صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۳۶۸۲۱۶
پایگاه بصیرت / ثمانه اکوان/ کارشناس بین‌الملل

به‌صورت معمول زمانی که از تحلیل چرایی پیروزی یک نامزد انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا صحبت می‎شود، باید دلایل این پیروزی را در نوع عملکرد قبلی این فرد، وضعیتی که جامعه آمریکا در آن قرار داشته و نوع وعده‌های نامزد پیروز انتخابات دید. «دونالد ترامپ» با این حال نامزدی معمول برای انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نیست که در نهایت بتوان با همان رویکرد‌های قدیمی، پیروزی‌اش در انتخابات را تحلیل کرد. در عین حال، جامعه آمریکا نیز جامعه‌ای معمول نیست و دو قطبی‌های موجود در این جامعه، مردم آمریکا را به رأی‌دهندگان پیش‌بینی ناپذیری تبدیل کرده است. بر همین اساس، نظرسنجی‌های انتخاباتی از سال ۲۰۱۶ به‌بعد که دو قطبی موجود در جامعه آمریکایی شدیدتر شد، دیگر در هیچ انتخاباتی قابل‌اعتماد نبوده‌اند. با این حال، زمانی که از تحلیل پیروزی ترامپ صحبت می‌شود، به‌دلیل عملکرد بد دولت بایدن در عرصه حکمرانی که این دولت را مانند دولت کارتر به یکی از ضعیف‌ترین دولت‌های ایالات متحده تبدیل کرد، باید قبل از بیان دلایل پیروزی ترامپ، دلایل شکست کاملا هریس و مهم‌تر از آن دموکرات‌ها را در عرصه سیاسی ایالات متحده تشریح کرد. 

ترامپ در هر صورت نامزد انتخاباتی معمولی برای فضای سیاسی واشنگتن نیست. او در سال ۲۰۱۶ با شعار رویارویی با «مرداب سیاسی واشنگتن» به عرصه انتخابات پا گذاشت و در عین حال شعارهایش درباره «بازگرداندن عظمت به آمریکا» مردم را به‌سمت رأی‌دادن به کسی رهنمون کرد که قرار بود در عین حال که فضای فاسد و سرشار از ابهام و دورویی واشنگتن را نشانه می‌رود و از «دولت پنهان» ترسی به دل ندارد، اقتصاد آمریکا را نیز احیا کند. ترامپ در مأموریت اول تا حدی موفق و در مأموریت دوم کاملاً موفق بود. با این حال موفقیتش در مأموریت اول، او را به سیبل حملات همان دولت پنهان و البته حزب دموکرات تبدیل کرد. اولین علت شکست ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ و موفقیتش در انتخابات سال ۲۰۲۴، همین مقابله شدید و بی‌رحمانه دموکرات‌ها با او بود. در طول سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، دموکرات‌ها که می‌دانستند ترامپ به این راحتی‌ها فضای سیاسی آمریکا را رها نکرده و اعلام بازنشستگی نمی‌کند، چنان وارد درگیری و منازعه با او شدند که گویی از موجودیت خود در برابر او دفاع می‌کنند. انواع و اقسام اتهامات و مشغول کردن او با دستگاه قضائی پیچیده ایالات متحده در دو سطح فدرال و ایالتی، تمسخر همیشگی او در سطح رسانه‌های جریان اصلی و تلاش برای زندانی‌کردن و فشار بر همراهان و دوستان قدیمی‌اش، تنها نمونه‌ای کوچک از اقدامات آنها برای خنثی‌کردن این بمب ساعتی بود. با این حال آنها در این زمینه موفق نبودند و ترامپ آن‌طور که خود در سخنرانی پیروزی‌اش بیان کرد، «بزرگ‌ترین بازگشت سیاسی» در تاریخ آمریکا را رقم زد و چنان در عرصه انتخاباتی قوی ظاهر شد که مؤسسه‎های نظرسنجی باز هم بازی را به حامیان ترامپ باختند.

