم در زمان خودمان دیده‌ایم و هم قرآن ذکر کرده و در سوره محمد می‌فرماید: «فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ». «هنگامی که سوره‌ای محکم و بی‌شبهه نازل می‌شود که در آن از جهاد سخن به میان آمده است، آنان را که در دل‌هایشان بیماری است، می‌بینی مانند کسی که در بیهوشی مرگ افتاده، به تو می‌نگرند و سزاوارشان هم [به سبب بیماردلی] همین حالت است». نزد منافقان هرگونه جنگی باطل است؛ حتی اگر بدیهی‌ترین نوع جنگ باشد؛ یعنی کشور و اعتقاد ملتی، توأمان مورد هجوم قرار گرفته باشد. در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بودند کسانی که موافق جهاد و دفاع از کشور نبودند. یکی از منافقانی که رسوا شد ابوالحسن بنی‌صدر بود؛ اما برخی دیگر نیز بودند که با دفاع مقدس شدیدا مخالف بودند و در مسندهای مهم کشور نیز باقی ماندند. در مقابل این‌ها خود مرحوم امام (ره) بود که ترک میدان جهاد، برایش حکم جام زهر داشت. منافقان، جهاد و مقاومت را در هیچ سطحی نمی‌پذیرند و تنها سازش کامل با کفار را می‌پسندند. جدال نفاق و جهاد، هم در قرآن و هم در نهج‌البلاغه به وفور قابل رهگیری است. چه منافقان هم در زمان رسول اکرم (ص) و هم در زمان امیر مؤمنان علیهماالسلام، در امر خطیر جهاد کارشکنی می‌کردند. حال آنکه اسوه بسیجیان، یعنی امیر مؤمنان، جهاد را دری از درهای بهشت می‌دانست که برای دوستان خدا گشوده می‌شود، آن هم نه هر دوستی، بلکه: «لِخاصَّةِ أولیائِهِ».

این ویژگی جهاددوستی را در روحیه رزمندگان و بسیجیان زمان جنگ به روشنی می‌بینیم. کسی جنگ و خونریزی را دوست ندارد، اما حال و هوای جهاد، حال و هوای خداست. آنکه با پایان جنگ زیر لب زمزمه می‌کند «سنگر خوب و  قشنگی داشتیم…»، مصفاترین دل و رقیق‌ترین قلب را دارد و سرش برای جنگ و کشتن درد نمی‌کند. او دفاع از راه خدا را دوست دارد. اخیرا در همین آبان‌ماه، شاهد بودیم در اوج حملات رژیم غاصب به غزه مظلوم و مقاوم، یکی از شخصیت‌های جهادگریز، گفته بود: «شبح جنگ بیش از هر زمانی بر منطقه سایه افکنده است. روز‌ها و هفته‌ها و ماه‌های آینده برای ایران و کل منطقه بسیار سرنوشت‌ساز است و باید هوشیار باشیم تا سایه جنگ به‌طور کامل از کشور دور شود». حال آنکه اصلا شبح جنگی وجود ندارد. صرفا در غزه جنایاتی می‌شود و خون همه ملت‌ها از جمله ملت ایران به جوش آمده است. فعلا که خبری از جنگ و جهاد نیست و در اصل، جهاد باید در حیطه‌های دیگری همچون جنگ نرم و جهاد تبیین دنبال شود؛ اما چرا برخی اینقدر از آن گریزان‌اند؟ همه باید بدانند که اگر فعالیتشان رنگ و بوی جهادگریزی و جهادستیزی به خود بگیرد، بیشترین شباهت را به منافقان پیدا خواهند کرد. ویژگی دیگر بسیجی بودن، عشق و علاقه به ولی است. منافقان هم درست در همین بزنگاه دست خود را رو می‌کنند. آن‌ها با توهین به ولی و عدم تمکین فرامین او و انحراف اذهان مردم از منویات او، او را می‌آزارند. پایه گذاردن راه و رسم بسیجی، بیمه کردن کشور از آفت نفاق است