در میان نامهای جاودانه تاریخ ایران زمین، بدون شک نام «آیتالله شهید سیدحسن مدرس» از جایگاه ممتازی برخوردار است. همان که در روزگار سیاه و تاریک خفقان حاصل از حاکمیت پهلوی، همچنان صدای ملت باقی ماند تا اجازه ندهد دیکتاتوری حقیقت را به نفع خود مصادره کند. خون مدرس افشاگر حقیقت حکومت فاسد و دستنشاندهای بود که هیچ گاه نزد ملت اعتباری نیافت. مدرس سرانجام در روز دهم آذر سال ۱۳۱۶ در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه به دست دژخیمان رضاشاهی در منزل خود در تبعید به شهادت رسید. «علی مدرسی» نوه دختری آن مرحوم در کتاب «مدرس شهید، نابغه ملی» مینویسد:
«انتخابات دوره هفتم مجلس شورای ملی تمام شد و مدرس از تهران حتی یک رأی هم در صندوق به نامش خوانده نشد و به قول خودش در سخنرانی مبسوطی که راجع به انتخابات دور هفتم نمود اظهار داشت: «اگر باور کنیم که هیچیک از مردم تهران به من رأی ندادند ولی من خودم شخصاً به پای صندوق انتخابات رفته یک رأی به خودم دادم. پس این یک رأی که به نام مدرس بود در صندوق چه شد.» این سخن، محافل سیاسی و گردانندگان انتخابات را به وحشت انداخت و دم خروس به قدری نمایان شد که جای انکار نبود.
در همین وقت یکی از محارم شاه نزد مدرس آمده اظهار میدارد، که اعلیحضرت احوالپرسی نموده، گفتند، چون شما از تهران انتخاب نشدهاید اجازه بدهید که کاندیدای یکی از شهرستانها شوید و دستور دهم انتخاب گردید!
مدرس با نهایت تندی و خشونت میگوید: به سردار سپه بگو اگر مردی، مردم را آزاد بگذار تا ببینی من از چند شهر انتخاب میشوم والا مجلسی که به دستور تو، من نمایندهاش گردم باید درش را لجن گرفت. آن شخص هم مأیوسانه به عرض رضاخان میرساند که مدرس چنین گفت.
شاه چاره را منحصر به این میبیند که به او تکلیف کند از سیاست کنارهجویی نماید و این پیغام نیز به مدرس رسانده میشود. جواب باز معلوم است، میگوید: من وظیفه انسانی و شرعی خویش را دخالت در سیاست و مبارزه در راه آزادی میدانم و به هیچ عنوان دست از سیاست برنمیدارم و هر کجا هم باشم همین است و بس.»