«ننگها» و «افتخارات» فراموش ناشدنی
کورش شجاعی
تاریخ ایران عزیز پر است از فراز و نشیبهای گوناگون در عرصههای مختلف.دردآورترین و اسفبارترین مقاطع تاریخی این کهن بوم و بر، زمانهایی است که مام میهن مورد حمله نیروهای متجاوز و«اشغالگر» قرار گرفته، از حمله وحشیانه «مغولها» و قبل از آن ها گرفته تا برخی «عربها» و«عثمانیها»،«روسها»،«افغانها»،«انگلیسیها»،«آمریکاییها»،«پرتغالی ها» و ... تا «صدامیان» مستظهر به پشتیبانی و حمایت آمریکا و شوروی سابق و اروپاییان و اکثر قریب به اتفاق سران کشورهای عرب منطقه. از ننگ بزرگ تجاوز و حاکمیت مغولان وحشی بر ایران صاحب علم و فرهنگ و تمدن کهن که با هزاران دریغ و افسوس بگذریم، داغ بزرگی که جنگهای ۱۰ ساله روسیه تزاری با کشورمان بر دلمان گذاشت از جمله ننگهایی است که بیتدبیری و نالایقی حکمرانان وقت کشورمان از یک سو و خوی استعماری و تجاوزگری تزارها با دخالت انگلیسیها به «عهدنامه گلستان» در سال ۱۱۹۲ شمسی منجر شد عهدنامه یک طرفه و «زورمدارانه ای» که علاوه بر شکست هیمنه،غرور، عزت و استقلال کشور عزیزمان موجب جدا شدن ۱۷ ولایت قفقازی و ۱۳۶۰ کیلومتر از خطوط ساحلی دریاچه خزر یا دقیقتر بگوییم «دریای مازندران» از ایران بزرگ شد. ولایاتی از جمله: گرجستان، داغستان،باکو، آبخازی، قره باغ و ...که هر کدام علاوه بر موقعیت «ژئوپلیتیکی» و «ژئواستراتژیکی» خاص خود از وسعت قابل توجهی برخوردارند .وسعت ولایات جدا شده از کشورمان در عهدنامه گلستان بالغ بر ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع میشود. به عبارتی بر اثر آن جنگ و این ننگ نامه تحمیلی، بیش از یک سوم مساحت کشورمان از دست رفت، آیا این ننگ و فاجعه فراموش شدنی است؟! طرفه آن که حدود 15 سال بعد از آن در جنگ دیگری که با روسیه تزاری آغاز و به ننگ نامه ترکمانچای در سال ۱۲۰۶ شمسی منجر شد، حکمرانان ایران نه تنها مناطق بسیار مهم دیگری از کشورمان از جمله نخجوان، ایروان و... را از دست دادند، بلکه به پرداخت«10 کرور» معادل «۵ میلیون تومان» غرامت ملزم شدند و از آن بدتر به پذیرش قانون استعماری کاپیتولاسیون در مورد اتباع روسی مجبور شدند.
داود عامری
شکلگیری تمدن اسلامی از آغاز بعثت نبی گرامی اسلام تا به امروز، بر بنیان یک جهان بینی ممتازی گذاشته شده است که نبی گرامی اسلام، اساس آن را در طول حیات ارزشمند خود بنا نهادند.
بیتردید قسمت مهمی از این تمدن بزرگ در کنار رشادتها و تلاشهای شبانه روزی رسول گرامی اسلام و اصحاب آن بزرگوار، مدیون برنامههای رسول الله در توسعه ارتباطات با قبایل و دولتهای آن عصربوده است. بنابراین دیپلماسی پیامبر یکی از محورهای مهم سیره آن حضرت در توسعه جهان اسلام و در نهایت اقتدار مدینه النبی به عنوان اولین پایگاه و پایتخت جهان اسلام و تمدن بزرگ اسلامی بوده است. اگرچه مبلغان و سفرای پیامبر (ص) در مواردی به دست دشمنان اسلام به شهادت هم میرسیدند، اما در نهایت شیوه گفتگو و مذاکره نمایندگان ایشان نقش بسزایی در پیشبرد اهداف وحیانی نبی گرامی اسلام داشت. دراین ارتباط میتوان به فرستادن مبلغان به نزد اقوام مختلف شبه جزیره و همچنین سفرای پیامبر نزد امپراتوران آن عصر از جمله ایران و روم اشاره کرد.