دومین عامل پیروزی ترامپ ضعف شدید دولت بایدن ـ هریس در اداره کشور بود. آنها از اولین بحران‌ها مانند مهاجران و بحران‌های اجتماعی، نظیر کرونا، مسئله سقط جنین، مسائل مرتبط با سیاه‌پوستان و لاتین‌تبار‌ها و همچنین حقوق زنان، در مسائل مرتبط با کنترل تورم و در نهایت مسائل مرتبط با سیاست خارجی، چنان شکست خوردند که به‌نظر می‌رسد چاره‌ای جز روی کار آمدن فردی غیر از بایدن ـ هریس یا اصولاً هر نامزد دموکراتی، برای حفظ آمریکا نبود. جامعه آمریکایی برای بسیاری از برنامه‌های لیبرالی حزب دموکرات آماده نبود. بسیاری از رسانه‌های آمریکایی، رأی آوردن ترامپ در انتخابات را یک «واکنش متقابل» به اقدامات دموکرات‌ها می‌دانند. واکنشی که از گفتمان فمینیست‌ها و زیاده‌روی‌شان در ماجرای سقط جنین – که اجازه هر نوع قتل جنین را به زنان می‌داد و اسم آن را اختیار بر بدن زن می‌گذاشت- آغاز شد و به واکنش متقابل به حمایت آنها از دولت زلنسکی در اوکراین و رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی می‌رسید. اشتباه دولت بایدن – هریس توجه نکردن به مطالبات مردمی در توقف جنگ در اوکراین و هدر ندادن پول مالیات‌دهندگان در این کارزار کاملاً دموکرات و پایان دادن به نسل‌کشی و جنایات غیرقابل‌باور صهیونیست‌ها در غزه بود. دولت بایدن گمان می‌کرد با سرکوب اعتراضات دانشجویی به‌خصوص در ماجرای غزه، می‌تواند اصل مسئله را به فراموشی بسپارد؛ اما در نهایت رأی نسل Z که درباره غزه نگرانی زیادی داشت، به‌سمت ترامپ رفت؛ فردی که بدون هیچ جزئیاتی فقط وعده داد به این جنگ و جنگ در اوکراین پایان می‌دهد.

کاملا هریس در مسئله مهاجران نیز حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت. او به‌اشتباه در مناظره خود با ترامپ در جایی که بعد‌ها تلاش شد اصلاً به آن اشاره‌ای نشود، اذعان کرد که دولت بایدن در نهایت راه ترامپ را در مسئله مهاجران رفت. این اعتراف نشان داد دموکرات‌ها در واقع هیچ راهی به جز مواضع سرسختانه ترامپ برای مهاجران در پیش ندارند و فقط نمی‌خواهند به آن اعتراف کنند. مردم آمریکا که این روز‌ها واقعاً در مسئله مهاجران دغدغه دارند (به ویژه در ایالت‌های جنوبی) نه‌تن‌ها صحبت‎های بی‌اساس ترامپ درباره سگ و گربه خوردن مهاجران را قبول کردند، بلکه به این نتیجه رسیدند که بهتر است او اداره این مسئله را بر عهده بگیرد تا آمریکا همچنان در دست سفیدپوستان باقی بماند.

 یکی دیگر از عوامل پیروزی ترامپ و شکست هریس رویکرد‌های انتخاباتی آنها در اداره کمپین‌های انتخاباتی‌شان بود. هریس با قطار کردن سلبریتی‌ها در رویداد‌های انتخاباتی خود، تلاش داشت بیشترین تأثیرگذاری را بر رأی جوانان داشته باشد. دموکرات‌ها معتقد بودند حمایت تنها یک نفر – تیلور سوئیفت ـ برای رأی آوردن نامزدشان کافی است. این در حالی است که استفاده ترامپ تنها از تعداد معدودی از سرمایه‌گذاران بزرگ و سلبریتی‌های مالی، چون «ایلان ماسک» بود که نشان داد برنامه ‎اش رونق و شکوفایی اقتصادی است و افراد ثروتمند و موفق در امور مالی بهتر از سلبریتی‌ها می‌توانند در اداره کشور به او کمک کنند. این نکته به‌شدت موجب موفقیت او در انتخابات شد و به‌نظر می‌رسد برای سالیان متمادی، به مسئله حضور سلبریتی‌ها در عرصه سیاسی پایان خواهد داد.