«اسدالله علم» یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران «محمدرضا شاه پهلوی» است. او حدود یازده سال وزیر دربار پهلوی و مدتی نیز نخستوزیر ایران بود. علم به دلیل ملاقاتهای روزانه با شاه و سروسامان دادن به امور خصوصی وی، نسبت به رفتارها، خلقیات و عادات محمدرضا پهلوی اطلاعات خوبی را در یادداشتهای خود به دست میدهد. استقبال از چاپلوسی و تملق، به حساب نیاوردن دیگران، میل به بزرگنمایی و تبلیغات درباره اقدامات خود، تمسخر مفاهیم دینی و دینداران، مشورتناپذیری، بیتوجهی به مباحث کارشناسی، کشور را ملک خود دانستن، چاپلوسی نسبت به قدرتهای بزرگ، باور عمیق به دیکتاتوری، خود برتربینی نسبت به سایر امرا، نفرت از افراد مستقل، تحقیر رجال، احساس بینیازی و افتخار به اتکا نکردن به آرای عمومی، ناسپاسی نسبت به دوستان و خدمتگزاران، رعایت نکردن هنجارها در مناسبات خانوادگی، اولویت دادن به عیاشی و سفرهای تفریحی و... بخشی از ویژگیهای رفتاری و روانشناختی کسی است که ۳۷ سال با حمایت قدرتهای خارجی و به قیمت فروش استقلال و منابع کشور بر ایران حکومت کرده بود. این خصوصیات از زبان اسدالله علم که حداقل در دهه آخر سلطنت شاه در مقام وزارت دربار جزء نزدیکترین محارم اسرار وی بود، در کتاب خاطرات وی موسوم به «یادداشتهای علم» منعکس شده است. علم در مدخل پنج شنبه «۲۶ مرداد ۱۳۵۱» در خاطرات خود چنین مینویسد: «(به اعلیحضرت گفتنم):. با وجود اینکه موقعیت مناسب حرفهای خنده دار نیست؛ ولی ناچارم واقعه مضحکی را که دیشب در دفتر نمایندگی اسرائیل در تهران رخ داد، گزارش کنم و آن این بود که من مشغول گفتگو با رئیس ستاد ارتش اسرائیل بودم و درباره پیشرفتهای ایران حرف میزدیم که ناگهان «ارتشبد ازهاری» مثل خروس بی محل پرید میان حرفم و گفت: «در اینجا هر پیشرفتی که انجام گرفته یک علت داشته و آن اینکه همه مثل سگ از اعلیحضرت میترسند. اگر کسی دستوری را که او داده انجام ندهد، حسابش با کرامالکاتبین است.» در اینجا شاهنشاه گفت: «اشکال این حرف چیست؟» و من ناچار شدم بگویم ترس و وحشت جانشین درستی برای میهنپرستی و انجام وظیفه نیست. شاهنشاه گفت: «باز هم نمیدانم کجای حرف او اشکال داشته» که به روشنی منظورش این بود که در آینده بهتر است نظراتم را برای خودم نگه دارم.»