رسول گرامی اسلام، در زمانی که در مکه تحت شدیدترین مراقبتها و فشارهای مشرکان مکه بود، از دیپلماسی به مثابه یک امر مهم در تولید قدرت برای توسعه اسلام بهرهبرداری میکرد، لذا در این ارتباط در موسم حج با گروههای مختلف مردم که از سایر سرزمینها به مکه میآمدند، مذاکرات مختلفی را به صورت علنی و مخفیانه انجام میداد که طرح اصلی مهاجرت به مدینه و شکلگیری مدینه النبی به عنوان اولین حاکمیت جهان اسلام نتیجه این مذاکرات بود و پیمانهای عقبه زیر ساخت تشکیل دولت اسلامی را بهوجود آورد، لذا استحکام حاکمیت اسلام در مدینه از دل مجاهدتهای آن حضرت، اصحابشان و ارتباطات مؤثر رسول الله (ص) حادث شد.
آن حضرت به صورت مداوم از ظرفیتهای گفتوگوی تعاملی و اثر بخش برای تقویت و توسعه اجتماعی آرمانهای اسلامی استفاده میکردند و ضمن ارسال پیامهایی برای سایر قبایل و حاکمان ملل مختلف، با تکیه بر اصل همزیستی مسالمت آمیز و همکاری سازنده برای ساختن محیطی بهتر برای زندگی همه انسانها، با ارائه ارزشهای جدید، راه رشد تمدن اسلامی را با محوریت عدالت و انصاف در پیش گرفتند.
بدیهی است جنگهای رسول الله که در قالب و شرایط اضطرار یا اقدام پیشدستانه برای دفاع از مسلمانان بود، نقش بسزایی در گسترش حکومت اسلامی داشته، اما این مهم نباید موجب غفلت از ارتباطات سازنده و مؤثر پیامبر مکرم اسلام و اصحاب ایشان در اقناع و همراه کردن دیگران بود، مورد غفلت قرار گیرد به خصوص که شرایط بینالملل حاضر برای توسعه دین مبین اسلام تفاوتهای عمده با زمان بعثت پیدا کرده است.
نگاهی به نامهها و مکاتبات آن حضرت به قبایل و ملل دیگر نشان میدهد که رسول گرامی اسلام، اولویت خود را در دعوت به اسلام و انتقال پیام الهی خود به دیگر جوامع با ابتنا به صلح و امنیت بر محور عدالت عملیاتی میکردند، لذا پس از آشنایی قبایل مختلف با اسلام، قبل از ملحق شدن یا تسلیم شدن سران قبایل مختلف، آنچه زمینه را برای پذیرش و کاستن از مقاومت جمعی آنان آماده میکرد، دیپلماسی عمومی پیامبر اعظم (ص) و اصحابشان بود.
درحقیقت جوامعی که مورد توجه رسول گرامی اسلام قرار میگرفتند، از لحاظ ذهنی آمادگی لازم برای همراهی با جامعه اسلامی را پیدا میکردند و این نگرش در سیره ائمه معصومین فراوان دیده میشود.
آن حضرت جوامع هدف را با بیان بلیغ پیام الهی آماده میکرد و سپس مراتب بعدی از جمله مذاکرات رسمی و احیاناً در صورت عناد و دشمنی و ستیز با مسلمانان از قوه قهریه استفاده میکرد.
به بیان دیگر هسته اصلی و مرکزی رسالت و مأموریت رسول گرامی اسلام، ابلاغ پیام الهی و آگاهی بخشی به ملل نسبت به حقانیت دین اسلام و جذب آنها به باورها و رفتارهایی بود که خداوند از طریق وحی بر پیغمبر اسلام نازل فرموده بود.
آنچه مسلم است پیامبر اعظم (ص) از روشها و متدهای منطق پذیر بهره میبرد که برای جوامع هدف قابل پذیرش میشد، لذا برای بهرهمندی از دیپلماسی اسلامی مبتنی بر سیره پیامبر اعظم (ص) در جهان امروز شایسته است به مواردی چند توجه شود.
۱- شناخت: درک درست و عمیق از اصول، مبانی و روش و سبک اعمال دیپلماسی پیامبر اعظم ایجاد شود.
واضح است که شناخت سطحی و بدون درک کافی ما را در کار بست شیوههای رسول گرامی اسلام ناکام خواهد گذاشت.
۲- محیط شناسی، جامعه شناسی و متناسبسازی گفتمانی: باید پذیرفت که محیط عمل امروز با زمان رسول گرامی اسلام تغییر کرده است. این تغییرات در همه حوزهها از حوزه ادراکی انسان ها، مهندسی مفاهیم و ابزارها گرفته تا نحوه انتقال پیام و مسیرهای ارتباطی و ساختار ذهنی مخاطبان، دچار دگرگونی و تحول شده است، لذا شایسته است ابتکارات و روشهای دیپلماتیک رسول گرامی اسلام را متناسب با شرایط جدید به کار گرفت.
۳- منطق پذیر کردن سیاستها و راهبردها: نکتهایکه بسیار حائز اهمیت است و رهبر معظم انقلاب سال گذشته و دردولت سیزدهم در دیدار با سفرای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک اصل مهم، به آن اشاره کردند، تبیین منطق سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در جهان است.
باید جهانیان بفهمند که سیاست خارجی ایران اسلامی بر اساس یک منطق محکم و عقلانی اتخاذ میگردد.
در این ارتباط، لازم است برای بهرهگیری از دیپلماسی پیامبر اعظم (ص)، منطق سیاست خارجی او را در هر برنامه و ابتکاری درک کنیم و با بهرهگیری از آنها، بتوانیم سیاست خارجی خود را با بهرهگیری از روشهای خردورزانه به صورت منطقی و منطق پذیر به جهانیان و مخاطبان معرفی و به پیش ببریم.
۴- استفاده از رویکردها و روشهای متنوع و اتخاذ مسیر راهبردی: بیتردید همه مخاطبان ما از یک ذهن و فرهنگ واحد بهره نمیبرند، پس ما هم همان گونه که در سیره پیامبر اعظم (ص) و ائمه معصومین (ع) دیده میشود، به روشهای متنوعی فکر کنیم و از تنوع دیپلماسی عمومی، رسمی و پنهان بهره ببریم و برای نتیجهگیری صبر لازم را نیز داشته باشیم.
۵- استفاده از ابزارهای نوین با رویکرد خلاقانه: با کمی دقت خواهیم یافت که چگونه پیامبر مکرم اسلام (ص) از روش و ابزارهای مختلف آن روز برای ابلاغ پیام خود بهره بردهاند و میتوان ساعتها راجع به آن سخن گفت و صفحات زیادی را قلم زد. حال که جهان در مسیر یک تحول بزرگ ابزاری و اثربخش قرار گرفته، ما نیز باید هوشمندانه این محیط ابزاری را برای اهداف عالیه به کار گیریم.
در پایان آنچه که لازم است به آن اشاره شود اینکه، دیپلماسی اسلامی، دیپلماسی اخلاق مدار، خردمندانه و در مسیر سعادت همه انسانها است و به معنای نادیده انگاری روشهای عادلانه، علمی و پذیرفته شده روابط بینالملل نیست، بلکه توجه دادن به اندیشه اسلامی در این حوزه و ظرفیتهای جهان اسلام و آموزههای اسلامی در عرصه روابط بینالملل به مفهوم اعم آن به عنوان یک اندیشه پیشرو برای توسعه ارتباطات جهانی است.
پر واضح است که رسول اعظم (ص)، پیامبر همه انسانها و پیامبر جهانی است و ما باید با رویکردی جهانی مبتنی بر خردمندی و منطق پذیر این پیام را تبیین کنیم و مبشر باشیم و به استقرار حق، عدالت و صلح جهانی مبتنی بر سعادت همه انسانها کمک کنیم.
کتمان ضربه کاری
محمد قادری
گسترش ابعاد جنگ به آنسوی مرزهای فلسطین اشغالی در حالی به راهبرد اصلی نتانیاهو با هدف فرار از شکست تبدیل شده که حقایق میدانی از اشتباه محاسباتی او و تحمیل شکستهای بیشتر بر پیکره رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی حکایت دارد.
عصر روز سهشنبه نیز حزبا... لبنان در حالی طی بیانیهای آغاز رسمی جنگ علیه رژیم صهیونیستی را اعلام کرد که در طول ۷۲ساعت پیش از آن تلاش کرده بود با شلیکهای هدفمند به اهداف نظامی در داخل سرزمینهای اشغالی، صهیونیستها را از جنگ باز داشته و مانع از بروز یک جنگ تمامعیار شود.
به بیان دقیقتر؛ نتانیاهو غافل از اینکه تسری جنگ به لبنان هرگز نمیتواند او را از منجلابی که برای خود و رژیم غاصب صهیونیستی ساخته رها سازد، رویکردی را در پیش گرفته که هم سابقه تاریخی و هم برآوردهای دقیق میدانی از توان حزبا...، نشان از شکست محتوم آن دارد، چنانچه حزبا... با درک دقیق شرایط جنگی و تعیین اهداف زیرساختی اسرائیل، ذیل راهبرد «جنگ بدون محدودیت»، طی چند روز گذشته حملات خود را به حیفا، عکا و الجلیل شمالی تا عمق ۶۰ کیلومتری گسترش داده و حتی از نسل جدید موشکهای بالستیک و دوربرد خود بهره برده است.
راهبرد جنگ بدون محدودیت، راهبردی است که زمان، مکان، ابزار، روش وحدود مشخصی برای آن قابل تصورنیست و حزبا... به منظور دفاع از لبنان و انتقام ترورهای اخیر با دستانی کاملا باز در میدانهای مختلف حاضر خواهد شد. اتخاذ این راهبرد از سوی حزبا... آن هم پس از تلاش بسیار برای جلوگیری از فراگیری جنگ در حالی است که گزینه مطلوب برای نتانیاهو تاثیر فشارها بر حزبا... جهت عقب کشاندن نیروهای «یگان ویژه رضوان» از مرز جنوب لبنان با شمال اراضی اشغالی محسوب میشود.
نکته آنکه با وجود مجموعه اقدامات تروریستی ــ ازجمله انفجار ابزارهای الکترونیکی ــ و حملات هوایی اسرائیل به مناطق مختلف در عمق خاک لبنان طی یک هفته گذشته که متاسفانه به شهادت شمار زیادی از مردم عادی این کشور منجر شد و رسانههای غربی ــ صهیونیستی نیز با تبلیغات فراوان در مورد آن کوشیدند پیوست عملیات روانی آن را با هراسافکنی تکمیل کرده و به القای دست برتر اسرائیل در این نبرد بپردازند، اما مجموعه عملیاتهای متقابل حزبا... طی چند روز گذشته نشان میدهد که اتفاقا دست برتر اطلاعاتی و نظامی در اختیار مقاومت بوده که به دلیل سانسور شدید اخبار آن از سوی مقامات و رسانههای صهیونیستی نتوانسته بروز و ظهور رسانهای آنچنانی داشته باشد.
این حملات هم از نظر تسلیحات به کار گرفته شده اعم از موشکهای دوربرد و پهپادها، هم از نظر جغرافیای انجام عملیات و هم از نظر تعداد آنها در یک روز، قابل قیاس با قدرت و توان میدانی حزبا... در سالهای گذشته نیست و توانسته تمام سامانههای پدافندی رژیم صهیونیستی را به سخره بگیرد؛ با این توضیح که حزبا... اساسا در دکترین نظامی خود بهدنبال تلفاتگیری از مجموعههای انسانی نیست و راهبرد خود را مشخصا در انهدام زیرساختهای رژیم و مجبور کردن ساکنان اشغالگر شهرکهای صهیونیستنشین جهت مهاجرت و مراجعت به کشورهای خود قرار داده است. مروری بر اهداف و موقعیتهای نظامی در حیفا که موشکهای حزبا... طی چهار روز گذشته به آنها اصابت کرده و بنابر اذعان بسیاری از کارشناسان داخلی اسرائیل نهتنها بیسابقه بوده، بلکه خسارات بسیاری را وارد کرده است، نشان از موفقیت حزبا... در انهدام این اهداف و بر هم زدن سناریوی نتانیاهو در محدود کردن مقاومت دارد.
درهمین راستا؛ حزبا... لبنان در پاسخ به شرارتهای ارتش اسرائیل، تنها طی چهار روز گذشته ضمن هدف قرار دادن عمق بندر راهبردی حیفا، موفق به تحمیل خسارات سنگین به فرودگاه نظامی رامات دیوید، فرودگاه نظامی مجیدو، مجتمع صنایع نظامی حیفا، مجتمع صنعتی نیشر، منطقه نظامی کرمل، پایگاه نظامی دامون، پایگاه آموس بهعنوان پایگاه اصلی انتقال ادوات و پشتیبانی نظامی منطقه شمالی، کارخانه مواد منفجره در منطقه زخرون، انبارهای لجستیکی لشکر ۱۴۶ ارتش اسرائیل در پایگاه نظامی نفتالی و... شده که مجموعه این عملیاتها دستکم به تعطیلی همه مجتمعهای صنعتی در شمال و جنوب حیفا، تعطیلی فعالیتهای روزمره شهروندان در سطح شهر، هجوم ساکنان به پناهگاهها، تعطیلی فرودگاه بینالمللی حیفا و تعطیلی فعالیتهای تجاری ــ اقتصادی بندر حیفا منجر شده است.
باید به این نکته مهم توجه داشت که حیفا مرکز بسیار مهم اقتصادی و نظامی اسرائیل از نقطهنظر راهبردی محسوب میشود و ضربهپذیری آن با توجه به استمرار جنگ در غزه و حضور موثر حماس در میدان نبرد و همچنین ناتوانی ارتش اسرائیل برای استقرار در آنجا و طولانیشدن جنگ در جبهه شمالی با حزبا... موجب تحمیل هزینهها و آسیبهای امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی متعددی به رژیم جعلی اسرائیل خواهد شد و با تشدید روند تضعیف تابآوری داخلی، عملا به تغییر توازن قوا و معادله قدرت در منطقه به سود محور مقاومت منجر خواهد شد.
به این موارد باید این نکته را هم اضافه کرد که بعد از اصابت پهپادها و موشک هایپرسونیک انصارا... یمن به تلآویو و اثبات دروغ بودن ادعاهای پدافندی رژیم در ایمنبودن آسمان اراضی اشغالی، خطر فروپاشی کامل جامعه و رژیم صهیونیستی، همانند یک کابوس وحشتناک سرکردگان رژیم صهیونیستی را به خود مشغول کرده و گرچه آغاز ماجراجویی در جنوب لبنان تلاشی برای فرار از یک موقعیت انفعالی است، اما در ذهن نتانیاهوی عصبی و بدون راهبرد که فقط میکوشد با رسیدن به یک دستاورد حداقلی خود را در عرصه سیاسی رژیم حفظ کند، به یک راه نجات توهمی تبدیل شده است.
بر این اساس؛ گرچه عنصر تبلیغات و تکنیکهای فراوان عملیات روانی این روزها به ابزاری پرکاربرد برای صهیونیستها تبدیل شده تا بهواسطه آن هم برتری ادعایی خود را به رخ ملتهای حوزه مقاومت کشیده و بهزعم خود با هراسافکنی مانع پاسخگویی حزبا... و دیگر گروههای مقاومت شوند و هم فشار افکار عمومی داخلی خود را بهویژه بابت اسرا و عدم تامین امنیت شهرکها کمتر سازند، اما باید به این نکته توجه داشت که نه ترور فرماندهان مقاومت موضوع جدیدی است که طی دهههای گذشته سابقه نداشته باشد و نه تلفات گرفتن از غیرنظامیان دلیلی بر برتری راهبردی و میدانی است، بنابراین نیک اگر بنگریم اتفاقا بهدلیل همین ضربات مهلک و «زخمهای کاری» است که مقامات و رسانههای اسرائیلی از یکسو به پنهانکاری نتایج حملات حزبا... روی آورده و از سوی دیگر میکوشند کشتار زنان و کودکان بیگناه غیرنظامی را بهعنوان دستاورد معرفی کنند.
زهرا نژادبهرام
حضور رئیس جمهور پزشکیان در هفتادو نهمین مجمع عمومی سازمان ملل در کنار دیگر کشورهای جهان، فرصتی برای باز زندهسازی سیاست گفتوگوی تمدن ها در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی است؛ فرصتی به دست آمده که در این جهان آشوبزده که از قاره سبز گرفته تا خاورمیانه، آفریقای پهناور ودر کنار آمریکای لاتین و آسیا، صدای جنگ افروزان بلند است، حرکتی برای صلح جهانی از سوی ایران ایجاد شود. اکنون که افکار عمومی جهان، آگاهانه رفتارهای جنگ طلبانه را از صلح جویی میشناسند و قادر به تشخیص افت و خیزهای سیاستمدارن در برابر همه این صداهای جنگ افروز هستند، رئیس جمهور ایران (پزشکیان) با باور به قدرت مردم می تواند نگاه متفاوتی را برای صلح جهانی بیان کند و نظریه گفت وگوی جهانی با تکیه بر وفاق را برای جهان ارائه دهد.
وفاق که کلید واژه پزشکیان در انتخابات اخیر ایران بود، نیازی جهان امروز است، چراکه همه سوار کشتی نوح هستیم و اگر طوفان فروکش نکند، هیچکس قادر به زندگی نیست!. پس برای زندگی، برای حفظ زمین از بد کارکردی توسعه، برای بقای انسانیت، برای درک امید و نشر آن، برای حفظ نسلهای آینده از خطراتی که ما برای آنها ایجاد کردهایم، وفاق جهانی را برای حل مسائل جهان کلید بزنیم. این وفاق در بستر سازمان ملل متحد و کشورهای عضو، قابلیت تحقق دارد به شرط آنکه باور جهانی بر احتمال فروپاشی زمین جدی شود و درک متفاوتی نسبت به اوضاع نامناسب جهان کنونی در میان کشورهای جهان معنا گردد!. و این مهم محقق نمیشود مگر با تشریح آنچه در حال وقوع است و راهی که برای رفع آن پیشنهاد میشود!
سازمان ملل متحد که بر ویرانههای جنگ دوم جهانی (در پی ایجاد صلح) بنا شد، اکنون در بن بست عجیبی گرفتار آمده که حتی رئیس این سازمان از کوتاه کردن دستهای تجاوز گرانه برخی کشورها نظیر حملات اخیر اسراییل به غزه و لبنان و سوریه دور مانده است. از سوی دیگر این سازمان حتی نتوانسته در قاره سبز، جنگ دو ساله ناشی از تجاوز روسیه به اکراین را پایان ببخشد!. جنگی که بدون هیج نتیجه و بدون هیچ امید به آتشبس، مبدل به تنوری شده که ویرانههای تازهای را بر جان جهان تحمیل کرده است!. در آفریقا نیز اتفاقات دردناک کشورها در پی کودتاهای متعدد و درگیری های متناوب، طعم صلح را با تلخی همراه کرده و همچنین در آسیا و آمریکای لاتین نیز درگیریهای منطقهای امید برای صلح را با دگرگونی همراه کرده است. اکنون نیاز جهان برای فردا، تنها وفاق بر ای حل مسائل است و این مهیا نمیشود مگر با مسامحه و رواداری نسبی که برگرفته از نظریه مبتنی بر رفع مسئلههای حیاتی جهان است!. بازخوانی جنگهای گذشته و درد و رنجی که بشریت از آنها داشته، به قدر کافی قادر است که رهبران سیاسی کشورهای جهان را به تدبیری از جنس دیگر وادار کند. در واقع اگر امکان توافق برای حل همه مسائل فیمابین کشورها نیست حداقل میتوان روی مسائل حیاتی نظیر تغییرات اقلیمی و ضرورت برون رفت از آینده ناخوشایند پیشروی جهان جلوگیری کرد؛ حداقل میتوان از گسترش تنشها و بروز جنگهای جدید جلوگیری نمود؛ حداقل میتوان به آتش بس اندیشید و راه ویرانی و کشتار را مسدود کرد. لذا از آنجا که ایران کشوری است که سالهای طولانی را در جنگ تحمیلی طی کرده، به روشنی میداند که جنگ نه تنها قادر به فیصله دادن مشکلات نیست بلکه خود تولید کننده مشکلات جدی است؛ پس با رویکرد ایجاد صلح در جهان در حوزههای منطقهای و جهانی میتواند نظریه وفاق را ارائه کند!. دراین میان لازم است با نگاهی توام با امید و اعتماد، نوعی اطمینان بخشی جهانی ایجاد کرد که جهان بداند ایران صلح طلب، پزشکی که دغدغهاش حیات انسان است و این امر مهمترین عنصر در گردش ایام برای او به حساب می آید، را به عنوان رئیس جمهور برگزیده و او امروز نماینده ایرانی است که دغدغه صلح و حل مسائل جهانی را دارد!. ازاین رو ضروری است رئیس جمهور پزشکیان با اتکا به این ظرفیتها راهی دیگر را برای جهان بگشاید، راهی از جنس توافق و وفاق برای مسائل اولیه حیات بشری و تداوم آن. نگاه او باید اولویت بخش مجمع عمومی امسال باشد، تا بتوان با اتکا به این پنجره راه کاهش تنش در خاورمیانه و اروپا و دیگر نقاط جهان را با تدبیر جستوجو کرد. کشورها که در پی منافع کوتاه مدت حیات کره زمین را به خطر انداخته به روشنی میدانند که اگر بر این راه به اشتراک نرسند آینده از آن هیچکس نیست.
مجمع عمومی سالانه سازمان ملل همچنین فرصتی برای دیدارهای سیاسی و دیپلماتیک است که این امکان را برای توجیه این نظریه درا ختیار تیم همراه و شخص رئیس جمهور قرار میدهد، تا با صداقت همیشگیاش راه تازهای برای حل مشکلات خارجی ایران بگشاید .کشور ما نیازمند گشایش درهای تازه برای رفع مسائل است و این محقق نمیشود مگر آنکه بتوانیم در چارچوب مصالح ملی با تبیین صلح دوستی و دوری از تنشزایی عمومی راه همگرایی منطقهای و جهانی را برای همکاریهای عمومی ایجاد کنیم.
حادثه تلخ معدنکاران در طبس و کشته و مجروحشدن تعداد زیادی از هموطنان مظلوم کشورمان، خبر ناگواری بود که همه را متأثر کرد. متأسفانه بارها حوادث معدنی در سالهای اخیر رخ داده و خسارات جانی به دنبال داشته است. اما هر بار مقامات پس از قدری اظهار تأسف و همدردی، موضوع را به فراموشی سپردهاند. افزایش این حوادث در فواصل به نسبت اندک سالهای اخیر، از کاستیهای ایمنی در معدنهای فعال کشور حکایت دارد. بنا بر گزارشهای اعلامشده در سال 1400، کمتر از 24 درصد معدنهای فعال کشور دارای واحد بهداشت، ایمنی و محیط زیست بودهاند. این نرخ نشان میدهد که چقدر کارکنان معدن در معرض آسیب بوده و شغلی پر از ریسک را تجربه میکنند. کارشناسان فنی معدن معتقدند که بخشی از مشکل به فقدان دستگاههای مجهز هشداردهنده و دیگر دستگاهها در کشور برمیگردد. گاه به دلیل تحریم و گاه به دلیل نبود اهتمام لازم برای تهیه این دستگاهها، هر بار در جایی از ایران، فاجعهای معدنی جان انسانهایی را میگیرد. همچنین به دلیل تحریم، این صنعت دچار فرسودگی و عقبماندگی دستگاهها شده که همین امر به لحاظ ایمنی و زیستمحیطی آسیبهای جدی به کارکنان میزند. نکته مهم این است که برخی از این نیازها را میتوان به طرقی برای این بخش تهیه کرد که کارفرمایان با بیتوجهی از کنار آن عبور کردهاند. از سوی دیگر شرایط بیثباتی بر همه ابعاد اقتصادی اعم از رشد، اشتغال، تورم و مانند آن اثرگذار بوده که بر رابطه کارفرما و نیروی کار نیز اثرگذار بوده است. برخی از کارفرمایان با سوءاستفاده از خلأهای قانونی یا فرار از قانون کار به طرق مختلف یا تدوین قوانین خاص مندرآوردی، حقوق نیروی کار را زیر پا میگذارند. هرچه سطح سواد افراد پایینتر باشد و مناطق کاری از مرکز دورتر باشد، احتمال بیشتری دارد که حقوق نیروی کار زیر پا گذاشته شود. به نظر میرسد اکثر کارکنان معدن معدنجوی طبس هر دو ویژگی را داشتهاند. ازاینرو چندی پیش که رئیس دولت سیزدهم به کارکنان همین معدن سر زده بود، کارکنان دغدغههای خویش مانند حقوق بسیار پایین و فقدان بیمه را مطرح کردند. نمیدانم آیا این مشکل برای این کارکنان مظلوم برطرف شد یا خیر. اکنون که این واقعه تلخ رخ داده است، نباید بهراحتی از کنار آن گذشت و مانند برخی مقامات وزارت رفاه، سهلانگارانه سخن گفت و بیشتر برای رفع اتهام و تکلیف به این مسئله ورود کرد. بررسی چرایی این رخداد لازم است. حداقل وزارت صمت، وزارت رفاه و دستگاه قضائی باید به این قضیه ورود کنند. پرسش این است که آیا امکان واردات دستگاههای ایمنی و هشداردهنده وجود داشته، اما در واردات آن اهمال شده است؟ همچنین چگونه میتوان درصد معدنهای فعال را که اصول ایمنی و بهداشتی را رعایت میکنند، در یک برنامه مشخص زماندار کمتر از 24 درصد ارتقا داد و همچنین دستگاه قضائی با خاطیان برخورد جدی کند. وزارت کار نیز به بررسی وضعیت بیمه و قرارداد کاری معدنکاران بپردازد. اکنون که تعدادی از آنان دستشان از دنیا کوتاه است، وضعیت معیشتی خانواده آنان چگونه خواهد بود. در هر صورت بازخوانی موردی این معدن میتواند گرهگشای قشر زحمتکش معدنکاران کشور باشد. انشاءالله دیگر شاهد چنین وقایع تلخی در کشور نباشیم.